تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گزارش و گفت و گو در‌باره نمایشگاه هزار سال دانش و علوم اسلامی

ابن سینا، رازی و بیرونی، دانشمندان ایرانی یا اسلامی؟

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

از تاریخ پنجم فوریه امسال نمایشگاهی در مرکز علوم اونتاریو (Ontario Science Centre)، با عنوان «سلاطین علوم» یا کشف دوباره‌ی هزار سال دانش برپا شده است که از جهات بسیار قابل توجه و دیدنی است.

این نمایشگاه تا تاریخ پنجم ماه مه سال جاری ادامه خواهد داشت و دوران طلایی و مسیر پیشرفت‌های علمی دانشمندان متعلق به کشورهای حوزه فرهنگ اسلامی را به نمایش گذاشته است.

این نمایشگاه که در آغاز در شهر کیپ تاون در آفریقای جنوبی و دوبی شکل گرفته است و حالا در کانادا و تورنتو ارایه شده نشان می‌دهد که چگونه تمدن اسلامی موجب شکوفایی و پیشرفت منطقه وسیعی از جهان، از اسپانیا تا چین، در فاصله قرن هشتم تا ۱۸میلادی شده است.

به گفته دکتر هولی مک لاگین، یکی از مدیران مرکز علوم اونتاریو، این نمایشگاه از آن جهت اهمیت دارد که نشان می‌دهد علوم و تکنولوژی مدرن دارای گذشته‌ای بوده که دوران طلایی پیشرفت تکنولوژی چند ‌فرهنگی اسلامی ریشه‌های آن است.

دکتر مک لاگین معتقد است که علوم مدرن، از علوم فضایی تا پزشکی و از فیزیک تا شیمی، بسیار به کشف‌های علمی دوران طلایی علوم اسلامی مدیون است و آنچه‌ در نمایشگاه ارایه می‌شود اهمیت بسیاری برای همه‌ی افراد در جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم دارد.

این نمایشگاه که در فضایی به وسعت ۷۰۰ متر مربع برپا شده است، شامل ماکت‌ها و ابزارها و نمودارهایی در اندازه‌های واقعی در بخش‌هایی از علوم، مانند پرواز، کشف‌های پزشکی، نجوم، ریاضیات، هنر و آرشیتکتور،دوربین، هیدرولیک و معرفی دانشمندان و کاشفان متعلق به حوزه‌های کشورهای اسلامی در قرن‌های گذشته است.

برای آگاهی از چگونگی شکل‌گیری فکر ایجاد این نمایشگاه در کانادا و شهر چند ‌فرهنگی و چند‌ قومی تورنتو و اهمیت آن ـ در فضایی که سخن گفتن از هر آنچه از دور یا نزدیک تعلق به اسلام و مسلمانان داشته باشد، چندان جذابیتی ندارد ـ با نیاز سلیمی، یکی از فعالان اجتماعی ایرانی و عضو شورای مشورتی مرکز علوم اونتاریو، گفت‌ و ‌گو کردم.

Download it Here!

شورای مشورتی مرکز علوم اونتاریو از چه‌کسانی تشکیل شده است و چه وظیفه‌ای به عهده دارد؟

در واقع اسم این شورا، «شورای جوامع قومی کانادا» است که از تعدادی از فعالان جوامع مختلف تشکیل شده و جالب است که اکثر این‌ها هم از کشورهایی هستند که دین رسمی‌شان دین اسلام است.

برای این‌که فکر می‌کنم منطقاً آن بخشی که بقیه اقوام مشخصاً اروپایی‌ها می‌توانند در این مرکز مطرح کنند به هر‌ حال در همین فرهنگ کانادایی نهفته است و منظور می‌شود.

اما این افراد قرار است که آن نگاه دیگر، یا روی دیگر این سکه را مطرح و توجه را جلب کنند و بخشی از موزاییک چند فرهنگی کانادا در زمینه‌های مختلف را کامل کنند.

این شورا با نظر یکی از دوستان بسیار عزیزی که اهل فلسطین است و من سال‌ها در سازمان‌های مختلف با او افتخار همکاری داشته‌ام به نام جهاد الویویی که مشاور قومی ساینس سنتر است تشکیل شد و من هم یک ایرانی هستم که در این شورا عضو هستم.

کار شورا این است که پیشنهادات و یا طرح‌هایی را به ساینس سنتر ارایه دهد که ممکن است در بسیاری از موارد پیشنهادها مورد قبول قرار نگیرد و امکان عملی شدن نداشته باشد.

