تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گزارش جلسه سخنرانی به مناسبت «روز جهانی زبان مادری در یکی از کتابخانه‏های شهر تورنتو

دکتر براهنی: زبان مادری، زبان مقدسی است

محمد تاج دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

بیش از ۱۰ سال است که روز ۲۱ فوریه‏ی هرسال از سوی سازمان ملل متحد و سازمان یونسکو به عنوان «روز جهانی زبان مادری» معرفی شده و همه ساله به این مناسبت، برنامه‏های گوناگونی در تاکید بر اهمیت زبان مادری برگزار می‏شود.

بخش اول گزارش را اینجا بشنوید

بخش دوم گزارش را اینجا بشنوید

با این که حق آموزش و آموختن به زبان مادری، در ترکیب چند قومی و چند فرهنگی ایران، در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز به رسمیت شناخته شده است، اما ممنوعیت اجرای این حق سال‏ها است که به یکی از اعتراض‏های ایرانیان متعلق به اقوام و فرهنگ‏های گوناگون ایران که مایل‏اند به زبان مادری خود نیز آموزش ببینند و صحبت کنند، تبدیل شده است.

در همین رابطه، روز ۲۱ فوریه «بنیاد ایرانی- کانادایی زبان و فرهنگ آذربایجان» که شش سال پیش توسط چند تن از ایرانیان ترک زبان در کانادا تأسیس شد، یک جلسه‏ی سخنرانی در باره‏ی اهمیت زبان مادری، در سالن اجتماعات یکی از کتابخانه‏های شهر تورنتو برگزار کرد.

در این برنامه که با حضور بیش از ۱۰۰ تن از ایرانیان و به زبان فارسی برگزار شد، دکتر رضا براهنی نویسنده و شاعر، دکتر رضا مریدی نماینده‏ی ایرانی‏تبار پارلمان اونتاریو، دکتر فریدون رحمانی رییس «خانه‏ی کرد» در اونتاریو و دکتر عباس آزادیان روان‏درمان‏گر شناخته شده‏ی جامعه‏ی ایرانیان کانادا سخنرانی کردند.


دکتر رضا مریدی؛ یکی از مؤسسین بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان

دکتر رضا مریدی که خود یکی از مؤسسین بنیاد زبان و فرهنگ آذربایجان است، ضمن اشاره به اهمیت توجه به زبان مادری و تاریخچه‏ی نام‏گذاری روز ۲۱ فوریه به نام روز جهانی زبان مادری، گفت:

«در تمام دنیا، کم‏تر از ۲۰۰ کشور عضو سازمان ملل متحد هستند. یعنی ما دردنیا ۲۰۰ کشور هستیم، در حالی که تقریبا ۶۰۰۰ زبان داریم. این نشان می‏دهد که هیچ کشوری در دنیا نیست که در آن فقط یک زبان صحبت بشود.

اگر مساله‏ی زبان بین ملت‏ها و ملیت‏ها حل نشود و ملیت‏ها زبان‏های هم‏دیگر را نپذیرند، این مساله تبدیل به یک تنش سیاسی در کشورهای مختلف می‏شود و صلح جهانی را به خطر می‏اندازد. در تاریخ دنیا جنگ‏های بسیاری بر مبنای همین اختلافات قومی و فرهنگی اتفاق افتاده است».

دکتر مریدی در بخش دیگری از سخنان خود اظهار داشت:

«امیدوارم در وطن عزیز ما ایران هم موضوع و معضل زبان هرچه زودتر حل شود. همه‏ی زبان‏ها آزاد شوند تا مردم ما با راحتی و آسایش بتوانند با هم راحت باشند و همه بتوانند زبان‏های دیگر را یاد بگیرند. گاهی وقت‏ها فکر می‏کنم چه خیانت بزرگی در وطن عزیز ما ایران به ما کرده‏اند؛ ما می‏توانستیم خیلی زبان‏ها را یاد بگیریم. مثلا برای خود من امکان داشته که بتوانم کردی یاد بگیرم و یا دوستان فارس ما می‏توانستند ترکی یاد بگیرند. اگر فضای قبولی زبان‏ها در ایران وجود داشت، هرکدام از ما می‏توانست پنج تا شش زبان را یاد بگیرد. این امکان را از ما دریغ کرده‏اند.

اما امیدوارم در آینده این موانع برطرف شود و مردم ایران عزیز ما، همه با هم و همگی نزدیک هم باشند؛ با مقبولیت زبان و آداب و رسوم هم‏دیگر».

ترجمه‏ی فارسی پیام خانم ایرنا بوکاوا، دبیرکل سازمان یونسکو، به مناسبت روز جهانی زبان مادری نیز برای شرکت کنندگان در این جلسه‏ی سخنرانی ارائه شد.

دبیرکل یونسکو در این پیام اشاره کرده که از ۱۰ سال پیش مراسم بزرگداشت روز جهانی مادری در مقر یونسکو برگزار می‏شود.

در این پیام تاکید شده که کارکردهای چند‏گانه و حیاتی زبان در عرصه‏های مختلفی هم‏چون فرهنگ، اقتصاد و آموزش سال‏ها است به اثبات رسیده است. اولین کلمات و هم‏چنین تفکرات فردی که اساس و شالوده‏ی تاریخ و فرهنگ است، از طریق زبان مادری ابراز می‏شود و لزوم تحصیل کودکان در مراحل اولیه‏ی آموزش به زبان مادری، امری شناخته شده است.

در پیام مدیرکل یونسکو هم‏چنین اشاره شده که مفهوم زبان مادری در حقیقت مکمل سیستم آموزشی چند زبانه‏ای است که یونسکو در تلاش برای ارتقاء و ترویج دست‏کم سه مهارت زبانی؛ یعنی زبان مادری، زبان ملی و گویش انجام می‏دهد.


