اندیشه انتقادی، برنامه ۴۵
در نقد جزمباوری
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
گفتارهایی برای مخاطبان زمانه:
روشنگری منتقد پیشداوریهای جزمی است. جزمی (دگماتیک) صفت آن باوری است که ما با تعصب از آن پیروی میکنیم و حاضر نیستیم چیزی متفاوت با آن بشنویم. پیرو یک آموزهی جزمی منشی بندهوار دارد. او کورکورانه اطاعت میکند. او اعتقاد را برتر از شناخت میداند.
تفاوت روشننگر و جزمیاندیش
روشننگر و جزمیاندیش یک متن را به دو شکل متفاوت میخوانند. روشننگر میپرسد:
- منظور از این مفهومهایی که در این جا به کار رفته، چیست؟
- آیا آنها معناهای ثابتی دارند؟ تاریخ این مفهومها چیست؟
- منابع اطلاع ما کداماند؟ آیا میتوان به آنها اعتماد کرد؟
- آیا از اطلاعها برداشتهای درستی صورت گرفته است؟
- نظر مطرح چگونه مستدل میشود؟
- آیا نمیتوان موضوع را به گونهای دیگر توضیح داد؟
- امتیاز این توضیح بر دیگر توضیحها چیست؟
جزمباور با این شیوهی خوانش انتقادی بیگانه است. از دید او متنها دو دستهاند: یا باور جزمی او را تقویت میکنند، یا به آن آسیب میرسانند. متنهای دستهی اول را بیاندیشه میخواند و حظ میبرد و متنهای دستهی دوم را، اگر بخواند، بیاندیشه و با برآشفتگی میخواند.
دو پادزهر جزمیگرایی
دو چیز پادزهر جزمباوری هستند: یکی آگاهی به این که مفهومها و ارزشها متغیر اند، دارای تاریخاند، پیشتر باری دیگری داشتهاند و در آینده به گونهای دیگر مطرح خواهند بود و دوم این که هر موضوعی را همواره میتوان به شکلهای مختلفی بررسید. از دیدگاه جزمی طرحی بر طرح دیگر برتری دارد که بیشترین انطباق را با جزمیات آیینی داشته باشد. طرحی اما بر طرح دیگر ارجحیت روشننگرانه دارد که بتوان ثابت کرد دارای بنیادهای منطقی است، تجربههایی را که تا کنون داشتهایم در یک نظام توضیحی بهینه میگنجاند و راه را برای تجربههای بیشتر میگشاید. مرجع اثبات، جمعِ انسانی است. در این جمع نبایستی زر و زور به کار افتد. در آن، آن سخنی به کرسی مینشیند که پرمایهتر و مستدلتر باشد. دیدگاه جزمی به مرجع اثبات و تفسیر نظر این گونه نمینگرد. مرجع فکری جزمباوران، مقدس است. همان گونه که در مورد اعتبار جزمیات نباید شک کرد، در مورد اعتبار مرجع نیز نباید شک و پرسشی داشت. جزمباور مقلد است.
برداشت جزمباورانه از شکست و خطا
جزم باور چون مقلد است، مشکلهای یک آزاداندیش را ندارد. نه لازم است جستجو کند، نه لازم است آزمون و خطا کند. او به پندار خودش اشتباه نمیکند، زیرا از آنچه عقل سلیم اشتباهش مینامد، ارزیابی دیگری دارد. او شکست را به گردن نیروهای اهریمنی و خطا را به گردن تقدیر میاندازد و اگر آن را به خود برگرداند، ناشی از ضعف ایمان خویش، عدم درک درست آیین و کمبود تعبد میپندارد.
گریز از آزادی
انسان نیاز چندانی به فکر کردن ندارد، اگر بتواند با چند اصل و قاعده دنیا را توضیح دهد و شاهکلیدی در جیب داشته باشد که با آن هر قفلی را بگشاید. جزمباوری گریز از آزادی است. جایی که آزاداندیشی و تفکر انتقادی گسترش نیافته، ایدئولوژیهای جزمی بدیل یکدیگر میشوند. از این ایدئولوژی رها میشویم و به دام آن ایدئولوژی میافتیم. این ایدئولوژی را در برابر آن ایدئولوژی میگذاریم.
کارکرد ایدئولوژی
ایدئولوژی کارکردی چون دستگاه اتومات دارد. از این طرف مسئله را به آن میخورانیم و از آن طرف پاسخ آن را دریافت میکنیم. انسان ایدئولوژیزده پاسخهایش را از بر میکند. برای این کار زحمت چندانی نمیکشد، زیرا ایدئولوژیها این قابلیت را دارند که برای ایدئولوژیها پاسخهای صریح و سادهای مهیا کنند. ایدئولوژیها، به این خاطر، ایدئولوژی هستند.
