خانه > فرنگیس محبی > خبر و نظر > نهضتی که علیه هیچکس نیست؛ حتی طرفداران احمدینژاد | |||
نهضتی که علیه هیچکس نیست؛ حتی طرفداران احمدینژادفرنگیس محبیmohebbi@radiozamaneh.comروز جمعه، سومین روز از اعتصاب غذای ایرانیان در همبستگی با مردم در ایران و اعتراض به خشونتها در مقابل ساختمان سازمان ملل متحد در نیویورک بود. در این اعتصاب غذا گروهی از روشنفکران، هنرمندان و فعالان حقوق بشر شرکت دارند. این بار با شماری از اعتصابکنندگان گفت و گو کردم. نخست مهرانگیز کار، وکیل و فعال حقوق بشر درباره برگزاری این گردهمایی میگوید:
علت عمدهاش همان طور که در بیانیهای که منتشر شده گنجاندهاند، اعتراض به نقض وسیع حقوق بشر در ایران است؛ نسبت به آن بخش از جمعیت ایران که در هفتههای اخیر برای مخالفت با نتایج انتخابات و تقاضای رسیدگی به خواستهشان در ایران گرفتار مشکلات زیادی شدند؛ اعم از کسانی که در برخوردهای خیابانی مورد هجوم، خشونت و ضرب و شتم قرار گرفتند یا آن دسته از فعالان بسیار مشهور سیاسی و حقوق بشری که در حال حاضر در زندانها به سرمیبرند و از کمترین حقوق متهم بهرهمند نیستند؛ نه بر پایهی استاندارهای جهانی حقوق بشر، و نه بر پایهی همان حدود از قوانین و مقرراتی که ناظر بر وضعیت زندانها در قوانین داخلی کشور است. خانم کار نقض حقوق بشر در ایران در مورد همه دیده میشود. ولی به هر حال این امر در مورد زنان بیشتر بوده است. فکر میکنید شرکت چشمگیر زنان در اعتراضات اخیر میتواند آنها را به آن حداقل آزادی که در طی این سالها به دنبالش بودهاند، کمی نزدیکتر کند؟ حضورشان را اگر بخواهیم ارزیابی بکنیم، باید یک بخشاش را در آن ۱۰ روزی ارزیابی بکنیم که سیستم امنیتی و قضایی کشور به هر دلیل مردم را برای اینکه در تبلیغات انتخاباتی مشارکتی وسیع داشته باشند، آزاد گذاشت. حتی اجازه داد از موسیقی، از شعرخوانی، از گردهماییهای کوچک که زن و مرد هر دو در کنار هم بودند و سرودخوانی میکردند و شادمانی میکردند، استفاده کنند.
اینها خیلی آزادانه از بعضی از کاندیداها جانبداری میکردند. مثلاً از آقای احمدینژاد با انتقاد یاد میکردند و یک حالت قهرآمیزی نسبت به ایشان داشتند که به نظر میرسید به لحاظ آن محدودیتهای وسیع اجتماعی بود که در برنامههای دولت آقای احمدینژاد برای کنترل پلیسی رفتار و پوشاک مردم، گنجانده شده بود. یعنی بیش از گذشته این کنترل در برنامههای دولتی آمده بود. در آن ۱۰ روز همهی فیلمها و اسنادی که وجود دارد نشاندهندهی این است که زنها نه تنها حضور دارند، بلکه حضورشان غالب است بر حضور مردان. بعد از آن ۱۰ روز ما با اعتراض وسیع مردم نسبت به نتایج اعلامشدهی انتخابات مواجه میشویم. در آن عرصه هم باز حضور زنان را بسیار زیاد میبینیم. اگر نگوییم که بیش از مردان بوده، ولی با همان درجه از ریسک و قبول خطر همراه بوده است. ما میبینیم که اینها در تظاهرات مسالمتآمیز در خیابان مورد ضرب و شتم قرار میگیرند؛ میبینیم که قربانی میشوند و در خیابان به آنها تیراندازی میشود. در روند تداوم این اعتراضها ما همچنان نقش زنان را برابر با مردها میبینیم و بعضی وقتها پررنگتر هم میبینیم. در آن اعتراض وسیع خاموش و سکوت، حضور زنها خیلی چشمگیر بود و نزاکت سیاسی و بلوغ سیاسیشان خیلی چشمگیر بود. در زد و خوردهای خیابانی دفاعی که زنان از کسانی که زیر ضرب و شتم بودند، میکردند و با پلیس مقابله میکردند؛ نه خشونتآمیز، بلکه با اینها حرف میزدند و با مأمورین وارد گفت و گو میشدند تا دست از خشونت بردارند. این حرکت خیلی اهمیت داشت و باارزش بود. یعنی ارزش تاریخی را بر نقش زنان در تاریخسازی اخیر ایران اضافه کرد و بعد از آن هم به نظر من در آخرین قسمت حضور وسیع زنان در نماز جمعهی اخیر که در کنار مردان به نماز ایستادند. این یک تابوشکنی خیلی مهم تاریخی بود که در آیندهی زندگی زنان ایران بیاندازه تأثیر خواهد داشت. ما دیگر نیاز نداریم که نقش زنان را دائماً بخواهیم به عنوان فعالان حقوق زن برای جهان توضیح بدهیم و تعریفش کنیم.