ولی اهمیت این شورا این است که انعکاس فرهنگ، پیشینه، تاریخ، سنت‌ها و در واقع علایم حضور وجود و شراکت اقوام و فرهنگ‌های مختلف در کشور کانادا را امکان‌پذیر می‌کند.


برگزاری نمایشگاه سلاطین علوم چه اهمیتی برای جامعه چند فرهنگی و چند قومی کانادا و همچنین کسانی که از کشورهای مختلف به کانادا مهاجرت کردند می‌تواند داشته باشند؟

مطرح کردن نقاط قوت هر فرهنگ و هر ملتی در هر حال بسیار خوب است و به فهمیده شدن و جا افتادن این ملت در یک فضا و جامعه جدید کمک می‌کند.

ولی به‌طور مشخص بعد از واقعه یازده سپتامبر، مسأله فهمیده شدن برای اکثر کسانی که از پیشینه اسلامی آمده‌اند به وجود آمده است.

فکر می‌کنم ما که ایرانی هستیم خیلی دقیق‌تر می‌فهمیم چون شاید خودمان را ملتی بدانیم که زیاد گرایش‌های مذهبی نداریم، تعداد تحصیل کرده‌ها بین ما بسیار بالا است و در طول تاریخ خودمان بسیار با فرهنگ غرب نزدیک بودیم.

ولی شما هر نوع تعریفی که از خودتان، از علاقه و از ایدئولوژی خودتان داشته باشید در کشور کانادا به عنوان یک ایرانی، بخشی از آمار مسلمانان کانادا محسوب می‌شوید. چپ، بی‌مذهب، مذهبی، هنرمند، روشن‌فکر و یا هرچیزی که باشید فرق نمی‌کند. شما بخشی از آن آمار هستید.

متأسفانه تجربه خود من این بوده که جامعه ایرانی زیاد به این مسأله دقت ندارد و آن را باور نمی‌کند. ولی متوجه شده‌ام جوامع و افراد دیگری از کشورهای همسایه، خاورمیانه و کشورهای آفریقایی و آسیایی، که من با آن‌ها همکاری می‌کنم و بسیار خوشحال هستم و برای خودم هم بسیار مفید بوده، به این مسأله بسیار واقف هستند.

اگر دقت کنید بعد از ۱۱سپتامبر، حتی در رسانه‌ها و نشریات روزانه تعداد نویسندگانی که از پیشینه‌های فرهنگی مختلف و از این کشورها می‌آیند، بسیار زیاد شده‌اند.

این‌ها ضرورت این را دیده‌اند که در مقابل آن تصویر یک‌پارچه و منفی که متأسفانه امپریالیسم و حواشی آن خواستند از آدم‌هایی مثل ما، تک تک ما بسازند، تصویر دیگری ارائه دهند.

یکی از آن فعالیت‌ها این است که شما در یک مرکز فرهنگی که بیشتر دستاوردهای غرب همیشه در آنجا ارائه شده است، مطرح کنید که خواستگاه بخش عظیمی از دانش و تکنولوژی که امروز غرب از آن بهره می‌برد همان منطقه‌ای است که به عنوان یک منطقه بلاخیز و غیر متمدن معرفی می‌کنند.


توجه کردید که در این نمایشگاه در جاهایی ذکر شده ‌است که مثلاً فلان دستاورد علمی در قرن ۶۰۰ بعد از میلاد مثلاً در این منطقه خاور‌میانه اتفاق افتاده و چند‌ صد سال طول کشیده تا همان دستاورد علمی به غرب رسیده است.

ولی امروز همه، به خاطر تبلیغات و سعی در تحریف و از بین بردن این بخش از هویت همه ما، این دستاوردها را متعلق به جهان غرب می‌شناسند. یکی از اعضای این کمیته وقتی آن اوایل داشتیم روی پروژه کار می‌کردیم موضوعی را مطرح کرد و مایلم آن را ذکر کنم.

او گفت بچه‌های ما چندین سال است در رسانه‌های غرب هر کسی را که به رنگ پوست و موی خودشان که اسمی شبیه اسم خودشان دارد و یا اسامی که بشناسند، می‌بینند به عنوان تروریست، خرابکار یا یک شخصیت منفی معرفی می‌شوند.

این مهم است که یک‌بار بچه‌های ما در مرکزی که نه مسجد است و نه مرکز مذهبی، با افتخار ببینند کسی دارد از فرهنگ آن‌ها، از کسانی به رنگ آن‌ها، به شکل و به اسم آن‌ها با تجلیل یاد می‌کند.

