خانه > آهنگ زمانه > استادان موسیقی > حديث آرزومندی | |||
حديث آرزومندیسعید شروینی - اول شهريور امسال حسين عليزاده ۵۵ ساله میشود. با مرور کتاب گفتگوی بلند او كه زمان طولانی از انتشار آن نميگذرد نقبی میزنيم به انديشه و آثار اين موسیقی دان نامی و نوآور ايران. «وقتی آثارم را از نوجوانی بررسی میکنم، يک وجه اشتراک آنها اين است که موسيقی وسيله ای است برای دست يافتن به آن چه در درونم میگذرد... وقتی به آثار خودم فکر میکنم، در آن آرزوهايی را میبينم که که از وقتی خودم را شناختم ، آن آرزوها را داشتهام . حال اين آرزوها با زبان موسيقی است، يعنی زبان موسيقی من، حکايت آرزوهای من است.»
عليزاده که اول شهريور امسال از مرز ۵۵ سالگی عبور میکند بيش از ۳۵ سال از عمر خود را به فعاليت خلاقانه در عرصه موسيقی ايران مشغول بوده است. تحصيل و فعاليت چشمگير در مرکز حفظ و اشاعه موسيقی در تهران و برگزاری کنسرتهای به يادماندنی با پريسا، همکاری و مشارکت در شکلگيری گروههايی همچون «شيدا»، «عارف» و «چاوش» ، ساختن دهها اثر نوآورانه و متفاوت همچون «سواران دشت اميد»، «حصار»، «نينوا»، «شورانگيز»، «صبحگاهی»، «آوای مهر»، «راز نو» ، «ترکمن»، «پايکوبی»، «همنوايی»، «عصيان»، «رويا» و ...، برگزاری کنسرتهای تکنوازی و همنوازی که معمولا سبک وشيوه متفاوت وی را به نمايش گذاشتهاند، ساختن موسيقی برای شماری از فيلمهای مطرح سينمای ايران مانند «دلشدگان»، «گبه»، «زمانی برای مستی اسبها»، «لاکپشتها پرواز میکنند» و ... نيز تاليف چندين اثر در زمينه تدريس و آموزش موسيقی ايران برگهای متعدد و درخشان کارنامه موسيقيايی عليزاده را تشکيل میدهند. ذوق و انديشه توامان در کتاب يادشده، چندين محور مهم را میتوان بازشناخت که کموبيش شمايی از چند وچون نگاه عليزاده به موسيقی ايران و انگيزهها و رويکردهايش برای نوآوری در اين هنر را به دست میدهند. او در اين مصاحبه از جمله بر رابطه هنر، از جمله موسيقی با طبيعت و محيط و فضای اجتماعی و فرهنگیاش، و تاثير و تاثر از آنها تاکيدی دوباره دارد: جالب آن که بسياری از از انگيزهها و محرکهايی که عليزاده را به آفرینش اين يا آن اثر سوق داده اند به گفته خودش حاصل تصاويری بوده که او از زندگی در ذهن و حافظه خود ثبت کرده است: «... وقتی میخواستم به موسيقی حال و هوايی بدهم، يک تصوير برايش داشتم. چون فکر میکردم که هميشه اين تصاوير با ما هستند و من اگر بخواهم يک موسيقی انتزاعی بسازم، بايد صرفا رديف را تکرار کنم که از لحاظ تصويری چيزی در آن تداعی نمیشود. اما وقتی چشم باز میکردم و همه تصاوير زندگی را میديدم به معادلهای صوتی اين تصاوير فکر میکردم و آن وقت شعر و آهنگ میساختم... البته منظورم از تصوير، شکل سينمايی قضيه نيست. تصوير يعنی زندگی. هر چه در زندگی هست، تصوير است. هر چيزی را که من میبينم و لمس میکنم، برای من يک معادل تصويری دارد و بعد از آن تبديل به موسيقی میشود.» ظاهرا همين تصويری بودن نقشمايهها در آثار عليزاده است که کار ساختن موسيقی فيلم را هم برايش راحتتر کرده و او را به مخالفت با اين ايده وا داشته که «موسيقی ايران جوابگوی فيلم نيست». از خود وی بشنويم: «میتوانيم بگوييم که موسيقی رديفی ما يا موسيقی دستگاهیمان، القاءکننده موسيقی تصويری نيست. در موسيقی تصويری، روی نقاطی تاکيد میشود که ممکن است از خواص موسيقی دستگاهی ما خارج باشد، ولی معنیاش فقدان ذهنيت آهنگساز است که نمیتواند موسيقیای همجنس و همگام با تصوير و انديشههای کارگردان خلق کند. چون موسيقی ايرانی يک متريال صوتی است که آهنگساز میتواند ذهنيت موسيقيايی خود را از آن استخراج کند... مسئله جوابگو بودن يا نبودن هيچ نوع موسيقی مطرح نيست چون يک آهنگساز آگاه، صداهای موجود در فيلم را تقويت میکند تا به موسيقی فيلم دست يابد...