تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

وبلاگ‌نویس بحرینی مدافع حقوق بهایی‌های ایرانی

آرش کمانگیر
toronto@radiozamaneh.com

فایل صوتی گفتگو

شکی نیست که وبلاگ‌نویسی پدیده جدید خاورمیانه بطور خاص و جهان بطور عامه. در منطقه‌ای که روش‌های دیگر گفتگو بشدت کنترل و یا حتی سانسور می‌شود وبلاگ‌ها گفتگو و ارتباط آسان را به ارمغان می‌آورند.

یکی از بازیگران وبلاگستان خاورمیانه "اسرا" است. اسرا وبسایت جوان خاورمیانه را به اضافه چندین وبسایت مبارزه مدنی دیگر را اداره می‌کند. این وبسایت‌ها همه‌گی برای احقاق حقوق شهروندان خاورمیانه تلاش می‌کنند.

با اسرا در مورد کارهای‌اش و انگیزه‌اش حرف زدم. البته گفتگو به موضوعات مباحثه برانگیزتری مثل خلیج فارس یا عربی هم کشیده شد.

از اسرا در باره علت دفاع‌اش از بهایی‌ها و مسائل دیگری سوال کردم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

محتوای پروژه های این خانم کاملا مشخصه که جهتش چیه و رابطه اش هم با سازمانهایی مثل American Islamic Congress (که مال یک خانم عراقی مقیم آمریکا و طرفدار حمله آمریکا به عراق و طرفدار سیاست های بوش در خاورمیانه است) توی پروژه ها ذکر شده. این پروژه ها دقیقا در خدمت هدف های آمریکا برای خاورمیانه طراحی شده، یعنی مقابله با نفوذ ایران و شیعیان. خیلی از مدیران و گردانندگانش هم از اسراییلی های به شدت ضد ایران و دست راستی هستند. .

-- سپیده ، Sep 1, 2007

هز اظهار نظر سپیده خانم هم متعجب شدم و هم غمگین. یک مسلمان وسیع النظر و با انصاف به خود زحمت آن را داده که از حقوق عده ای مظلوم دفاع کند. تنها واکنش مناسب تحسین و احترام است. بجای آن فوراً او را متهم به این می کنند که در خدمت امپریالیسم است.
درست برعکس سپیده خانم من فکر می کنم امثال چنین اقداماتی منجر به حصول وحدت هر چه بیشتر بین گروه های مذهبی مختلف در ایران می شود و نتیجه وحدت قدرت ملی بیشتر است و نتیجۀ آن کوتاه شدن دست دول متجاوز است.

-- طوبی ، Sep 2, 2007

خانوم تو گفتگو میگن نمی دونن چه ارتباطی بین بهائیت و صهیونیزم هست!!! . دو حال بیشتر نداره . یا اطلاعاتشون در مورد بهائیت "برای دفاع از اونها" کافیه یا نه . اگه کافیه ، یعنی ایشون نمی دونه مقر "بیت العدل" کجاست ؟

-- آرش ، Sep 3, 2007

این سپیده خانم تصادفا اسم مستعار جدید حسین درخشان نیست؟

-- مینا ، Sep 3, 2007

آرش خان
شما دارید-دانسته یا ندانسته- ترهاتی که رژیم جمهوری اسلامی بهانۀ آزار بهاییان قرار داده، دامن می زنید و اشاعه می دهید. دلیل اینکه مقر بیتالعدل بهاییان در اسراییل است ان است که رهبران ایشان را چندین دهه قبل از آنکه دولت اسراییل وجود داشته باشد، به ان سرزمین که قسمتی از خاک عثمانی بود تبعید کردند.

