خانه > ايرانيان کانادا > سیاسی > «جنبش سبز نشانهای از بلوغ سیاسی است» | |||
«جنبش سبز نشانهای از بلوغ سیاسی است»محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comدر ادامهی برگزاری برنامههای گوناگون ایرانیان کانادا در حمایت از جنبش سبز مردم ایران، روز شنبه ۱۷ اکتبر، کنفرانسی با عنوان «جنبش مدنی ایران و حمایت بینالمللی» در دانشگاه تورنتو برگزار شد. در این کنفرانس که با کوشش گروه دوچرخهسواران ایرانی حامی حقوق بشر و با شرکت هشت سخنران، متشکل از استادان دانشگاه و فعالان حقوق بشر ایرانی و غیرایرانی برگزار شد، بیش از ۳۰۰ تن از علاقهمندان به رویدادهای اخیر ایران شرکت داشتند. در حاشیهی این کنفرانس با دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی، سیما سحرزرهی، فعال سیاسی اجتماعی و پیام اخوان، فعال بینالمللی حقوق بشر گفت و گو کردم.
دکتر رامین جهانبگلو، استاد علوم سیاسی و پژوهشگر مرکز اخلاقیات دانشگاه تورنتو در سخنرانی خود زیر عنوان «روشنفکران و جامعهی مدنی ایران»، نقش تاریخی روشنفکران ایرانی در تحولات گوناگون جامعهی ایران را مورد بررسی قرار داد. دکتر جهانبگلو در این باره میگوید: روشنفکران ایرانی همیشه در دورههای مختلف یکی از بازیگران جامعهشناختی جامعهی ایران بودهاند و نقششان در شکل دادن گسترهی همگانی و شاید بتوان گفت تداوم و پیشرفت آن خیلی مهم بوده است. من این نقش را به چهار دوره تقسیم کردهام: دورهی مشروطیت؛ در این دوره روشنفکران، ادبا و دستاندرکاران سیاسی آن دوران به دنبال ایجاد یک گسترهی همگانی هستند که بیشتر از بالا به جامعه نگاه میکند.
ولی در دورهی بعد از مشروطیت، روشنفکران کمکم و به ویژه در دورهی رضاشاه، به مردم بیشتر توجه میکنند. کلمهی جامعهی مدنی آن موقع هنوز استفاده نمیشود، اما میتوان گفت به گسترهی همگانی توجه بیشتری دارند. اما در دورهی سوم، فضای جامعهی روشنفکری بیشتر ایدئولوژیک میشود. در دورهی محمد رضا شاه که روشنفکرانی مانند آل احمد و شریعتی نمایندگان آن هستند، تحت تاثیر آموزههای انقلابی، به جامعهی مدنی یا گسترهی همگانی، به صورت ایدئولوژیک نگاه میشود که نتیجهی آن انقلاب ایران است. در دورهی بعد از انقلاب، به ویژه ۱۵ سال گذشته، میتوان گفت به جامعهی مدنی بیشتر به صورت اخلاقی توجه میشود. یعنی بعد اخلاقی آن که عدم خشونت نیز یکی از آن ابعاد است، در میان تمام بازیگران گوناگون جامعهی مدنی اهمیت بیشتری پیدا کرده است که روشنفکران یکی از آنان هستند. روشنفکران در این دوره به مسالهی جستجوی حقیقت، مبارز با قدرت، ولی مبارزهی اخلاقی با قدرت، بیشتر توجه کردهاند. در کدام یک از این دورهها، روشنفکران توانستهاند با افکار عمومی جامعهی ایران ارتباط نزدیکتر و مؤثرتری را برقرار کنند؟ بیشک در دورهی چهارم؛ به خاطر این که در دورهی اول که دوران پایان قاجاریه است، بیشتر کسانی که به عنوان روشنفکر شناخته میشوند و فعالیتهای اجتماعی سیاسی دارند، از اشراف هستند و یا به اشراف و دربار قاجار خیلی نزدیکاند.
