خانه > روز شمار یک انقلاب > ۳۱ سال پیش در چنین روزی > ۲۱ بهمن، آغاز جنگ خیابانی در تهران | |||
۲۱ بهمن، آغاز جنگ خیابانی در تهرانسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویبه مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی ایران، رادیو زمانه اقدام به باز انتشار مطالب «روزشمار انقلاب ایران» میکند. یادآوری میشود این مجموعه سال گذشته طی بیش از یکصد قسمت منتشر شده است. بختیار: روحانیت در ایران به همه چیز کار دارد جز معنویت و مذهب شاپور بختیار امروز صبح در مجلس سنا حضور یافت و در سخنانی گفت که اغلب مخالفین مایل به مذاکره در حدود قانون و چیزهای معقول نیستند و برنامه مشخص هم ندارند. وی از اینکه «در یک رژه چهارصد، پانصد هزار نفری یا یک میلیون نفری یک پرچم ایران بود که آن را هم دستور دادند پایین بیاورند، ابراز تأسف کرد.» نخست وزیر ایران گفت: «اینکه چگونه مخالفین ما استقلال و آزادی و دموکراسی را در این مملکت میخواهند مستقر بکنند، بحثی است جداگانه چون خود مخالفین هم دقیقاً نمیدانند، فعلاً به شعار و داد و فریاد قناعت میکنند. وقتی ما به روزنامهای آزادی دادیم و گفتیم مشروطیت یعنی آزادی مطبوعات، همین روزنامه جز انتشار اکاذیب کاری انجام نمیدهد. وقتی به یکی از مسئولین مراجعه میشود میگویند آقا ما آزاد نیستیم. ساواک آخوندی و ساواک کمونیستها بر آنان فشار میآورند. اینجا مقداری شهامت میخواهد. اینجا باید گفت نه این دیکتاتوری و نه آن دیکتاتوری. این است وضعیت آزادی و خواب دموکراسی که برای ما میبینند.» شاپور بختیار از روحانیون نیز انتقاد کرده و گفت: «در این مملکت روحانیت همه کاره هستند جز معنویت و مذهب، با معنویات و مذهب کاری ندارند، ولی دایماً در حال میتینگ هستند و کار سیاستمداران را میکنند. اینها افرادی هستند که پرمدعا هستند تا وقتی که جلوی آنها ایستادگی نمیشود. وقتی که ایستادگی شد، البته توأم با منطق، این منطق را هم قبول خواهند کرد.» وی در پایان گفت که رأی ملت در یک محیط آرام و آزاد و با تعقل با روشی که کار مشکلی هم نیست، میتواند یک حکومت را جانشین حکومت دیگری بکند و من برای این راه همیشه حاضر هستم، ولی وقتی که صحبت از تشنج و صحبت از پای در آوردن مملکت از نظر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی باشد، این ایستادگی ادامه خواهد داشت و آن کسی موفق خواهد شد که یک ربع ساعت بیشتر از دیگری مقاومت بکند...»