دکتر فریدن رحمانی؛ جامعه‏شناس و رییس هیأت مدیریه‏ی «خانه‏ی کرد» در شهر تورنتو

«تکلم به زبان مادری عین حقوق بشر است و دموکراسی است»

در بخش بعدی این برنامه، دکتر فریدن رحمانی جامعه‏شناس و رییس هیأت مدیریه‏ی «خانه‏ی کرد» در شهر تورنتو، از دیدگاه جامعه‏شناختی به اهمیت زبان مادری پرداخت و زیر عنوان زبان مادری، دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک گفت:

«پیوند میان دموکراسی و زبان را در دو بعد می‏توان بررسی کرد که به نظر من یکی از آن‏ها را می‏توان به عنوان بعد حقوقی و دیگری را بعد سیاسی− اجتماعی نام‏گذاری کرد.

از دیدگاه حقوقی اگر ما بپذیریم که زبان مادری یک حق است و انسان باید آن را به عنوان حق اولیه به‏کار ببرد و به زبان مادری‏اش تکلم کند و دموکراسی را هم به عنوان مجموعه‏ای از حقوق انسان و حقوق بشر که بنیان‏های اولیه‏ی دموکراسی را تشکیل می‏دهد، بنابراین تکلم به زبان مادری عین حقوق بشر است و دموکراسی است.

از دیدگاه سیاسی− اجتماعی، اگر ما بپذیریم دموکراسی عبارت است از مشارکت انسان‏ها در سرنوشت خودشان و در تصمیم‏گیری‏ها، می‏دانیم که اکثر حقوق‏دانان، جامعه‏شناسان و محققین معتقدند برای بالا بردن سطح دموکراسی باید سطح مشارکت سیاسی اجتماعی سیاسی را به طور آزاد و آگاهانه بالا ببریم، بنابراین این‏جا است که رابطه‏ی دموکراسی و زبان مادری مشخص می‏شود.

یعنی برای این که بتوانیم در جامعه‏ای مانند ایران، تمام آحاد ملی را در تعیین سرنوشت خودشان، در تصمیم‏‏گیری‏های سیاسی و آگاهی بخشی در مسائل سیاسی‏شان امکان‏پذیر کنیم، تنها راهش این است که امکان بحث‏های سیاسی اجتماعی مردم را به زبان اصلی و اولیه‏ای که راحت‏تر می‏توانند به آن تکلم کنند، فراهم کنیم».


دکتر عباس آزادیان، روان‏درمان‏گر شناخته شده‏ی جامعه‏ی ایرانیان کانادا - عکس‌ها؛ محمد تاج‌دولتی

«پنج تا شش هزار زبان در دنیا وجود دارد»

دکتر عباس آزادیان، روان‏درمان‏گر شناخته شده‏ی جامعه‏ی ایرانیان کانادا، سخنران دیگر جلسه بود که با زبانی ساده و ارائه‏ی مثال‏هایی ملموس، زیر عنوان شخصیت و دسترسی به زبان مادری و نقش و اهمیت آن، از نخستین هفته‏ها و ماه‏های زندگی کودک، سخنرانی کرد. دکتر عباس آزادیان گفت که:

«در حال حاضر حدود پنج تا شش هزار زبان در دنیا وجود دارند که ۹۰درصد این زبان‏ها در حال از بین رفتن هستند و حدود ۱۲ زبان هرسال در دنیا از بین می‏رود و از تعداد کل زبان‏هایی که در دنیا وجود دارد، ۲۰درصد تا ۵۰درصد آن‏ها مصرف روزانه ندارند.

وقتی تاثیر زبان‏ها را بر هم‏دیگر بررسی کردند، زبان انگلیسی به عنوان جانی و مقصر اصلی در نظر گرفته شد. ۹۰درصد زبان‏هایی که زبان انگلیسی در ارتباط با آن‏ها قرار می‏گیرد، در نهایت از بین می‏روند. زبان فرانسه زبان بسیار بهتر و ملایم‏تری از این لحاظ است. حدود ۵۰درصد زبان‏هایی که در ارتباط با زبان فرانسه قرار می‏گیرند، از بین می‏روند. در مورد زبان فارسی، آماری نداریم.

اما اصل مطلب این است که زبان‏ها از بین می‏روند. این مساله از لحاظ رشد شخصیت، رشد فرد و جایگاه فرد در اجتماع تاثیر می‏گذارد».

دکتر عباس آزادیان ضمن بررسی جامعی از تئوری‏های گوناگون در باره‏ی تاثیر زبان مادری در رشد شخصیت انسان، در پایان سخنرانی‏اش نتیجه‏گیری کرد:

«شخصیت انسان در زبان رشد می‏کند؛ شخصیت انسان در ارتباط عاطفی‏ای که با غیر ایجاد می‏شود رشد می‏کند؛ شخصیت انسان در معنایی که بین فرد و دیگران در محیط ایجاد می‏شود رشد می‏کند و بعد که دسترسی به زبان از بین می‏رود، آن معنا، درک از خود، درک از دیگران و درک از دنیا به‏هم می‏خورد و مشکلات روحی، مشکلات روانی و مشکلات شخصیتی ایجاد می‏کند.

به همین دلیل ضروری است که فرد به زبانی که با آن بزرگ شده و به زبان مادری خودش دسترسی داشته باشد و طبیعتا این نافی این مساله نیست که انسان زبان‏های دیگر را یاد بگیرد. انسان می‏تواند زبان‏های دیگر را یاد بگیرند.

بچه‏های زیر ۱۳ سال به صورت برق و باد می‏توانند زبان‏های دیگر را یاد بگیرند. حتی یکی از روان‏شناس‏ها ادعا می‏کرد بچه‏ی زیر یک ساله، اگر در محیط زبان‏های مختلف قرار بگیرد، به راحتی می‏تواند ۱۱ زبان را یاد بگیرد.

البته نمی‏دانم در این ادعا چقدر اغراق هست. مطالعه در این مورد و نظر قاطع دادن سخت است، ولی اصل مطلب این است که دسترسی به زبان مادری، برای رشد شخصیت فوق‏العاده اساسی و مهم است».


