خانه > آهنگ زمانه > موسیقی ملل > تجربهای نادر در حضور پری زنگنه | |||
تجربهای نادر در حضور پری زنگنهشهزاده سمرقندیامروز از یک تجربهی نادر خودم برایتان میگویم. به همین دلیل، برنامه امروز هم نادر خواهد بود. قصد دارم از آوازخوان شناختهی ایرانی، پری زنگنه، برایتان بگویم. پری زنگنه را دیشب، برای اولین بار، در «دِن هاخ» يا همان «لاهه» دیدم. پری زنگنه دیشب در این شهر، که پایتخت اداری هلند است، کنسرت داشت. ترانههایی را از این آوازخوان قبلا از زبان دوستان ایرانیام شنیده بودم که در شبنشینیهای دوستانهای که با آنها داشتم، تکی یا گروهی برایم خوانده بودند. مثل این یکی:
اما دیشب، وقتی این ترانه را از زبان خود پری زنگنه میشنیدم، دیدم که چهقدر ترانههایش با ترانههایی که مادرم و خالهام میخوانند نزدیک است. بهخصوص آن دوبيتیهایی که از خراسان میخواند. اما قبل از همه، بگویم که در نگاه اول پری زنگنه مرا به یاد چه کسی انداخت. شما احتمالا از شاعرهی معروف روس، آنا آخماتوا، عکسی دیدهاید. بلی، اولین کس او بود. همان چهره و حالت اشرافی و همان حرکات ممتاز کلاسیک و در عین حال بسیار فروتنانه. بعدا که با پری زنگنه صحبت کوتاهی داشتم، با شنیدن اسم سمرقند گفت: «خیلی دوست داشتم آن جاها کنسرتی داشته باشم». در واقع این یگانه جملهای بود که پری زنگنه به من گفت. و من در جواب لال بودم. به ما گفته بودند هیچ عکس و فیلمی از خانم زنگنه نگیریم و حتا خود خانم زنگنه هم قبل از این که ترانهای برای ایران بخواند، این حرف را تکرار کرد و گفت: «خواهش میکنم که این شب برای یک شب باشد». اما من که همهاش در شرایط تنگ و بسته کار خود را پیش بردهام، در آخرين دقايق کنسرت که بعضی شروع به عکس گرفتن کردند، دوربین را درآوردم و بین آن همه دستکوبیها فیلم گرفتم و زوم کردم به چهرهی پری زنگنه: تبسم وی نشانگر آن بود که محبت همهی حاضرین را میدید و دلش میخواست بیشتر بماند. بعد از کنسرت که برای مصاحبه به مهمانخانهی آنها رفتیم، گفتم که من از شما فیلم و عکس گرفتهام. گفت اشکال نداره. میدانست که از راديو هستيم. یادم آمد که خوانندگان روس یا تاجیک وقتی از کنسرت بیرون میآمدند دورشان را عکاسان و فیلمبرداران میگرفتند و صدای شرق-شرق عکس گرفتنها و سوالات خبرنگاران خواننده را به فرار مجبور میکرد. اما این فرهنگ را در کنسرتهای ایرانی کمتر میبینم. ولی همخوانیهای مردم ترانههای پری زنگنه را در برابر خودش میخواندند شبیه ما تاجیکان بود. خاطره بسیار قوی در حفظ ترانههای مردم خود دارند. پری زنگنه در پایان ترانهای گفت: «حالا یک ترانهای میخوانم که شما بلد نباشید». و ترانهی ترکی «یالغیزیم» را خواند. باز هم چندین نفر آن را از بر بودند و همخوانی کردند.