متن سخنرانی نخست وزیر شاپور بختیار در آخرین روز نخست وزیریاش گفت: اغلب مخالفین، نه همه آنها، البته مایل به مذاکره در حدود قانون و چیزهای معقول نیستند و چون برنامه مشخص هم ندارند، لاجرم به جنجال و اغتشاش و تشنج در سطح مملکت از ماهها پیش شروع کردهاند که وقتی که تمام خواستههای آنها برآورده شود بر طبق همین قوانین که تقدیم مجلس شده، باز تقاضای دیگری دارند که اغلب به صورت ناقص ولی با این فکر که پس از اینکه دولت این تقاضاها را اجرا کرد، با وجود این به این اغتشاشات ادامه بدهند. من نمیخواهم عرض کنم که تمام مردم برنامه براندازی مملکت ما را دارند، ولی میتوانم ناراحت باشم که در رژه چهارصد، پانصد هزار نفری یا یک میلیون نفری یک پرچم ایران بود که آن را هم دستور دادند بیاورند پایین و از این مسیر خارج کنند. این گزارشی بود که برای من بسیار دردناک بود و امیدوارم که دیگر شاهد چنین چیزی در این مملکت نباشم. حالا جای پرچم سه رنگ ما چه خواهد بود؟ چگونه استقلال و آزادی و دموکراسی را مخالفین ما در این مملکت میخواهند مستقر بکنند، آن بحثی است جداگانه و چون خود مخالفین هم دقیقاً نمیدانند، فعلاً به شعار و داد و فریاد قناعت میکنند. وقتی که شما در یک روزنامه کثیرالانتشار که ۲۵ سال تمام تحت کنترل ساواک و سانسور و همه قسم فشار بود وقتی ما به چنین روزنامهای آزادی دادیم و گفتیم مشروطیت یعنی آزادی مطبوعات، همین روزنامه جز انتشار اکاذیب کاری انجام نمیدهد. وقتی به یکی از مسئولین مراجعه میشود میگویند آقا ما آزاد نیستیم. ساواک آخوندی و ساواک کمونیستها بر آنان فشار میآورند. من گفتم آزادی را برای چه میخواهید. شما میگفتید که آزاد نیستیم. آزادی دادیم. حالا که آزادی دادیم برمیگردید و میگویید که ما آزاد نیستیم؟ اینجا مقداری شهامت میخواهد. اینجا باید گفت نه این دیکتاتوری و نه آن دیکتاتوری. اگر شما آزادی میخواهید، آزادی این است که آنچه را منطبق با حقیقت است چه به ضرر دولت و چه به نفع دولت اقرار بکنید و بنویسید، برای مردم روشن بکنید. در یک کنفرانس مطبوعاتی که با خبرنگاران خارجی و داخلی داشتم یکی از روزنامهنگاران ایرانی از من پرسید: شما که همیشه با صراحت و صداقت افکار خودتان را بیان کردید، آیا به فلان سوال که بعد مطرح کرد جواب خواهید داد؟ من به ایشان جواب دادم که من خوشحالم که شما فرمودید که من با صداقت و صراحت جواب میدهم. آیا ممکن است در روزنامه امشب بنویسید اینها را؟ چنین خبری در آن روزنامه پیدا نشد. این است وضعیت آزادی و خواب دموکراسی که برای ما میبینند. ما به عنوان ایرانی، این مخالفین را هم به عنوان برادر باید نگاه کنیم. ما نباید با خشونت و مخصوصاً کشتار در مقابل این مردم بایستیم. خوب این یک امر طبیعی است که این تحول ۲۵ ساله بدون تشنجاتی امکانپذیر نیست. ولی من بارها گفتهام که این تحمل و مدارا دلیل ضعف نیست و همانطور که بارها نشان دادهام، در آنجا که بایستی ایستادگی به هر قیمتی بشود، خواهد شد. مسأله دیگری که بنده لازم میدانم حضور سناتورهای محترم عرض کنم، این است که انقلابی در ایران شد که خود من هم سهم بسیار کوچکی در آن داشتم و از این سابقهای که در این راه دارم مفتخرم، اما انقلاب برای انقلاب نیست. انقلاب برای هدفی است و برنامهای است که میخواهند به آن برسند. وقتی که رسیدند اگر باز هم انقلاب ادامه پیدا کرد، این مسلماً به صورت یک دیکتاتوری نمایان خواهد شد و آن آزادی را که انقلاب باید بیاورد از بین خواهد برد. من قبل از اینکه آیتالله خمینی به ایران بیایند در یک نطق بسیار روشن تذکر دادم که هر خونی که ریخته شود و هر تشنجی که در این مملکت انجام گرفت بدانید که من مسئول یا مسئولین آن را به اسم معرفی خواهم کرد. هر کس باید مسئولیت خودش را قبول کند. وقتی که کسی گفت من رهبرم، مسئولیت دارد. اگر مسئولیت نداشته باشد، نتیجه پیداست که ضرر و زیان پیش میآید...