دکتر رضا براهنی، نویسنده، شاعر و رییس سابق «انجمن قلم کانادا»

دکتر رضا براهنی، نویسنده، شاعر و رییس سابق «انجمن قلم کانادا» یکی دیگر از سخنرانان این جلسه بود که با نگرشی تحلیلی− ادبی در بار‏ه‏ی اهمیت زبان مادری سخن گفت.

دکتر براهنی که در بسیاری از آثار ادبی خود، از گذشته تا کنون، بر اهمیت زبان مادری تاکید داشته است، در آغاز سخنرانی خود، با اشاره به یکی از آثارش در دهه‏ی ۱۳۴۰ خورشیدی گفت:

در سال ۴۲ یا ۴۳ شمسی، من از ترکیب دو کلمه استفاده کردم که بعداً در زندگی‏ام به عنوان نویسنده، نقش اساسی داشت؛ این دو کلمه عبارتند از «تاریخ مذکر». بعدها مقاله‏ای ۱۰۰ صفحه‏ای تحت عنوان تاریخ مذکر نوشتم که در نیمه‏ی دوم آن دهه، تحت عنوان «تاریخ مذکر، رساله‏ای در موجبات تشتت فرهنگ در ایران»، چاپ شد.

با وجود این که از تاریخ مذکر حرف می‏زدم، موضوع اصلی فقط این نبود که تاریخ مذکر چیست. به دلیل این که خود آن روشن بود و کلاً به صراحت می‏توان گفت که به هر تاریخی نگاه می‏کردیم، می‏دیدیم که مردانی در آن مدام نقش تعیین کننده پیدا می‏کنند و با هم گلاویز می‏شوند. همیشه در حال کشمکش با هم هستند. در واقع، صورت تاریخ را آرایش می‏دهند. طوری که انگار زنان یا فقط وسیله هستند یا حذف شده‏اند؛ و یا وسیله‏ی دیگری غیر از تاریخ ضرورت دارد تا نقش اساسی زنان برملا شود.

وقتی ما از کشمکش صرفاً مذکر تاریخ عبور می‏کنیم به سوی این که زن چه نقشی دارد، بی‏آنکه پذیرفته باشیم نقش اساسی و حتی اساسی‏تر با زن بوده، وارد دو حوزه می‏شویم؛ حوزه‏ی مادر و حوزه‏ی لذت.

در فاصله‏ی این دو حوزه، زبان قرار دارد. در آن فاصله ممکن است مادر را حذف کرده باشیم. یعنی زبان را حذف کرده باشیم. اما می‏دانیم که اگر مادر نبود، این زبان نبود. این ماجرا نبود و این لذت −حتی گاهی لذتی توأم با جدال بین مرگ و زندگی− هم نبود.

دکتر براهنی در ادامه‏ی بحث خود، با اشاره به داستان رستم و سهراب شاهنامه‏ی فردوسی، نبرد میان ایرانیان و تورانیان، زبان‏های متفاوت مردمان این دو کشور، رابطه‏ی رستم و تهمینه، به وجود آمدن سهراب و انتقال هویت و شخصیت رستم به فرزند او توسط مادرش با زبانی غیر از زبان فارسی، به اهمیت زبان مادری قهرمانان داستان رستم و سهراب اشاره کرد:

قصه به رغم غم‏انگیز بودن‏اش بسیار لذت‏بخش است. یک چیز بزرگ‏تر، یک روایت به‏مراتب مهم‏تر از خود رستم و سهراب بر آن حاکم است. ما از آن زبان، صرف زبان –تورانی و ایرانی‏اش فرقی نمی‏کند− لذت می‏بریم. در پشت سر این زبان و قصه‏ای که در این زبان روایت می‏شود، جدا از این که زبان متعلق به کدام قوم است، یک نفر دیگر هم ایستاده و او عبارت از آن کسی است که هم مادر رستم است و هم مادر سهراب.

این زبان، زبان صرف است. جدا از نوع آن، یعنی فارسی بودن آن یا تورانی بودن و یا ترکی بودن آن؛ و آن این است که این زبان را به فردوسی، به رستم، به سهراب و به هر شاعر دیگری، او یاد داده است و این آن زبان است که هر مادری به هر فرزندی و هر فرزندی از هر قوم و قبیله‏ای می‏آموزد. که بدون آن آموختن که آموختنی است توأم با عشق و لذت، این روایت به آن صورت که بیان شده، بیان نمی‏شد.

این زبان جدا از فارسی بودن آن و یا اگر یک ترک آن را می‏نوشت، جدا از ترکی بودن آن، زبانی است که به رغم بیان مصیبت، در یک جای غریبی با خواننده و شنونده رابطه برقرار می‏کند. یعنی زبان، صرف زبان، جدا از ماهیت و نوع آن، از جایی برخاسته که زبان مادر است. این شهوت و لذت زبان مادر است که به وسیله‏ی فردوسی به ما منتقل می‏شود.

دکتر براهنی در ادامه‏ی سخنان خود، در باره ابداع دو واژه‏ی «زبانیت» و «اُمییت» توسط خود او و مفاهیمی که این دو کلمه در شناخت ادبی و اهمیت زبان ایفا می‏کنند بحث کرد. دکتر براهنی در پی تحلیل ادبی خود در باره‏ی اهمیت زبان و به ‏ویژه زبان مادری، با اشاره‏های تاریخی− مذهبی، روی سخن‏اش را به سوی رهبران کنونی ایران که به گفته‏ی وی مانع آموزش زبان مادری بخشی از جمعیت ایران می‏شوند گرفت و اظهار داشت:

می‏خواهم علناً بگویم که اگر آقایانی که امروز زبان مادری آدم‏ها را قدغن می‏کنند، بدانند که اگر در دوران پیدایش اسلام و دوران نبوت پیامبر، عده‏ای زبان عربی را قدغن می‏کردند، چه بسا که هزارجور گرفتاری پیش می‏آمد. یعنی غرض‏ام این است که زبان مادر، زبان مقدسی است. نه به معنای آن که زبان الهیات است و نه به معنای این که فقط زبان خداست، بلکه زبان این بندگان سراپا تقصیر هم هست.

