خانه > ايرانيان کانادا > سیاست در کانادا > «بیانیهی هفدهام؛ چانهزنی برای اعتراضات بعدی» | |||
«بیانیهی هفدهام؛ چانهزنی برای اعتراضات بعدی»محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comدر زمینهی تحولات سیاسی درون ایران، مسالهای که موضوع گفتوگوی بسیاری از ایرانیان ساکن شهر تورنتو است، انتشار بیانیهی میرحسین موسوی و در پی آن خواستههای دهمادهای پنج تن از نواندیشان دینی است.
با گشایش دانشگاهها و از سرگیری فعالیتهای آموزشی و اجتماعی پس از تعطیلات سال نو میلادی، هر جا که چند تن از ایرانیان دانشجو و غیر دانشجو با هم ملاقات میکنند ابراز نظرهای مخالف و موافق دربارهی مسیر رویدادهای سیاسی، اجتماعی ایران نیز بالا میگیرد. در آخرین جلسهی بحث و گفتوگوی هفتگی - که از سال گذشته تا کنون در روزهای شنبهی هر هفته با نام آگورا، در دانشگاه تورنتو برگزار میشود- در میزگردی با چند تن از ایرانیان دربارهی آخرین بیانیهی میرحسین موسوی و تحولات ایران گفتوگو کردم. سامان، فؤاد، نیلوفر و علیرضا شرکتکنندگان در این گفتوگو بودند که نظرهای موافق و مخالف خود را دربارهی بیانیهی میرحسین موسوی و مسالهی رهبری جنبش اینطور بیان کردند: سامان: در این بیانیه تمام مواضعی که گرفته شده کاملا هوشمندانه و بهتعبیری توپ را به طرف زمین مقابل انداختن است و اکنون دولت را در موضعی منفعل قرار داده و مجبور به تصمیمگیری در مقابل این مطالبات کردهاند. جنبش سبز اکنون از مرحلهی انتخابات و «رای من کجاست» فراتر رفته و به مباحثی اساسی برگشتهاست که اکنون جنبش در آن سطح قرار دارد. آقای موسوی هوشمندانه از مسالهی انتخابات ریاست جمهوری فراتر رفتهاند و مطالبات جنبش سبز را بیان میکنند. فؤاد: آقای موسوی در این بیانیه میگویند انتخابات دیگر تمام شده است و دیگر تغییری نمیتوان در آن به وجود آورد و خود را در جایگاه منتقد حکومت میگذارند و نه در جایگاه کسی که انتخابات و ریاست جمهوری را قبول ندارد. اکنون خودشان را بخشی از این چهارچوب میدانند و مطالبات خود را مطرح میکنند ولیکن این مطالبات خیلی عمومی بودند، از نظر من یک جنبش باید مطالبات مشخصی داشته باشد. در این بیانیه نهتنها خواستهها بلکه استراتژی و مطالبات یک جنبش را به طور مشخص مطرح میکنند، بنابراین نهتنها این یک بیانیه است بلکه مانیفست جنبش نیز محسوب میشود و باز تاب آن را در بیانیهی پنج نواندیش میبینیم که خواستههایی را برای جنبش تکوین کردند که بهطور مشخص خود رهبری آن را ندارند. اگر بتوانیم بگوییم جنبش بعد از انتخابات انحصارا اصلاحطلبی بود، اما اکنون فراتر از آن رفته است و طیفهای دیگر را نیز در بر میگیرد و خواستههای مطرحشده از طرف آنها قشرهای گستردهی مردم را بازتاب نمیکند.
نیلوفر: من دو گونه عکسالعمل را در مقابل این بیانیه دیدم. یکی از طرف طرفداران احمدینژاد و دیگری از طرف جنبش سبز و هر دو گروه خوشحال بودند. از طرفی بعد از وقایع عاشورا، این عقبنشینی آقای موسوی طرفداران احمدینژاد را راضی کرد و از سوی دیگر این مطالبات طرفداران آقای موسوی را خوشحال کرد. خواستی که جنبش میتواند داشته باشد آزادی زندانیان سیاسی دستگیرشده در طول این مدت است ولی این خواست دیده نمیشود و انتظار این عملکرد را نیز نمیتوان داشت. همانطور که میبینیم حتی زمانی که مردم به خیابانها نمیآیند باز هم دستگیریها ادامه مییابد و از طرف دیگر در مجلس طرح اعدام پنجروزه مطرح میشود و در نتیجه نمیتوانیم به طرح یک سری مطالبات کلی خوشبین باشیم. علیرضا: خواستههای اشارهشده در این بیانیه بهقدری حداقل بود که خواستههای پنج نواندیش نیز به آن اضافه شد تا این خواستههای کم را روشنتر و واضحتر کند. به نظر من آنچه مطرح شده نظرات آقای موسوی است نه لزوما نظرات جنبش سبز ولی نکتهی مثبت آن ایناست که فتحالبابی برای بیان خواستههای جنبش سبز است. سامان! نیلوفر عقیده دارد که بیانیهی آقای موسوی نوعی عقبنشینی برای جنبش سبز است نظر شما چیست؟ صحنهی سیاست یک برخورد هوشمندانه و پخته را در برخورد با این مسایل میطلبد. جنبش سبز هم بهعنوان یک مبارزهی بدون خشونت از این که خشونتها به این سطح کشیده میشود نگران شدهاست. و طی صحبتهایی که شد نظامیان و سپاهیان بهعنوان جمعی در کشور یا حتی بخشی از جنبش سبز باید در نظر گرفته بشوند، کسانی هستند که حق حیات دارند و کشورشان را دوست دارند و باید حقشان در آن زمینه نگه داشته بشود. در این زمان باید از برخوردهای ناپخته اجتناب کرد؛ وقتی این امتیاز به دولت داده میشود و با توجه به تقلب انجامشده به رسمیت شناخته میشود، قدمهای مثبتی همچون برکناری مرتضوی و حسینیان نمایندهی مجلس را شاهد هستیم و این امتیازها از هر دو طرف ادامه پیدا میکند تا به جایی برسد که بتوانند با یکدیگر مناظره کنند. مهمترین خواستهای جنبش سبز چیست؟ علیرضا: در مرحلهی اول آزادی زندانیان سیاسی و در مرحلهی بعد آزادی بیان و مطبوعات و برگزاری انتخابات مجدد.
