خانه > خیابان > خطوط خیابانی > جنبش کارگری، برگ برندهای خاموش برای سبزها | |||
جنبش کارگری، برگ برندهای خاموش برای سبزهابهزاد رادبسیاری از کسانی که دل در گروِ جنبشِ سبز دارند در این مرحله از جنبش دربارهی این مسئله میاندیشند که چگونه میتوان با خشونت روزافزونِ نیروهای سرکوبگرِ رژیم جمهوری اسلامی مقابله کرد. عکسها و ویدئوهای منتشر شده از روز عاشورا، چهرههایی را نشان میدهند که از درون جنبشِ سعی در مقابلهی با خشونت از طریق خشونت داشتند. عدهای این حرکتها را مشروع و بهعنوان «دفاعِ از خود» قلمداد کردهاند و عدهای دیگر دعوت به خویشتنداری نموده و معتقدند که این فرایند منجر به شکاف در درون جنبش میشود و در نهایت به نفع نیروهای افراطیتر و تا دندان مسلحِ رژیم تمام خواهد شد. به این تعبیر که این شکاف تنها در صحنه ماندنِ جمعیتِ کمی از طرفدارانِ جنبش سبز را به همراه دارد که در مقطع کنونی، خشونت را تنها راه مبارزه با سیستمی میبینند که حاضر به هیچگونه عقبنشینی و سازشِ سیاسیای نیست. اینکه بخش عظیمی از جنبش، دیگر در راه پیماییها و اعتراضات خیابانی به خاطر هزینههای بالای آنها شرکت نخواهند کرد را این عده ی تنها مانده در صحنه، آگاهانه یا ناخودآگاه همچون «سرنوشتِ» جنبش و نتیجهی عملِ «سرکوبگرانه و وحشیانهی» خشونتورزانِ نظام تلقی میکنند.
در حالِ حاضر شواهدِ زیادی اشاره از آن دارند که بخشهایی از رژیم که هم اکنون دست بالا را در تصمیمگیریهای سیاسی - امنیتی دارند خواهان کوتاه آمدن و امتیاز دادن به حاملانِ جنبش سبز نیستند. بدور از واقعیت است که بهعنوان تحلیلگر بر اساس معیارهای عقلانی خود به پیشبینی قدمهای بعدی این تصمیمگیرندگان پرداخت. «عقلانیتِ» آنها میتواند از جنس دیگری باشد. کسی که به آینده جنبش فکر میکند باید «این عقلانیت» را بهخوبی بشناسد و امکانِ عمل ناشی از چنین عقلانیتی را جدی بگیرد. در این مقام باید از آمال و آرزو ها، ترسها و نفرتهای خود فاصله گرفت، تا بتوان سمت و سوی حرکتهای بعدی این گروهها را تا حدی پیشبینی کرد. در مجموع بهنظر میرسد که بخشهایی از دستگاه حاکم در قدمهای بعدی خود از خشونتِ بیشتری استفاده خواهند کرد. استفاده از اصطلاحاتی همچون «محارب» و «مفسد فی الارض» در این مرحله از جنبش میتوانند از طرف عدهای از سردمدارانِ رژیم برای ترساندن تودهها استفاده شود. ولی کاربردِ چنین اصطلاحاتی میتواند به مرور زمان نوعی «خود - پویایی» پیدا کند و در نهایت باعث دست بالا یافتن کسانی در نظام شود که به چنین روشهای مقابلهای با رقیب، در نظر و عمل باور دارند. سرکوبِ نظامیِ جمعیتِ مانده در صحنهی جنبش که معتقد به مقابله یا دفاعِ خشن در مقابل خشونت هستند برای سرکوبگران خشنِ و بیرحم نظام کار دشواری نخواهد بود. این فرایند به نوبهی خود بهصورتِ یک دور باطل رادیکالیزهتر شدن و زیرزمینی شدنِ جنبش را بهدنبال خواهد داشت. همچنین احتمال شکاف افتادن میان سرکوبگرانِ درونِ نظام نیز در مرحلهی کنونی چندان بالا نیست. هرچه گفتمانِ نیروهایِ حاکم، مذهبیتر شود احتمال کمتری برای مقابله در برابر آن و پرداخت هزینهی این مقابله از سویِ عناصر عملگراترِ درونِ نظام وجود دارد.