هرچند عصر پیامبری سرآمده و پیامبر اسلام هم خاتم نبیین است، اما پایان زبان مادری و پایان زبان‏ها نیامده است. تصور کنید که در شبه‏جزیره‏ی عربستان، یک عده آدم زبان نفهم در عصر پیامبر حکومت می‏کردند و زبان عربی را از بیخ و بُن می‏کندند و نمی‏گذاشتند که گفته‏ها از زبان پیامبر مکتوب شود.

درست است که این قیاس مع‏الفارق است و هیچ زبانی نباید با زبان قران و هیچ کتابی نباید با خود قران مقایسه شود و به صراحت می‏گویم که از نظر خود من، قران یکی از تاثیرگذارترین کتاب‏ها بر میلیون‏ها انسان در سراسر گیتی بوده و بر ادبیات جهان، به‏ویژه ادبیات عرب و ترک و فارس و دهها جا و زبان دیگر تاثیر گذاشته و در این هم تردیدی نیست.

در واقع چندین کُرور انسان بر این نکته صحه گذاشته‏اند که یکی از مؤثرترین کتاب‏ها در فرهنگ جهان، به ویژه فرهنگ نیمی از آسیا و آفریقا خود قران بوده است.

اگر چه قیاس مع‏الفارق است، اما فرض کنید که ناگهان در عصر پیامبر یک نفر پیدا می‏شد و زبان عربی را قدغن می‏کرد. به صراحت می‏گویم که جامعه‏ی جهانی، دست‏کم از کتابی که یکی از تاثیرگذارترین کتاب‏های جهان است محروم می‏شد. کم‏ترین‏اش این است که این همه مقاله و فلسفه و فرهنگ در سایه‏ی آن به وجود نمی‏آمد.


دکتر رضا براهنی؛ عکس‌ها محمد تاج‌دولتی، زمانه

«چرا یادگیری زبان مادری را خیانت به کشور می‌شمارید؟»

رییس سابق انجمن قلم کانادا در پایان سخنان خود گفت:

تنها پیامبران نیستند که به قوم و قبیله و زبان مادری خود مبعوث شده‏اند. هرچند عصر بعثت به‏پایان آمده، اما تصور کنید که پدر مولانای بزرگ او را از بلخ با عبور از سراسر ایران آن زمان و بخش اعظم کشورهای عربی و ترکیه‏ی آن زمان عبور نمی‏داد و نهایتاً مولوی در قونیه رحل اقامت نمی‏افکند و در محلی که همه ترک‏نشین و ترک بودند، زبان فارسی قدغن می‏شد.

یا در فارس که مدت‏ها ترکان بر آن حکومت کردند، زبان فارسی را قدغن می‏کردند، آیا سعدی و حافظی در کار می‏بود؟ و اگر سلطان محمود می‏خواست زبان مادری خود را در سراسر خطه‏ی ایران حاکم کند، شما شعر خراسانی داشتید؟

ممکن است با این بزرگان دین و شعر و فلسفه بخت یار بوده است و یا هرچیز… آیا در عصر ما که جهان داعیه‏ی دمکراسی دارد، می‏توان پذیرفت که دوسوم جمعیت کشور ایران به زبان‏های مادری دیگری زاده شوند، اما فقط یک زبان رسمی شناخته شود؟...

مادر با زبان خود با بچه حرف می‏زند و بچه باید با زبان مادری خود با جهان روبرو شود. کشف زبان، کشف عطوفت و مهربانی مادر است. اُمییت را – که لغت‏نامه‏ی دهخدا هم ندارد− من به این معنا به‏کار می‏گیرم.

زبان مادر را من اساس رسوخ زبان به طور کلی در ذهن بشر می‏دانم. بوی زبان و بوی مادر در واقع همان بوی شیر مادر است...

شما زبان زن را تعطیل کرده‏اید؛ یعنی دوسوم زنان کشور زبان مادری‏شان فارسی نیست و شما مجبور می‏کنید که فرزندان آنان پس از درس خواندن، با آنان بیگانه شوند. چرا باید آنان غبطه‏ی اهالی آن سوی مرز را بخورند؟ و چرا زبان زن را که زبان مادری این همه دختر و پسر کشور است، مخفی نگه داشته‏اید؟ چرا یادگیری زبان‏های مادری و اشاعه‏ی آن‏ها را جز در مورد زبان فارسی، خیانت به کشور، به سرزمین آبا و اجدادی همه‏ی آدم‏ها می‏شمارید؟

آخر این چه فرهنگستانی است درست کرده‏اید که در آن چهار پنج نفر عضو آذربایجانی هم داریم که اتفاقا با لهجه‏ی شیرین ‏آذربایجانی فارسی حرف می‏زنند، ولی اجازه نمی‏دهید در آن‏جا هم ترکی حرف بزنند؟ تصور کنید که چهار پنج نفر از اعضای همین فرهنگستانی که آقای خامنه‏ای رییس آن است، اجازه ندارند در آن‏جا زبان مادری‏شان را به کار ببرند و یا زبان پدری خود آقای خامنه‏ای را!