آنها در ان محل در تبعید زندگی کردند، و از دنیا رفتندو طبیعتاً در همانجا به خاک سپرده شدند، و مقر اداری و روحانی بهاییان تنها به این دلیل در آن خاک قرار گرفت. بعدها، خیلی بعد، کشور اسراییل در آنجا تشکیل شد. اگر پدر شما در سرزمینی فوت کند و در آنجا بخاک سپرده شود، و شما در انجا زندگی کنید، بعد در آن سرزمین دولتی جدید بر سر کار آید، چه می کنید؟ نبش قبر می کنید و جسد پدرتان را جابجا می کنید؟

دیگر اینکه حتی کلام شما به شیوۀ نوشته های ضد بهایی پر از خشم و نفرت است، چرا؟ رفتار این دختر خانم بحرینی دقیقاً به همین دلیل جالب احترام است که مثل شما بیهوده نفرت را نپذیرفته است.


-- طوبی ، Sep 3, 2007

خانم یا آقای طوبی،
شما خیلی لحن ملایمی دارید، ولی جبرا نمی بایست از هر لحن زیبا، نتیجه زیبائی گرفت. شما احتمالا خودتان بهائی هستید، بسیار خوب. لطفا کمی برای ما از این فرقه "مظلوم" بهائی بیشتر صحبت بفرمائید.

بزرگوارانه بفرمائید چگونه است که هر بهائی ساکن ایران به محض مراجعه به سفارت اسرائیل در هرکجای دنیا، بلافاصله بعنوان شهروند اسرائیل پذیرفته می شود؟ آیا این ناشی از مظلومیت بهائیان است؟ آیا اسرائیل به سایر کسانی که به هر نحو در ایران تحت ظلم قرار گرفته اند هم همین نظر لطف را دارد؟ من سوالات بسیار زیادی از شما دارم ولی برای طولانی نشدن متن از ذکر آنها خودداری می کنم و تنها با این پرسش پایانی منتظر پاسخ های گرانقدر شما می مانم: نظر شما بعنوان یک بهائی در مورد میرزا تقی خان امیرکبیر چیست؟ ایا مانند همه بهائیان او را جنایتکار می دانید یا مانند همه ملت ایران (غیر از بهائیان) او را یک مصلح و خدمتگذار وطن می دانید؟
متشکرم.

-- مهدوی ، Sep 10, 2007

لطفا کمی برای ما از این فرقه "مظلوم" بهائی بیشتر صحبت بفرمائید. از ارتباط آن با دشمنان ملت و سرزمین ایران از جمله رژیم صهیونیستی

طوبی: بهاییان در ایران مظلوم بوده و هستند. اماکن متبرکه ایشان به دلیلی که از پیش توضیح دادم در سرزمینی قرار گرفت که بعدها کشور اسراییل در آن تشکیل شد.


از فروش اطلاعات سری و نظامی ایران به دول بیگانه توسط پیروان فرقه بهائیت بگوئید.

طوبی: این تهمت کاملاً جدید است. باید بگویم شما ذهن خلاقی دارید. کدام بهایی در ایران بر سر کار است که بتواند به اطلاعات سری و نظامی دسترسی پیدا کند و در اختیار دول بیگانه بنهد؟ واقعاً اعتقادات شما هیچ مانعی در ایراد تهمت های سراپا ساختگی نمی نهد؟ هیچ اصل اخلاقی شما را به پرهیز از گفتن نا حق و ناروا نمی خواند؟
لطفا از دشمنی نهادهای بهائی با مذهب حقه شیعه که پایگاه اصلی آن ایران است، چه در زمان رژیم پهلوی و چه بعد از انقلاب صحبت بفرمائید.
طوبی: کدام دشمنی؟ دشمنی در ذهن شماست. بهاییان معتقدند هیچ دیانتی آخرین دیانت نیست. این اعتقاد بر شما گران آمده است. توصیف چنین وضعیتی "دشمنی" بهاییان با شیعیان است؟

آیا این درست است که همه بهائیانی که در دوره پهلوی به مناصب بالای دولتی رسیدند، بصورت اصولی و با برنامه ریزی مدون قصد ضربه زدن به دین مبین اسلام و تشیع علوی در ایران را داشته اند؟
طوبی: خیر این درست نیست. این از تهمت هایی است که رژیم جمهوری اسلامی برای توجیه آزار بهاییان به آن تمسک می کند، و شما با تکرار آنچه خود بر بطلانش واقفید سعی در دامن زدن این آزار ها دارید. کار امثال شما باعث می شود من بر ارزش کار این خانم جوان بحرینی بیشتر واقف شوم.

