خانه > محمدرضا نیکفر | |
محمدرضا نیکفردر نقد آرامش دوستدار-۵ دینخوییمحمدرضا نیکفر: «دینخویی» به تعریف دوستدار آن رفتاری است که «امور را بدون پرسش و دانش میفهمد». بر این قرار «دینخویی» عامل اصلی ناممکن بودن پرسشگری و اندیشهورزی در میان ما میشود. این مفهوم رابطهی تنگاتنگی با فلسفهی آگاهی بنابر درک دوستدار دارد. ما سه حالت را برمیرسیم: دینخو نوعی سوژه (نهاد) است، دینخویی نوعی کنش است، دینخویی نوعی منش است. در نقد آرامش دوستدار - ۴ فلسفهی آگاهیمحمدرضا نیکفر: ریشهی همگرایی دوستدار با ایدئولوژی ایرانی را بایستی در اساس اندیشهی او جست که فلسفهی آگاهی است. همین فلسفه است که وی را بر آن میدارد از بحث پرسش بیاغازد و دستاوردهای شناختی را سنجهی ارزشگذاریهای خود قرار دهد. فلسفهی آگاهی دوستدار یک فلسفهی خودیابی است، البته به قصد اعلامشدهی انتقاد از آن خود. او همه چیز را در نهادی که با خوی دینیاش مشخص میشود، حل میکند. تفاوتها از میان میروند. ما همه سرو ته یک کرباسیم و سر و ته تاریخ ما یکی است. در نقد آرامش دوستدار - ٣ دین، علم، فلسفهمحمدرضا نیکفر: در تاریخ در همه حال و در همهجا دین در این سو و علم و فلسفه در آن سوی مقابلِ آن قرار ندارند. بخشِ بزرگی از تاریخِ اینها درهمآمیخته است. علم و فلسفه در همهجا و در همه حال نه علیرغمِ دین، بلکه با انگیزههایی پا میگیرند که در آغاز تفکیکناپذیر از دین هستند. در نقد آرامش دوستدار - بخش دوم روزمرگی و نخبهگراییمحمدرضا نیکفر: گزارشِ دوستدار از فرهنگ خلاصه میشود به گزارشی از بینشِ عدهای از نخبگانِ آن. او تلاش میکند ثابت کند که این نخبگان دینخویند، دینخو هم که نباشند بیمایهاند، فکرِ بدیعی ندارند، یا اگر دارند درخششهایی هستند که به هم نمیپیوندند تا ظلمتِ دین را بزدایند. در نقد آرامش دوستدار - بخش نخست ایدئولوژی ایرانیمحمدرضا نیکفر: از این هفته در «زمانه» به نقد آرامش دوستدار میپردازم. در این یادداشتها به نظر دوستدار به عنوان یکی از شکلهای «ایدئولوژی ایرانی» نگریستهام که به عنوان یک ایدئولوژی انتقادی، نوعی نقد ملتباورانهی عقبماندگی ملی است. هرگونه تلاشِ جامعِ فرهنگی و سیاسی در ایران با مضمونِ احیاگری، به بازتولیدِ نادانی و سرگشتگی میانجامد. این، مهمترین دستاورد فکری آرامش دوستدار است. خشونت دینی و خشونت سکولاراین مقاله پاسخی است به پرسشی دربارهی خشونت دینی و بیشی و کمی آن نسبت به خشونت غیر دینی. موضوع خشونت در اینجا از زاویهای خاص بررسیده شده: رابطهی خشونت و کمک. پی گرفته میشود که عصبیت، به عنوان جمع تناقضمند همبستگی و خشونت، در عصر جدید چه پویشی داشته است. عصر جدید عصر خشنی است، اما این امتیاز را دارد که در آن طرح مسئلهی خشونت و طرد خشونت ممکن شده. در پایان، به موضوع نقد سکولاریزاسیون سیاسی میپردازد. نهاد دینموضوع این نوشته توصیف فشردهی برخی ویژگیهای نهاد دین است. نهادِ دین، دین نهادی شده است، همان نهادی است که سازمان اجتماعی آن را متولیان رسمی دین تشکیل میدهند. در این نوشته میان دین و دینی فرق گذاشته میشود. دین در معنای مشخص آن نهاد دین است که تمامیت دین را در برنمیگیرد. کل آنچه دینی خوانده میشود، از آن برنمیآید و برای توجیه خود به آن برنمیگردد. گفتوگو دربارهی الاهیات شکنجهمهدی خلجی: انتشار مقالهی «الاهیاتِ شکنجه»ی محمدرضا نیکفر، نقدهایی برانگیخت که شماری از آنها بازتاب ناخرسندی مومنان از طرح این