خانه > ايرانيان کانادا > تورنتو > «دعوا بر سر پایان نفت است» | |||
«دعوا بر سر پایان نفت است»محمد تاجدولتیگزارش سخنرانی مسعود بهنود را از اینجا بشنوید. حضور مسعود بهنود، روزنامهنگار و نویسنده ایرانی در تورنتو برای شرکت در نخستین شب نمایش تئاتر «پرده» که بر اساس رمان «خانوم» نوشتهی خود او در تورنتو توسط شاهین صیادی - کارگردان ایرانی کانادایی - به زبان انگلیسی به روی صحنه رفته، فرصتی را هم برای گروهی از ایرانیان فراهم کرد تا در یک جلسه گفت و شنود با او شرکت داشته باشند. با این که عنوان مشخصی برای موضوع حرفهای مسعود بهنود با ایرانیان تورنتو تعیین نشده بود، اما آشکار بود که فضای خبری - سیاسی موجود در سطح بینالمللی در رابطه با ایران، محور اصلی سخنان بهنود و پرسشهای شنوندگان او خواهد بود. مسعود بهنود سخنانش را که در حضور بیش از ۱۵۰ تن از ایرانیان شهر تورنتو، در سالن اجتماعات «بنیاد پریا» ایراد کرد، با اشاره به درگذشت ژاله اصفهانی، شاعره ایرانی، و بیان برخی از رویدادهای زندگی او آغاز کرد. وی با تأکید بر میزان اندک نقش فرد در شکلگیری مسیر اصلی زندگی فردی و اجتماعی، روند تحولات فکری و سیاسی ایران را متأثر از نقش بسیار تعیینکننده نفت در سرنوشت ملت ایران عنوان کرد.
دعوا بر سر پایان نفت است «حدود ۸۴ درصد سوختی که در دنیا مصرف میشود، از نزدیکیهای وطن شما میگذرد. بنابراین قابل تصور است که اگر از آنجا نیاید، معلوم نیست که وضع این کشورها از آمریکا تا اروپا چه میشود. ۱۹۳۰ زمان تعیینشدهای است برای اینکه این سوخت (نفت) ابعاد حیرتآورش را در زندگی غرب و صنعت و حرکتی که صورت گرفته است، نشان دهد. در فاصله جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم انگار دنیا کشف کرد که با صنعت زندگی میکند و پایه آن بر سوخت است، آن هم سوخت فسیلی. از این تاریخ 1930 تا الان، که حدود 70 سال میشود، سرنوشت ایران و کشورهایی نظیر ما تحت تأثیر وضعیتی قرار گرفته که ناشی از نفت است؛ ناشی از این که نفت چه وضعیتی پیدا کرده است. بنابراین از ۱۹۳۰ تا نزدیکهای ۱۹۴۰ که نفت به حیات کل صنعت غرب تبدیل شد و تا حدود سال ۱۹۷۰ که به اوج خود رسید، در هر کدام از این پرشهایی که پیدا شد، ما هم در داخل ایران یکی از این پرشها را پیدا کردیم. اول کودتای ۲۸ مرداد شد. بعد اصلاحات (انقلاب سفید) شد و در سال ۱۹۷۹، انقلاب ایران اتفاق افتاد. حالا هم یکی از این «پیکها» (نقاط اوج) جهش نفت است؛ به این معنی که قطعی شده است که نفت آسان به تعبیر امروز، یعنی زیر ۱۰۰ دلار تمام شده و به عمق چاههای نفت در حرکتیم و چاههای نفت رو به تمام شدن میرود. حدود ۳۴-۳۳ سال بیشتر از عمر نفت ارزان وجود ندارد و این قابل تصور است که مثل هر چیزی که در حال تمام شدن است، آخرش دعوا میشود. چون این طرف دنیا نمیتواند مصرفش را مهار کند و از آن طرف هم (نفت) تمام میشود. به همین دلیل باید بزرگترین قدرت دنیا از این طرف (غرب) خودش را به آنجا برساند و بالای چاه بایستد که در قسمتهای آخر دعوا حضور داشته باشد و بتواند دخالت کند. به همین صورت سرنوشت ایران تحت تأثیر این وضعیت قرار گرفته است.»