بفرمائید ثروت بی حد و حصر بهائیان مظلومی که با وقوع انقلاب 57 بخاطر حفظ جان خود و خانواده از ایران گریخته اند از کجا آمده است؟
طوبی: واقعاً این گفته شما جای دقت دارد: می بینید که خودتان بر "مظلومیت" بهاییان صحه می گذارید. یعنی آنچه را در اولین سوال خود به سخریه گرفتید! به نظر شما کسی که برای "حفظ جان خود و خانواده" مجبور به گریز از ایران می شود، "مظلوم" نیست؟ راجع به بقیه سوالتان: اولاً کدام ثروت؟ ثانیاً عده ای را از خانه و کاشانه خود آواره کرده اید و آن ها فرار کرده و در جای دیگری از دنیا به زحمت و مشقت زندگی تشکیل داده اند، حالا ناراحتید که چرا در آنجا از گرسنگی نمرده اند؟ زهی بی انصافی!

آیا در طول بیست و هشت سال و با مظلومیت و کارگری در کشورهای غربی می توان به ثروتی که هم اکنون بهائیان خارج از کشور در دست دارند رسید؟ آیا بهائیان از ابتدای پیدایش این فرقه متمول بوده اند؟ پس لطفا بفرمائید چه رابطه ای بین مظلومیت بهائیان و تمول بی حد و حصر موروثی آنها قابل تصور است؟ من در اینجا از نام بردن افراد خودداری می کنم تا مطلب شامل حذف نشود.
طوبی: نام نمی برید چون نامی ندارید که ببرید. شما به لجام گسسته نوشتن و هیچ ضابط و مانع اخلاقی را رعایت نکردن عادت کرده اید. زشتی اش را نمی بینید.

بزرگوارانه بفرمائید چگونه است که هر بهائی ساکن ایران به محض مراجعه به سفارت اسرائیل در هرکجای دنیا، بلافاصله بعنوان شهروند اسرائیل پذیرفته می شود؟

طوبی: این حرف حکایت از بی اطلاعی محض شما دارد. جهت اطلاعتان عرض کنم که بیت العدل اعظم بهاییان به بهاییان اجازه اقامت در اسراییل نمی دهد. هیچ بهایی ساکن دائم در اسراییل نیست.

آیا این ناشی از مظلومیت بهائیان است؟ آیا اسرائیل به سایر کسانی که به هر نحو در ایران تحت ظلم قرار گرفته اند هم همین نظر لطف را دارد؟
طوبی: همان طور که گفتم این گفته شما تنها حکایت از تیر در تاریکی پراندن دارد. این دفعه بد جوری به سنگ خورده. سراپا مهمل است.

من سوالات بسیار بسیار زیادی از شما دارم ولی برای طولانی نشدن متن از ذکر آنها خودداری می کنم و تنها با این پرسش پایانی منتظر پاسخ های گرانقدر شما می مانم: نظر شما بعنوان یک بهائی در مورد میرزا تقی خان امیرکبیر چیست؟ ایا مانند همه بهائیان او را جنایتکار می دانید یا مانند همه ملت ایران (غیر از بهائیان) او را یک مصلح و خدمتگذار وطن می دانید؟
طوبی: باز هم حرف از سر نا آگاهی می زنید. به کتاب مقالۀ شخصی سیاح اثر عبدالبها مراجعه کنید و ببینید که امیر کبیر برای خدماتی که به ایران کرده ستوده شده، هرچند درمورد سید باب ظلم کرد.