اصطلاحاتِ مذهبیِ «محارب» یا «مفسد فی الارض» درجهی بالایی از خشونت را در خود نهفته دارند و بارِ ارزشی و درجهی پندارگونگیشان از اصطلاحات زمینیترِ «فتنهگر»، «آشوبگر» یا «ارازل و اوباش» بسیار بیشتر میباشد. در این مرحله یکی از مسائل کم هزینهتری که نَفَسِ نظام را در این «دوِ ماراتن» خواهد گرفت، اعتصابات سراسری است. آن هم نه فقط اعتصابات دانشجویی، آنگونه که برخی از تحلیلگران نقطهی تمرکز را بر آن گذاشتهاند. نیروهای افراطی حاکم که احتمال قویتر شدنشان در نتیجهی رادیکالیزه شدنِ جنبش وجود دارد، چندان دلِ خوشی از دانشگاه و دانشجو ندارند. آنها اعتصاب دانشجویان و حتی تعطیل شدنِ دانشگاهها را بهعنوان یک تهدیدِ حیاتی حس نمیکنند. نیروی مؤثری که اعتصابش باعث فشار بر رژیم خواهد شد، نیروی طبقه کارگر، و بهخصوص کارگرانِ بخش صنعت نفت و صنایع تولیدی است. متأسفانه زبانِ کنونیِ حاملانِ جنبش، زبانِ قشرهای متوسط است. بیانیههای مختلفی که داده میشود بیشتر بهدنبال ارتباط برقرار کردنِ با قشرهای متوسطِ تحصیل کرده است.
اصطلاحاتی همچون «آزادیِ بیان»، «انتخاباتِ آزاد»، «آزادی مطبوعات و احزاب»، «پاسخگو بودن مسئولان درجه اول» و غیره، هر چند احتمالِ بسیج قشرهای محدودی از کارگران را بهدنبال دارند، ولی بهصورتِ سمبلیک به بازنمایی نیازها و خواستههای صنفی آنها نمیپردازند. البته پایین بودن آگاهی طبقاتی در این قشرها مشکلِ بسیج آنها را برایِ حاملانِ جنبش دوچندان کرده است. یکی از قدمهایی که برای جلب توجه قشرهای کارگری میتوان برداشت ایجاد «صندوق بینالمللی اعتصاب» است. به گونهای که در میانمدت و بلندمدت برایِ این قشرها، این اطمینان حاصل شود که اولا آنها نیز جزئی از جنبش هستند و به خواستههایِ صنفیِ آنها نیز توجه میشود. و دوما امکان حمایت مالی از آنها در صورت شروع و طولانی شدن اعتصابات وجود خواهد داشت. این صندوق میتواند تحتنظر نیروهایِ مختلف اوپوزیسیونِ داخل و خارج کشور کار خود را شروع کند. پذیرشِ کمکِ مالی از همهی افراد و گروههای غیردولتی در سطح ملی و بینالمللی با توجه به همبستگیِ ملی و جهانی با جنبش میتواند در حالِ حاظر به نتایج مطلوبی برسد. نظامِ جمهوریِ اسلامی تبلیغاتِ خود را برایِ برچسبِ خارجی و بیگانه زدنِ به جنبش تا آنجا که توانسته انجام داده است. از اینرو خواهان همبستگی در سطحِ جهانی بودن، تنها میتواند حجمِ این تبلیغات را کمی بالاتر ببرد. همچنین استفاده از تجربیاتِ سندیکاها و گروههای کارگری در کشورهای صنعتی در زمینهی اعتصابات میتواند در قدمهای بعدی مورد توجه قرار گیرد. در همهی کشورهای صنعتی گروههای غیردولتی و همچنین ایرانیانی وجود دارند که با کمالِ میل در صورت ایجادِ چنین سازمانی به انتقالِ تجربیاتِ حوزهی زبانیِ خود بپردازند. این نکته، نکتهی کم اهمیتی نیست که از طریق اعتصاباتِ گستردهی کارگری، از نظامیشدنِ جنبش و جامعه جلوگیری خواهد شد و به تبع آن امکان استفاده از پتانسیلِ چنین جنبش کثرتگرا، انسانمحور و صلحطلبی که در تحولاتِ معاصر ایران بیمانند است، برای طرحریزی نهادهای سیاسیِ کثرتگرایِ آینده فراهم خواهد شد. یادمان نرود که در صورت خشن شدن و رادیکالیزهتر شدنِ جنبش حتی اگر جنبش نیز به پیروزی برسد، این احتمال همواره وجود دارد که کسانی در آینده در مصدر کار قرار گیرند، که از همقطارانشان خشنتر و رادیکالتر بودهاند. هرچند سازماندهیِ چنین صندوقی نیاز به همکاری و هماهنگیِ بسیار بالایی در میان گروه های مختلفِ جنبش دارد، ولی نتایجِ مثبتِ چنین اقدامی به فکر کردن و قدم برداشتن در این راه میارزد. نکتهی دیگر این است که همین همکاریها و سازماندهیهاست که باعث تجربهی عملی منشِ دموکراتیکی میشود که جنبش سبز بهدنبال آن است. خود این راه، هدف است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
Dorost vali sakht
-- jf ، Jan 19, 2010دوست عزیز من هم با نظر شما ١٠٠درصد موافقم خصوصا با «صندوق بینالمللی اعتصاب» .من که خودم در حال حاضر مقیم المان هستم امادهم با چنین صندوقی همکاری مداوم داشته باشم. محمد از المان
-- mohammad ، Jan 19, 2010جنبش سبز اگر به مطالبات امروز طبقه کارگر بی توجهی نشان دهد همچنان که تا به امروز نشان داده شانس تاریخی برای دگرگونی سیاسی در ایران را از دست خواهد داد
-- پانته آ ، Jan 20, 2010با سلام به همه مدافعان جنبش دمکراسی خواهی در ایران.