مهم است که ما بفهمیم یک سرنوشت جهانی جدا از سرنوشت قومی و ملی داریم‌، و به اندازه‌ی کافی در ساختن جهانی که ما را پس می‌زند، پرت می‌کند و به نام‌های بسیار غیر عادلانه نام‌گذاری می‌کند، ‌نقش داشته‌ایم.


ابن سینا و زکریای رازی، دانشمندان اسلامی یا ایرانی؟

در این نمایشگاه چند تن ازدانشمندان بزرگ ایرانی مثل زکریای رازی و ابن سینا به‌ عنوان دانشمندان اسلامی معرفی شده‌اند. شما به‌ عنوان یک ایرانی که در شورای مشورتی مرکز علوم اونتاریو عضو هستید آیا متوجه این مسأله شدید یا نه و اصولاً خودتان این دانشمندان را ایرانی می‌دانید یا متعلق به فرهنگ اسلامی؟

در مورد ذکر نام ملیت این دانشمندان طبعاً بحث‌هایی ایجاد شد. یکی از مسایل بسیار مهم و معتبری که مطرح شد این بود که امروز خط‌ کشی‌های مرزی بسیاری از این کشورها با زمانی که خود این دانشمندان وجود داشتند و زنده بوده‌اند فرق می‌کند.

در نتیجه شما نمی‌دانید ملیت آن‌ها را در کدام دوران تاریخی مطرح کنید. این کار عملاً غیر ممکن است، چون کسی که در آن دوره ایرانی بوده است امروز باید افغان معرفی شود و یا کسی که هندی بوده امروز باید پاکستانی معرفی شود و یا بر عکس.

این خطوط بارها و بارها به هم ریخته است. ولی فکر می‌کنم اولاً این دانشمندان اگر بودند و خودشان را تعریف می‌کردند، کوچک‌ترین مشکلی نداشتند از این‌که آن‌ها را به‌عنوان دانشمندان جهان اسلام بشناسند. مشکل مشخصا‍ً حساسیت ما ایرانی هاست.

برای این‌که هیچ‌کدام از ملیت‌های دیگر که سر میز مشاوره نشسته بودند هیچ مشکلی با این قضیه نداشتند. تنها کسی که این سوال را مطرح کرد من بودم. آن هم به خاطر این‌که من حساسیت‌های جامعه‌ام را می‌دانم.

خود من، ضمن این‌که تعریف خودم را از این‌که در رابطه با مذهب کجا ایستاده‌ام، دارم ولی باور دارم به هر حال چیزی به عنوان آمار و تقسیم‌بندی‌های رسمی وجود دارد، نه امروز بلکه در قبل از انقلاب اسلامی هم، ما از یک پیشینه اسلامی می‌آمدیم‌.

این‌که تعریف فرد از خودش چیست، جداست‌. اما در چارچوب چیزی که به عنوان آمار و مختصات رسمی یک ملت ذکر می‌شود، ما متعلق به حوزه کشورهای اسلامی هستیم.

ولی همان‌طور که عرض کردم مشکل بود که این دانشمندان را با کشور خاستگاه خودشان معرفی کنیم. چون این خطوط فرضی بارها به‌هم ریخته است و ضمناً همان‌طور که در صحبتی خود شما اشاره کردید بسیاری از آثار مکتوب این بزرگان به زبان عربی تألیف شده است.

در نتیجه حساسیتی که ما امروز روی این دانشمندان داریم که آیا محل تولد آن‌ها می‌بایست به عنوان ملیت آن‌ها ذکر شود یا جایی که زندگی و کار کردند یا جایی که دفن هستند؟ این مسأله‌ای است که زیاد روشن نیست.

ولی در هر حال اگر قرار بود روی این حساسیت پافشاری شود، هدف اصلی ازبین می‌رفت. به نظر من امروز به‌طور جمع هویت ملی ایرانی‌ها نیست که زیر ضرب و تهدید است بلکه هویت مذهبی آن‌ها مورد تهدید است. امروز نمی‌گویند که ایرانی تروریست است.

می‌گویند مسلمان تروریست است. ما از یک کشور مسلمان می‌آییم و هر چه‌قدرهم که چند نفر مثل من و یا دوستان من بخواهند این ریشه‌ها را انکار کنند بخش عظیمی از مردم کشور ما خودشان را مسلمان می‌دانند و ما نمی‌توانیم آن‌ها را انکار کنیم‌. یک اقلیت نمی‌تواند این اکثریت را انکار کند.