-- طوبی ، Sep 24, 2007

آقا یا خانم مهدوی
تمام مطالبی که نوشته اید تهمت است. تقریباً همه اش تکرار آنچه در دوسه دهۀ گذشته جمهوری اسلامی برای سرکوب بهاییان ساخته. نوشته اید بهاییان اسرار نظامی را به بیگانگان داده اند. بگویید ببینم کدام بهایی در 28 سال گذشته بر سر کاری بوده که دستیابی به چنین اصراری داشته باشد؟
در ابندا "مظلوم" بودن بهاییان را به طعنه رد کرده اید، بعد خودتان نوشته اید که ایشان "برای حفظ جان خود و خانواده از ایران گریخته اند." از شما می پرسم، کسی که در مملکت خودش، تامین جانی ندارد مظلوم نیست؟ آن وقت اگر در خارج از مملکت بعد از دو دهه این کس از گرسنگی نمرده باشد هنوز شما که هم وطنش هستید ناراحتید ؟ منظورتان از افسانه جدیدی که می خواهید درست کنید چیست؟ کدام ثروت بی حد و حصر ؟ نوشته اید اسم نمی برید. البته که نمی برید چون اسمی ندارید مگر اینکه در این باره هم به دروغ چیزی بسازید.
در مورد ورود به اسراییل و پذیرفته شدن فوری
در آنجا نوشته اید. این کذب محض است. هیچ بهایی در اسراییل به طور دائم زندگی نمی کند.
دربارۀ امیر کبیر: به کتاب _مقالۀ شخصی سیاح_به قلم عبدالبها از رهبران بهاییان نگاه کنید تا ببینید که از خدمت امیر کبیر در آبادی ایران تحسین شده هرچند به سید باب و بابیان ظلم روا داشته.از "دشمنی" بهاییان با شیعیان نوشته اید. این فقط زاییدۀ ذهن شما و آخوند ها و رهبران جمهوری اسلامی است که برای سرکوب و آزار بهاییان ستمدیده به دنبال بهانه بیشتر هستند. حقیقت این است که اعتقادبهاییان به اینکه هیچ دینی آخرین دین نیست اسباب آزردگی خاطر شماهاست و به این دلیل ایشان را می آزارید. در این میان گوی سبقت را در انصاف و شرف این دختر خانم مخترم بحرینی برده که با شما هم آوا نشده . مسلمان واقعی اوست.


کند.

-- طوبی ، Sep 25, 2007

سایت محترم زمانه، لطفا یادداشت زیر را در پاسخ به سوالات خانم طوبی درج بفرمائید. قبلا از لطف شما سپاسگزاری می کنم:
" خیلی ها فکر می کنند این مبارزه با بهائیت از سوی مسلمانان شیعه صاحب ریشه های دینی است ، البته باید تا حدودی در این زمینه با کسانی که اینچنین فکر می کنند موافق بود ولی مطمئنا ً این تمام موضوع نیست. بر خلاف آنچه همگان تصور می کنند بهائیت در ایران یک فرقه وارداتی است و نه یک فرقه بومی! ادعاهای حسینعلی نوری و بعد دور زدن برادرش میرزا یحیی صبح ازل و جدا شدن این دو از هم و ورود حسینعلی نوری به عکا در فلسطین و ادعاهای بعدی اش ، تماما ً در خارج از ایران