خانه > ايرانيان کانادا > سیاسی > ۲۲بهمن ۵۷ چه میکردید؟ | |||
۲۲بهمن ۵۷ چه میکردید؟محمد تاجدولتیtajdolati@radiozamaneh.comبرخی از روزها و رویدادها در زندگی ما بهدلیل ویژگی که داشته و دارند برای همیشه در ذهن و خاطره حک میشود. ۳۰سال پس از ۲۲بهمن ۱۳۵۷بهسراغ گروهی از ایرانیان کانادا رفتم و از آنها پرسیدم: ۳۰سال پیش روز ۲۲بهمن سال ۱۳۵۷کجا بودید و چه میکردید؟
خانه پدری من نزدیک میدان ژاله بود. نیروی هوایی یکطرف، ژاله یکطرف و تسلیحات ارتش طرف دیگر بود. ما از شب تا صبح در سنگر بودیم، وقتی صبح تسلیحات سقوط کرد، من خیلی خسته بودم. آمدم خانه و خوابیدم. بعد بچهها گفتند که کلانتری ۱۰ و تمام مناطق نظامی و تمام مناطقی که استراتژیک بود در اطراف خانه ما سقوط کرده بود. شما جزء فعالان انقلاب بودید؟ من در آن زمان تازه هوادار سازمان چریکها شده بودم. بعد ازظهر ۲۲بهمن چهکار کردید؟ ما سنگربندی کردیم چون احتمال میدادیم که به قول خودمان ضد انقلاب دوباره حمله کند. به هرحال چند سنگر استراتژیک در جلو و همان اطراف تسلیحات ارتش درست کرده بودیم که من در یکی از آن سنگرها نشسته بودم برای محافظت از بچههای دیگر و خود تسلیحات ارتش.
چند سالتان بود در آن زمان؟ من آن موقع ۱۷ساله بودم و سال آخر مدرسه بودم یعنی سال چهارم نظری بودم. آن روز فکر کردید کار مهمی را دارید انجام میدهید؟ صددرصد. در عقیده خودم فکر میکردم به سهم خودم دارم یک حکومت و یک سیستم آزادی که بتوانیم حرف خودمان را بزنیم بهوجود میآورم. برای جوان ۱۷ساله آن زمان، هیجان و اتفاقات بیشتر جالب بود یا آیندهای که داشتید به آن فکر میکردید؟ مسلماً خوب هنوز به آن بلوغ فکری نرسیده بودم. برای همین هیجان لحظهای خیلی بیشتر برای من مهم بود تا آیندهای که در مورد آن بخواهم به دوردست فکر کنم که چه خواهد شد. اگر امروز پسر۱۷سالهای داشته باشید و چنین شرایطی پیش آید میگویید که همان کارهایی که خودتان کردهاید را انجام دهد یا نه؟ صددرصد خودم هم کنار او خواهم بود. از ایرانی دیگری که امروز مقیم کانادا است میپرسم، روز ۲۲بهمن سال۱۳۵۷کجا بودید و چهکار میکردید؟ من در آن زمان دانشآموز دوم راهنمایی یا سوم راهنمایی بودم و رادیو گوش میدادم، اخبار گوش میدادیم و میگفتند که در مرکز شهر دارند لاستیک آتش میزنند. در محله ما هیچخبری از این برنامهها نبود و از آنطرف خالهام و پدر و مادرم نگران بودند که پسرخالههام کجا هستند و چهکار میکنند. چونکه آنها دانشجو بودند و نگران آنها بودند. انقلاب در آن روز برای شما چهمعنی داشت؟ برای ما در آن زمان، بهعنوان یک بچه دوم-سوم راهنمایی، جو خیلی خوبی بود. در آن سن و سال فقط هیجان آتشزدن و مدرسه نرفتن و با معلم دعوا کردن جالب بود و بخاطر اینچیزها ما ذوق داشتیم وگرنه چیز خاصی برای ما مطرح نبود. یکی دیگر از ایرانیان مقیم کانادا در مورد روزهای انقلاب میگوید: «متأسفم از اینکه ۲۲بهمن را در ایران از دست دادم» ۳۰سال پیش روز۲۲بهمن من در تورنتو بودم و از یک سفر از ایران برگشته بودم و مجبور بودم که برگردم و متأسفم از اینکه ۲۲بهمن را در ایران از دست دادم. ولی اینجا به یاد آن روز بودم و تاثیری که چنین روزی در تاریخ ایران و در در زندگی تکتک مردم ایران گذاشته است. آن روز فکر میکردید در ایران چه اتفاقی دارد میافتد؟ این اتفاق بهنظر شما مثبت بود یا منفی بود؟ آیا هیچ آیندهای برای آن پیشبینی میکردید یا نه؟ خیل وسیعی از ما ایرانیها که جوانهای آن روزها بودیم فکر میکردیم که تغییر، تغییر خوبی است. نه آینده این تغییر را پیشبینی کرده بودیم، نه آشنایی کامل با آن داشتیم. صداقتی که در به وجود آمدن این تغییر بود قابل تحسین و توجه است. ولی نتیجهای که داد نتیجهای نیست که مردم برای آن مبارزه کرده بودند و آرزوی رسیدن بهآن را داشتند. اگر تاریخ به عقب برمیگشت آیا کمک میکردید به اینکه این اتفاق بیفتد یا نه؟ تغییر آن سیستمی که در ایران بود ضروری بود و آن را در واقع تاریخ از ما میطلبید که باید انجام شود و مردم به آن جواب مثبت دادند و با آغوش باز آن را پذیرفتند و برای آن تقلا کردند، تلاش و همکاری کردند. ولی متأسفانه همفکری در این ارتباط نشد و نتیجه این عدم همفکری و برنامهریزی و بلند مدت نگاه کردن به ثمر همچین حرکتی مورد نظر نبود. یعنی همه در جریان لحظه و در هیجان لحظه و آن لحظهی تاریخی که گستردگی خود را داشت آنچنان غرق بودند که در واقع نتوانستند بهثمر آن زیاد توجه لازم را کنند. اما من فکر میکنم که آن تغییر قابل بحث نیست. ایرانی دیگری از اتفاقات روز ۲۲بهمن میگوید و از احساس خودش بعد از سیسال، «پشیمان هستم از حرکتی که نتیجه آن به اینجا رسید» روز ۲۲بهمن، ۳۰سال پیش، تهران بودم و شاهد برنامه درگیریهای بین ارتش و مردم بودم که داشتند حمله میکردند به پادگان عشرتآباد. ما در ساختمانی بودیم که مشرف بودیم به پادگان عشرت آباد و بیشتر شاهد قضیه بودم. با اینکه ۱۱سال بیشتر نداشتم ولی صحنههایی دیدم که حالا تنها چیزی که میتوانم بگویم اینکه پشیمان هستم از آن حرکتی که نتیجه آن به اینجا رسید. خود شما که نقشی نداشتی پس چرا پشیمان هستی؟ پشیمان هستم که چرا مردم بازیچه قرار گرفتند. یک حرکت مردمی نتیجه آن به اینجا رسید که پیشرفتی در مملکتم ندیدم و از این جهت پشیمانم. و جوان ایرانی که روز ۲۲بهمن سال۱۳۵۷ هنوز متولد نشده بوده با توجه به شنیدههاش از دوران انقلاب معتقد است: «انقلاب به انحراف کشیده شد» شما روز ۲۲بهمن سال۱۳۵۷هنوز به دنیا نیامده بودم. چه سالی به دنیا آمدهاید؟ ۱۳۵۹در تیر ماه. بهتدریج که بزرگ شدید از انقلاب چهچیزی برای شما تعریف میکردند و چهطور انقلاب ۱۳۵۷در ذهن شما شکل گرفت؟ انقلابی را که آن وقت برای من تعریف کردند فکر می کردم اگر بنده در آن زمان بودم من هم به جمع کسانی که تظاهرات کردند و انقلاب کردند میپیوستم. اما برداشت من این است که آن انقلاب به انحراف کشیده شد و الان فکر میکنم که اگر بودم نباید آن کار را میکردم و هیچ وقت انقلابی را دنبال نمیکردم. آیا بعدا به پدر و مادر و بزرگترهای خودتان گفتید که آن کاری که روز ۲۲بهمن انجام دادند، حالا یا شرکت کردند و یا حمایت کردند، کار درستی بود یا نه؟ قبل از پاسخ به این سوال شما میخواهم بگویم که دولت شاهنشاهی سال ۱۳۵۷گرچه ایرادهایی داشت که باعث شد مردم خشمگین شوند و دست به یک انقلاب بزنند ولی آن انقلاب به انحراف کشیده شد. الان که بنده با شما صحبت میکنم پدرم که در این دنیا نیست ولی همیشه به مادرم میگویم کسانی که رفتند انقلاب کردند شاید اگر میدانستند انقلاب خودشان به انحراف کشیده خواهد شد، شاید هیچوقت دست به همچین کاری نمیزدند. و ایرانی دیگری که در زمان انقلاب خارج از ایران بوده، میگوید: «تا آن روز حتی اسم خمینی را نشنیده بودیم»
من رفته بودم جنوب آمریکا. بچههایم ششماه آنجا بودند و تا آن روز هم اصلاً از شلوغیها اطلاعی نداشتیم تا زمانی که انقلاب به ثمر رسید. بهدلیل اینکه ما هیچدسترسی به اخبار و رادیو تلویزیون ایران نداشتیم. اخبار خارجی گوش میکردیم ولی یک روز که داشتیم در یکی از این فروشگاهها قدم میزدیم یک دانشجوی ایرانی به ما رسید و گفت که میدانید که در ایران چه خبر است و گفتیم که نه. گفت در ایران مردم شورش کردند و خمینی را صدا میکنند،گفتیم خمینی کیه؟ یعنی تا آن روز ما حتی اسم خمینی را نشنیده بودیم. حالابعد از ۳۰سال نظر شما راجع به آن اتفاقهایی که آن روز در ایران اتفاق افتاد چیست؟ که اشتباه بزرگی کردهاند.
۲۲ بهمن ۳۰سال پیش من خاطرم است که در مدرسه راهنمایی درس میخواندم. سال اول راهنمایی بودم و در یک لحظه آمدیم از طرف مدرسه در خیابانها و درها باز شد و همه آمدیم در خیابان و شروع کردیم به تبلیغ در مورد انقلاب و جشن گرفتن و این مسایل. کدام شهر؟ من در شهر مشهد بودم و ناخواسته یا خواسته چیزی نمیدانستیم. همه آمدیم بیرون و صحبت کردیم و فریاد کشیدیم. خوشحال بودیم همه،یادم است که آن روز خیلی خیلی خوشحال بودند همه. آیا مفهومی در ذهن شما بود برایاینکه بدانید خوشحالی برای چه است؟ یا اینکه چون همه هیجانزده بودند شما هم هیجانزده بودید؟ دقیقاً بهخاطر اینکه همههیجان زده بودند. بچه بودیم و شوق وذوق خیلیخیلی زیادی داشتیم. چون همه جوانها، همه پیرها، همه مردم احساس میکردند که الان کشور دارد عوض میشود و فردا روز روشنی برای آنها خواهد بود. بزرگترها آن زمان چه میگفتند به شما؟ اتفاقاً بزرگها اصلاً صحبتی نمیکردند. چون آنها هم نمیدانستند چه اتفاقی دارد میافتد.