سفر حج، در ردپای ابن بطوطه

هم‌زمان در کنار و مکمل نمایشگاه سلاطین علوم، واقعهی دیگری نیز در مرکز علوم اونتاریو جریان دارد که به گونه‌ای محور اصلی برپایی این نمایشگاه است و آن نمایش فیلم «سفر به مکه» در رد پای ابن‌بطوطه‌، سیاح و مورخ بزرگ مراکشی است، که با استفاده از شیوه‌ی فیلم‌سازی آیمکس ساخته شده است.

این فیلم بسیار دیدنی، داستان سفر ابن‌بطوطه از «طنجه» تا «مکه» در سال ۱۳۲۵میلادی را در همان مسیر اصلی به تصویر کشیده است.

در این فیلم برای بازسازی صحنه‌های زمان سفر ابن‌بطوطه از بیش از هزار شتر و ۵۰۰ سیاهی لشکر و امکانات بسیار دیگر استفاده شده است.

فیلم «سفر به مکه» ضمن بازسازی نخستین سفر حج ابن بطوطه در قرن ۱۴میلادی صحنه‌های دیدنی از مراسم کنونی حج در عربستان سعودی را هم با استفاده از هلی‌کوپتر و زاویه‌هایی که تاکنون کسی ندیده است به تصویر کشیده است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ابن سینا اهل همدان بود و رازی اهل ری که چه در ان زمان چه در این زمان جزء ایران بوده اند! کار سختی نبوده تعیین مملکتشان. موضوع اینه که عربها اگر افتخاری چیزی داشته باشند هیچ وقت با ما تقسیم نمی کنند و ما همین چند افتخاری که داریم رو باید به اسم انها ارائه بدیم.

-- بدون نام ، Feb 9, 2009

این درست نیست چون غربیها اول ما رو مسلمان می دونند بعد ایرانی حالا ما بیاییم طبق فرض انها دانشمندامون رو به نام دینشون معرفی کنیم. ما باید این دید غرب رو عوض کنیم که ما اول خودمونو ایرانی می دونیم بعد مسلمون. راه حل. اثبات رو فرض اشتباه نیست. فرض را باید عوض کرد.

-- بدون نام ، Feb 9, 2009

من نمی دانم این چه آفتی ست که هنوز تفاوتهای ملیت با عقیده را نفهمیدند
جالب بود که در همین سایت دیدم نوشته شده بود "ایرانی بودن به معنی شیعه بودن نیست" و می خواست این مطلب را برساند که ملیت ربطی به دین ندارد!
اما هر زمان سخن به مشاهیر و دانشمندان می کشد همه اصرار دارند عقیده را به حاشیه برانند و ملیت را جایش بنشانند و این همان تعصب کور است.
حی این انصاف را هم ندارند که بگویند فلانی دانشمند مسلمان ایرانی بوده یعنی هم به عقیده اش که منشاء خیلی از نظراتش بوده اشاره کنند هم به ملیتش

-- مصطفی ، Feb 9, 2009

خیلی خوشحالم که شخصیتهای پرظرفیت را درمیان ایرانیان خارج از نظام میبینم تمام سیاسستمداران فعلی ایران بسیار متعصب وکم ظرفیت بوده و می کوشد از تمام شخصیتهای تاریخی یک فرد مخلص دگم بسیجی بسازند .
من یک فرد افغان به اندیشمندان ایرانی که به دور از تعصب هستند افتخار می کنم. به افرادی چون نویسنده مطلب فوق.
البته خیلی از شخصیتهای تاریخی مشترک مثل ابن سینا ومولانا وبیرونی زادگاهشان در افغانستان فعلی قرار دارد. ومایه افتخار همه بشریت به خصوص فارسی زبانان است.

-- حسینی ، Feb 9, 2009

ابن سینا در بلخ بدنیا آمده که جزء افغانستان است. البته در دوره غزنوی که آن سلسله در غزنه افغانستان حکومت بزرگی تشکیل دادند ایران و افغانستان یک کشور به پایتختی غزنه شد. در دوره مغول و تیمور ، ایران و افغانستان زیر حکومت یک سلسله به پایتختی سمرقند و سپس هرات درآمد. ولی به استثناء دوره غزنوی و محمود افغان که ایران جزء حکومت افغانستان شد و دوره مغول و تیمور که هر دو جزء حکومت خارجی به پایتختی سمرقند ازبکستان و سپس هرات افغانستان شدند ایران هیچ وقت با بلخ حکومت واحد نداشت.
بیرونی در خوارزم ترکمنستان متولد و متوفی شده. سلجوقیان تا زمان سلطان سنجر که پایتخت او در مرو ترکمنستان بود بر خراسان بزرگ و ری دست یافته و این قسمت ایران را ضمیمه امپراطوری خود کردند. و بعداً هم خوارزمشاهیان که پادشاهان مستقل خوارزم بودند قسمتی از ایران را داشتند. به استثناء این دو دوره ، ایران همیشه از ترکمنستان استقلال داشته و جزء پادشاهی خوارزم نبوده است.