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

1- "و نهایتاً مولوی در قونیه رحل اقامت نمی‏افکند و در محلی که همه ترک‏نشین و ترک بودند، زبان فارسی قدغن می‏شد"
بنا به کتاب "پله پله تا ملاقات خدا" اثر استاد فقید دکتر زرین کوب، در زمان مهاجرت مولانا قونیه شهری فارس زبان بوده و دلیل اقامت پدر مولانا در آنجا فارس زبان بودن و ایرانی بودن ساکنین این شهر بوده است.
2- دوسوم زنان کشور زبان مادری‏شان فارسی نیست. منبع این آمار کجاست؟ اگر 2/3 زبان مادری غیر فارسی دارند پس استان های فارس، اصفهان، یزد، خراسان، قم و تهران تنها 1/3 جمعیت کشور را دارند؟
در چه تاریخ و توسط چه سازمانی این آمارگیری انجام شده؟

آموزش زبان مادری حق است، اما اگر متولیان این امر چنین افرادی باشند که صرف رسیدن به هدف از هیچ آمار سازی و جعل تاریخی ابا نداشته باشند، نتیجه چه می شود؟؟!؟!!؟؟؟؟

-- بدون نام ، Mar 2, 2010

بعد از نظام جمهوری اسلامی که نظام مقدسی است، چشممان به زبان مادری مقدس هم روشن شد! منتظر سومين چيز مقدس نشسته ايم!

-- مهران ، Mar 2, 2010

هفتاد وچند سال خواندن ونوشتن وجزوروشنفکران جامعه نتوانسته نوع وشیوه سخن واستدلال آقای دکتر براهنی را تغییر بدهد.استاد شما که این همه سنگ زبان مادری را به سینه می زنید در این همه سال یک کتاب علمی در باره این موضوع می نوشتید که بدور از تعصب وبا وجه علمی این موضوع را برای همه ایرانیها ی متکلم به زبانها ولهجه های مختلف شرح بدهد وراه حلی پیشنهاد کند.آخر فرق شما که به تعبیر خودتان متفکر زبان وادبیات هستید با دیگران که دربهتریت حالت فقط از نظر شما محقق هستند چیست؟استاد عزیز دوره برخورهای شلاقی واحساسی وغیر دمکراتیک گذشته است و دوره خرد پیشگی و دوری از خشونت چه در کلام وچه در عمل است.درست ونادرست در آثار شما درهم امیخته وبدبختانه خشونت طلبی کلامی شما سبب می شود که سخنان درست شما هم از سخنان نادرست شما تفکیک نشود.استادپس از 74 سال کمی به خودتان بیایید ونه درجهت تخریب که در راه اصلاح بکوشید ونارسیسم وخشونت طلبی درونتان را کنترول کنید.اخیرا نوشته های فرزندتان را میخواندم ومی دیدم برخلاف شماست ونقد سینمایی خودرابدون خشونت ول با لحن علمی وجدی بیان میکنید.او راز متدوالژی غربی را دریافته وشما نه.

-- بدون نام ، Mar 2, 2010

«مقدس»؟!

-- بهزاد ، Mar 2, 2010

زبان پس از زبان بودن اش، همچون همه ی پاره های فرهنگی دیگر، وابسته ی قدرت است. نگاهی به تاریخ به روشنی بازمی گوید که همه گیرشدن یا ازمیان رفتن زبان ها همه با فراز و فرود قدرت حاکم برگروه های انسانی و قبیله ها و کشورها و اکنون کره ی زمین همراه بوده است. بله زبان با شیرمادر به کودک خورانده می شود، ولی این که کودک درکدام شبکه ی قدرت بزرگ می شود، تعیین می کند که پدرو مادرش از زبانی که او درآن پرورش می یابند خرسند باشند یا نا خرسند. رضا براهنی گمان نکنم ازاین که فرزند یا فرزندانش در کانادا و درتاروپود زبان انگلیسی یا فرانسوی پرورش می یابند نا خرسند باشد، که هیچ، بسیارهم خرسند است که آن ها با زبانی هایی جهانی با جهان رویا رو می شوند. به ادبیات و هنر علم و دانش جهان سرراست دسترسی دارند و البته در خانه هم برای خالی نبودن عریضه شاید با پدرومادر گپی هم به ترکی می زنند. از این روست که تمام سه چهارمیلیون ایرانی ای که در آمریکا و کانادا و استرالیا و آلمان و فرانسه و هلند و سوئد و دانمارک ووووو به سرمی اورند سرسوزنی ناخرسند نیستند که فرزندان شان به زبان های میزبان این کشورها درس می خوانند و زبان مادری شان را که با شیرمادر به شان خورانده شده با تپه تپه خرف می زنند! چرا؟ و چرا ایرانیانی که در جهان به اصطلاح آزاد و دموکراتیک زنده گی می کنند از خکومت های این کشورها نمی خواهند فرزندان شان به زبان ترکی، کردی، بلوچی، ترکمنی، لری، گیلکی، طبری، طالشی، و از این هم پیش تر برویم، گنبدی، بیرجندی، یزدی، کرمانی، جهرمی،وووووودرس بخوانند؟! وچرایش را لابد نمی دانیم که می گوییم" شما زبان زن را تعطیل کرده اید یعنی دوسوم زنان کشور میزبان مادری شان فارسی نیست و شما مجبورمی کنید که فرزندان تان پس از درس خواندن با آن بیگانه شوند" چرا که این نکته در مورد مادرانی که در کانادا و آمریکا ووووو زنده گی می کنند هم صادق است!! پس چرا برای زبان این مادران دل نمی سوزانید و با آغوش باز فرزندان خود را دو دستی تقدیم فرهنگ و زبان این کشورها می کنید تا هرجور می خواهند پرورش شان بدهند؟! تازه نمی دانم چرا رضا براهنی دراین سال ها به ترکی چیز ننوشته و نمی نویسد؟ مگر این چا هم فارسی زبانان مجبورش می کنند به فارسی بنویسد؟ کسی که تاریخ مذکررا می نویسد باید بداند که زبان فارسی ای که درایران پس از تازش عرب ها پدید آمده درواقع زبان مقاومت دربرابر هجوم زبان عربی و شاخه های گوناگون زبان های آلتایی (ترکی، مغولی ...) درزیر سلطه ی خکومت گران سلجوقی و غزنوی و خوارزمشاهی و مغول و تیموری و ایلخانی، صفوی، افشاری و قاجاری و دیگر خاکمان ریز و درشت ترک زبان در گوشه و کنار این پهنه است. آری سخنوران روزگار سامانی این ایستاده گی را به زبان آوردند و فردوسی آن را زنده کرد و دیگران تا نیما و شاملو و فروغ ووو پی اش را گرفتند. درآن مدت هزارساله ی حکومت زبان های آلتایی هیچ کسی هیچ کسی را مجبورنمی کرد که به چه زبانی بسراید. پس چرا این همه سخن سرا به زبان فارسی سرودند؟؟ و اما اکنون چه باید کرد؟ اکنون اگر قراراست کشوری ایران نام با این مرز و بوم بماند، باید همه ی مادران از مادرانی که به خوزه های زبانی دیگر کوچیده اند بیاموزند و مانند آن ها خرسند باشند که فرزندان شان به مدرسه که می رود با زبانی جز زبان خانه درس بخواند و تحصیل کند، مگر این که زبان به اعتراض بلند کنند: آی آقا کجای کاری!! آن بچه های خارج رفته انگلیسی و فرانسوی و آلمانی زبان می شوند، نه زبان لغلغو و بی مصرف فارسی!! یعنی این که به زبان بی زبانی بگویند: زبان قدرت است. م. خردیار