انقلاب نماینده احساسات جمعی است، نه اراده جمعی مسعود بهنود در ادامه سخنان خود پیرامون نقش و اهمیت نفت در سیاستهای بینالمللی چنین گفت: از این ستون به بعد که یکدفعه از ۳۰۰ به ۱۰۰ سقوط میکند و انگار تمام مجتمعهای نفتی از حوزه خلیج فارس بیرون میآید و به ونزوئلا میرود. بعد از آن، کشورهایی که پرجمعیت و مصرفکنندهی بزرگ دنیا هستند، مثل چین، روسیه، آمریکا و هند دیگر ندارند. اگر با اغراق بگوییم در کل آمریکا حدود ۳۰ است و در روسیه، ۲۷؛ چین، هفت؛ و انگلستان که خیلی راجع به محصولات خودش صحبت میکند، دو است. بنابراین اگر نگاه کنیم، انگار که دنیا چارهای جز رفتن به خلیج فارس ندارد. یعنی کلی از این ستونهای بلند و آسمانخراشها در خلیج فارس جمع است. بنابراین برای اداره آینده دنیا و وجود این گرمایی که هست و چراغهایی که روشن است و ماشینهایی که میگردد، که کل این مجموعهها تمدن بشری را میسازد، انگار برای جهان چارهای جز دست گذاشتن بر روی خلیج فارس و جایی که کشور ما هست، وجود ندارد؛ یا چاره پذیرفتهشدهای وجود ندارد. در چنین موقعیتهایی سرنوشت ملتهایی مثل ملت ما، خیلی جای مانور ندارد. نه با شعارهای کسانی که میخواهند بهشت بسازند، بهشتی ساخته میشود و نه با شعارهای دشمنانشان، اینها جهنم میسازند و آنها بهشتی در پیش دارند. خیلی برای ایران فرقی ندارد. همان قدر فرق دارد که آدمها میتوانند در سرنوشتشان فرق ایجاد کنند. مگر در حالت ارادههای جمعی. در حالت ارادههای جمعی هم معمولاً حالتهایی نیست که یک جامعهای در دلش انقلاب طلب کند. انقلاب نماینده اراده جمعی نیست؛ نماینده احساسات جمعی است. معمولاً این طور است و هیچ وقت هم راه به بهشت نمیبرد و معمولاً هم در آن جوخههای اعدام پیدا میشود. این آخری هم که بیشتر از همه به نوعی تعبیر بهشت را داشت دیدیم که در مورد ما چه شد.»
بهنود در مورد این که در چنین شرایطی، ملت ایران چه مسیری را از انقلاب مشروطه و تاریخ کشف و استخراج نفت پیموده و ایران در حال حاضر در چه موقعیتی قرار دارد، گفت: به خاطر اینکه، این تعبیر از ابراهیم گلستان است که میگوید: اصلاً معلوم نیست که ما چه کسی هستیم. ما آن کسی هستیم که به ایران حمله کرد یا آن کسی که قبلاً بود؟ بعضیها میگویند اعراب به ما حمله کردند. من نمیدانم که پدربزرگم آن کسی بود که آمد یا آن کسی که به او حمله شد. ما الان به این زبان صحبت میکنیم. وگرنه چه کسی تا هفت پشت خود را میداند. غیراز بعضی از شاخههای خانوادههای قاجار که شجرهنامه دارند، اصولاً در فلات ایران یا جاهایی مثل فلات ایران معمول نیست که کسی شش یا هفت پشت خودش را بداند. بنابراین اصلاً امکان «شوینیسم» فارسی نیست؛ بنابراین بحث ایرانی بودنمان به یک قوم خاص تبدیل نمیشود. ولی به هر تعریفی که وجود دارد، ما یک مشت ایرانی هستیم که در داخل یک واحد به این زبان صحبت میکنیم. وقتی من به این زبان صحبت میکنم، شما متوجه میشوید که چه قدر مزخرف عرض میکنم. بنابراین میتوانیم با هم یک واحدی بشویم. این واحد در جایی قرار گرفته که در صد سال گذشته، نفت داشته و به دلیل اینکه نفت داشته به آن توجه داشتند. خیلی هم واجب نیست راجع به مصدق و زاهدی دعوا کردن؛ چون تصمیم آن جای دیگر گرفته شده است. سایه و انعکاس آن به زندگی ما افتاده و به این چیزی که بوده تبدیل شده است. جوخههای اعدام درست کردیم. این اعدام شده؛ او از مرز رد شده و ... به هر حال حامل یک جریان بزرگتر و دقیقتری بوده است به خصوص اینکه