-- یار محمد ، Feb 9, 2009

اين دانشمندان ايراني در معناي امروزي اش نبوده اند ؛ ايران امروزي همانا پارس ديروزي است و زادگاه و محل کار اين دانشمندان پارس نبوده است. ابن سينا از بلخ که در افغانستان امروزي قرار دارد < آن زمانه ها خراسان بود،است ...

-- ناظر ، Feb 9, 2009

ابن‌سینا و رازی مسلماً دو دانشمند ایران فرهنگی هستند. رازی نوشتاری به نام "کفریات" دارد که در آن بی‌باوری‌اش به هر دینی آشکار است. نمی‌دانم چگونه باید او را دانشمند اسلامی به شمار آورد. نمونه‌ی مهم دیگر "مجوسی اهوازی" می‌باشد که زرتشتی است و در غرب او را Hally Abbas می‌نامند ولی با این تقسیم‌بندی‌ها لابد باید او را دانشمند اسلامی به شمار آورد! ایران نامی شناخته‌شده در زمان این دانشمندان بوده‌است و با دیگر کشورهای منطقه قابل مقایسه نمی‌باشد.

-- فرشید ، Feb 9, 2009

آرشیتکتور دیگه چه صیغه ای است؟ اگر فارسی می نگارید که واژه اش "معماری"(و همچنین "مهرازی") است و اگر تلفظ انگلیسی را قصد دارید بنویسید واژه اش "آرکیتکچر" است.

-- شهریار ، Feb 9, 2009

Sar kare khanoom,
man fekr mi konam aksariat Iranian va hamin tor iranian ke dar Canada zendegi mi konan. dost nadaran Razi, ...
ra danemandan Islam bedanan
ma che senkhiati ba arab ha darim. agar baghie azaye gorouh e shoma moshkeli ba in masale nadaran be in dalil ast ke anha hame khod ra arab mi danan.
lotfan mashroeiat be anha nadahid. maslan shoma ne midanid RAY kojast ke ne mi tonid be RAZI meliat bedahid?
,

-- Hasti ، Feb 9, 2009

جای تاسف است که به همین راحتی اسم دانشمندان پارسی و ایرانی به نام اسلام تموم میشه و افتخار ما به دیگران تعلق می گیره. معلوم است که هیچ کدام از دیگر ممالک که نماینده اشان سر میز مذاکره این نمایشگاه بوده حرف ملیت رو نزده، چرا که 99% کشورهای اسلامی، عربی هستند و برای آنها چه فرق می کند عرب کجا، از دید اونها عرب عرب است و متعلق به خودشون. اما کشوری همچو ایران هرگز در جمع اونها جا نداشته. در ضمن خانم من خودم هم در اروپا زندگی کردم و حالا که امریکا هستم، هیچوقت ندیدم چون ایرانی ام فوری مسلمون بودنم ارجحیت پیدا کنه. کسانی که بی سوادتر هستند گاهی این فکر رو دارند که حتما بهشون تذکر می دهم که ایرانی ها عرب نیستند و خیلی هاشون از جمله خودم نه مسلمونیم نه اعتقادی به این مذهب داریم. ولی خوب خیلی ها علاقه ای به نشون دادن حقایق کمتر مشخص ندارند.

