اندیشه انتقادی-برنامه ۷۲
(اقتصاد سیاسی دین–۱۳)
کالای دین و کیفیت اجتماعی مصرف آن
محمدرضا نيکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
در بخش پیشین، بحث بر سر سویهی کالایی دین را آغاز کردیم. گفتیم که کالای دینی یا به مصرف سادهی دینی میرسد یا از آن بهعنوان ابزار استفاده میشود. کارکرد نمادین آن در حالت نخست در محدودهی دیانت میماند، در حالت دوم مبنای کنشگری در حوزههای دیگری چون سیاست و اقتصاد میشود. برای ما حالت دوم جذاب است، اما برای آنکه مدلسازی خود را گامبهگام پیش بریم و نخست از امور ساده سر دربیاوریم تا در برخورد با امور پیچیده سردرگم نشویم، درآغاز فقط به حالت یکم میپردازیم.
صنفِ دینپیشگان
در مدل آغازین، حوزهی دینی را با دستگاه رسمی دینی، یعنی بوروکراسی روحانی، یکی میگیریم. مصداق تاریخی این نوع یکی گرفتن را بوردیو در کلیسای کاتولیک در قرون وسطا میبیند. در این دوران، جامعه دینی است اما کار دین به طور مشخص بر عهدهی صنف خاصی است که گفتار و رفتاری ویژهی خود دارد. اهل دین که میگوییم به این صنف نظر داریم.
رازهای مالی حوزه
اعضای صنف دین-پیشه کالاهای دینی را عرضه میکنند و بقیهی جامعه آنها را میخرند و به مصرف میرسانند. کسی جز آنان جواز دین-فروشی ندارد. جنبهی کالایی این کالا معمولا نادیده گرفته میشود و ارباب دین اصرار ویژهای دارند که کارشان بهعنوان نوعی فروش خدمات جلوه نکند. هر چه به رأس دستگاه روحانی نزدیکتر شویم، این اصرار شدیدتر میشود. دستگاه دینی در خود هستیشناسی الهیاتی خود را بازتاب میدهد. بر مبنای این هستیشناسی، پهنهی هستی کهتر و مهتر دارد. پایینتر مادیتر است و بالاتر معنویتر. دستگاه روحانی فقط در پایین خود است که سعی ویژهای در پنهان کردن روابطش با جهان مادی ندارد؛ در بالا اما پنهانکاری محض برقرار است. هیچ کس حساب دخل و خرج بالاییها را ندارد. هم در قم، هم در واتیکان هیچ رازی چون راز مالی پنهان داشته نمیشود.
دین یعنی ظاهر دینی
جنبهی مصرفی کالای دین را برخلاف کالاهای دیگر نمیتوان با کیفیت مصرف آن توضیح داد. مصرف کالای دین مقایسهپذیر نیست با مصرف کالایی چون بالاپوشی که به کار مصون ماندن از سرما میآید. جامهی دینی نه به لباسی با کارکرد پوشانندگی، بلکه با کارکرد تظاهری و به بیان علمی نمادین میماند. ما با پوشیدن چنین لباسی تعلق خود را به یک گروه اجتماعی و پیروی از مد زمانه به نمایش میگذاریم. کالای دینی حتا در جامعههای ابتدایی قرابت ویژهای با کالاهای جامعهی مصرفی سرمایهداری از خود نشان میدهد. جنبهی طبیعی مصرفی فرع است، آنچه اصل است خودنمایی است. بدین خاطر میتوان گفت توضیح دین از طریق یک الهیات یا مابعدالطبیعه تحریف بزرگی است. دین، دین ظاهر است. وجه باطنی دین به یک اعتبار اختراع و سرگرمی یک اقلیت کوچک "روشنفکر" است و به اعتباری دیگر وسیلهای تبلیغی است برای پوشاندن خصلت بنگاهی دستگاه دینی.