-- mohsen ، Mar 3, 2010

1-صحبت کردن به زبان مادری یکی از اهداف کنشگران راه آزادی و دمکراسی ایران جنبش سبز است.

-- اردوان ، Mar 3, 2010

2-دکتر براهنی از غبطه قومیتهای ایران در خصوص تدریس و صحبت به زبان مادری به مردم آنسوی مرز (یعنی جمهوری آذربایجان) نمودند.

-- اردوان ، Mar 3, 2010

3-حال سئوال اینجاست آیا در این جمهوری جعلی که در آن قومیتهای مختلف یعنی تاتی - تالشی- ارمنی - گرجی و روسی زندگی میکنند

-- اردوان ، Mar 3, 2010

4-امکان تحصیل به زبان مادری خویش را دارند؟
لابد میدانید در قیام مردم تالش برای ایفای حقوق قومی که در دهه نود رخ داد هزاران تن کشته

-- اردوان ، Mar 3, 2010


5-و بسیاری توسط همانانی که ایشان به حالشان قبطه میخورد به دریای مازندران افکنده شدند. برای نمونه دیگر شما را ارجاع میدهم به وضعیت کرده در ترکیه (ترکهای کوهستانی!!!)

-- اردوان ، Mar 3, 2010


6-چرا اینقدر اینان مغلطه میکنند؟ آیا مرگ تنها برای همسایه خوب است.

-- اردوان ، Mar 3, 2010

7-برای رسیدن به حقوق حقی و انسانی که بر پایه منشور حقوق بشر است نیاز به توسل به نمونه های دروغی نیستیم که متاسفانه هموطنان قبیله گرای ما به آن تاسی جستند.

-- اردوان ، Mar 3, 2010


8- از تحریف تاریخ گرفته و ایجاد کینه قومی بین ملیت خودساخته ترک و فارس.
روایت است از زرتشت بزرگ یا مسیح که:
این حقیقت است که عاقبت ترا نجات میدهد.

-- اردوان ، Mar 3, 2010

نظر ها قابل خواندن نیستند

-- بدون نام ، Mar 3, 2010

آقای محسن خردیار کاملأ درست میگویید. از رابطه بین قدرت و زبان گذشته، میتوان گفت که زبان تاثیر بنیانی در طرز فکر و شکل گرفتن شخصیت گویندگانش دارد.داشتن خوی و فرهنگ ایرانی، بعنوان مثال، بستگی مستقیم با دانش عمیق زبان فارسی دارد. البته منظور این نیست که ایرانی ها زبان دیگری را نیاموزند. آزادی فراگیری وگویش به زبان اول حق هر کسیست ،ولی هر ملتی نیاز بداشتن یک زبان رسمی مشترک دارد و این زبان در ایران نیز فارسی میباشد که «درواقع زبان مقاومت دربرابر هجوم زبان عربی و شاخه های گوناگون زبان های آلتایی (ترکی، مغولی ...) » بوده است.

-- پارسیگوی چند زبانه ، Mar 3, 2010

رضا مریدی: «در تمام دنیا، کم‏تر از ۲۰۰ کشور عضو سازمان ملل متحد هستند. یعنی ما دردنیا ۲۰۰ کشور هستیم، در حالی که تقریبا ۶۰۰۰ زبان داریم. این نشان می‏دهد که هیچ کشوری در دنیا نیست که در آن فقط یک زبان صحبت بشود.» این چه طور منطقی است؟!! در اردن، اسلوونی، یمن، مالدیو، کوبا، پاناما ... و خیلی از کشورهای دیگه فقط یک زبان صحبت می‌شود. از همین طرز "استدلال" کردن ایشان می‌فهمید به درجه منطقشان پی برد.

-- سامان ، Mar 3, 2010

جناب مریدی اگر ما قرار شد هر کداممان آن طور که شما می گویید پنج تا شش زبان یاد بگیریم آن ها زبانهای بدردبخور و جهانی و زبانهای علمی و ادبی بزرگ خواهند بود نه زبانهای محلی.

-- فرزانه ، Mar 3, 2010

ایشان معمولا از آماری که در اتنولوگ دات کام وجود دارد استفاده میکنند.برای اثبات نظر نیاز به اخبار جعلی نیست من شما را به منشور جهانی حقوق بشر ارجاع میدهم.

-- رضا ، Mar 3, 2010

مهران جان چرا قداست زبان آقای براهنی را درک نمیکنی؟ ببین زبان آقای براهنی مثل عربی مقدس است. معجزه دارد از رستم و سهراب میچسپاند به مادریت که درآن ژست مُدروز اناثیت بگیرد و بچسپاند به حق زبان مادری. زیرجلکی میسپاند که سهراب شهید شد چون زبان مادریش (حالا چه بود بماند) را نمیدانست. پس وا اسلاما ترکیِ منِ براهنی!
هیچکس هم نیست بپرسد سید تو خودت در این چند دهه "شوپنیدن" چقدر به ترکی آدری نوشتی؟ هیچ از ادبیات غنی آذربایجان ترجمه کردی؟ در این بقول خودت بیش از 50 کتابت یکی را بزای نمونه به ادیبان و آفرینندگان آذربایجانی اختصاص دادی؟

روشنفکر حمال نان روز نیست. یادت باشد.