ما هم موجودات بیتقصیری بودیم. حال برایتان عرض میکنم که سال ۱۹۰۶ زمانی که انقلاب مشروطیت شد، خیلی تصادفی نبود که درست سه ماه بود که نفت از جنوب ایران بیرون زده بود. یعنی سه ماه بعد از اینکه معلوم شد این نفت در جنوب ایران تجاری است، ملت ایران مشروطیتش به نتیجه رسید؛ در سفارت انگلیس باز شد و همه رفتند آنجا بست نشستند. من جزء طرفداران این که میگویند مشروطیت کار انگلیسیهاست، نیستم. ولی به هر حال تحولات اجتماعی روی بستر تحولات نفت گذشته است. دست کم در مورد سرنوشت تاریخ ما این طور است. این پادشاهی که آن میانه گیر افتاده بود - محمد علی شاه - هم در رودربایستی اینکه پدرش چیزی را امضا کرده بود که شده بود مشروطیت و هم خودش قبول نداشت و بیرونش کردند و رفتند. خاطرات «خان ملک ساسانی» را که بخوانید میگوید هشت سال بعد از اینکه محمد علی شاه که پادشاه بوده و سرنگون شده و میرزا جهانگیرخان را اعدام کرده و مجلس اول را به توپ بسته و شأن خانواده و نوه نتیجههای آقا محمد خان را از بین برده و قاجار را به خفت و خواری دچار کرده و به سفارت روس پناهنده شده و بعد پناهنده شده و به ترکیه رفته است. در ترکیه «خان ملک ساسانی» مینویسد: هشت سال بعد از پناهندگی روزی رفتم پیش او (محمدعلی شاه.) به من گفت «آقا جان من تازگیها در یک روزنامهی فرانسوی چیز مهمی را خواندم.» گفتم: «چه خواندی؟» گفت: «من تازگیها خواندهام در جنوب ایران چیزی به اسم نفت در آمده است.» این یک پادشاه قدر قدرت است. پادشاهی که هشت سال بعد از این که رفته دور دنیا، میفهمد که چیزی به اسم نفت در آمده است. تا ۲۵ سال بعد از این تاریخ، از پایتخت ایران به این چاه و جنوب راهی نبوده است. باید مردم میرفتند روسیه و از روسیه میرفتند استانبول و از آنجا با کشتی به جنوب میرفتند و از آنجا دور میزدند و از ته خلیج فارس میرفتند آبادان یا خرمشهر. راه وجود نداشته؛ ولی بابت آن، سرنوشتمان در تلاطم بوده. بنابراین موقعیت جغرافیایی ما به گونهای است که بهویژه سرنوشت اقتصادی جهان بر سرنوشت ما مؤثر است. مثل خانههایی که بادگیر است. پنجره جایی قرار دارد که باد زیادی میگیرد. سرزمین ما جایی است که باد زیادی میگیرد. مردمی هستیم با مشخصاتی که گفتن ندارد و همه میدانیم. دخالت تکتکمان در این سرنوشت (اندک) است. این مجموعه را باید چه کار کنیم؟»
مسعود بهنود ضمن ارائهی راههایی که به نظر او باید در پیش گرفت تا از شرایط پرتنش کنونی خارج شد، سخنان خود را این گونه پایان داد: دوم پرتأثیر بودن شرایط وضعیت اجتماعی و جهانی. از این مجموعه به طور طبیعی و بدون توجه به اختلافهای مرامی و عقیدتی که ممکن است بین ما وجود داشته باشد، انگار این بر میآید که جزو اولین کارهایی که ما باید انجام بدهیم، ایجاد نوعی همدلی است و پذیرفتن این اصل که یک دست بیصدا است؛ و پذیرفتن این فرض که باید تبدیل به صدای جمعی بلندتری بشویم. پذیرفتن این اصل که باید اختلافات و نقاط تصادم را به حداقل برسانیم. پذیرفتن این اصل که شاید بتوانیم تبدیل به بدنهی واحدی بشویم تا در میانهی این جنگل، بشود از داخلش نجات پیدا کرد و از فشار استخوانشکن این وضعیت بیرون رفت.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
ارتباط دادن انقلاب مشروطيت به نفت هم از كرامات آقاي بهنود است كه به ميمنت و سلامتي آقاي گودرزي را با آقاي شقايقي دختر عمو پسر عمو اعلام كردند كه پيوندشان در ملكوت ( از نوع بهرام صادقي آن) بسته شده است!!