تکسازهی خدایی
به نان یک نیاز طبیعی وجود دارد، اما به نهاد دین نه. البته در رشتهی تازهتأسیسشدهی پی–یزدانشناسی (neurotheology)، که "الهیات"ی بر پایهی عصبشناسی (پیشناسی) است، میکوشند، برای دین مبنایی طبیعی پیدا کنند. یکی از نامدارانِ این رشته دانشمندِ پیشناسِ هندیتبارِ مقیمِ ایالاتِ متحده راماچندران (Vilayanur S. Ramachandran) است. او از آزمایشهایی که خود و همکارانش کردهاند، این تفسیر را نموده که در مغزِ گروهِ کثیری از انسانها در ناحیهای پشتِ گوش چپ یک همتافتهی نورونی وجود دارد که آنگاه که تحریک میشود، افراد دچار شور و حال دینی میشوند. بر این همتافتهی عصبی در مغز "تکسازهی خدایی" (God Module) نام نهادهاند. به باور راماچندران و همکارانش ژنِ خاصی این تکسازه را ایجاد میکند. کسانی که کشش دینی ندارند، از آن سهمی نبردهاند.
اجتماعیت دین
اما حتا اگر مستعد بودن برای دینداری از راه تکامل ژنتیک و جهشها و اختلالهایی که در جریان آن پدید میآید، توضیحدادنی باشد، باز برای آن که بدانیم دین چیست، باید به جامعه رجوع کنیم. دین پدیدهای اجتماعی است.
نگرش پی-یزدانشناسان به دین در ادامهی نگرش گروهی از روشنگران است که دین را نوعی آگاهی دروغین تعبیر میکردهاند، آگاهیای که آگاهی نیست، آگاهیای که در واقع ناآگاهی است. مسئله اما این است که جنبه یا بخش کوچکی از دین را میتوان به عنوان آگاهی تعبیر کرد و بحث کرد در مورد راستی یا ناراستی آن. دین یک کنش اجتماعی است، یک همکنشی است. دین یک مبادله است. هرگاه که در جامعهای حوزهی دینیای شکل گیرد، این مبادله شکل معاملهی اقتصادی نیز به خود میگیرد. دین بر زمینهی معاملهای خود به صورت کالا درمیآید. این کالا از آغاز غیر طبیعی بوده است.
مطلب پیشین: کالای دینی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
سلام آقای نیکفر:
-- ترکارانی ، Apr 17, 2007بنده از مباحث انتقادی شما بسیار استفاده می کنم؛ یک سئوال داشتم؟
من مدتی است که دارم روی مداراو رواداری اجتماعی(tolerance (در کار می کنم ؛ کتاب شما را هم خوانده ام (حقوق بشرو.....)و بسیار مفید بوده؛در مورد ارتباط بین زبان و خشونت , این ستوال وجود دارد که آیا بعضی از زبانها بخاطر فقر واژگانی و یا مشکلات زبانی که دارند فرد را به سمت خشونت یا نا رواداری سوق میدهند؛ یا عوامل روانی و اجتماعی درگیر مسئله هستند که زبان را به سمت خشونت و سپس به سوی خشونت فیزیکی رهنمون می کنند؟
بعبارتی آیا ساخت زبان(از لحاظ آوایی و ....دستوری) می تواند موجد خشونت باشد؟ این مسئله در مورد گویش های و زبان های قومی و محلی چطور می بینید؟
دوست دارم اگر منبعی در این مورد سراغ دارید به من معرفی کنید(لاتین یا فارسی)
من هم با شما هم عقيده ام. مطلبي كه نوشته ايد و در باب ديانت و عرضه آن بصورت يك كالاي اجتماعي سخن رانده ايد گر چه امروز هنوز به يك باور تبديل نشده اما براي كساني كه از انحصار طلبي گذشته اند و به جنبه ي فردي دين مي انديشند و برداشتي پلوراليستيك دارند براحتي قابل هضم است. (ابتدا ميخواستم از اين صحبت كنم كه شايد اين كاركرد از دين از آن عرضيات دين است كه متوجه شدم شما مقوله ذاتي و عرضي بودن دين را قبول نداريد به ناچار من نيز به برداشتهاي فردي از دين كشيده شدم)
-- حامد ، Apr 17, 2007با تشكر
سلام
-- مجتبی ، Apr 22, 2007ما چه طور می توانیم با دکتر نیکفر تماس الکترونیکی داشته باشیم؟
salam man 1 nikfar hastam va khoshhal misham ba digar nikfarhaye iran ashna besham.mehdi nikfar semnan/iran
-- مهدی نیکفر ، Aug 2, 2007