تاریخ انتشار: ۴ آبان ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با شهرام خلدی، پژوهشگر علوم سیاسی در‌باره خاطره‌نویسی سیاسی در دوران معاصر

«بیشتر کتاب‌های خاطرات سیاسی، دفاعیه‌ شخصی است»

محمد تاج‌دولتی
tajdolati@radiozamaneh.com

در طول سه دهه‏ای که از وقوع انقلاب اسلامی در ایران می‏گذرد، انتشار صدها کتاب خاطرات سیاسی و یا وقایع‏نگاری شخصی در‌باره‏ی رویدادهای پیش و پس از انقلاب، بخش قابل توجهی از ادبیات سیاسی ایران را در دوره‏ی معاصر تشکیل داده است.

بیشتر کتاب‏های خاطرات سیاسی این دوران، که توسط نقش‏آفرینان دور و نزدیک هر دو رژیم منتشر شده، روایت‏هایی گاه متضاد از یک رویداد و یا دفاعیه‏های شخصی نویسندگان آن است.

بررسی و نقد این بخش از ادبیات سیاسی معاصر ایران، موضوع رساله‏ی دکترای شهرام خُلدی، پژوهش‏گر علوم سیاسی در دانشگاه منچستر انگلستان است که در گفت و گویی که با او کرده‏ام، برخی ویژگی‏های کتاب‏های خاطرات سیاسی منتشر شده در سه دهه‏ی گذشته را بیان می‏کند.

Download it Here!

نخست از شهرام خلدی، در‌باره‏ی مشخصات موضوع رساله‏ی دکترا و تحقیقش می‏پرسم:

تمام این تز، شامل موضوع تاثیر روایت تاریخی هر نسل و انتقال آن به نسل‏های آینده، یعنی خاطره‏نویسی سیاسی می‏شود و شیوه‏ای که بر اساس آن دولت‏های پیاپی جمهوری اسلامی سعی کرده‏اند، روایتی را که افراد خاندان پهلوی و یا کسانی که به دسته‏های غیراسلامی تعلق داشتند و خاطراتشان را نوشته‏اند، کنترل کنند.

این در جهت اهدافی بوده که طبق مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، پایه‏گذاری شده است، به خصوص مصوباتی که در سال ۱۳۶۷، پیش از درگذشت آیت‏الله خمینی تصویب شدند.

این مصوبات تاکید می‏کردند هیچ‏گونه کتابی که به دفاع از حکومت‏های سلطنتی استبدادی و استکباری بپردازد، نباید منتشر شود.

هم‏چنین اصول فرهنگی مصوبه‏ی شورای عالی انقلاب فرهنگی که در اوایل دهه‏ی ۷۰ به منظور نوشتن اسناد انقلاب اسلامی و تاریخ انقلاب اسلامی تصویب شدند، همین موضوع را تاکید می‌کنند.

بنابراین کنترل روایت انقلاب، به وسیله‏ی کسانی که خودی نیستند، طی ۳۰ سال گذشته همواره بسیار مهم بوده است و برای من، تاثیر آن روی تاریخ‌شناسی انقلاب اسلامی مهم بوده است.

تا‌کنون چند تا از کتاب‏های خاطرات سیاسی را مورد بررسی قرار دادید؟

تقریباً چیزی بیشتر از ۲۰۰ تیتر را بررسی کرده‏ام که قسمت قابل ملاحظه‏ای از آن به یاران آیت‏الله خمینی و بخش نه چندان اعظم آن به مخالفینی که هم مخالف حکومت فعلی و یا مخالفین حکومت پهلوی هستند یا بودند، تعلق دارند.

ولی بخش دیگری از این کتاب‌ها که حدود یک سوم آن می‏شود، به خاطرات اعضای خانواده‏ی پهلوی و یا کسانی که در دوره‏ی پهلوی، تکنوکرات یا دیوان‏سالار بودند، تعلق دارد.