-- شهرزاد ، Feb 10, 2009

سلسله هایی چون غزنویان، سلجوقیان یا خوارزمشاهیان بر اساس واحدهای ملی تشکیل نشدند. اینان بیشتر مملوکانی بودند که توسط خلافت بغداد منسوب میشدند تا آن مناطق را زیر سلطه خلافت مرکزی اداره کنند. بنابراین از طریق واحدهای حکومتی نمیتوان تعیین کرد آن کشورها چه بودند، اما همزمان فرهنگ و زبانهای ایرانی که از پیش از اسلام در این مناطق رایج بوده در دوره ی اسلامی نیز به عنوان زبان و فرهنگ دوم اسلامی شناخته شده و بسیاری از آثار دینی، ادبی و فکری را در خود جا داده یا پرورده است. از این رو سهم فرهنگ ایرانی در دنیای اسلام مهم است. نکته دیگر اینکه بسیاری از این متفکران گذشته از نوشتن به فارسی، حتی در نوشته های عربی شان نیز بسیاری از گفتمانهای موجود در فرهنگ و تاریخ ایران را طرح و رواج داده اند، از این نظر بدون درک ریشه های فرهنگ بومی در آثار اینان نمیتوان دقیقا بحثهای آنان را دنبال کرد. این سخن نظام الملک را فراموش نکنیم که میگفت مردمان خراسان و عراق در زمان او که نزدیک به دوره ابن سینا بوده "درمی نیم درم گبر و رافضی بودند." یعنی پنجاه درصد جامعه مسلمان نبوده. چنین شرایط فرهنگی آیا در این نمایشگاه بازتاب داشته است؟ طبعا نه، اما از همین نظر هویت فرهنگی آنها از اهمیت خاصی در پژوهش و کار روی آنها دارد. این رویکرد در درک ابعاد خصوصیات فردی آنها نیز اهمیت دارد، مثلا وقتی ندانیم که ابن سینا از پهلوی نیز به فارسی ترجمه کرده، به صرف اینکه تنها مسلمان بوده، آن وقت بعدی از شخصیت او را کاملا نادیده گذارده ایم. یا اگر خاستگاه فرهنگی بیرونی را ندانیم نمیتوانیم علت اینکه او توانسته گاهنامه ها و آیینهای غیر اسلامی را ضبط و طرح کند درک نخواهیم کرد. مثلا اینکه او روابط دیرینه ای با زرتشتیان جامعه اش داشته.
بله درست است نمیتوان آن جامعه را با تعریف مدرن ملیت ترسیم کرد، کدام کشور را در اروپای آن زمان میتوان اینچنین ترسیم کرد؟ اما نباید فراموش کرد که اسلام در خلا شکل نگرفته است و فرهنگهای کهن منطقه از مصری، یمنی، سریانی (سوریه) بابلی، آکادی ، یهودی، مسیحی، مانوی و زرتشتی روی آن تاثیر گذاشته است. شناسایی این فرهنگها کلید گشودن مسایل لاینحل فرهنگی هستند.
نکته آخر ، گرچه در این مصاحبه غیرمستقیم طرح شده، این است که یک سئوال عجیبی در غرب این سالها مطرح است و آن اینکه چرا ما همدیگر را نمیفهمیم. ما اینجا یعنی غربیها و مسلمانان و همدیگر را یعنی اسلام و مسیحیت یا فرهنگهای خاورمیانه و غرب. این سئوال بیشتر از آنکه فرهنگی باشد سیاسی است. دانشگاههای غرب نسبت به آنچه در نمایشگاه تورنتو به نمایش درآمده آگاه بوده؛ در ضمن از خیلی وقت پیش میدانسته که اسلام ریشه در سنتهای مسیحی و یهودی دارد، اما با یک تعمد سیاسی آب را گل آلود کرده تا رفتار استعماری خود زیر لوای تمدن و بربریت پنهان کند. و علت عدم درک را در این قلمداد کند که در کل ریگی به کفش مردم آن منطقه است.
این خلط مبحثها در حوزه ی آکادمیک هم به گونه های دیگر ادامه دارد که بماند. البته وجود چنین نمایشگاههای در کل خوب است، اما تا از اغراض سیاسی عاری نشود تاثیر چندانی نخواهند داشت.

-- آذر ، Feb 10, 2009

کجای دنیا کدام کشوری بزرگانش را به اسم دینشان به بقیه دنیا معرفی کرده. انگلیسها؟امریکایی ها؟ المانها؟ کی این کار رو می کنه. دین حوضه شخصی افراده نه identity افراد.

-- بدون نام ، Feb 10, 2009

ابن سینا در نیشابور به دنیا اومد.

-- بدون نام ، Feb 10, 2009

رازی مسلمان نبود اما در جهان اسلام رشد یافت .اگر او را یک دانشمند اسلامی با توجه به فضای جغرافیایی که در ان زیست کرده بدانیم چندان خطا نکرده ایم.