اتفاق افتاده است و وی پس از تبعید از ایران دیگر به آن بازنگشت و در فلسطین ماندگار شد. حرکت 139 ساله بهائیت در ایران به لحاظ تاریخی درخشان نبوده است. آنها با وجودی که از کارهای سیاسی منع شده بودند تا در نزد بالاتری ها همان اغنام باقی بمانند، در ایران توانستند با بهره گیری از لابی انگلیسی دوستان ( انگلوفیلهای) ایران به سرعت به مناصب بالا دست پیدا کنند. که این روند تا انقلاب اسلامی ادامه یافت. این تاثیر گذاریها لااقل در بخش اقتصادی با فعالیتهای امثال هژبر یزدانی و عبدالکریم ایادی بسیار گسترده تر بود. از طرف دیگر حضور بهائیان در نهضتهای داخلی ایران درست برعکس ادعاهای آنهاست. حرکتهای امدادی آنها به کودتای سوم اسفند باعث اوجگیری شان در قدرت شد و توانستند در کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی کرسی وزارت فواید عامه و فلاحت را اشغال کنند( علی محمد خان موقرالدوله ) این نخستین بار بود که یک بهایی می توانست خود را در یک مقام سیاسی بیابد ( البته بر خلاف دستور رهبران فرقه) در همان دوران نقش احسان الله خان، بهائی دوآتشه، که خود را یک کمونیست تمام عیار جا زده بود، در نهضت جنگل و در نهایت به شکست کشاندن نهضت و شهادت یکی از قهرمانان ایران و اسلام – کوچک جنگلی – خود داستانی غم انگیز و عبرت آموز دارد. وی بعدها در زمان حکومت استالین به جرم جاسوسی برای انگلستان به اعدام محکوم شد. و یا میرزا شفیع خان نعیم و غلامحسین ابتهاج در گیلان عصر نهضت جنگل. از طرف دیگر حضور بهائیان در دستگاه رژیم پهلوی خود داستان دامنه دار و طولانی است از حضور عبدالکریم ایادی و سپهبد صنیعی، تا خسروانیها و هویدا و دیگران. فعالیت بهائیت در خارج از مرزهای ایران نیز مقارن حضور حسینعلی نوری در عکا شکل گرفت. دیرزمانی پس از مرگ حسینعلی نوری و مقارن با ریاست عبدالبهاء بر این فرقه (فرزند حسینعلی نوری که نسبت به پدر سیاس تر و زیرکتر می نمود) فلسطین به اشغال انگلیسی ها درآمد. به دنبال اشغال فلسطین، هربرت ساموئل یهودی به عنوان حاکم انگلیسی فلسطین منصوب گردید. جالب است بدانید که در همین ایام عبدالبهاء نشان "Sir " را از دستان نماینده دولت انگلستان دریافت کرد. بعدها و در زمان تشکیل حکومت اسرائیل و قتل عام مردم فلسطین، بهائیان که اینک زیر نظر عبدالبهاء و بعدها نوه اش شوقی سر و سامانی یافته بودند با تشکیلاتی که امروزه بیت العدل نامیده می شود از هر نوع تعرضی مصون ماندند و توانستند به ساخت و ساز ابنیه های مذهبی شان بپردازند.