نخست وزیر در بخش دیگری از آخرین سخنانش در ایران گفت: روزنامهها به طور دایم و بر خلاف حقیقت منتشر میشوند و لابد شما هم خواندهاید که ۱۶۰ همافر اعدام شدند و ۳۴ نفر دیگر اعدام خواهند شد. من به آزادی، به خدا، به وجدانم، جلوی آقایان قسم میخورم که یک نفر هنوز محاکمه نشده، چه برسد به اعدام. شما هر روز میخوانید که همافران چه کردهاند؟ اصولاً این لغت همافر و این جریانات را اشخاصی میگویند که نمیدانند همافر چیست و کیست. چه آدمی است و وظایفش چیست. آنوقت برای ایجاد تزلزل در ارکان ارتش که ضامن استقلال این کشور است، ایجاد تشنج میکنند و ایجاد دودستگی برای بر هم زدن استقلال مملکت میکنند... چنانچه دیشب شنیدید یک جریانی در یکی از پادگانها بود... ساعت دو بعد از نصف شب به بنده اطلاع دادند که بین همافران و هنرجویان برخوردی شده است... ما روی همان روح دموکراسی و آزادگی که همیشه مایلیم در این مملکت رایج باشد و استمرار داشته باشد، باز فیلم آمدن آیتالله خمینی را بگذارند. در یکی از اتاقهای خواب، یکی از اتاقهای ناهارخوری بین چند نفر از این همافران و هنرجویان بحثی شروع میشود خوب تا این حد هم قبول میشود که حتا در یک پادگان نظامی هم چنین اتفاقی بیافتد. ولی دامنه کار بالا میگیرد و بعد با وسایلی که کاملاً روشن است که از خارج تحریک میشوند، این موضوع به وسیله تلفن به افراد معین در اطراف آنجا و خیابان ژاله و قسمتهای شرق تهران اطلاع داده میشود و در عرض شاید بیست دقیقه چند هزار نفر آمدند و دور پادگان را گرفتند و بعد به بنده اطلاع میدهند که وضعیت این است. البته بنده هم دستور دادم که قوای امدادی فوری پادگان را محاصره کنند و از زد و خورد جلوگیری کنند و حتیالمقدور کاری که کردهاند همین بود و بعد از چندین ساعت زد و خورد و استعمال گاز اشکآور، یک ملایی که من نمیدانم در این مملکت روحانیت همه کاره هستند جز معنویت و مذهب، با معنویات و مذهب کاری ندارند، ولی دایماً در حال میتینگ هستند و کار سیاستمداران را میکنند. یک آخوندی بالای یکی از اتوبوس ها میرود و شروع میکند به تحریک و شعار دادن. این جریان بود تا ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب. ولی وقتی که قوای انتظامی به آنجا وارد میشوند، ایشان صفحه را عوض میکند و شروع میکند به اینکه مردم آرام باشید، شما برادرید، شما برابرید، خواهش میکنم متفرق شوید و غیره... اینها افرادی هستند که پرمدعا هستند تا وقتی که جلوی آنها ایستادگی نمیشود. وقتی که ایستادگی شد، البته توأم با منطق، این منطق را هم قبول خواهند کرد... هر قدر که این آقایان بخواهند به وسیله هو و جنجال، ما را از میدان بیرون کنند موفق نخواهند شد. تنها رأی ملت در یک محیط آرام و آزاد و با تعقل با روشی که کار مشکلی هم نیست، میتواند یک حکومت را جانشین حکومت دیگری بکند و من برای این راه همیشه حاضر هستم و در این راه مذاکره هم میکنم و آماده مذاکره هم همیشه خواهم بود. ولی وقتی که جمعیت از استفاده از انقلاب در انقلاب و صحبت از تشنج و صحبت از پای در آوردن مملکت از نظر اقتصادی و سیاسی و اجتماعی باشد، این ایستادگی ادامه خواهد داشت و آن کسی موفق خواهد شد که یک ربع ساعت بیشتر از دیگری مقاومت بکند... هنرجویان نیروی هوایی پادگان دوشان تپه در ساعت هشت و نیم دیشب به تماشای فیلم بازگشت آیتالله خمینی