در دورهی رضاشاه هم همینطور؛ در این دوره یک مرکزیت دولتی یا «دولت مرکزی» وجود دارد. ولی در این یا آن بحث ایدئولوژیک و گروههای مارکسیستی وقتی به جامعه نگاه میکنند، در انتظار یک انقلاب هستند. سخنرانان دیگر کنفرانس در بارهی موضوعاتی چون نقش وسایل و امکانات تکنولوژی ارتباطی مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی فیسبوک، تویتر؛ نقش اقلیتهای مذهبی در جنبش مدنی ایران؛ مقایسهی جنبش مدنی ایران با جنبشهای مشابه بینالمللی و فعالیتهای ایرانیان در کانادا سخنرانی کردند.
«جنبش از نظر رابطه با رسانهها موفق عمل کرده» سیما سحرزرهی، فعال سیاسی اجتماعی و فارغالتحصیل رشتهی ارتباطات، نقش رسانهها و روزنامهنگاری در جنبش مدنی ایران، در چند ماه گذشته را مورد بررسی قرار داد. از سیما زرهی در مورد موضوع سخنرانیاش پرسیدم: سخنان من در مورد نقش مطبوعات به خصوص در خارج از کشور و در انعکاس فعالیتهای ایرانیان خارج از کشور در حمایت از مردم ایران بود و این که چگونه میتوانیم با استفاده از رسانهها این جنبش را بزرگتر کنیم. همچنین در این باره که چگونه از این طریق میتوانیم با سیاستمداران و مردم کانادایی ارتباط برقرار کنیم و اتفاقاتی را که در ایران میافتد و وضعیت حقوق بشر در ایران را به آگاهی مردم برسانیم، صحبت میکنم. به نظر من، تلاش ما باید این باشد که این دیالوگ بزرگتر شود و دیالوگی صرفا درونی نباشد که بین خود ما بماند. بلکه با کاناداییها، آمریکاییها و دیگر مهاجرین ساکن در این کشورها نیز ارتباط بگیرد. تحقیقی که داشتهاید و سخنرانی شما فقط در مورد مطبوعات چاپی است یا این که رسانهها را به طور کلی در بر میگیرد؟ بحث من در مورد رسانهها به طور کلی است و فقط روزنامه، مجله یا رادیو تلویزیون را شامل نمیشود. بلکه کل رسانهها، حتی رسانهای که خود ما روی اینترنت میگذاریم مانند وبلاگهای شخصی، یوتیوب و غیره را نیز در بر میگیرد. بحثی کلی تر از بحث جزیی در مورد یک مطلب یا رسانهی خاص است. رسانههای ایرانی خارج از کشور در این مدت، در رابطه با حرکتی که در ایران به وجود آمد، چگونه عمل کردند؟ جنبش ما از نظر رابطه با رسانهها خیلی موفق عمل کرده است. فعالیتهای انجام گرفته در این جنبش توانست انعکاس خوبی در رسانهها داشته باشد. البته زمینهی کار با رسانهها طوری است که کاری که دیروز انجام گرفته، کاری قدیمی است و همیشه باید از ایدهها و تکنیکهای جدیدی استفاده کنی تا بتوانی توجه رسانهها را جلب کنی و در روزنامهها، رادیو تلویزیون و یا اینترنت جایی برای خودت پیدا کنی. رسانههای ایرانی که در خارج از کشور هستند، مشکل بزرگشان در برقراری رابطهای که به آن اشاره کردید، چیست؟ اتفاقا فکر میکنم، رسانههای فارسی زبان در کانادا، در پشتیبانی از جنبش مردم در خارج از کشور، خیلی موفق بودند. این رسانهها توانستند نقش پلی را میان رسانههای انگلیسی زبان و دیگر رسانههای خارجی و جنبش ایرانیان در کانادا ایجاد کنند. چرا رسانههای چاپی، یعنی روزنامهها و نشریات ایرانی خارج از کشور نمیتوانند با نسل جوان ارتباط برقرار کنند؟ مشکل بزرگشان چیست؟ بزرگترین مشکل رسانههای فارسی زبان در کانادا، استفاده از زبان فارسی است. متاسفانه زبان اصلی، زبان کاری و روزمرهی خیلی از بچههایی که اینجا بزرگ شدهاند و کسانی مانند خود من، انگلیسی است و برای این که بتوانیم خودمان و تفکرمان را با زبان فارسی همراه کنیم، از ما وقت و انرژی بیشتری میگیرد. به همین دلیل تا وقتی که زبان فارسی، زبان اصلی این رسانهها باشد، این مشکل تا حدی وجود خواهد داشت. امیدوارم این نسل متوجه باشد که نقش رسانههای فارسی زبان خیلی مهم است و این را بداند که اگر با رسانهی خودت نتوانی ارتباط بگیری، هیچوقت نمیتوانی به رسانهی دیگری برسی. به نظر من، اگر ما بتوانیم از رسانهی خودمان درست استفاده کنیم، خبرهای مربوط به جنبش مردم ایران و فعالیتهای ما در خارج از کشور، در رسانههای دیگر نیز انعکاس خواهد داشت. «انقلاب اصلی همین تحول عمیق اجتماعی است» پیام اخوان، استاد حقوق بینالملل در دانشگاه «مکگیل» مونترال و فعال بینالمللی حقوق بشر، موضوع سخنرانیاش را نقش جامعهی بینالمللی در ایجاد شرایط پاسخگویی برای رهبران ایران، انتخاب کرده بود. او در این باره میگوید: قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای بر علیه ایران، از جمله به خاطر نقض حقوق بشر و سرکوب تظاهرات اخیر، پیشنهاد و به احتمال قوی صادر شود. همچنین در شورای حقوق بشر سازمان ملل که در ژنو است، قرار است ماه فوریهی سال آینده، پروندهی جمهوری اسلامی مورد بررسی قرار بگیرد.
البته این بررسی ارتباطی به وقایع اخیر ایران ندارد. بلکه در این شورا پروندهی همهی کشورها هرچند سال یک بار مورد بررسی قرار میگیرد و ماه فوریه پروندهی ایران در نوبت بررسی قرار دارد. اما مطمئن هستم که در آن جمع، نقض حقوق بشر در سرکوب تظاهرات اخیر باز مطرح خواهد شد. از آنجا که جنبهی سیاسی شورای حقوق بشر سازمان ملل اصولاً خیلی شدید است، قاعدتا موضوع اسراییل، از جمله حمله به نوار غزه در ماههای اخیر و جنایات جنگی در این حمله، بیش از همهی موضوعات مطرح خواهد شد. البته این موضع از لحاظ نقض حقوق بشر و قوانین بینالملل باید هم مطرح شود. ولی متاسفانه به پروندههای دیگر رسیدگی نمیشود. به نظر میرسد، به موضوع نسل کشی مردم آفریقا در دارفو یا نقض حقوق بشر در زیمبابوه، کنگو، میانمار، کمتر پرداخته میشود و هیچ توجهی به پروندهی کشورهایی که نقض حقوق بشر در آنها به طور وسیع رخ داده شده است، صورت نمیگیرد. ولی امیدوارم جامعهی مدنی و ایرانیان مقیم خارج، دولتها را تا حدی وادار کنند که دولت ایران را به خاطر نقض حقوق بشر تحت فشار قرار بدهند. سازمانهای غیررسمی حقوق بشر در دنیا، چگونه توجهی به مسالهی ایران دارند؟ بعد از سرکوب تظاهرات اخیر، سازمانهای غیر دولتی، مانند «سازمان نگهبان حقوق بشر» واکنش خیلی شدیدی نشان داد. همچنین «سازمان عفو بینالملل» تعدادی گزارش منتشر کرد و همزمان «مرکز اسناد حقوق بشر» نیز در حال تهیهی گزارش مفصلی در مورد مسئولیت کیفری رهبرانی است که در همین سرکوب، از طریق قتل، شکنجه و تجاوز شرکت کردهاند. امیدواریم که این گزارش در جلسهی سال آیندهی شورای حقوق بشر سازمان ملل مطرح شود. موضوع سخنرانی شما در کنفرانس چیست؟ صحبت من در مورد نقش جامعهی مدنی در تحولات فرهنگ سیاسی در ایران است. به نظر میرسد که جنبش سبز دو جنبه داشته باشد؛ یک جنبهی آن سیاسی و مبارزهای است میان طرفداران آقای موسوی و طرفداران آقای احمدینژاد. ولی به نظر من، این جنبش بسیار فراتر از رقابت میان دو نامزد ریاست جمهوری است و در اصل یک نهضت اجتماعی است. ما باید نقش جامعهی مدنی را چه در ایران و چه در خارج از ایران، مورد بررسی قرار بدهیم و ببینیم جامعهی مدنی و موضوع «انقلاب مخملی» که آقای محسنی اژهای برای اولین بار در ارتباط با بازداشت دکتر جهانبگلو آن را مطرح کرد، چیست. اگر منظور از «مخملی» مبارزهی مسالمتآمیز است، چرا باید این لغت جنبهی منفی داشته باشد؟ یعنی ما باید بگوییم مبارزهی با خشونت از مبارزهی مسالمتآمیز بهتر است؟ یا منظور این است که نظام را باید همینطور که هست، قبول کرد و هیچ مورد انتقاد قرار نداد. یا منظور از «نقلاب» این است که گروهی را از قدرت کنار بگذاریم تا گروه دیگری سرکار بیایند که آنها هم با مردم رفتار خشونتآمیز داشته باشند؟ یا این که نه، منظور از انقلاب یک تحول عمیق اجتماعی هست و تحولی در برداشت ما از قدرت و مشروعیت است؟ به نظر من انقلاب اصلی همین تحول عمیق اجتماعی است و به معنای جا افتادن بحثهای مربوط به حقوق بشر، آزادی و دمکراسی در درون جامعه و در میان تودهی مردم است، نه این که یک گروه را از قدرت کنار بگذاریم و گروه دیگری را سر کار بیاوریم. جنبهی تاریخی جنبش سبز نیز این است که نشانهای از بلوغ سیاسی در ایران است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جنبش سبز متاسفانه حرکتیست سر در گم و من شخصاً مطمئن نیستم چه مقدار درش بلوغ سیاسی هست. این حرکت هنوز مبانی مشخص جامعه مدنی را برای خود تعریف نکرده. مثلا فرق هردمبیل را با دموکراسی و چند صدایی بودن هنوز نمیداند. هر وقت هم هر کس چیزی بگوید، از انجا که جنبشیست بدون نقد (مثل همه چیز دیگر ما ایرانیان) یا دست جمعی بهش میگوئیم ساکت شو، یا میگیم الان حرف نزن فقط بیا متحد شو (دور چی؟ معلوم نیست!)و یا اینکه تو تو خارجی و اصلا حق حرف زدن (و لابد فکر کردن) نداری!!
-- Ali ، Oct 29, 2009اما به هر حال برای ما خارج نشینان که دکان خوبی شده است برای دور هم جم شدن و به همدیگر تبریک گفتن.
چطور کسی می تواند از بلوغ سیاسی صحبت کند در جایی که اغلب سخنرانان آن از عاملین و جاسوسان سازمان سیا و صهیونیسم هستند. پیام اخوان از عاملین و جاسوسان امپراتوری آمریکا و صهیونیسم افشا تراز آنست که کسی بخواهد در باره اش توضیح دهد. اخوان بهایی همراه با یهودیان صهیونیست مانند رویا حکاکیان و شوهرش رامین احمدی که
-- بدون نام ، Oct 29, 2009وابسته به مراکز براندازی مخملین مانند جین شارپ و اکرمن است "مرکز اسناد" را با بودجه
سازمان سیا - بیش از 2 میلیون دلار - در نیو هیون در سال 2004 راه انداختند و تاکنون زیر پوشش مالی این سازمان قرار داشت. اوباما اخیرا" بعلت وضع بد اقتصادی بودجه این جاسوسخانه صهیونیسم بمبلغ 7/2 میلیون را برای سال آینده تمدید نکرد. جوزف لیبرمن از صهیونیستهای یهودی طرفدار بمباران ایران اظهار تاسف خود از لغو بودجه ابراز داشت و
گف ما اجازه نخواهیم داد که این مرکز جاسوسی منفعل گردد. بنظر می رسد صهیونیست های پولدار بودجه را تامین خواهند کرد و پیام اخوان و نزدیکان به او مثل جهانبگلو به خدماتشان به صهیونیسم و سیا همچنان ادامه خواهند داد.