-- مهدوی ، Oct 1, 2007

دوستان محترم مسلمان
بنده خودم يك مسلمان زاده هستم و خيلي خوب واقفم كه دشمني با بهائيان بدون استثناء ريشه مذهبي دارد. چون در زمان هاي قديم اين نوع تهمت ها را بيان نميكردند. اما چند دهه هستش كه بخاطر فشار كشور هاي متمدن جهان براي ازادي اقليت هاي مذهبي و رفع ظلم از انها، دولت، مخصوصا روحا نيون راه تهمت زدن را پيش گرفته اند. مخصوصا اينكه براي مخشوش كردن افكار مردم، ديانت بهائي را "فرقه ضاله بهائي" مينامند. چون خيلي از همميهنان ما دسترسي بحقايق ديانت بهائي ندارند، اين تهمت ها را واقعيت ميدانند. در مقاله زير عقيده خودم در باره ديانت بهائي را انطور كه خودم فهميده ام مينويسم. دلم ميخواهد بدا نم كدام يك از اين ايده ها ضاله هستند؟
*****************
ديانت بهائي چه ميگويد؟

ديانت بهائي همه جوانب فردي، اجتمائي و جهاني را در نظر ميگيرد. ديانت بهائي ميگويد هرگز پيغمبري نميايد كه بگويد دين من اخرين دين است. چون در هر زماني بايد ديني جديدي با روحي سازنده جديد و تازه، انسان را در جهت رشد فرهنگي، اجتمائي و معنوي سوق دهد. بعبارت ديگر گفته هاي هر پيغمبري فقط براي مدت معيني از زندگي بشريت است. هر پيغمبري ان مقدار از تعليمات الهي را براي انسانها مياورد كه براي انها قابل جذب باشد و باين ترتيب پيشرفت انسانها ها تضمين ميكنند. چون همه اديان از طرف خداوند هستند،
هيچ فرقي بين انها نيست. هر ديني حاوي دو قسمت است: ١ - قسمت روحاني كه دائمي است ٢ - قسمت اجتماعي كه در زمان هاي مختلف تغير پذير است.
دين بهائي ميگويد در موقع مكالمه، حرف هاي بيان شده بايد مطبوع و دلنشين باشد، تا باعث باز شدن غنچه هاي گل قلب طرف مقابل بوده، و خوشحالي در دل بوجود بياورد. چون طرز بيان مطالب گوينده هميشه نشانه شخصيت خود اوست.
ميگويد " مبغوض ترين اخلاق عيبجوئی است . بايد تحرّی مدايح
نفوس نمود نه تجسّس عيوب نفوس . بقدر امکان بايد از عيوب چشم
پوشيد و از کمال نفوس بحث کنيد نه از نقائص آنها " (حضرت عبدالبهاء)
ميگويد دين و علم بايد مكمل هم باشند نه مخالف همديگر.
ديانت بهائي ميگويد كه: فقط يك خدا وجود دارد. خداوند قابل رويت نيست. با هيچ كلمه اي نميتوان ذات خداوندي را بيان كرد. خداوند را فقط بوسيله پيغمبران ميتوان شناخت. خداوند خالق جهان است. خداوند با مخلوق خود يك پيمان بسته است كه با ظهور هر پيغمبر جديدي اين پيمان تجديد ميشود. دين باعث پرورش روحاني و اخلاقي بشر ميشود. پيغمبران گفته هاي الهي را مرحله به مرحله، بسته بسطح فكر بشر، بانها تعليم ميدهند. دين بهائي بما ياد ميدهد كه ما بايد، نه فقط دوستان بلكه حتي دوشمنان خودمان را هم دوست داشته باشيم. طبق يك برنامه پيش بيني شده خداوندي، پيشرفت سطح روحاني و فرهنگي بشر مرحله به مرحله بوسيله پيغمبران اجرا ميشود. ظهور پيغمبران متداوم است و با امدن هر پيغمبري فرهنگي نو و تمدني نو، شروع به شكوفائي ميكنند.
قسمت غير روحاني دين، حاوي ان چيزهائي است كه بشر روزانه بان احتياج دارد و جنبه شخصي انسان را در بر ميگيرد. مثال : - بهداشت - تعليم و تربيت شخصي و اجتمائي - كار - تغذيه - روابط خانوادگي - تشكيل خانواده و روابط خانوادگي - ارث - نماز و روزه - تقويم - و.و.
موضوعي كه در ديانت بهائي تازگي دارد يكي رفتار ما با طبيعت و حيوانات
است. حضرت عبدالبها ميفرمايند كه انسان طبيعتا گوشت خوار نيست. براي همين ما نبايد نه فقط بحيوانات مهربان باشيم بلكه بايد بتدريج دست از گوشت خوردن هم برداريم و بعدا منحصرا از گياهان تغذيه كنيم.
*****************
ما انسان ها مرحله بمرحله رشت كرده ايم يعني قبلا بشكل فاميل زندگي ميكرديم تا اينكه رشد فكري و احتياج، ما را واداشت كه بشكل قبيله دور هم جمع شويم بعد كشور و ملت بوجود امد. اگر بتاريخ نگاه كنيم خواهيم ديد كه رو آوردن به مرحله بعدي رشد، هميشه بامقاومت هاي خونيني همراه بوده است. چون هيچ كسي حاضر نبود كه بنفع عموم مردم، از قدرت و حاكميت و ثروت انحصاري خود دست بردارد. حالا ما در استانه مرحله بعدي رشد قرار گرفته ايم.
