تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
اندیشه انتقادی-برنامه ۷۳

(اقتصاد سیاسی دین–۱۴)

استاندارد کالاهای دینی

محمدرضا نيکفر

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.

در ورود به اقتصاد سیاسی دین مدل ساده‌ای را پیش گذاشته‌ایم: حوزه‌ی دینی‌ای وجود دارد که همان تشکیلات کاهنان است، کار این حوزه تولید و عرضه‌ی کالای ایمانی است که عمدتاً به شکل خدمات دینی است، مثلاً در ایفای نقشی برای دادن فضای دینی یا انجام مراسمی برای تضمین‌دهی دینی در مجلس عزا یا عروسی. بخش بزرگی از جامعه، که هنوز معمولا اکثریت اهالی‌اند، مشتریان کالاهای دینی هستند.

علقه‌ی دینی
نیاز به مصرف کالای دینی نه برای برآوردن خواستی طبیعی، چون نیاز به نان و آب و مسکن و پوشاک، بلکه پاسخگویی به یک نیاز اجتماعی است. این نیاز اجتماعی همچون هر نیاز اجتماعی دیگری از راه برساخته‌ا‌ی اجتماعی برآورده می‌شود. نیاز دینی از عُلقه‌ی دینی برمی‌خیزد که نوعی علقه‌ی گروهی است. تعصب دینی را بایستی یکی از شکلهای بروز تعصب گروهی به شمار آورد.

تعصب و ناامنی
تعصب در محیط نامطمئن پا می‌گیرد. همان ناامنی‌ای که به دولت شکل می‌دهد، دین را نیز پدید می‌آورد. این ناامنی عمدتاً خطری است که انسانها برای یکدیگر ایجاد می‌کنند. دین مجموعه‌ای از کدها و کانالهای ارتباطی است که یا مستقیماً اجتماعی هستند، یا این که مبنایی اجتماعی دارند. رابطه با سرور آسمانی از نوع دوم است. همه‌ی مفهومهایی که سلطه و سروری را می‌رسانند، از رابطه‌های زمینی برگرفته شده و برای توصیف رابطه‌ی زمین با آسمان قدسی به خدمت گرفته شده‌اند.

دین و نابرابری
کدهای دینی برای مبادله‌ی اجتماعی هستند. دینی که کدهای آن منحصر به کدهای ارتباط قلبی و خصوصی با عالم قدسی باشد، وجود ندارد. مبادله‌ی کدهای دینی در محیط نابرابر و نامطمئن صورت می‌گیرد. این کدها هم زمینه‌ای این گونه دارند و هم پاسخی به نابرابری و عدم اطمینان‌اند، پاسخی که فقط از جنس واکنش نیست. دین بر محیطی که در آن پدید می‌آید، تأثیرهای عمیقی می‌گذارد. تأثیرگذاری دین بر جامعه، نه تأثیرگذاری از بیرون، بلکه یکی از شکلهای خودپویی اجتماعی است.

دین، مشروعیت‌دهنده به دگرگونی‌ها و مخالفت‌کننده با دگرگونی‌ها، توجیه‌کننده‌ی اختلافها و تعدیل‌کننده‌ی آنهاست. مشروعیت‌دهی نیرویی است که درست به دلیل ماهیت آن، در اختیار همگان نیست. همه‌ی شکلهای تجربه‌شده‌ی مشروعیت‌دهی دینی در جامعه‌های قشربندی‌شده، مشروعیت‌دهی از سوی نهادی دینی بوده است. جامعه‌‌ی دینی نمی‌تواند جامعه‌ی انسانهای برابر باشد، در درجه‌ی نخست به اعتبار نفس دیانت. در جامعه‌های تکامل‌یافته، قاعده این است که کسی از کسی دیگر متدین‌تر باشد، و مهمتر از این، کسی متخصص باشد و کسی از وی پیروی کند.