نیلوفر: آزادی زندانیان سیاسی و اکنون خواسته جنبش سبز از رای من کجاست فراتر رفته است و تغییر اساسی در ردهی بالا را میطلبد. فواد: خیلی سخت است که در مورد مطالبات جنبشی که شامل جنبشهای دیگر همچون جنبش اقلیتهای قومی، مذهبی، دانشجویی، کارگری و غیره است صحبت کرد و این مطالبات خیلی گستردهتر است و همانطور که آقای موسوی در این بیانیه، برای اولینبار به جای حکومت، مردم را خطاب قرار داده بودند. شاید بهنوعی آقای موسوی از خواستههای مردم که دیگر فراتر از تغییرات درونحکومتی است دچار هراس شدهاند. به دلیل آنکه آقای موسوی به این نظام معتقد هستند و تنها میخواهند با حفظ ساختار تغییراتی را در آن به وجود بیاورند و این فراخوانی برای آرامکردن مردم بود. این مطالبات کلی برای این است که در فاصلهی باقیمانده تا فضای بعدی برای اعتراضات یک چانهزنی بین آقای موسوی و دولت اتفاق بیافتد. چیزی که نکتهی مثبت این جنبش تلقی میشود و بسیار در مورد آن صحبت میشود رهبرینداشتن این جنبش است. به نظر شما یک جنبش سیاسی اجتماعی بدون رهبری میتواند به خواستههای خود برسد و موفق بشود؟ علیرضا: امروز مردم آنچه که میدانند ایناست که یک چیز را نمیخواهند و برای آن نخواستن حرکت میکنند و شاید رهبریت در آنجا باشد که مردم را هدایت کند در مسیری که چیزی را بخواهند و ما هنوز به آن مرحله نرسیدهایم. این کافی است که بدانیم چه نمیخواهیم و تلاش کنیم برای اینکه بدانیم چه میخواهیم؟ علیرضا: من خوشحالیم این است که در مسیر حرکت یاد گرفته و به آن برسیم. چه در داخل کشور و چه در خارج گروهها و افرادی سعی میکنند که به نمایندگی از جنبش سبز اطلاعیه بدهند و اعلام نظر بکنند و من فردی را به عنوان رهبر نمیشناسم. نیلوفر: به نظر من این به سالهای اخیر بر میگردد که به دلیل فضای بستهی ایران، هیچ حزب سیاسی قدرتمندی نداریم به همین دلیل جنبش با عدم رهبری روبهروست. اصلاحطلبان حکومتی همگی دستگیر شدهاند. ولی در سالهای اخیر جنبشهای اجتماعی قویتر شدهاند مانند جنبش زنان، کارگری، دانشجویی و همگی سعی کردهاند که خواستهای صنفی خود را مطرح کنند و اگر این جنبشها خواستههایشان را به هم پیوند دهند شاید بتوانند بهنوعی جنبش را رهبری کنند و جنبش جهت بگیرد. فواد: من فکر میکنم رهبری وجود داشته است و آقای موسوی و کروبی رهبری این جنبش را تاکنون داشتهاند و اکنون که مطالبات رادیکالتر میشود شاید وقت آن باشد که رهبران هزینهی بیشتری بکنند. به نظر من لزوما نباید که یک جنبش رهبری داشته باشد ولی باید مطالباتاش کاملا مشخص باشد و بنابراین رهبری خود به خود از دل مطالبات بیرون خواهد آمد. سامان: به نظر من میتواند موفق بشود و حتی بدون رهبری موفقتر هم هست و این جنبش یک رهبر کاریزماتیک ندارد ولی این گونه جنبشها همیشه نماینده داشتهاند و اگر احتیاج به رهبری داشته باشد پیدا خواهد کرد، در واقع نمایندهای برای مطرحکردن مطالبات مردم خواهد بود.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|