شهرام خلدی، پژوهشگر علوم سیاسی در‌باره خاطره‌نویسی سیاسی در دوران معاصر (عکس: محمد تاج‌دولتی)

انتشار خاطرات سیاسی، پس از انقلاب به شدت رواج پیدا کرد. در تحقیقی که شما کردید، چه میزان از این خاطرات، روشن‏گر نکته‏های مبهم و تاریک تاریخ معاصر ایران بوده و تا چه اندازه این خاطرات سیاسی، دفاعیه‏ی شخصی و نپذیرفتن مسوولیت‏هایی بوده که این افراد در دوره‏هایی از تاریخ ایران، داشته‏اند؟

هم خاطره‌نویسان دوران پهلوی و هم خاطره‌نویسان دوران جمهوری اسلامی، هر دو به نوعی دست به نوشتن دفاعیه‏هایی زده‏اند.

چون بازندگان این بازی، به نوعی، اعضای خانواده‏ی پهلوی و هم‏چنین کسانی بوده‏اند که در دوران حکومت پهلوی خدمت کرده‏اند، طبیعتاً آن چیزی که جمهوری اسلامی کم‏تر در‌باره‏اش صحبت می‏کند یا به‌هیچ‌وجه حرفی از آن نمی‌زند، خدمات توسعه‏ی اقتصادی، صنعتی و فرهنگی کشور در ۵۰ سال دوره‏ی حکومت پهلوی، نسبت به دوران گذشته است.

بنابراین خاطره‌نویسی سیاسی پهلوی‏ها و وابستگان به سلطنت پهلوی، همواره درصدد دفاع از کارنامه‏ی این حکومت بوده است.

امری که جمهوری اسلامی تمام کوششش را کرده که اگر مسکوت نماند، حداقل در نظر نسل‏های آینده تخفیف داده شود.

نکته‏ی مهم و دوم این است که آن نوع خاطره‌نویسی‏ را که در آن، شخص به خاطر اشتباهات گذشته‏اش عذرخواهی نکند، نمی‏‏شود، باور کرد.

برندگان این بازی، حکومت‏گران فعلی و کسانی که به نوعی در جمهوری اسلامی مقامی داشته‏اند، هستند که از کارنامه‏ی خودشان در جمهوری اسلامی دفاع می‏کنند.

به عنوان نمونه، آقای رفسنجانی از کارنامه‏اش، به عنوان فرمانده‏ی کل قوا و به عنوان کسی که تقریباً مسوول تمام امور مملکت بوده، دفاع می‏کند.

بنابراین می‏شود گفت‌، در مورد انقلاب، خاطره‌نویسان جمهوری اسلامی، حداقل سر یک خط توافق دارند. پس از انقلاب است که اختلافات ظهور پیدا می‏کنند.

تنها خاطره‌نویس انقلاب اسلامی که به‌هیچ‌وجه به خاطر کارهایی که انجام شده و افراط و تفریط‏هایی که صورت گرفته، عذرخواهی نکرده، آقای خلخالی بوده است.

حتماً به این دلیل که حتی در کتاب‏های تاریخ معاصر جمهوری اسلامی، اسمی از او ذکر نشده، و بیشتر از هرکس دیگری، این حق را در خود می‏دیده که باید از خودش دفاع کند.

شخص دیگری که بسیار به صورت انتقادآمیز، هم در‌باره‏ی مسایل انقلاب و هم در‌باره‏ی مسایل جمهوری اسلامی صحبت کرده، آیت‏الله منتظری است.

در خاطرات آیت‏الله منتظری به میزان زیادی پاسخ و جوابیه‏ به اتهامات، داد شده و طبیعتاً بعضی از قسمت‏های خاطرات حذف شده است.

معمولاً خاطره‏نویسی در جاهای دیگر، با همکاری افراد حرفه‏ای انجام می‏شود که کتاب‏های خاطرات سیاسی یا بیوگرافی می‏نویسند. می‏دانیم بسیاری از کسانی که در ایران یا خارج از ایران، خاطره‏نویسی کرده‏اند، خودشان به هیچ‏وجه اهل نوشتن نبودند. شما با بررسی‏هایی که در محتوای این کتاب‏ها کرده‏اید، به این نکته توجه کردید؟ و این مساله چگونه منعکس شده است؟

اتفاقاً، در مورد مرحوم محمد‌رضا شاه پهلوی این هست که ایشان دست به قلم نبود و بیشتر اهل کار بوده و به مسایل مدیریتی توجه داشته است.