اما حمید دباشی، استاد ایرانشناسی دانشگاه کلمبیا هم که در این حرکت شرکت کرده است، درباره نهضت سبز چنین میگوید: در این نهضت سبز که نهضت همهفراگیر ماست، که نهضتی است برای آزادیهای مدنیمان و نهضتی نیست که به هیچ ایدئولوژی سیاسی مشخصی متعلق باشد، ما میخواهیم این را به گوش جهانیان برسانیم و در سایهی سمبولیک سازمان ملل متحد و از طریق این سایهی سمبولیک با مردم جهان صحبت کنیم و این نهضت را بهعنوان بخشی از نهضتهای رهاییبخش در همهی جهان معرفی بکنیم؛ چنانکه هست؛ که هیچ انگ سیاسی بخصوصی به آن نزنند. این نهضت یک نهضت تسامح است. یک نهضت صلحجویانه است. یک نهضت احترام به افکار دگراندیش است. نهضتی است که هیچ مرگی را برای کسی، برای هیچ اعتقادی نمیخواهد؛ بلکه زندگی و رویش و سبزی را برای همه میخواهد. خوشبختانه بعد از ۲۰۰ سال مبارزه برای آزادی، فرهنگ سیاسی ما به چنان رشدی رسیده است که الان فرای ایدئولوژیها دارد فکر میکند و در پی نهادینه شدن طبیعیترین حقوق مدنی خودش است. ما میخواهیم این حرف را که در حال شکلگیری است از قبل این نهضت سبز اولاً با هموطنان خودمان که در خارج از ایران هستند، درمیان بگذاریم؛ دوم اینکه این حرف را به گوش جهانیان برسانیم و سوم هر نوع سوء تفاهمی را از میان برداریم. فرضاً این سوء تفاهم را که این نهضت بر خلاف یا علیه هموطنان ماست که به هر دلیلی مایل بودند به کاندیدای دیگری رأی بدهند. مثلاً میخواستند به آقای احمدینژاد رأی بدهند یا به آقای رضایی. این نهضت علیه آنها نیست؛ بلکه شامل آنها میشود. و اینکه تعریف مشخصی از این نهضت نیست؛ بلکه این نهضت در حال تعریف شدن است. هنرمندان در این راه خیلی زحمت کشیدند و خیلی سعی کردند که هنرمندان خارجی را هم همراه خودشان کنند. همان طور که میدانید، هنرمندان خارجی آهنگهایی حتی به زبان فارسی خواندهاند. شما به عنوان استاد دانشگاه فکر میکنید جامعهی آکادمیک چه کار بیشتری میتواند در راه حمایت از این نهضت انجام دهد؟ این سؤال خوبی است. به نظر من برای اینکه این نهضت نهادینه بشود و ادامه داشته باشد، ما همهمان در هر قالبی که هستیم، یکی هنرمند است، یکی استاد دانشگاه است و یکی ممکن است برای سازمان ملل متحد کار کند، در همان محدودهی کار خودمان این نهضت را جا بدهیم و به آن فرصت تنفس بدهیم و همان کار خودمان را بکنیم.
همچنین سهیل توکلی، نقاش ایرانی مقیم آمریکا هم در جریان اعتراضها در نیویورک با نقاشیهایش حضور پیدا کرده است. او میگوید: من از روزی که بچهها به خیابان ریختند، من هم توی نیویورک یک جوری یه خیابان ریختم؛ با نقاشیهایم. یعنی تقریباً میشود گفت که ۴۰ روز است که من دارم نقاشی میکشم و به سهم خودم دارم برای جنبش ایران حرکت میکنم. کاری که از دستمان برنمیآید. یعنی اگر ایران بودم، شاید همهاش در خیابان بودم. برای این وقت ندارم که سازماندهی کنم و این وضعیت آن قدر احساساتمان را برانگیخته و آنقدر ناراحتمان کردند که دیگر جایی برای سکوت نمیماند. برای همین من هم با نقاشی حرکتم را شروع کردهام. فکر میکنم جای نقاشی خالی بود. چون میدیدم بچهها موزیک میسازند. البته نقاشها دارند کار میکنند. میدانم. همیشه هنر نقاشی کمی دیرتر میآید. من مطمئنم که بعد از دو ماه نقاشهای بزرگ، نقاشیهای خوب بیرون میآورند و بعدش هم شاید کارهای معماری. یعنی آثار معماری بیرون بیاید. البته من حرفهام معماری است و در این زمینه هم دارم روی یک پروژهی معماری هم کار میکنم. من برای کشتهشدگان این جنبش یک یادگار طراحی کردهام که آن هم تکمیل خواهد شد و به زودی هم شاید از طریق تلویزیون یا رسانهای که بتواند معرفی کند، این کار را بکنم. میشود الان در مورد این نقاشی برای شنوندگان ما توضیحی بدهی؟ این که چه کشیدی خودت با زبان خودت توضیح بدهی؟ من اولاً برج میدان آزادی را سمبل آزادی میبینم؛ چون نماد شهر تهران است. مهمترین ساختمانی است که اگر خارجی هم بخواهند از ایران تصویری داشته باشند، شاید این ساختمان برایشان یادآور ایران باشد. من سعی میکنم ازاین نماد استفاده کنم و زیاد دور و بر خودم را شلوغ نکنم. با انتخاب این موضوع میخواهم بگویم که این اتفاق دارد در ایران میافتد و برای همین ما برج آزادی را داریم که اسم خوبی هم با خود دارد. و بعد هم چون جنبش هم از همان جا شروع شده است. من در نقاشیهایم تعداد زیادی آدم میبینم. یعنی همان قدر که هست و تمام نقاشیهای من را آدمها میگیرند. آدمهایی که لباسهایی را پوشیدهاند که دوست دارند بپوشند. من در نقاشیهایم اصلاً روسری ندیدهام. و اگر نگاه کنید همان اتفاقی که دارد در دنیا میافتد، در ایران هم، در این نقاشیها دارد میافتد. شاید یک ایران تخیلی باشد، ولی من اعتقاد دارم که این اتفاق میافتد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بسیار قدم خوبی بود. مرسی. ادامه دهید.
-- بدون نام ، Jul 27, 2009سپاس