من در خانهام بودم و هیچجا هم نرفتم. در ایران بودید؟ بله در ایران بودم و همانطور در خانه ماندم با بچههایم. وقایع آن روزها را دنبال نمیکردید؟ دنبال میکردم، ولی معتقد نبودم به آن وضعی که دارد ایجاد میشود. واقعاً در آن وقت در ایران بلبشو بود و خیلی هم ناراحت بودم ازاینکه چنین وضعی دارد پیش میآید. چون واقعاً همهچیز بههم ریخته بود، همهچیز آتش میگرفت و از بین میرفت و تمام آن کارهایی که انجام شده بود مثل اینکه داشت باطل میشد. خیلی خوشبین نبودم به آن دگرگونی که باید ایجاد شود، چون گروههای مختلفی بودند و هر کدام منظورهای مختلف داشتند و هرکدام عقاید خودشان را دنبال میکردند. یک عقیده نبود. درست است که یک اجتماع زیادی داشتیم وهمه مجتمع شده بودند، ولی این گروههای مثلاً فداییان، چریکها، تودهایها و یا اسلامیها و حتی همه اینها همگی سعی کردند که شاه را بیرون کنند ولی معتقد نبودند که آقای خمینی و یکی دیگر که میآید خوب یا بد است. فکر این نبودند که چی میشود آینده ما. فقط منظور آنها ازبین بردن آن رژیم و آن حالتی که در ایران وجود داشت بود. والا به آتیه اصلاً هیچکس فکر نمیکرد. حتی میگفتند به اینکه شاه بیرون کردن مشکل است. خمینی بیرون کردن مشکل نیست. بخصوص تودهایها و فداییان که معتقد بودند که ما فقط شاه را بیرون کنیم بعد خمینی را هم بیرون میکنیم. درصورتی که اشتباه بزرگی بود. چرا، برای اینکه آدمهای تحصیل کرده و یا آدمهای دموکرات و یا کسانی که دارای یک خصوصیات خوبی هستند، با دو فحش در میروند. ولی کسانی که این خصوصیات را ندارند با هزارتا فحش هم که به آنها بدهید میایستند و بازهم میخورند، دندهشان هم پهن است و هیچ مسالهای هم برای آنها نیست و مقابله میکنند. من به یاد دارم در شهر خودمان (شیراز)، کسانی که رفتند اولین عمل را انجام دادند و مجسمه شاه را پائین کشیدند، یک آدم پاپتی، برهنهی، گرسنهی، هیچینداری بود که رفت آن بالا و با تیر هم زدند و افتاد. او آدمی نبود که انقلابی باشد. آدمی نبود که بتواند مطلب را درک کند. فقط براساس این شلوغیها این هم خودش را داخل کرد شاید به نون و آبی برسد در صورتی که نتوانست. ولی الان در حال حاضر کسانی که میخواهند کاری را انجام دهند و اصلاح کنند با یک دید باز، با یک حالت خیلیخیلی محتاطانه عمل میکنند که در آتیه چهخواهد شد که به آن وضع دچار نشویم. و دکتر رامین جهانبگلو میگوید: «بخش زیادی از انقلاب ایران را درنوفل لوشاتو زندگی کردم» من در پاریس بودم. من در حقیقت بخش زیادی از انقلاب ایران را درنوفل لوشاتو و در پاریس زندگی کردم. بخاطر اینکه من در آن دوره دانشجو بودم در پاریس و موقعی که آیتالله خمینی به پاریس آمدند من خیلی کنجکاو بودم که ببینم که انقلاب ایران از پاریس اداره میشد. هر روز با ترن میرفتم نوفل لوشاتو و آنجا افراد خیلی گوناگونی را که انقلاب را بهوجود آوردهاند و در حقیقت نقشآفرینان انقلاب ایران بودند، میشد در آنجا دید. روز ۲۲بهمن خوب یادم است که وقتی رژیم پهلوی داشت تمام میشد و پایان میگرفت و رژیم جدیدی داشت میآمد، من تقریباً بدون غلو میتوانم بگویم که ۲۴ساعت فقط رادیو ایران داشتم گوش میدادم. آن رادیو معروف اول، که میگفت که مثلاً این گوشه شهر تیراندازی است، آن گوشه شهر تیراندازی است و همه اینها را ضبط کردهبودم برای خودم و خوب با هیجان خیلیخیلی زیادی دنبال میکردم. برای اینکه یک جوانی بودم در سنین ۲۲-۲۱سال و خیلی مساله حیاتی و جدی بود و من شدیداً طرفدار انقلاب بودم. البته وضعیت ایدئولوژیکی نداشتم ولی شدیداً طرفدار انقلاب بودم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بنظر من شاه اشتباه کم نداشت منجمله اینکه از مردم دور افتاد، از نظر اون «مردم» اطرافیان دور از مردمش بودن، اونهاییکه از مواهب بهره مند میشدن ولی چند قدم اونطرف تر از نوک دماغشون رو نمیدیدن و شاه هم سرش رو کرده بود تو برف و فکر میکرد «وظیفه»اش رو بنحو احسن داره انجام میده!
-- majid ، Feb 13, 2009ولی بزرگترین اشتباهش این بود که بین سالهای ١٣٤٢-١٣٥٧ بجای اینکه کتابهایی مثل «ولایت فقیه» رو برایگان در دسترس مردم بگذاره که مردم بدونن دنبال چی دارن میرن هر کی حتی اسم خمینی رو بزبون آورد شمع آجین ش کردن!
خودش بروز خودش آورد و بروز ما!