طبیعتاً به ایشان همان‏طور که در کتاب‏های «ویلیام شوکراس» آمده، کمک شده است تا خاطراتش را بنویسد. به‏ویژه که ایشان به شدت بیمار و درتبعید بود و دائم از کشوری به کشور دیگری می‏رفت.

افسوس می‏خورم که از مرحوم آیت‏الله خمینی، هیچ خاطراتی نداریم که باقی مانده باشد. ولی به نوعی این را در خاطرات آقای رفسنجانی می‏بینیم.

در‌ مورد خاطرات آقای رفسنجانی و خاطرات بسیاری دیگر از رهبران حکومت جمهوری اسلامی، ۱۰۰ درصد به آن‏ها کمک شده و به آرشیوها دسترسی داشته‏اند.

گاهی اوقات در پانویس‏ها و مقدمه‏های خاطرات تکنوکرات‏ها و بوروکرات‏های دوره‏ی پهلوی، که عمدتاً به وسیله‏ی بخش خصوص منتشر می‏شود، به خاطر عدم دقت در بسیاری از چیزهایی که گفته شده، ایراد گرفته شده یا نسبت دروغ‏گویی به آن‏ها داده شده است.

به نظر من، نباید بخشی از اشتباهاتی که در این خاطرات از نظر مساله‏ی حقیقت دیده می‏شود، به بدطینتی نویسنده نسبت داده شود، بلکه به این مساله باید توجه کرد که بیشتر کسانی که در دوره‏ی پهلوی خاطره‌نویسی می‏کردند، به وسیله‏ی انقلاب، غافل‏گیر شدند و تعداد کمی از آن‏ها موفق شدند اسنادی را از کشور خارج کنند.

به این دلیل که جناب اردشیر زاهدی، سال‏ها در خارج از کشور زندگی می‏کرد و توانسته بود آرشیوی تهیه کند، طبیعتاً خاطراتشان دقیق‏تر است.

باید یک مساله‏ی دیگر را هم در مورد حقیقت و خاطره‏نویسی در نظر داشته باشیم و آن این‌که چه به عنوان شخص عادی، چه شخصیت فرهنگی و علمی، کم‏تر دوست داریم آن داستانی را که دیگران واقعیت می‏شمارند، بگوییم، دوست داریم داستان را به روایت خودمان بگوییم.

نمی‏گویم خاطرات را در ترازوی حقیقت گذاشتن، کار بیهوده‏ای است، ولی آن شیوه‏ای که به عنوان یک تاریخ‏نویس، به خصوص با خاطرات دوران پهلوی و پهلوی‏ها رفتار شده، بی‏انصافی بوده است.

حتی خاطرات آیت‏الله منتظری که اجازه داده نشد بدون مداخله، بدون پانویس‏هایی که بعضاً توهین‏آمیز است، به دیده‏ی مردم برسد.

بخشی از آن به خاطر این است که این خاطرات، از سوی جمهوری اسلامی، به عنوان دفاع از حکومت پهلوی و کارنامه‏ی حکومت پهلوی شناخته می‏‏شود و به این شیوه با آن برخورد می‏شود.

نزدیک به سه دهه از انقلاب ایران می‏گذرد، اما هنوز مساله‏ی چگونگی شکل‏گیری انقلاب برای بسیاری از مردم در ایران و خارج از ایران، موضوع مهم و قابل توجهی است و خیلی‏ها به کتاب خاطراتی که به دستشان می‏رسد، استناد می‏کنند و آن را در قضاوت‏هایشان و در برداشت‏های تاریخی‏شان، سندیت تاریخی قرار می‏دهند. در تمام کتاب‏هایی که بررسی کرده‏اید، کدام یک از آن‏ها بیشتر می‏تواند سندیت داشته باشد و بیشتر به آن آگاهی جمعی و واقعی که همگی به طور عمومی و کلی می‏توانیم از چگونگی شکل‏گیری انقلاب داشته باشیم، نزدیک است؟

فکر می‏کنم، شاید برای دوره‏ای که درست پیش از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بود، «یادداشت‏های علم» تا سال ۱۳۵۶، جزو بهترین اسناد باشد.