-- نسرین ، Mar 3, 2010

ظریفی که خودم باشم میگویم: شما بچسبید به اقا رضای براهنی که معتدل است و شماها نمیدانید...
زمانی خواهد رسید که التماس افرادی چون براهنی را خواهید کرد
شما نمیدانید در محافل روشنفکری و دانشگاههای مناطق ترک نشین چه خبر است
یادتان باشد حداقل من گفتم نگید ما نمیدونستیم
خوابکم ممدود!

-- ali ، Mar 4, 2010

رضا جان آقای براهنی از آمار درست و واقعی استفاده نمی کند. در مورد آماری که در اتنولوگ دات کام وجود دارد بیشتر تحقیق کن و بخوان. حقیقت واضح است.
در اینجا مساله آموزش زبان مادری نیست مساله صداقت و حقیقت محوری است. حتی اگر 10% ترک زبان هم داشته باشیم باید حق آموزش زبان خود را داشته باشند. اما زمانی که مطالبه کننده شروع به آمار سازی و جعل تاریخ می کند، نتیجه برعکس می شود.
زبان فارسی در مقابل مهاجمان عرب و عجم ایستادگی کرده، پس استادگی در مقابل عددسازی کار دشواری نیست.

-- بدون نام ، Mar 4, 2010

فکر می‌کنیم که فقط مسئولین حکومت ایران نیستند که با رعایت حقوق بشر مشکل دارن بلکه اساس جامعه‌ ایران با حقوق بشر نا‌ آشناست. زبان مادری مقدس است بسیار بسیار بیشتر از زبان رسمی‌ و یا الفاظ عربی‌ که معنی اونارو حتا نمی‌دونیم.
همیشه دوست داشتم وقتی‌ تیمهای ورزشی ایران در میدان‌های ورزشی مسابقه میدن از ته دل از پیروزیشون خوشحال بشم همیشه دوست داشتم از عدم استفاده از کلمهٔ خلیج فارس عصبانی‌ بشم ولی‌ هیچ وقت نشدم چون هیچ وقت کمترین احترامی به زبان مادریم از طرف بقیه ندیدم همهٔ پیروزیها منتصب به اشخاصی‌ مذهبی‌(مقدس!) میشد که در آئین من جائی‌ نداشتن. آیا میدونید که در قانون اساسی‌ آمریکا به احترام زبانها و مذهب مختلفی‌ که در اون کشور وجود داره چیزی به اسم زبان رسمی‌ یا مذهب رسمی‌ وجود ندارد؟ آیا با احترام به فرهنگها و زبانها و مذهب است که یکپارچگی کشوری حفظ می‌شه یا بی‌ توجهی‌ و یا حتا توهین به آنها؟

-- ZANKO ، Mar 4, 2010

ZANKO سخنانت شدیدا احساسی و بی منطق است. من نمی دانم زبان مادری شما چیست و چگونه ما باید به آن احترام بگداریم. اما در همان آمریکا هم زبان محاوره ای واحدی وجود دارد که همه به آن صحبت می کنند و گذران زندگی برای کسانی که این زبان را نمی دانند چندان هم ساده نیست. اما در همانجا هم مردم تمام موفقیت های کشور را به متعلق به خود می دانند.
آیین شماچیست؟ اگر کسی در آیین شما نباشد قابل دوست داشتن نیست؟ پس فرق شما با حکومت در چیست؟ شما آنها را دوست ندارید چون در آیین شما نیستند! آنها هم به همین دلیل شما را آزرده می کنند؛ چون در آیینشان جایی ندارید. تنها تفاوت شما با حکومت در این است که آنها قدرت دارند و شما ندارید!

-- بدون نام ، Mar 4, 2010

سخنانت شدیدا احساسی و بی منطق است---------همین برداشتو من نسبت به شما دارم

اما در همانجا هم مردم تمام موفقیت های کشور را به متعلق به خود می دانند---------منم همینو میگم سوالام اینه که چرا تو ایران اینجوری نیست لابد تو ایران فقط من یکی‌ اینجوریم!!

اگر کسی در آیین شما نباشد قابل دوست داشتن نیست؟می‌تونه باشه اما مقدس نیست

شما آنها را دوست ندارید چون در آیین شما نیستند--------یا باید دوست داشت یا دوست نداشت، یا سیاه یا سفید نه هیچ رنگ دیگه

-- ZANKO ، Mar 4, 2010

یک نکته دیگر هم در پیام پیشینم اشاره کنم.. آذربایجان و سغد و خوارزم(اوزبکستان و ترکمنستان کنونی) و آران و شروان هیچکدام ترکزبان نبودند و بزور و با کشتار ایرانیان ترک زبان شدند.

در رابطه با پادشاهان ترک مانند غزنوی و سلجوقی چرا آنها به زبان ترکی بها ندادند و هیچ حافظ و سعدی و فردوسی به زبان ترکی از آن دوران وجود ندارد؟ حقیقت اینست که زمانیکه اینها به ایران وارد شدند اصلا زبان ترکی در ایران هنوز جایی نبود. و زبان ترکی هم سنت ادبی و نوشتاری و دیوانی نداشت. و همچنین اغلب وزیران باهوش مانند نظام الملک ایرانی بودند. بنابراین به نوعی مردم ایران و ایرانیان توانستند هویت خود را در مقابل این ترکان مهاجم حفظ کنند و فرهنگ خودشان را نگهدارند. در عین حال فراموش نشود که آذربایجان و آران و شروان و خوارزم و سغد همگی دارای زبانهای پارسی و ایرانی-تبار بودند. همانطور که ترکیه که امروز مرکز ترکزبانان است با قتل عام ارمنیان و یونانیان و آسوریان توانست ترکزبان شود.