به کشور که از تلویزیون پخش میشد، در خوابگاه خود پرداختند. آنها با دیدن تصویر آیتالله خمینی هر بار صلوات فرستاده و ابراز احساسات کردند. این ابراز احساسات باعث اعتراض عدهای از افراد گارد جاویدان مأمور در نیروی هوایی شد. این اعتراض، موجب درگیری میان افراد گارد با هنرجویان شد. با آغاز درگیری، همافران نیز به حمایت از هنرجویان برخاستند. عده زیادی از هنرجویان و همافران نیز از پادگان فرار کرده و به خانه و ستاد آیتالله خمینی در مدرسه رفاه پناهنده شدند. در سطح شهر شایع شد که صدها تن از همافران توسط نیروهای گارد در پادگان دوشان تپه اعدام شدهاند.
آغاز جنگهای خیابانی در تهران حدود ساعت هشت و نیم صبح و همزمان با سخنرانی شاپور بختیار، نخست وزیر در مجلس سنا، انقلابیون که به طرفداری از همافران آمده بودند، با استفاده از غفلت مسئولین مرکز آموزش هوایی دوشان تپه، وارد محوطه آن مرکز شده، با به دست آوردن کلید اسلحه خانه به همراه همافران مسلح شده و در مقابل افراد گارد جاویدان صفآرایی کردند. تیمسار قرهباغی نیز در جریان قرار گرفت و به ربیعی تلفن کرد. وی را بازخواست کرد و به وی گفت که شما نه اصول حفاظت را رعایت کردید نه اصول دیگر را. ضعف آنجا در منتهی درجه است و مسئولین این وضعیت باید تحویل دادگاه شوند. هادی غفاری که در میان مردمی که داخل پادگان شده بودند حضور داشت گفت که در اسلحهخانه شکسته نشد بلکه یک استوار آمد و کلید آن را داد. ربیعی در سخنانی که با سخنان قرهباغی و هادی غفاری هماهنگ است، میگوید: «من به خدا از روز پنجشنبه ۱۹ بهمن دینم را به انقلاب ادا کردم. همبستگی اعلام کردم. آن جمعه شب میتوانستم پنج تا مسلسل بگذارم جلوی اینها که تکان نخورند، حداقل دورشان را بگیرم، اسلحه تقسیم کردم. دستور بختیار و قرهباغی را اجرا نکردم.» وی میگوید: «من دیسیپلین را رعایت نکردم تا مخالفین بتوانند وارد پادگان بشوند.» ربیعی میگوید: «در اسلحهخانه شکسته نشد بلکه به دستور او باز شده است. وی نام چند نفر را میبرد که به آنها گفته است که بروند در اسلحهخانه را برای مخالفین باز کنند تا همافران مسلح شوند. و سپس در مدت کوتاهی هشت هزار همافر، هنرجو و پرسنل نیروی هوایی مسلح شده به پشت بامها رفته و شروع به تیراندازی میکنند.» بدین ترتیب جنگ داخلی آغاز میشود. در همین حال به دستور تیمسار نشاط نیروهای گارد از پادگان دوشان تپه عقبنشینی میکنند. قرهباغی مینویسد که تیمسار نشاط نیز به انقلابیون پیوسته بود و در آن دو روز آخر دستورات فرماندهی ارتش را اجرا نمیکرد. بدین ترتیب عده زیادی از نیروهای مسلح همافر، هنرجو و انقلابی از پادگان خارج شده و خیابانهای اطراف را به تصرف خود درمیآورند. اینک بخشی از تهران در اختیار نیروهای انقلابی مسلح قرار گرفته است. هزاران تن از نیروهای مسلح مردمی و همافر در خیابان فرحآباد پشت کسیههای شن و خاک سنگر گرفتند. مردان مسلح به زودی در بخشهای مختلف شهر سنگربندی کرده و پس از مدتی کوتاه حمله خود را به کلانتریها شروع میکنند. اعضا و هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق نیز که در دانشگاه تهران سالروز سیاهکل را با دو روز تأخیر ـ به علت تظاهرات حمایت از نخست وزیری بازرگان ـ برگزار میکردند و خواستار جنگ مسلحانه برای سقوط دولت بختیار بودند نیز به جنگجویان انقلابی میپیوندند.