-- شهاب ، Dec 10, 2007بسیار مقاله جالبی بود. نکته ای که به نظر من آمد آن است که عدد ۳۰۰ برای ذخایر نفت عربستان در مقابل ۲۷۵ برای ایران درست به نظر نمیرسد . ذخایر نفت عربستان سعودی نزدیک به ۲ برابر ایران و ذخایر ایران و عراق تقریبا نزدیک به یکدیگر است . عربستان ۲۰ ٪ نفت دنیا را در اختیار دارد و ایران و عراق هر یک نزدیک به ۱۰ درصد نفت جهان را در اختیار دارند کویت هم کمی کمتر از ۱۰ درصد در مقام چهارم است .
-- وحید گواهی از سیدنی ، Dec 11, 2007http://www.infoplease.com/ipa/A0872964.html
شما كه قرارتان بر سانسور نظر ها است پس چرا به مردم توهين كرده و آنها را سر كار مي گذاريد؟ و هر بار هم كه صداي اعتراض بلند مي شود بازي كي بود- كي بود من نبودم و توجيهات انچناني در مي آوريد؟
-- شهاب ، Dec 11, 2007بنظر میاید که ذخایر نفتی کانادا بطورکلی ازقلم افتاده است !
-- محمد ، Dec 12, 2007صحبت های آقای بهنود هم از همان جنس صحبت های جمهوری اسلامی است منتهی با رنگ و لعاب روشنفکری ایشان هم همان بازی جمهوری اسلامی در رابطه با توطئه غرب و اسستعمار و استثمار را ادامه میدهند.حرفهایی که 29 سال است جمهوری اسلامی دارد برایمان تکرار میکند.
-- رضا ، Dec 12, 2007پر از تناقض .ابتدا میگوید سال 1930 زمانی بود که ابعاد حیرت انگیز نفت در زندگی غرب اشکار شد ،بعد می گوید تصادفی نبود که سه ماه بعد از مشروطیت در سال 1906نفت از جنوب ایران بیرون زده شد . خدا پدر ما ،ایشان و دایی جان ناپولیون را بیامرزد.
-- بهروز ، Dec 12, 2007من در آن جلسه بودم کمی آقای تاج دولتی بی لطفی کرده است. بهنود با زرنگی تمام تا انتهای جلسه هیچ نظری از خود نداد. بلکه در حدود بیست دقیقه همین ها را که که در گزارش زمانه آمده گفت [کمابیش] و بعد گفت اجازه بدهیم با هم بقیه این گزارش را جلوببریم شاید به جائی برسد و از همه خواست در بحث شرکت کنند. هنرش این بود. بعد کسانی مانند مهندس میثاقی و دکتر براهنی و خیلی از نامداران تورنتو در بحث شرکت کردند و باز بهنود در پایان جمع بندی کرد. به همین جهت جلسه آرامی بود و کسی به کسی ایرادی نگرفت و وقتی هم مهندس میثاقی در جائی مخالف بهنود حرف زد او گفت بله تصحیح می کنیم. انگار مقاله ای را با جمع تورنتوئی ها نوشت و همه از نوشتن این مقاله راضی بودند. باید از آقای تاج دولتی هم تشکر کرد برای همین گزارش .
-- احمد. م ، Dec 12, 2007یک سوال از جناب آقای بهنود: شما چه آشنایی با جریانات شئونیستی در کشورهای دیگر دارید که می گویید«اصلاً امکان شئونیست فارسی نیست». این گفته بر اساس چه ملاکی است؟ آیا در نتیجهُ یک مطالعهُ مقایسه ای میان ایران و کشور یا کشورهای دیگری به این نتیجه رسیده اید؟
-- بهروز علیخانی ، Dec 12, 2007برای اطلاع تان شدیدترین گرایش شئونیستی-ناسیونالیستی درجهان در آلمان در دههُ 30 بود که منجر به جنگ جهانی دوم گردید. آیا می دانید که بسیاری از گروه های آلمانی که دم از نژاد آریایی می زدند خودشان حتی آلمانی نبودند و «هفت پشت خود را نمی شناختند»؟ همچنین کسانی که تئوریهای نژادی میدادند این نکته را در نظر نمی گرفتند که در نتیجهُ مهاجرت اقوام مختلف به اروپا اصلاً صحبت از یک نژاد خالص در اروپا صحبت بی جایی بود. ولی با همهُ این احوال جنبش ناسیونال-سوسیالیست به جنبش مسلطی تبدیل شد.