دین یعنی خدمات دینی استاندارد
خدمات دینی ارزشی ندارند، اگر هر کسی قادر به عرضه‌ی آنها باشد. آنها بایستی استاندارد باشند و از سوی متخصصان دینی عرضه شوند. استاندارد بودن و نیاز به عرضه توسط کاردان، دو پدیده‌ی همبسته هستند. استاندارد شدن به متخصص نیاز دارد و خود تخصص ایجاد می‌کند. متخصص، کاردانی را با آگاهیش بر استانداردها موجه می‌کند. کاردان دینی بایستی توسط نهاد کاردانی دینی، که در مدل ساده‌ی ما مترادف با حوزه‌ی اجتماعی دینی است، تأیید شود.

نیاز به استاندارد در دیانت، مقایسه‌پذیر است با نیاز به استاندارد بودن ارز رایج. هر کسی نمی‌تواند سکه بزند. به این دلیل که هر کس مجاز به ضرب سکه نیست، سکه به نام کسی خاص زده می‌شود. وجود دینی خاص، وجود دین‌‌آوری خاص و وجود حوزه‌ای خاص برای پاسداری از دینی خاص با استانداردهای خاص خویش، حلقه‌های یک زنجیر و سویه‌های یک پدیده اند.

اشاره‌ای به اخناتون
خاص بودن همواره به معنای توحید الهیاتی نیست. دینی با خدایان کثیر نیز می‌تواند حوزه‌ی دینی خاصی داشته باشد و در درون خود، با وجود کثرت اسامی و مراجع قدسی، نوعی وحدت ایجاد کند. در مصر این اشتراک منافع صنفی زمانی در برابر بینش توحیدی قرار گرفته است. اولین کسی که می‌توانیم با سند تاریخی او را به‌عنوان مخترع توحید بشناسیم، اخناتون فرعون مصر (قرن ۱۴ پیش از میلاد، از سلسله‌ی هجدهم فراعنه) بوده است. او "رع" را خدای واحد اعلام کرد، پرستیدن او را اجباری کرد و خودش را پیامبر وی خواند. کاری ابراهیمی کرد و نمادهای خدایان دیگر را از میان برد. علیه کیش او شورش شد، از جمله چون منافع معابد محلی که گرد خدایان محلی شکل گرفته بود، در خطر افتاده بود. کثرت‌گرایی، مبنای وحدت صنفی شد و بر وحدت‌گرایی الهیاتی غلبه کرد.

مطلب پیشین: کالای دین و کیفیت اجتماعی مصرف آن

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

سلام
اقاي نيكفر عزيز من پي گير كارهاي شما هستم . در خصوص اين نوشته شما سوالي برايم پيش امده است كه با شما در ميانه مي گذارم .
شما گفته ايد كه جامعه ديني جامعه انسانهاي نابرابر است و قبل از اين جمله هم شارعيت و مشروعيت را مطرح كرده ايد .با توجه به اينكه معني كلمه
" برابر " گستره وسيعي را در بر مي گيرد در اين نوشته , شما ان را به مساوي نبودن قشرها معني كرده ايد .
سوال من دقيقا در مورد همين معني از نا برابري است .
ايا شما نمي انديشيد كه اين معني از نابرابري تنها دست اورد دين نباشد .
چون شما دين را به كالا تبديل كرده ايد ( اگر نگوييم كاهش داده ايد ) من هم از همان تجارت و جامعه تجار نمونه مياورم . نياز به ياد اوري نيست كه در جامعه تجار هم همين گونه نابرابري قشري موجود است . هركه سرمايه دارتر باشد موقع و مرتبه اش و به پيروي از ان نفوذش بيشتر است.
همچنان است در جامعه هاي علمي براي نمونه گروه پزشكان كه باز هم اين قشربندي در ان وجود دارد .دين را چه ,كالايي قابل تملك فرض كنيم يا ان را چيزي در مايه اگاهي و علم بدانيم صاحبان اين هر دو مايه به قشربندي تن خواهند داد .بنابر اين چه فرقي وجود دارد بين يك جامعه دين دار و يك جامعه علمي يا يك جامعه تجاري (البته فقط در باره همين معني ياداوري شده از "برابري " ) ؟
با سپاس

-- مصطفی ، Apr 19, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)