بحث بود. به نظرم رسید که برنهادهی «الاهیات شکنجه» به بسط و شرح بیشتری نیاز دارد تا هم مبانی پدیدارشناختی آن آشکارتر شود هم به دائرهی گستردهتری از مسائل پرداخته شود. با نیکفر قرار گذاشتیم برای او پرسش از پی پرسش بفرستم و او پاسخ دهد. حدود دو ماهی به طول انجامید و حاصل پیش روی شماست. دینجداخواهی و دولتجداخواهیدرسنامهی خمینی متأثر از گفتار مدرن سیاسی است. (این موضوعی است که بایستی به جای خود بررسی شود.) او متأثر از این گفتار از تقسیم قوا حرف میزند و از میان سه قوه، قوهی مجریه را اصل میداند. در واقع به پندار او اصل جدایی دین و دولت در طول تاریخ نه در حوزهی قانونگذاری یعنی تشریع و قضاوت، بلکه در حوزهی اجرا بوده است. به مناسبت زادروز اسپینوزا ما اسپینوزاشناسِ فارسیزبان نداریمدر مجموع میتوانیم بگوییم که اسپینوزا در ایران یک چهرهی ناشناخته است. بهویژه جای اثر مهم او، کتاب الاهیات سیاسی، در بحثهای امروز در نقد دین، در نقد متون و همچنین در باب سکولاریسم و در دفاع از دموکراسی خالی است و لازم است به آن توجهی ویژهای بشود. تاریخ مفهومهاخودنگری زبان است که چیزی چون ایدئولوژی را ممکن میکند. اگر زبان، تنها به واقعیت معطوف بود و حرف روی حرف سوار نمیشد، نظامهای ایدئولوژیک پدید نمیآمدند. کسی که حرفی میزند، به هر دلیلی اهمیت مییابد، حرف او را تفسیر میکنند، تفسیر نقل میشود و تفسیر خود تفسیر میشود. لایهی زبانی روی لایهی زبانی چیده میشود. دیگر به سختی میتوان فهمید که اصل داستان چه بوده است. چرا رژیم اسلامی را باید جدی گرفت؟چه چیزی جدی است و چه چیزی جدی نیست؟ آن چه جدی است، شوخیبردار نیست، نمیتوان با آن سبکسرانه برخورد کرد. در گفتارِ روزمره چنین است، افلاطون نیز امر جدی را در برابر شوخی نهاده است. البته چیزی میتواند از سویی جدی و از سویی دیگر جدی باشد. گفتههای رهبر جمهوری اسلامی دربارهی علوم انسانی وقاحت و حماقتی است که به آن میتوان خندید، یعنی آن را جدی نگرفت. الاهیات شکنجهمحمدرضا نیکفر: در آغاز این نوشته، زندان بهعنوان جای ممتاز پدیداری حقیقت حکومت دینی معرفی میشود. از این میقات نقبی زده میشود به دین و خدای آن. خدای شکنجهگران، که خود طبعاً شکنجهگر است، در کانون بررسی قرار دارد. پرسیده میشود که مسئولیت این خدا با کی است. در ادامه به شعار «الله اکبر» پرداخته میشود، به امکانهایی که به دست میدهد و محدودیتهایی که دارد. در پایان از معنویتی سخن میرود که بایستی ابتذال و خشونت دینی را بتاراند. این معنویت، سکولاریسم نامیده میشود. این مقاله در سایت بیبیسی منتشره شده و در زمانه بازنشر میشود هابرماس و شطرنجبازی با گوریلیورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، در کیفرخواست دادگاهی در تهران متهم شده که در سفرش به ایران با عدهای از اصلاحطلبان، دیداری مخفیانه داشته و به آنان درس براندازی داده است. در دورهی پایانی ریاست جمهوری خاتمی، گروهی از اصلاحطلبان نظام به این درک رسیدند که با طرف مقابل خود نمیتوانند تعامل متمدنانهای را پیش برند. برای آنکه سختی کار خود را نشان دهند، مدام میگفتند همکنشی با حریفشان همانند شطرنجبازی کردن با گوریل است. چنین موقعیتی یک موقعیت غیر هابرماسی است، اگر نام هابرماس را مترادف با گفت و گوی خردوزرانه در نظر گیریم. چه باید کرد؟ مشارکتی در بحث تجهیز رسانهای جنبشتئوری رسانه تا کنون عمدتا تئوری رسانهی کلان بوده است. نقد امپریالیسم رسانهای مبتنی بر این باور بوده که رسانه اساساً رسانهی کلان است؛ رسانهی امپریال است. کسی فکر نمیکرد که روزی خردهرسانهها، رسانههای کوچک و فردی، کلانرسانهها را چونان امروز به چالش بکشند و یا کلانرسانههایی چون فیسبوک و توئیتر و یوتیوب شکل گیرند که فراهم آمده از خردهرسانهها هستند. علیه سکسیسم رژیم آپارتاید اسلامیمحمدرضا نیکفر: زنان نشان دادهاند که جهت چیست. رفع تبعیض، محتوای روشنی است که آنان در دورهی کنونی به مفهومهای برابری و عدالت دادهاند. پرسش این است که برابریخواهی زنانه بایستی چگونه به خواستههای آزادی و عدالت اجتماعی پیوند خورد. به نظر من، حلقهی اصلی همانا رفع تبعیض است. رفع تبعیض در معنای گستردهی آن، رفع همه تبعیضهای مربوط به جنسیت، دین و عقیده، سبک زندگی، فرصتهای اجتماعی، زبان و قومیت و مناسبات حاشیه و مرکز است. نظام فعلی بر تبعیض استوار است. تبعیض جنسیتی و تبعیض دینی دو رکن رکین آن هستند. به این جهت است که خواست رفع تبعیض جنسیتی، خواستی عمیقاً سکولار است. پیام به شرکتکنندگان در حرکت اعتراضی نیویورک نشاط و تأملاکبر گنجی عزیز، همبستگان اعتصابکننده، حرکت پربازتاب تأثیرگذاری را پیش میبرید. جهانیان را با عزم و ارادهی مردم ما برای دستیابی به آزادی آشنا میکنید. آنچه از این راه به جهانیان و از جمله به خود ما معرفی میشود، خودآگاهیای است که با اعتراض و از اعتراض نیرو میگیرد. اعتراض، تولدی دیگر است. رهایی، تبدیل شدن به نهاد آگاه دیگری است که افق آینده را میگشاید و آنچه را در گذشته چونان کابوسی دیده میشد، اینک در بیداری به صورت مسألهای مییابد که آن را بایستی با آگاهی و پایداری حل کند. در ایران چه میگذرد؟ - مقالهی سوم جمهوری اسلامی و داستان «مرد پیر و دریا»احمدینژاد نشان فقدان جدیت ماست. آن زمان که در قم گفت هالهی نور او را دربرگرفته، حق بود که حجج اسلام این حجت را جدی گیرند، عمامه بر زمین کوبند، سینه چاک کنند و لباس بر تن او بردرند تا تکهای به قصد تبرک به چنگ آورند. آن زمان که از دستیابی به انرژی هستهای در آشپزخانه سخن گفت، حق بود مدرسهها و دانشگاهها تعطیل میشدند، حق بود بر سردر آموزش و پرورش مینوشتند «این خرابشده تا اطلاع ثانوی تعطیل است» و آموزگاران از شرم رو نهان میکردند. در ایران چه میگذرد؟ - مقالهٔ دوم«...پایان بازی به این صورت نیست که همه به خانههایشان روند و منتظر باشند تا بازی دیگری آغاز شود. سوژهها، ذهنها، دگرگون میشوند. بیزاری پدید میآید، از هرچه دلانگیزش خواندهاند. برای همه، این جنگ با خدا نخواهد بود. کاری که تودهٔ مردم میکنند، این است که میان خدای خود و خدای آنها فرق بگذارند...» توضیح رخدادهای امروزین ایران با «تقلب انتخاباتی» و کودتا، ممکن است با غفلت از جریانهای اجتماعیای همراه باشد که بنیاد رخدادها را میسازند. این مقاله کوششی است برای جلب توجه به جریانهای ژرفِ اجتماعی. در ایران چه میگذرد؟در ایران اس−ام−اسی حاوی این عبارت، تلفن به تلفن میچرخد: «ماشینی که داره داخل دره میره رانندهاش رو عوض نمیکنند. ستاد انتخاباتی دکتر محمود احمدینژاد.» اتفاقاً برعکس، در سراشیبیها بیشتر به فکرِ عوض کردنِ «راننده» میافتند. در نمونهی انقلاب ایران شاهد تعویضهای پیاپی بودیم. اما مگر سیستم دارد به ته دره سقوط میکند؟ چنین چیزی به نظر نمیرسد. پس در ایران چه میگذرد؟ |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|