اندیشهی انتقادی، برنامهی ۶۳
(اقتصاد سیاسی دین – ۴)
معرفی "اقتصاد سیاسی دین"
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
سرمایهداری آن صورتبندی اقتصادی-اجتماعیای است که در آن چه کار چه سرمایه، هر یک به صورتی منتزع از وجود مشخص فردی درمیآید و سرنوشت وجود مشخصش تابع وجود جداگشته از فردیتش میشود. دین نیز میتواند در این جامعه منتزع از ادعاهای مؤمنان و با وجود ادعاها و پنداشتهای آنان به صورت چیزی از جنس سرمایه درآید.
سرمایهی دینی
دین سرمایهی فرهنگی است، از جمله به این دلیل ساده که در جامعهی دینی هر که آن را داشت، امکان بیشتری دارد که از امتیازِ داشتنِ عنوان و مدرک فرهیختگی برخوردار شود و از مزیتهای آن بهرهمند شود. دین سرمایهی اجتماعی است، زیرا آن که آن را داشت میتواند از مزایای رابطهی اجتماعی با دیگر دینداران استفاده برد. و دین سرمایهی نمادین است، زیرا دینداری در میان مؤمنان و متخصصانِ ایمان اعتبار ایجاد میکند و داشتن اعتبار در عبادتگاه اعتبار در بازار را بالا میبرد.
دینفروشی
همهی این سرمایهها تبدیلپذیر به سرمایهی اقتصادی هستند. آنگاه که دین و دولت با هم درآمیخته باشند، این تبدیلپذیری توجه ویژهای را برمیانگیزد. چنین وضعی اگر در دوران معاصر پیش آید، که سرمایهداری یکی از رساترین عنوانهای آن است، دلیلهای بارزتری در دست داریم برای آن که دین-داری را نوعی سرمایهداری تلقی کنیم. در این حال، همچنان که در ایران امروز میبینیم، میتوان دینفروش بود ودینفروشی را مبنای سوداگری خود قرار داد. از سرمایهی دینی میتوان به جاه و مقام دولتی و نیز طبعاً به سرمایهی اقتصادی دست یافت.
پهنهی دین و پهنهی قدرت
درآمیختن پهنهی دین با پهنهی قدرت چیز تازهای نیست. پدیدهی تازه جدایی این دو از هم است. اگر درهمآمیزی آنها سعادتآور بود، تاریخ بشری را میشد بهعنوان تاریخ سعادت بازخواند نه تاریخ بدبختی و شقاوت. همچنان که در گذشته تاریخ قدرت با تاریخ دین درآمیخته است، تاریخ اقتصاد به مثابه تاریخ تحول عاملها و ارزشهای پهنهی معیشت و نحوهی توزیع امکانها در آن، درآمیختگی جداییناپذیری با تاریخ دین دارد.
دین به مثابه امری زیربنایی
دین امری "روبنایی" نیست و اگر به هر دلیل بخواهیم از اصطلاحهای روبنا و زیربنا استفاده کنیم، موجهتر آن است که آن را امری زیربنایی بدانیم، به این سه دلیل عمده: دین مشروعیتبخش به نابرابری است و دست کم این است که در طول تاریخ تحملپذیرکنندهی آن است؛ دین تعیینکنندهی نگرش به کار و تولید است، اخلاق کاری را تعیین میکند و منش مصرف را؛ و از همهی اینها گذشته خود رواجدهندهی سکهای است تبدیلپذیر به سکهی پول. این سکه، سکهی دین است. آن را میتوان تولید کرد، به نمایش گذاشت، با اتکا به آن در پهنهی فرهنگ، جامعه و قدرت کسب مقام کرد و با کمک آن به شکلهای مختلف زراندوزی نمود. میراث مکتوب فرهنگی، با وجود این که از سانسور دینی گذشته، نمونههای فراوان و انکارناشدنیای از پدیداری این پدیدارها به دست میدهد.