کنسرت بسیار صمیمی بود و من خود را در بنای کنسرت زیبای اپرای شهر تاشکند تصور کردم که برای دیدن اپرای «روسلان و لیودمیلا» رفته بودیم. من همهی تلاشم را میکردم که کلمات آوازخوان را بفهمم اما برایم سخت بود. حدود ۱۳ یا ۱۴ سالم بود. مادرم گفت «نگران نباش! همهی بزرگسالان نیز نمیتوانند کلمات دقیق آن را بشنوند. باید تلاش کنی که موسیقی و آهنگ آن را بفهمی». اما دیشب، وقتی به آوازخوانی پری زنگنه گوش میدادم، دقت کردم که همهی کلماتش را میفهمم و چهقدر روشن و گویا میخواند. کلمات را، به خاطر اوج صدا یا رعايت ريتم، نصفه ـ نیمه تلفظ نمیکرد. اما یک مشکلی هم داشتم؛ طبق عادتم، فضا و محیطی را که از ترانهها تصور میکردم و میدیدم آمیخته بود با آن چه که در صحنههای روسی یا تاجیکی دیدهام. یا حتا صحنههای اروپایی وقتی ترانههای کلاسیک اروپایی را میخواند. برای شما ایرانیان شاید این کار شدنیست چون تاریخچهی مردم و لباسهای ملی و مردمی خود را خوب میشناسید، اما برای من این گوشهی تاریکی بود. این جنبهی دیداری یا ظاهری موسیقی ایرانی برای من عریان یعنی لخت است. نمیتوانم قهرمان ترانه را باحجاب تصور کنم. احساساتم میگوید که این کار درست نیست. احساساتم میگوید که ترانه و آوازخوان و هنر باید آزاد باشد. ازاد به مثل تخیلات انسان. اگر خطا میکنم بگویید. یکی از ترانههای قدیمی روسی را بشنوید و بعد ببينيد بهعنوان یک ایرانی تصور روشن و دقیق و موجودی از دنیای موسیقی روس دارید؟ من به عنوان دوستدار ترانههای مردمی ایران از این محرومم. دلم میخواهد که همکاری و مبادلهی فرهنگی بین ایرانیان و تاجیکان، در جنبهی ظاهری یا «ویژوال»ِ هنر بیشتر باشد. در واقع این آرزوی خیلیهاست. اما هنوز کاری برای شروع آن انجام نشده. پری زنگنه را به عنوان سمبل تماشاگر ایرانی دیدم که در هنر، دنیا و تصورات خود را دارد که زیباست اما پوشیده. موسیقی ایرانی نیز همین حالت را دارد. اگر بتوانم به انگلیسی بگویم: lack of visual style. دلتان بخواهد میتوانيد بگوييد رقص. وقتی در صحنه يک پيانو هست و يک خواننده، شما هنوز فرقی بين آن و يک صحنهی اروپايی نمیگذارید. اما اگر رقص به آن اضافه شود يا خواننده و نوازنده لباسی ایرانی پوشيده باشند، بلافاصله متمايز میشوند. امیدوارم برخورنده نباشد این حرفهای من. اما میدانم که دلیلِ اینگونه شدن هنر ایرانی در چیست. به امید روزگار آزاد آزادگان هنر. فایل صوتی برنامهی موسیقی ملل را از اینجا بشنوید. |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نوشته شیوا و شیرین شما و احساس تان درباره موسیقی ایران راخواندم و بسیار لذت بردم. متاسفانه فرصت اینکه به فایل صوتی گوش بدهم ندارم. اگر چه کنجکاو بودم که بدانم در برنامه رادیویی خودتان خانم هنرمندی که درحال نوازندگی پیانو ست را نیز تصویر یا معرفی کرده اید؟ سحر
-- سحر ، May 2, 2007متاسفانه ما در ایران فاقد لباس ملی هستیم یعنی لباسی که در بر گیرنده همه ایرانیها باشد . به همین دلیل چادر را اختراع کرده ایم !
-- منوچهر ، May 2, 2007بنده پسشنهاد می کنم در اینگونه مجالس یک خانم چادری هم کرشمه بدهد که همه متوجه شوند برنامه ایرانی است . چطور است ؟
زنده باد شهزاده. خيلي جالب بود. فقط مواظب باش اين عکس گرفتن هاي يواشكي به شيوه پاپاراتزي كار دست ات ندهد. موفق باشي.