و در نهایت حرف براهنی در مورد قونیه کاملا نادرست است زیرا هم سلجوقیان و هم مردمان عادی در آن زمان فارسی-زبان بودند و اصولا سلجوقیان روم تنها تبار ترکی داشتند وگرنه فارسی زبان بودند. چنانکه شهریار شاعر معروف یک سید (یعنی تبار عربی دارد) ولی ترکزبان بود. البته از کسی که آمارهای قومی را به دلخواه خودش تحریف کند بیش از این نبایستی انتظار داشت!

-- خسرو پناهزاده ، Mar 4, 2010

بنا بر تخمین دیگری از کنگره آمریکا، درصد این گرو‌های قومی از این قرار است: فارسی‌زبانان ۶۵٪، آذربایجانی ۱۶٪، کرد ۷٪، لر ۶٪، بلوچ ۲٪، ترکمن ۱٪، عرب ۲٪ و و گروه های ترکزبان دیگر (مانند قشقایی) ۱% و سایر زبانها مانند ارمنی و گرجی و آسوری و غیره کمتر از ۱.

من آمار اتنولاج را دیدم اول جمعیت این آمار را حساب کنیم به 50 ملیون میرسیم و نه 70 ملیون. دوم همین آمار برخلاف نظر جناب براهنی شمار آذریها را 11.2 ملیون (در سال 2001) ذکر کرده است. بنابراین میتوان گفت که جمعیت ایران که در سال 2001 حدود 68 ملیون بوده است و اگر زبان عربی/قشقایی/ترکمنی را از آن کم کنیم حدود 55 ملیون نفر در ایران به زبانهای ایرانی-تبار سخن میگویند که اکثریت آن هم باید زبان فارسی باشد. ملاحظه کنید آمار اتنولاج برای شمار آذربایجانیها سندیت ارائه کرده است (ژانسون) ولی نه برای شمار فارسیزبانان و تازه جمعیت آن 50 ملیون است.

لطفا در گوگل هم جستجو کنید: رضا براهنی و تحریف آمار

-- خسرو پناهزاده ، Mar 5, 2010

نظراتی که در مورد آقای براهنی داده شده اکثر ن بی منطق و توهین آمیز هستند . اساسا خشونت در لحن نظرات این چنینی
نهفته نه در لحن ایشان . متاسفانه اکثر نظرات داده شده بیشتر نشان از کینه ی عمیق ایشان نسبت به مردم فرهیخته ی آذربایجان و ترک زبان دارد. دفاع
از حقوق انسانی میلیون ها انسان دلیل بر تفرقه افکنی نمیتواند باشد، بر عکس اظهارات کینه جویانه و اهانت آمیز موجب تفرقه افکنی است، خواب خوش! در جایی که به یک نخبه و استاد ادبیات ایران به دلیل اینکه ترک زبان هست این همه توهین میشود، دیگر میزان احترام به مردم ترک زبان از طرف فارسی زبانانی مثل شما معلوم هست و اینجاست که دقیقن عاملان اصلی بروز کینه، تفرقه و جدا سازی معلوم میشود.
به فرض که آقای براهنی و فرزندانش در خارج از ایران زندگی میکنند و کاری نه به زبان ترکی و نه به زبان فارسی دارند، چه ربطی به این دارد که ایشان حق دفاع از حقوق میلیون ها ایرانی را نداشته باشن؟ به فرض که اصلآ ایشان زبان ترکی نمیدانند و نمیتونستند به این زبان کتاب بنویسند، یعنی به فرض که اصلآ ایشان ترک نیستند، آیا حق دفاع از میلیون ها هم وطن خود ندارند؟ چرا فهمیدن این مطلب اینقدر برایتان سخت هست؟
به فرض که اصلآ تا همین ۲۰۰ سال پیش هم همه در منطقه یی به نام ایران فارسی زبان بودند، الان بیشتر از نصفشان زبان مادری غیر فارسی دارن. لابد این ها خس و خاشاک هستن و هیچ نباید از حقوق خود دفاع کنن. آخه چه قدر بی منطق هستید شما ها؟
مقایسه ی اقوام در ایران با مهاجران جدید در امریکا یا کانادا بسیار بی مورد و بی منطق هست. مقایسه درست، مقایسه موقعییت زبان های انگلیسی و فرانسه در کانادا با موقعییت زبان های فارسی و ترکی در ایران هست. کانادای اولیه را مهاجران انگلیسی و فرانسوی با هم تشکیل داده و ساخته اند همانطور که ایران از همان هزاران سال پیش ترکیبی از ملل مختلف با زبان های متفاوت بوده و البته الان اکثریت با فارسی زبانان و ترک زبانان هست، که باید نتیجه گرفت که مدارس و برنامه های تلویزیونی سراسری حد اقل به این دو زبان بایستی در سراسر ایران بر قرار باشند.
چطور هست که اکثر ایرانیان تحصیل کرده از هر قوم و زبانی اکنون پس از ۱۴ قرن استیلای فرهنگ عرب در ایران در پی ایجاد دموکراسی بر آمده اند و این را حق و لازم میشمرند، اما عده ای ترک زبان تحصیل کرده نباید در پی احیای فرهنگ و ادبیات ترکی باشند؟ به فرض غلط شما فرض کنیم که ترک زبانان ایران ادبیات ترکی هم طراز با ادبیات حافظ و سعدی به ایران عرضه نداشته اند (که البته این ناشی از عدم آگاهی شماست )، آیا حق پرورش ادبیات در این زبان را ندارند؟

-- Mehrdad ، Mar 5, 2010

براهنی میتوانید بگویید از چه زمانی اذربایجان ترک زبان شد.و چرا.

-- biganeg ، Mar 9, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)