اما نباید از نظر دور داشت که خاطرات جناب اردشیر زاهدی، با توجه به تمام اسنادی که در آن منتشر شده، خیلی مهم است.

یکی از مسایلی که خاطرات اردشیر زاهدی را متفاوت می‏کند این است که خاطرات اردشیر زاهدی، مستند است چون هم روایت ایشان بیان شده و هم روایت‏های دیگران، و این از نظر تاریخی بسیار ارزشمندتر است.

در روایت‌های دیگران، چه از طریق بخش خصوصی و چه با هدایت‏های وزارت ارشاد، به خصوص در دوران آقایان میرسلیم و لاریجانی و تا حدودی دوره‏ی اولی که آقای خاتمی وزیر ارشاد بود، در اواسط دهه‏ی ۶۰، دخالت‌هایی صورت می‏گرفته است. آقای خاتمی، در دوره‏ی دوم وزارت ارشاد، بسیار آزادانه‏تر برخورد می‏کرد.

به عنوان یک پژوهش‏گر دانشگاهی که حدود ۲۰۰ کتاب خاطرات سیاسی را بررسی کرده‏اید، دوست داشتید چه کسانی خاطرات سیاسی‏شان را چه در خارج از ایران و چه در داخل ایران، می‏نوشتند که تا به حال ننوشته‏اند؟

آرزو داشتم غیر از رنج‏نامه‏ای که از مرحوم آقای احمد خمینی منتشر شد، به صورت خیلی منسجم، خاطراتش را می‏نوشت. زیرا ایشان از همه به مرحوم آیت‏الله خمینی نزدیک‏تر بود.

آرزو دارم از نزدیکان مرحوم محمد‌رضا شاه پهلوی، اگر شهبانو خاطراتش را به صورت یادداشت‏های روزانه نوشته (تصور می‏کنم بعضی‏هایش وجود دارد)، منتشر می‏کرد. یادداشت‏های روزانه نگرش نزدیک‏تری از احساساتی که فرد در مورد مسایل روز داشته است، می‏دهد.

از کسانی که درگذشته‏اند، ای کاش از مرحوم امیرعباس هویدا، یادداشت‏های روزانه‏ای به صورت منسجم در مورد وقایعی که رخ داده، داشتیم.

ولی مهم‏ترین فرد از وابستگان حکومت پهلوی که آرزو دارم حتماً خاطراتشان را ببینم که هنوز هم در قید حیات است، نخست وزیر، جناب جمشید آموزگار است. خیلی دوست دارم بدانم برای تکنوکراتی مثل ایشان که خدمات مهمی به کشور کرده است، چه مسایلی اتفاق افتاد.

شخص دیگری که خیلی دوست دارم خاطراتش را ببینم، خارج از کشور زندگی می‏کند و از پیروان آیت‏الله خمینی یا خمینی‏گرایان‌، جناب آقای عطاءالله مهاجرانی است.

به هرحال ایشان مسوول آزادسازی بسیاری از انتشاراتی که در دوره‏ی آقای خاتمی دیدیم، بود و ای کاش می‏شد روزی ایشان خاطراتش را، از ابتدای انقلاب تا امروز، منتشر کند.

کسانی را می‏شناسید که خاطراتشان را نوشته‏اند، اما نمی‏خواهند تا زمانی که زنده‌اند، منتشر شود؟

راستش را بخواهید می‌شناسم، ولی متاسفانه نمی‏توانم نامشان را ببرم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

thahnk you this is what we really need. the reality.

-- bruce ، Oct 25, 2008

very informative. thanks

-- Mahan ، Oct 25, 2008

آقای تاج دولتی گزارش هایتان و سوالهای تان همگی جالب هستند!

-- Saied ، Oct 26, 2008

سانی را می‏شناسید که خاطراتشان را نوشته‏اند، اما نمی‏خواهند تا زمانی که زنده‌اند، منتشر شود؟

-- ps ، Nov 2, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)