-- بدون نام ، Jan 20, 2010ایجاد (صندوق بین الملی اعتصاب) بی شک گامی مثبت برای کمک به جنبش دمکراسی خواهی میتواند باشد در صورتی که نظریه پردازان این مهم بتوانند با تدوین برنامه ای با اهداف مشخص و تشکیل یک گروه حقوقی برای کنترل و مدیریت چنین امر مهمی ارائه کنند.
بی شک هموتنان ایرانی در صورتی حاضر به کمک خواهند بود که اطمینان کامل از نیت انساندوستانه این صندوق داشته باشند.
فرزاد آلمان
چرا فکر می کنید اگر طبقه کارگر برایش فرقی نمی کند که توسط جناح خامنه ای و یا جناح پسر خاله اش یعنی موسوی استثمار شود، از روی ناآگاهیش است؟ سران این جنبش سبز سالها در قدرت بودند، هشت سال موسوی و هشت سال خاتمی، و در این سالها کارگران بخاطر تلاش برای اولیه ترین حقوق شان یعنی تشکل با دستگیری و زندان و شکنجه روبرو بودند، مثل حالا که جناح احمدی نژاد در قدرت است و نه تنها کارگران حق طلب در زندانند، بلکه حقوق کارگران را برای کاری که انجام داده اند نمی دهند. برای کارگر این دو جناح سبز یا سیاه یکی هستند، دو بازوی قدرت اند که شیره کارگر را می نوشند - دعوایشان هم حالا سر همین شیره است. هر جناح می خواهد همه ثروتی که تولید می شود خودش ببرد. دل هیچ یک از سران این دو جناح برای مردم نسوخته و کارگران در ایران این را می فهمند. این شما هستید که متوجه نیستید، سران جنبش سبز دارند از مردم برای قدرت گیری خودشان استفاده می کنند. و ماهیتا هیچ تفاوتی با جناح دیگر ندارند.
-- رویا ، Jan 20, 2010نخیر رویا خانم . ما هم دستکم به اندازه شما متوجه هستیم. کسی نگفته که کارگران برای موسوی یا کس دیگری به میدان بیایند. همه بحث سر این است که حال که فضای سیاسی در حال رادیکالیزه شدن است کارگران هم به جنبش بپیوندند و مطالبات «خودشان» را مطرح کنند. مگر نه اینکه در سفر رییس دولت کودتا به شیراز، کارگران مخابرات به استقبالش رفتند و پلاکارد «۱۱ ماه است حقوق نگرفتیم» را بلند کردند و کتک هم خوردند؟ بحث این است که چرا نمی آیند و همین پلاکارد را در تظاهرات جنبش سبز بلند کنند؟ کسی نگفته که کارگران بیایند پشت سر اطلاحطلبان حکومتی. بر عکس: کارگران بیایند درون جنبش تا جنبش را به سمت مطالبات تاریخی خودشان بکشند. تا حالا که دیگر مشخص شده این جنبش رهبری متمرکز ندارد. هر کسی که شعار رادیکال مطرح کند جنبش به طرف او می رود. چپ ایرانی آنقدر اسیر شعارها و توهمات باستانی است که هنوز این دینامیسم جنبش را نفهمیده. دقیقا عین ج اا، که دارد دنبال سر جنبش می گردد و پیدا نمی کند. ضعف تئوریک و تنزه طلبی جنبش چپ باعث شده که حضور و شعارهای چپ در جنبش خیلی کمرنگ باشد. نمونه اش هم شما که هر تلاشی برای وارد کردن مطالبات کارگری در جنبش را به چماق حمایت از اصلاح طلبان حکومتی می کوبید.
-- بهمن ، Jan 21, 2010نه، مرسی
ما نمیخواهیم یکبار دیگه، انقلبمون دزدیده بشه (اینبار توسط کمونیستها)
مردم رهشون رو خودشون پیدا میکنند، همونطور که بدون وجود حزب سیاسی، جنبش سبز رو راه انداختند
لطفا با این ظاهر مهربان، گرگ در پوستین بره نشوید، چون خوب میدونیم که دارید فکر میکنید که نوبتی هم که باشه نوبت شما کومنیستهاست
-- majid ، Jan 21, 2010ما فقد دمکراسی و سکولاریسم میخواهیم و دوری از هر گونه ایدئولوژی