اندیشه انتقادی، برنامه ۲۶
در نقد پوزیتیویسم
محمدرضا نیکفر
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
گفتارهايی برای مخاطبان زمانه:
به زودی نرمافزاری ابداع خواهد شد که با استفاده از اطلاعاتِ انباشته در اینترنت به یاد ما خواهد آورد که این یا آن سیاستمدار به قصد گرفتن مسؤولیتِ سیاسی چه وعدههایی داده که به آنها عمل نکرده است. این موضوع را به تازگی اریک اشمیت، رئیس ماشینِ جستجو و آرشیوِ اینترنتیِ نامآورِ گوگل، اعلام کرده است. به پندارِ اشمیت این نرمافزار تحولِ بزرگی در دنیای سیاست ایجاد خواهد کرد. او معتقد است که سیاستمداران قدرتِ اینترنت را دست کم گرفتهاند.
اطلاع پوزیتیو و تجربهی زندگی
در این شکی نیست که اینترنت قدرتِ روزافزونی دارد و بر نگرش ما به اطلاع (information) تأثیر شگرفی خواهد نهاد و دید ما را "اطلاعی"تر از گذشته خواهد کرد. ما ولی برای حرکت در جهان تنها به اطلاع نیاز نداریم. برای آنکه بدانیم اطلاعی درست یا غلط است، همواره آن را فقط با اطلاعاتی نمیسنجیم که به ما میگویند آیا چیزی امر واقع است یا نه، و به بیانی مشروحتر واقعیتی ثبتشدنی و با معیارهای کمی سنجیدنی و به این اعتبار پوزیتیو (positiv) است، یا نه. ما آن را در ترازویی قرار میدهیم که تجربهی زندگی ماست، دانایی ماست. و تجربهی زندگی همواره تجربه در یک موضع، از یک موضع و در شکل بیانشدنی آن تبیینِ موضعمندانهی آن چیزی است که تجربه کردهایم، آن را از سر گذراندهایم.
پوزیتیویسم
بر دیدگاهی که معرفتِ انسانی را به مجموعهای از آگاهیها بر امور واقع و قانونهای باهمباشی و باهمنباشی آنها فروکاهد، پوزیتیویسم میگویند که آن را به فارسی، از جمله، اثباتگرایی و اثباتباوری ترجمه کردهاند. در دیدگاه پوزیتیویستی دانایی فقط میتواند بهعنوانِ انباشتهای از دانستنیها درک شود. ثبت درست دادهها، سنجیدن دادهها، بررسی دقیق این که دادهای بر امر واقعی دلالت میکند یا نه، از بایستههای تفکرِ انتقادیِ علمی اند، اما تنها با این گونه چشمدوزی به امورِ ثبتشدنی و اثباتشدنی، آرمانِ ادراکی جامع از جهان و بودنِ خود در آن را برآورده نمیکنیم.
در نقد برداشت پوزیتیویستی از جهان
جهان برخلافِ تصورِ پوزیتیویستی از آن مجموعهای از امورِ واقع نیست. اگر تنها چنین چیزی بود و بس، خودِ آن و هر چه در آن است، بیمعنا بود. جهان شبکهای از مربوطیتهاست، مربوط بودن این به آن و آن به این. مربوطیت است که معنا ایجاد میکند. این مربوطیت صرفاً آنی نیست که در قانونهای فیزیکی بیان میشود که در آنها پدیدهای مربوطیتی تابعی به پدیدهای دیگر دارد. بنیادِ مربوطیتِ معنابخش ربطی است که من به پیرامونم دارم و ارتباطی است که میان پدیدههای مختلف آن میبینم. از آن جایی که انسان بهعنوانِ موجودی معنابخش و معنافهم در کانونِ ارتباطهای پدیدهها قرار دارد، شبکهی ارتباطی معنامند میشود و به نوبه خود به مثابهِ جهان به پدیدههایی که در متن آن نشستهاند، معنا میبخشد. چون جهان یک شبکهی معنامندِ مربوطیتی است، در آن چیزهایی مهم میشوند، چیزهایی نامهم، چیزهایی عاجل میشوند، چیزهایی بدون قیدِ فوریت، چیزهایی سنگینگام میشوند، چیزهایی سبکگام، چیزهایی سنگین و درهمشکننده میشوند، چیزهایی نرم و سبک، چیزهایی سرنوشتساز میشوند، چیزهای پیشپاافتاده. اینها مفهومهای زندگی انسانیاند و با فیزیک توضیحپذیر نیستند. اینها را نمیتوان به اطلاعاتی فروکاست که از وقوع امری در دنیایی تبیینپذیر با چندیها خبر میدهند.
درک پوزیتیویستی از سیاست
به همین سان دنیای سیاست را نمیتوان به اطلاعاتِ سیاسی فروکاست، اطلاعاتی مثلاً در این باره که فلان سیاستمدار در جریانِ مبارزهی انتخاباتی چه وعدههایی داده و پس از پیروزی و گرفتنِ مسؤولیت به چه درصدی از آنها عمل کرده است. امیدِ این که نرمافزاری ابداع شود که کارِ مقایسهی دادههای سیاسی را بر عهده گیرد و با ایفای چنین نقشی، به کنشگری عمده در دنیای سیاست تبدیل شود، از درکی پوزیتویستی از سیاست ناشی میشود. سیاست در این درک چیزی چون یک تکنیک میشود که میتوان آن را بابرنامه کرد، درونداد و بروندادِ محوطهاش را کنترل کرد، آن را بر این قرار به نظم درآورد و حرکتش را خودکار کرد. سیاست از این سان به یک ماشین تبدیل میشود.
تراژدی سیاست
به نظر میرسد که اگر چنین تحولی صورت گیرد، سیاست وجهِ تراژیک خود را از دست میدهد، آن وجهی که ما بهعنوانِ ایرانی به خوبی با آن آشناییم. این همان چیزی در سیاست است که باعث میشود خون بدهیم، به زندان بیفتیم، راهی تبعید شویم و مدام شکست بخوریم یا خود را شکستخورده بدانیم. سیاستِ پسامدرن میشود جدولی از اطلاعات، میشود یک محاسبه که انجام آن را میتوان به یک نرمافزار سپرد. دادنِ رأی را هم میتوان به یک نرمافزار سپرد و بدین ترتیب تمام حوزهی سیاست را بر عهدهی کامپیوتر نهاد و سویهی همگانی آن را تنها به این صورت حفظ کرد که گوشهای از اینترنت بهعنوانِ شبکهی همگانی را به آن اختصاص داد. این تحولِ پوزیتیویستی اما خود تراژدیای دیگر است، تراژدیِ از دست رفتن پهنهی همگانی آن هم درست در آن هنگامی که این پهنه از امکانهایی عظیم برای تجلیِ خویش بهرهمند شده است، امکانهایی چون اینترنت. و یک تعریف تراژدی این است: پدیداریِ شکست در اوجِ احساسِ پیروزی.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|