-- صادق ، Feb 10, 2009

به نظر مي‌رسد چون دانش‌منداني كه نامشان گفته شد به زبانِ عربي نوشته‌اند ناظرِ بيروني آنها را عرب بشناسد. اگر مواردي هم بوده كه ايشان به زبانِ فارسي نوشته‌اند جزو استثنائات حساب مي‌شود. اگر اين دانش‌مندان را اسلامي مي‌نامند به اين دليل است كه آنها در دوره‌ي خلافتِ اسلامي مي‌زيسته‌اند و اساساً اطلاقِ نامِ «ايران» به سرزمينِ جغرافيايي و سياسي فعلي اطلاقي اخير است و شايد بيش از 150 سال ديرينه‌گي ندارد. حال «در اين شرايطِ معين» اگر رازي اهلِ ري بوده يا بي‌دين بوده موضوعي فرعي تلقي و متعلق به حوزه‌ي تمدنِ اسلامي شناخته مي‌شود. هم‌چنين ابوريحان خود مي‌گويد كه زبانِ فارسي زبانِ مغازله است و از اين روي كلام و گفتارِ فلسفي را با آن نمي‌توان بيان كرد. گمان نمي‌كنم از ديدگاهِ عقلي و معيارهايِ علميِ امروزين نيز اين گفته را بتوان رد كرد. و سرانجام اين كه در شرايطِ فعلي من بعضي از اين دانش‌مندان را ايراني مي‌دانم اما همان‌طور كه بعضي از دوستان يادآور شدند فارابي و بيروني هم زادگاه‌شان ايرانِ امروزي نبوده است. طبيعتاً گفت‌وگو در موردِ مليت كه مفهومي مدرن است و اصرار بر اثباتِ تعلقِ اين دانش‌مندان به مليتِ ايراني چندان آسان و بي‌گفت‌وگو نخواهد بود.
در موردِ واژه‌ي «آرشيتكتور» كه تعچب يا عصبانيتِ شهريار را برانگيخته، گفتني است كه اين تلفظ فرانسوي است و اصطلاحِ «آرشيتكت» كه در زبانِ فارسيِ امروز بسيار رايج است نيز شاهدي بر همين مدعا است. از اين روست كه فارسي‌زبان‌ها به جايِ آركي‌تكت اصطلاحِ «آرشيتكت» را به كار مي‌برند. لطفاً در حوزه‌ي زبان و ادبيات چنين مطلق‌نگري‌هايي را روا نداريد.

-- تقي ، Feb 10, 2009

Ibn Sina , Razi and all other scientists ,while they have lived belong to Persia ( Pars ) ,on that time was not a country in name Iran. Khorasan was a part of Persia ( Pars ). Khorasan was east part of Persia Country ,it means not Khorasan was colony of Persia ; Khorasan was the big State of Persia. Tajikistan , Uzbekistan( Samar-ghand and Bokhara ) and Terkiministan were a part of Persia.

The Araber called Persia in name" Feras ",and Persia people called them Tazi/Arabar

In all books in Iran , Khorasan (Afghan=Pashtun-Stan ) and Tajikistan is written that Razi and Ibn Sina/Por-Sina were Muslem ! But ,how the documentary German and English books evidenced ,both of them were secular and nerver believed them in religion

10the February 2009 - ta_lash@yahoo.com -- Facsim USA

-- Kudos Talash ، Feb 11, 2009

vaghean ta'ajob dare ke in khanum masalan ounja namayandeii iraniha budan,va hatta nakhastan esrari konan ke dar kenare esme eslam!!! eshare konan ke in daneshmandan irani budan.ta hala kasi shakki nadashte ke buali sina va razi irani budan...

-- Sahar ، Feb 11, 2009

حدود و خطوط مرزی مفهومی مدرن است که در زمان این اندیشمندان به گونه ای که ما امروزه تصور می کنیم وجود نداشت. به علاوه «ایران» به معنای یک واحد سیاسی تا دوران مدرن وجود نداشت، به این معنا که اگر از رازی می پرسیدید وطنش کجاست می گفت «ری» و اگر می پرسیدید قلمرویی که در آن زندگی می کند چه نام دارد نام خاندان حاکم بر آن سرزمین را می گفت نه نام «ایران» را. «ایران» در متون پیش از اسلام به عنوان محدوده ای جغرافیایی مطرح شده نه واحدی سیاسی. پس از اسلام نیز تا عهد صفوی هیچ یک از پادشاهان کشور خود را به نام ایران نمی شناختند و حکومت خود را با نام سلسله ی خود معرفی می کردند، به همان شکل که امروزه هنوز در نام عربستان سعودی می بینیم.