-- پرويز ، May 3, 2007موسيقي فولكوريك ايران با نام پري زنگنه پيوندي جاودانه دارد. خانم زنگنه البته خانم بسيار متشخصي است ولي نوع موسيقي كه اجرا مي كند از ترانه هاي محلي دورافتاده ترين نقاط مختلف ايران برگزيده شده است. خانم زنگنه خودش و كارش صميمي تر از آن است كه به اشراف نسبت داده شود. ( اين نكته را يك بار كه به خاطر پخش كتابش به منزل او رفته بودم فهميدم) مرسي از اين كه چهره ي زيبايش را هم نمايش داديد. كوردلان بسياري تحمل ديدن و شنيدنش را ندارند. اميدوارم از گوشي تلفنش( كه آن روز نتوانستم برايش درستش كنم )رفع عيب شده باشد. خيلي ها آرزو دارند صداي نازنينش را بشنوند.
-- علی رضا مجابی ، May 4, 2007عالي نوشته بودي، عالي
-- حميدرضا سليماني ، May 7, 2007آفرین شهزاده؛ سه شنبه شب 18 اردیبهشت برنامه ات در مورد سالگرد 9 ماه می گوش کردم و بسیار لذت بردم. واقعا که کارهایت در حد شهزادگان ولی قابل دسترس عموم است. دوباره آفرین. موفق و سلامت باشی.
-- ماموتو ، May 8, 2007واقعا یک شرح زیبا با زبانی خالص و دلچسب!
-- اردلان ، Aug 1, 2007وقتی یک ایرانی ترانه می خوام برم کوه را می شنوه... قطعا یاد بختیاری ها و لباس های رنگارنگ دختران آنها می افته... خوشبختانه بعد از هزاران سال که از اشغال فرهنگی این سرزمین می گذرد، هنوز سلیقه بکر زن ایرانی در گریز از سیاهی نمود دارد... مطمئن باش هیچ ایرانی تصوری سیاه پوش و چادری از معشوق ایرانی ندارد. چه آنها که در اشعار محلی و ترانه های جاودان اقوام مختلف حضور دارند و چه حتی آنها که در عرفانی ترین اشعار ایرانی ظاهر می شوند... در ترانه های محلی معشوق دختری شاد و روستایی با لباسی به رنگهای شاد طبیعت است... و در اشعار عرفانی... همان دختری است که در نگاره های مینیاتور ایرانی ظاهر می شود که او هم سرشار از رنگ و انرژی و شادمانی است.
-- رضا ، Apr 28, 2008درود بر شما خوانم شهزاده.
-- ruhoolla meshkinqalam. ، Oct 19, 2009اولن تشکر مکونم ازتمامی دست اندر کاران رادیو زمانه واقعن همه تان بر نامه های زیبای اجرا مکونند
خوانم شهزاده شما در بر نامه ملل یک قطعه موسقی او پرا ازخواننده روسی پخش کردین
میشه ازشما خواهش کنم آن قطعه را کاملشرا
برایم ارسال کنید .اگر امکا نش هست خلی خوشخال مشم . جهان سپاس ازشما.
مشکین قلم از افغانستان.
درود بر شما خوانم شهزاده.
-- ruhoolla meshkinqalam. ، Oct 19, 2009اولن تشکر مکونم ازتمامی دست اندر کاران رادیو زمانه واقعن همه تان بر نامه های زیبای اجرا مکونند
خوانم شهزاده شما در بر نامه ملل یک قطعه موسقی او پرا ازخواننده روسی پخش کردین
میشه ازشما خواهش کنم آن قطعه را کاملشرا
برایم ارسال کنید .اگر امکا نش هست خلی خوشخال مشم . جهان سپاس ازشما.
مشکین قلم از افغانستان.