-تشكيل وحدت عالم انساني است كه حضرت بهاالله ١٦٣ سال پيش پيشنهاد فرمودند. ايشان ميفرمايند كه در روي كره زمين صلح بدون وحدت اديان، امكان پذير نخواهد بود و همچنين بايد همه كشور هاي روي زمين، با وجود فرهنگ و اداب و رسوم مختلف بشكل يك كشور اداره شوند. نكات ديگر در ديانت بهائي بطور خيلي خلاصه:- هر كس اختيار دارد دينش را بعد از تحري حقيقت خودش انتخاب كند. - معادن و امكانات سراسر عالم براي رفاع حال همه مردم كره زمين بايد مورد استفاده قرار گيرد. براي رسيدگي بامور مردم كره زمين بايد دولتي با نمايندگان همه كشور ها، در پايتختي كه انرا پايتخت كره زمين ميتوان ناميد، تشكيل شود. براي اينكه مردم، هر نقطه كره زمين را كه بازديد ميكنند، مثل ميهن خود بدانند، بايد يك زبان بين المللي انتخاب كرده، كه همه بتوانند با هم مكالمه كنند. باين ترتيب از سوء تفاهم كاسته خواهد شد.
- تشكيل يك ارتش مشترك براي برقراري نظم و ارامش در سراسر دنيا. - تشكيل يك دادگاه بين المللي. - تشكيل ارتباتات سريع بين همه كشور ها(مثل اينترنت)، بنحوي كه همه بتوانند بدون مانع بين مرزي با هم رابطه داشته باشند.
- وحدت اديان: دين بهائي ميگويد اگر چه اديان اسمهاي مختلفي دارند اما در حقيقت يكي هستند. بنابراين همه اديان بايد متحد شده ويكي شوند. - ايجاد مطبوات بين المللي، طوري كه مردم دنيا هر مطالبي را كه خواستند در ان بتوانند بنويسند و در نوشتن بايد ازادي كامل داشته باشند . - ازادي مطبوعات و ازادي بيان. - در همچين دنياي متحدي احتياجي بجهاد نخواهد بود (يعني لغو جهاد). محدود كردن در انباشتن ثروت بيش از حد و از بين بردن فقر. - تعليمات اجباري همگاني. - تساوي حقوق زن و مرد. يكسان كردن اندازهاي بين المللي(مثل وزن و متريك). - پول واحد بين المللي. دليل :چون بقول حضرت بها الله " همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار ".
ظهور هر پيغمبري ، بمنزله بهار روحاني ميباشد. همانطور كه بهار در طبيعت باعث رشد و نمو و بار اوردن گياهان ميشود، بهار روحاني هم باعث تكامل روحاني و رشد فكري بشريت شده و باعث پيشرفت ناگهاني انسان ها از لحاظ فرهنگي و علم ميشود. اين پيشرفت را بعد ظهور همه پيغمبران قبل، مثلا در زمان حضرت رسول اكرم ديده ايم كه چطور انسان ها از لحاظ علم مثل طب ، معماري و ادبيات در زمان خود بمقام والائي رسيده بودند. بعد از ظهور حضرت باب حضرت بهاالله پيشرفت بشر تا حالا، چندين برابر جميع پيشرفت هاي همه اديان گذشته است با وجود اينكه تا حالا تعداد كمي از قوانين حضرت بهاالله در سطح بين المللي بمورد اجرا گذاشته شده است. ١٦٠ سال قبل حضرت بهاالله با توجه بوضع ناگوار انزمان و با توجه بمخالفت مردم ، مخصوصا روحانيون با قوانين ايشان، فرمودند كه وضع جهان در اينده نزديك بسيار تيره، و وحشتناك (همانطور كه تا حالا ديده ايم) اما در اينده دور بسيار درخشان خواهد بود.
دوست محترم اين موضوعاتي كه خدمت شما عرض كردم قسمت خيلي كوچكي از ديانت بهائي و فقط براي اشنائي شما از ديد نظر Pedro بود.
موفق باشيد.
Pedro

-- Pedro ، Oct 17, 2007

با سلام

من يك مسلمان زاده هستم خيلي سطحي در مورد بهاييت اطلاعات دارشتم تا يك روز تصميم گرفتم شخصا در اين خصوص تحقيقات كنم ونتايج خوبي هم رسيدام و از همه دوستان بزرگوار تقاضا دارم بدون در نظر گرفتن حواشيه ساخته شده براي بهاييت وبهاييون به تحقيق بپردازند واقعا عرض كنم برخي نكات اخلاقي در اين دين تاكيد شده است كه به درد تمام افراد بشر مي خورد

-- امير علي ، May 25, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)