این اندیشمندان محصول یک محدوده ی جغرافیایی اند با فرهنگی مشترک و در عین حال با تنوع زبانی و قومی. اگر چیزی هست که باید به آن ببالیم این فرهنگ مشترک است که محصول فکری تمامی اقوامی است که در این محدوده ی جغرافیایی و فرهنگی زندگی می کنند.

بر اصرار ایرانیان امروزی بر «ایرانی» بودن این اندیشمندان نامی جز نژادپرستی نمی توان گذاشت. به نظر من ایرانیان امروزی زیاد هم مته به خشخاش نگذارند بهتر است، چون نه رودکی متولد این خاک بود، نه خوارزمی، نه بیرونی، نه مولانا، نه نظامی، نه ابن سینا، نه ناصرخسرو، و نه بسیاری دیگر. اگر زیاد اصرار کنید کسی جز سعدی و حافظ و چند نفر دیگر برایمان نمی ماند.

-- پیام ، Feb 11, 2009

محمد زكرياي رازي كه مسلمان نبوده و بسيار داريم كه در آن زمانه سخت اشكارا مي گفته است: "محمد تازي چنين گفت اما محمد رازي چنين مي گويد." و هنگامي كه دانشمندي به اين مرتبه خود نمي خواهد كه مسلمان شناخته شود، مسلمان خواندنش ظلم به او و ناديده گرفتن حقش است.

در مورد پور سينا (ابن سينا) هم كه آن شعر معروف كه :كفر چو مني گزاف و آسان نبود ... و برخورد مردم آن زمان با او و علماي دين اسلام با او نشان مي دهد كه دينش با آنچه اسلام عرفي و رسمي است همانندي ندارد. نظرگاههاي فلسفي او هنوز هم در حوزه ها گمراه كننده خوانده مي شود.

به نظرم ما كه در اين 1400 سال سعي كرديم به هر زحمتي بود هويت و زبان و حتا مذهبي متفاوت با ساير مسلمانان براي خود بنا كنيم، بهتر است كه همچنان از پاي ننشينيم و تفاوت هاي خود را برجسته تر كنيم.

به نظرم مي شد اين دانشمندان را به دو دسته تقسيم كرد:
1- دانشمندان ايراني اسلامي يا دانشمندان ايراني در دوره اسلامي
2- دانشمندان اسلامي يا دانشمندان اسلامي عرب.

با سپاس فراوان از زمانه اي ها.

-- بدون نام ، Feb 11, 2009

از یارمحمد عزیز متشکرم که توضیحات دقیقی در مورد مولد و نمو برخی دانشمندان معروف دادند. برخی از دوستان عزیز بهتر است در معنای کلمه ی ایرانی دقت بفرمایند: ایران امروز، ایران خوارزمشاهیان، ایران عزنویان ...کدام ایران؟ و تازه باید این را هم اضافه کرد که در این دوره ها این سلسله های پادشاهی و مردم مملکت شان، کشور خود را چه می نامیده اند. من یک ایرانی هستم، ولی برخورد فله ای و "هاپولی هاپوی" همه چیز به نام ایران را امری خردمندانه نمی دانم، و آن را بیشتر واکنشی، و نیز نشان از تعصب به مکررات شنیداری می دانم.

-- مهدی ، Feb 11, 2009

من درباره‌ی دیدگاه خانم سلیمی مطلبی نوشته‌ام به این نشانی:

http://shahrbaraz.blogspot.com/2009/02/blog-post_12.html

-- شهربراز ، Feb 12, 2009

با پوزش از همدانیان و بلخیان ارجمند ، ابن سینا زاده ی روستای افشنه ی بخاراست . مادرش هم از همین روستا بوده .


(البته پدر بوعلی بلخی بوده )

-- محمدحسین ، Feb 15, 2009

نازنینان بجای این همه خود خواهی و خود پسندی کاش میتوانستید یک بار از آن چارچوب خود ساخته تان بیرون بیاید ... نمیتوان همه خوبی ها را برای خود جمعه کرد . این ندانشمندان به همان اندازه که ایرانی هستند افغانی و .... مربوط به کشور های فارسی زبان دیگر هم هستند .... پس بجای ایرانی اگر دانشمندان پارسی بگوید بهتر نیست ؟ یا شاید این حس که در شما هست نمیگذارد.... من واقعا متاسفم برا خودم که تا امروز بنام پارسی افتخار میکردم نه نام کشورم .

-- علی ، May 3, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)