معنای اقتصاد سیاسی
به دلیل درآمیختگی تاریخی پهنهی اقتصاد با پهنهی دین حق داریم حوزهی تحقیقیای را در نظر گیریم به نام "اقتصاد سیاسی دین". هدف پژوهش در این مورد به سادهترین زبان، پژوهش درباب تحول و تطور سکهی دین، ارزش آن و تأثیر آن بر دیگر عاملها و ارزشهای اقتصادی با توجه ویژه به دوران سرمایهداری است. در این عنوانگذاری به عمد از اصطلاح "اقتصاد سیاسی" استفاده میکنیم. واضعان و کاربرندگان این اصطلاح، که نامآورترینشان آدام اسمیت، دیوید ریکاردو و کارل مارکس بودند، رابطهی تنگاتنگی میان اقتصاد با جامعه و سیاست در نظر میگرفتند. از قرن نوزدهم سیاستزدایی از اقتصاد آغاز شد و این گرایش غلبه یافت که اقتصاد ملی به صورت یک مدل ریاضی مطالعه شود. این امر سودها و زیانهایی به همراه آورد. سود اصلی آن، جمع همهی منفعتهایی بود که کاربستِ مدلسازی ریاضی به دنبال میآورد. زیان آن، تبدیل آن به یک ایدئولوژی بود: ادعای خودداری از ارزشگذاری، بیطرفی و توجیه چشمپوشی بر پهنهی قدرت و از این طریق پرده افکندن بر بسیاری واقعیات این پهنه.
روش پژوهش
روش پژوهش در اقتصاد سیاسی دین اساساً کیفی است. نمونههایی پدیدارساز، از زاویهی پرسش در مورد نقش دین در اقتصاد سیاسی تفسیر میشوند. نحوهی تفسیر، هرمنوتیک عینی در علوم تاریخی است. دینی که نقش آن پژوهیده میشود، دین تاریخی یعنی آن دینی است که حضور عینی تاریخی ثبتشدهای دارد. از زاویهی دید یک مؤمن امروزی ممکن است نقش خاصی که دستگاه دینی در دورهای بازی کرده، از تحریف دین ناشی شده باشد. اقتصاد سیاسی دین نمیتواند به این ادعا بپردازد. تفکیک میان دین حقیقی و دین تحریفشده تفکیکی اعتقادی است نه علمی.
روشهای کمی در اقتصاد سیاسی دین
از روشهای کمی نیز میتوان در اقتصاد سیاسی دین استفاده کرد. میتوان به عنوان مثال با مجموعهای از مطالعههای موردی حوزهی علمیه را در ایران امروز بهعنوان واحدی اقتصادی بررسید، در این مورد به ارقام و اعدادی دست یافت، دریافت که نحوهی رشد این واحد و هر یک از شعبههای آن در دورههای اخیر چگونه بوده، در متن کلی اقتصاد چه جایگاهی داشته و در حوزهی قدرت چه ارجی یافته است. میتوان به بیان تغییرات تبادل ارز رایج در حوزه با ارز رایج در پهنهی قدرت و در بازار بیانی کمی داد و منحنی تغییرات آن را ترسیم کرد.
این موضوع را در بخشهای آیندهی "اندیشهی انتقادی" پی خواهیم گرفت.
مطلب پیشین: اقتصاد همچون واقعیت و امکان
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
اقاي نیکفر
-- بدون نام ، Mar 7, 2007در نوشته ايمان و تكنيك اشاره كرديد به "مهندسان مسلمان" , چرا اين بحث را به طور مجزا نميشكافيد
Áqá ye Nikfar e aziz,
-- بدون نام ، Mar 9, 2007Az shomá xáhesh mikonam yek nosxe ye "PDF" az har maqále ye shomá (jodágáne) dar in "site" begozárid.
Xánande ye maqálehá va sepásgozár e shomá.