آیتالله خمینی از مردم خواست در خیابانها بمانند به دستور نخست وزیر، فرمانداری نظامی تهران در ساعت دو بعداز ظهر با صدور اطلاعیه شماره چهل خود ساعات حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعد از ظهر امروز تا پنج صبح اعلام کرد. ساعتی بعد فرمانداری نظامی با صدور اطلاعیهای دیگر ساعات منع عبور و مرور را تا ۱۲ ظهر فردا تمدید کرد. این مقدمهچینی بود که دولت بختیار برای سرکوب مهاجمین مسلح به نهادهای نظامی رژیم آغاز کرده بود. در برابر این اطلاعیه فرمانداری نظامی، آیتالله خمینی و نخست وزیر دولت انقلابی مهندس بازرگان با صدور اطلاعیههایی از مردم میخواهند که به اطلاعیههای فرمانداری نظامی توجهی نکنند. آیتالله خمینی با انتشار اطلاعیهای با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرمانداری نظامی تهران، مخالفت کرده و آن را ملغی اعلام کرده و گفت: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعو و خلاف شرع است و مردم بههیچوجه به آن اعتنا نکنند... اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی برندارند و لشکر گارد به محل خودش برنگردد... تصمیم آخر خود را به امید خدا میگیریم.» دولت موقت بازرگان نیز با صدور اطلاعیهای، اعلامیه فرمانداری نظامی را توطئهای علیه انقلاب دانست. متن اعلامیه به این شرح است: اعلامیه شماره یک دولت موقت بسمه تعالی
جلسه شورای امنیت ملی جلسه شورای امنیت ملی در ساعت شش بعد از ظهر با حضور بختیار، میرفندرسکی، شفقت، مقدم، بدرهای، ربیعی، حبیباللهی، محققی، رحیمی، خواجه نوری و امینی افشار تشکیل شد. بختیار به فرمانده نیروی زمینی دستور میدهد که برای سرکوبی مسببین وقایع مرکز آموزش دوشان تپه، نیروی هوایی و فرمانداری نظامی را تقویت کند. بختیار در این جلسه میگوید: «تا به حال من صبر کردم. بیش از این نمیشود تحمل کرد.» و سپس به سپهبد مهدی رحیمی، فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی دستور میدهد که از این ساعت، حدود هفت بعد از ظهر، مقررات حکومت نظامی را در تهران به اجرا گذاشته، تظاهرات را متفرق کرده و از اجتماعات جلوگیری نمایند. نخست وزیر به تیمسارمقدم، رییس ساواک نیز دستور میدهد: «تیمسار هم آن طرح خود را به موقع اجرا گذاشته و آن عده را هم که با هم بررسی کردهایم دستگیر نمایید. مقدم میگوید برای اجرای این دستور باید تیمسار بدرهای مأموران گارد را در اختیار ساواک بگذارد.» شاپور بختیار، نخست وزیر به سپهبد ربیعی، فرمانده نیروی هوایی نیز به صورت کتبی دستور بمباران منطقه تسلیحات در مسلسلسازی را میدهد. دراین منطقه همافران و انقلابیون مسلح جمع شده بودند. در این دستور آمده است: «به وسیله هواپیما و یا وسایل دیگر در