اگر فيلم زيبايی روستايی را نشان میدهد، آهنگساز بايد بداند آنها صداهايی دارند. اگر میخواهد زشتی يا خشونت را القاء کند، هر کدام از اين مفاهيم هم صدايی دارند و آن صداها نبايد از جنسيت صوتی فيلم جدا باشد». شعرقديم، شعر جديد و موسيقی ايران بحث در باره گرانجانی کلام (شعر کلاسيک) و نقش مسلط وزن و ريتم آن در موسيقی ايران به پرسش مربوط به توانايی تطبيق اين موسيقی با شعر نو کشيده میشود که عليزاده اينجا نيز نظر و رويکرد ویژه خود را دارد. او مسئله را کمی فراتر از شعر نو میبرد و به اين نکته اشاره میکند که موسيقی آوازی ، بر خلاف سنت رايج در ايران، بيش از هماهنگ کردن خودش با وزن و آهنگ شعر بايد با مفهوم نهفته در آن دمسازی و همراهی کند. به گفته او عدم درک همين نکته است که «خوانندههای موسيقی ايران (اغلب) فردوسی را هم همانگونه میخوانند که مثلا شعر باباطاهر را! با يک موسيقی کاملا کليشهای که تنها با وزن شعر جلو میرود و به مفهوم کاری ندارد.» توجه به اين مسئله از نظر عليزاده میتواند در تلفيق موسيقی ايرانی و شعر معاصر سهولت قابل اعتنايی ايجاد کند. موفقيت نسبی کارهای عليزاده بر روی شعر نو در برخی از آلبومهايش مانند «زمستان» ، «بی تو به سر نمیشود» و «فرياد» و ... را شايد بتوان مصداق عملی نگاه و رويکرد فوق دانست. محدوديت و ناکارايی ابزارهای موسيقی ايرانی و لزوم دگرگون ساختن و گسترش آنها هم نکته برجستهای در مصاحبه بلند عليزاده است. او همين ضعف را از عوامل محدوديت و مشکلات بر سر راه همنوازی سازهای ايرانی می داند و از اين متاسف است که در سده های متمادی مذهب در ايران مقابل موسيقی قرار گرفته، به گونهای که برای مثال بر خلاف هند که ساز جنبه تقدس دارد در کشور ما ساختن، فروختن، نواختن و نشاندادن عمومی آن مکروه و يا حرام بوده و هنوز هم تا حدی چنين است. او زيرزمينی شدن موسيقی را از پيامدهای همين رويکرد میداند که به نوبه خود باعث شده «سازهای ما اکثرا سازهای کم صدايی باشند و يا آنهايی که کمصداتر بودهاند، امکان بقا يافتهاند...» عليزاده برای رفع اين نقصيه هم به تجارب و خطرکردنهای نوآورانه فرامیخواند: «بايد تجربه کنيم و چيزهای نو را به هم به وجود آوريم. اگر صحبت از ارکستر سازهای ايرانی است، اين سازها بايد خواص شرکت در ارکستر را پيدا کنند و دستهبندی شوند و کمبودهایشان در طيف صداهای کم و زير جبران شود، و در محتوایشان هم بايد تجديد نظر شود...» در باره مزيتها و کارآمدی های ساز «سلانه» که عليزاده خود آن را طراحی کرده شايد هنوز برای اهل فن نيز ابراز نظر قطعی زود باشد اما اين اقدام در نفس خود حکايت از آن دارد که سازنده آن در عمل نيز از پيگيری حرفها و پيشنهادهای خويش فرونمیگذارد. تدبير و اعتراض برای احيای صدای زنان ناممکنی ممانعت از عشق اين مرور را با جملاتی ازپایان گفتگوی عليزاده به پايان میبريم که از دشواریهای هنرمند موسيقی بودن در ايران و از اين که همه اين دشواریها نتوانسته بر اراده و ذوق خلاق او و همتايانش فائق آيد و ويرانی و مرگ موسيقی را رقم زند حکايت میکند: «وقتی انقلاب شد، در واقع، وضع برای موسيقی بدتر شد و برای فعاليت ما که در انقلاب هم شرکت داشتيم ، به رغم اميدی که به شکوفايی و آزادی بيشتر موسيقی در دوران پس از انقلاب داشتيم آن چفت و بست را زدند و مبارزه ما از اين به بعد در شکل ديگری شروع شد. حالا ديگر بايد ثابت میکرديم که موسيقی بايد وجود داشته باشد و در همه زمينههای آن فعاليت شود...به همين خاطر چند بار تهديد به مرگ شديم...به هر صورت برخوردهای خشونتآميز زيادی نسبت به ما و موسيقی شده است که تا به حال در جايی نگفته بودم. چون يقين داشتم که برد با ماست، چون اين آب و خاک متعلق به فرهنگ و موسيقی ماست و ما هم فرزند اين آب و خاکيم... کسی که از موسيقی ممانعت میکند، مثل اين است که از عشق ممانعت کرده و اين محال است. قدرتمندترين آدم هم خواستهاند اين کار را بکنند ولی نشده است». * گفتوگو با حسين عليزاده دز باره موسيقی ايران، محسن شهرناززاده، نشر نی، ۱۳۸۴ |
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
باتشکر ار رادیو زمانه که این امکان را در اختیار همگان قرار داده است.
-- داراب شباهنگ ، Apr 12, 2007حسین علیزاده ار معدود هنرمندان و اساتید موسیقی سنتی ایران است که ضمن وفاداری به اصالت موسیقی بومی و کلاسیک ایران به موسیقی به مثابه یک زبان مستقل هنری نیز توجه دارد. موسیقی هم مانند سایر هنرهای دیگر درشرایط زمانی و مکانی خاصی ساخته میشود اگر چه حتی ورای زمانش به حیات خود ادامه دهد.