این گونه نگاه ارزشی به «وطن» و جریانات ناسیونالیستی در ایران بیشتر ساختار نوستالژیک و رمانتیک دارد تا بحثی نزدیک به واقعیت. جریانات ناسیونالیستی-شوئینستی می توانند همانقدر خطرناک باشند که جریات اسلامی بنیادگرا. فرقی ندارد که افراد «هفت پشت» خود را بشناسند یا نه.
نکتهُ دیگر اینکه، سعی در توضیح همهُ تحولات اجتماعی-سیاسی خاورمیانه و بخصوص ایران از زاویهُ تاریخ اکتشاف نفت هم از آن بحثهای تقلیل گرایی است که سعی در تعمیم یک جنبهُ تحولات به سایر جوانب دارند. بگذریم که تقلیل گرایی شما از تقلیل گرایی سایر دوستان شدت و حدت بیشتری دارد...
جای تاُسف است که ژورنالیستهای خوب و با سابقه ای مثل شما به خود جراُت می دهند در مورد پیچیده ترین مسائل اجتماعی-سیاسی که نیاز به سالها مطالعهُ دقیق دارند به این راحتی نظریه پردازی کنند.
واقعاُ مشکل کجاست؟
واقعاً سخنرانی بی محتوی و عوامانه ای بود.
-- بدون نام ، Dec 13, 2007با عرض درور بي پايان خدمت استاد گرامي
-- مهتاب ، Dec 13, 2007با عرض پوزش آيا سال انقلاب مشروطيت حدود 1940ميلادي نيست چون فرمان مشروطيت سال 1324 صادر شده .
من از طرفدارن بدون تعصب جمهوري اسلامي هستم و دقيقا 8 سال جبهه بودم وجانباز هم هستم شما خوانندگان محترم توجه كنيد ايراد بعضي از شما همين است كه به خاطر تعصب به سخن حق توجه نميكنيد معمولا نظرات اقاي بهنود در رابطه با ايران منصفانه است شما مصداق اين جمله هستيد كه هر كس سخن حق را نپذيرد خار خواهد شد حداقل به كشور وامنيت ان فكر كنيد ممنون
-- مسعود ، Dec 14, 2007chera az oom ghesmat akharesh naneveshtid keh behnood aziz tajziyeh iran ro cheezeh badi nadoonestand
-- amir ، Dec 14, 2007yek dast seda nadareh,movafegham,ey kash jaye joziayt, doostan asle dastan ro bebinan
-- Babak ، Dec 14, 2007.....
سلام
-- پرستو ، Dec 15, 2007حتي اگر انقلاب ناشي از احساسات جمعي باشد باز نشان دهنده تاثير فرد و جمع در سرنوشت كشور است.
با سلام.تاثير وجود نفت بر تمام تصميمات منطقه جز آموزشهايي است كه براي مهندسين در ايران ارائه مي شود.جهت حساس نمودن انها به صرفه جويي در مصرف انرژي ودقت در طراحي ها وبازنگري يا مهندسي مجدد در خطوط توليد.اين برنامه همه كشور هايي است كه به توسعه پايدار معتقدند.فقط منطقه افغانستان را نيز بعلت وجود منابع عظيم گاز به مباحثتان لطفا اضافه كنيد.ولي حالا كه هم ما اينرا ميدانيم وهم آنها چه بايد كرد؟
-- نگين ، Dec 16, 2007yek dast seda natarad, sokhani dorost ast, Iranian baa ham baasheed, va dorost fekr konim, na ehsasati.
-- Behrouz ، Dec 17, 2007pirooz baashid
زمانی بود در ایران که می گفتند کار کار انگلیسی هاست. آقای بهنود همان را دارند تکرار میکنند: کار کار نفت است! به زعم ایشان اگر ما نفت نداشتیم انگار وضع ما بهتر از حالا میشد. به این نمی گویند تحلیل سیاسی.
-- قلندر ، Jan 2, 2008