معنای دعوت به روشننگری
طبیعی است که انسان نمیتواند بدون قالبهای حاضر و آمادهی ذهنی، در جهان حرکت کند. ما نمیتوانیم همه چیز را کشف کنیم، با بینش انتقادی بررسی کنیم و هیچ چیزی را نپذیریم مگر آن که ادراک روشن و سنجیدهای از آن داشته باشیم. اگر دکارتوار بخواهیم جهان را با شکی دستوری بازبینی کنیم، باز عمرمان کفاف نمیدهد که به هیچ باوری نگرویم، مگر آن که خود آن را از هر نظر واکاویده باشیم. موضوع در دعوت به روشننگری نه گرویدن به شکاکیتی بنیادین و فراگیر، بلکه داشتن آمادگی ذهنی برای آن است که چون مثلا متنی را میخوانیم فقط به این نیندیشیم که با دیدگاه من چه زاویهای دارد، بلکه بکوشیم دریابیم چه میگوید، دادههایش را از کجا آورده است و چگونه استدلال کرده است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
jeenaanbe Nikfar
aayaa entekhaab musighi matn az khodeaan ast
?
yeki do jomle dar khaaneshe matn az ghalam oftaadeh bud
.
nevesheeye mokhtasar va besyaar khubi bud
Alireza
Bonn, De
-- Alireza. ، Jan 3, 2007اقای نيکفر اينبار به نقد جزم باوری در بخش انديشه ی راديو زمانه پرداخته اند. نويسنده ی نقد جزم باوری همان نويسنده ی مقاله ی نقد ذات پروری در انتقاد از ذات باوری اصلاح طلبان دينی چون سروش و مقالاتی چون ايمان و تکنيک. مقاله ی هويت و ايدوولوژی موجود درسايت نيلگون ميباشد. اقای نيکفر محبوب نويسنده ی تمام اين مقالات است و سواال اينجاست که ايا روشنفکران دينی و يا مدافعان دينی زير چتر دين مينيمال و جهان اسلام چگونه نويسنده ی مقالات مذکور را ميبينند. اينکه اقای نيکفر را به نيکفر محبو ب مرز شناس و نيکفر غلط بيين و منحرف گشته از نيکفر اول ميتوان تقسيم کرد؟ ايا نوشته ی نقد جزم باوری نميتواند با وجود اختصار نوشته مرز دو نيکفر برای افراد فوق باشد ؟ ايا مقاله ی نقد جزم باوری لبه يباريکی نيست که جزم انديشان با احتياط روی ان راه ميروند و نسبت به بر خورد ميکنند به انصورت که نيکفر اول حفظ شود و با حرکت روی ان به ان سوی لبه يعنی نيکفر دوم نيفتند؟ يا مدافعان دينی دنيای مينيمال خود را نقد نا پذير تر از ان ميدانند که بتوان به پيوستگی با انديشه و نقد مرتبطشان کرد؟ و انها کاشف نوع جديدی از انتقاد ميشوند که انسان منتقد و خواننده در حال و هوای عرفانی ان و ناممکن ها و وعده های روشنگری در پديده ی دين و ايدوولوژی گم ميشود و خسته و بايد اعتراف کند که مرا توان چنين گم گشدگی در نيندديشيدن نيست.
-- Alireza ، Jan 4, 2007دوم اينکه درباره ی روشنفکران دينی که با باور به دين مينيمال خود حر کت ميکنند چگونه يوتوپيای حکومت اسلامی ايده ال انها در ان تعريف مينيمال ميگنجد و ايا دموکراسی دينی درصورت تحققش چگونه به حضور ايدوولوژی های ديگر در جامعه امکان ميدهد؟ ايا انچه چرا انها که انموقع در شورای انقلاب فرهنگی نشستند حق تصميمگيری برای نوع موجوديت ديگر ايدوولوژی ها در جامعه و دانشگاهها انچنان برای خويش ديدند و بنام جلوگيری از تنش هر نوع مخالفت با ايددولوژی خويش را در قسمتی از جامعه راندند که صدای ان شنيده نشود مگر اين همان برخوردی نيست که ميگويد فلانی که ممکن است مارکسيست باشد شايستگی انرا ندارد در راديوی دموکراتيک زمانه باشد بلکه کشويی ديگری برای ان تعيين گردد. مشکل اينجاست که هميشه در ميان پاسخ های افراد فوق فقط تضاد های نوشتاری و گفتاری مشاهده ميگردد. پارادکس هايی که با حضور تاکيد اميز خود ميگويند ما اينگونه هستيم و با فرار به جلو به بازی هايی ادامه ميدهد که بازيگر ان تنها خود توان چنان بازيی را دارد. انسان منتقد در ميان چنان بازيی گم هيچگونه حرکتی نميتواند کند فقط مشاهده ميکند و لبخندی بدون تمسخر ميزند.
عليرضا. بن.