منطقههای انبارهای اسلحه اعلامیه پخش کنید و از جمعیت بخواهید که ظرف یک ساعت متفرق شوند. پس از اخطارهای متعارف، در رأس ساعت هشت بمباران را آغاز کنید.» ارتشبد قرهباغی، رییس ستاد مشترک دستور داشت که نتیجه عملیات را در همان شب یا فردای آن به اطلاع نخست وزیر برساند. نه قرهباغی، نه مقدم و نه ربیعی هیچیک مسلماً قصد اجرای دستورات این جلسه را نداشتند اما هیچکدام نیز این قصد خود را در جلسه شورای امنیت ملی اعلام نکردند. ذهن مقدم و قرهباغی را مسلماً جلسه فردای شورای عالی نظامی و نتیجه از پیش معلوم شده آن مشغول میکرد و نه دستورات نخست وزیر. دیگر زمان جدایی از بختیار آغاز شده بود. آیا راهی جز این وجود داشت. بختیار بعدها میگوید بلی، ولی قرهباغی میگوید نه.
فتح کلانتریهای تهران توسط انقلابیون مسلح در ساعت چهار و نیم بعد از ظهر، کلانتری تهران نو پس از چند ساعت زد و خورد با نیروهای مسلح نیروی هوایی و مردم سقوط کرد. در این درگیریها عدهای از دو طرف کشته شدند. از این پس کلانتریها یکی پس از دیگری تخلیه شده و سپس به دست نیروهای مسلح انقلابی و همافران نیروی هوایی به آتش کشیده شدند. تا پیش از پایان شب کلانتریهای تهران نو، چهارده، شانزده، بیست و یک و نه و کلانتری نارمک، ده و یازده و کلانتری شهر ری سقوط کرد. سرهنگ کیخسرو نصرتی، رییس ستاد پلیس تهران با موافقت سرلشکر مولوی، رییس پلیس تهران، در پی دستور تیمسار رحیمی مبنی بر اقدام به سنگرگیری برای ساعت چهار و نیم بعد از ظهر و رعایت دقیق منع عبور و مرور و تیراندازی به هر جنبندهای که دیده میشود، فرماندهی عملیاتی را که قرار بود به وسیله کلانتریهای ۱۲، ۱۶، و ۱۷ انجام شود به عهده گرفت و آنها را تحویل انقلابیون داد. در ضمن با دستور به تمامی روسای کلانتریها گفت: «اوضاع شهر وخیم است و پلیس را یارای مقابله با مردم نیست و برای آنکه کشته نشوید بهتر است کلانتریها را تخلیه کنید.» وی میگوید: اغلب کلانتریها مطابق دستور ما رفتار کردند و پس از اولین برخورد با جمعیت ساختمانها را تخلیه کردند. سربازان فرمانداری نظامی بدین ترتیب و بر اساس دستور از مقابل مردم میگریختند و شهر به تصرف انقلابیون درآمد. بسیاری از آنها به پادگانهای خود مراجعت کرده و باعث بینظمی و اغتشاش بیشتر در این پادگانها شدند. ارتشبد قرهباغی پس از اطلاع از تخلیه کلانتریها شدیداً سپهبد رحیمی، فرمانده نظامی را مورد مواخذه قرار داد، اما رحیمی گیج و مبهوت نمیدانست که چرا برخی از کلانتریها بدون کوچکترین مقاومتی تسلیم شدهاند. سرهنگ کیخسروی تمامی تلفنهای رحیمی را در آن روز و نیز روز بعد گوش میداد. سرهنگ کیخسروی در روزنامه اطلاعات دوم اسفندماه ۱۳۵۷ با بیان مطالب بالا میگوید که وی از دو سال قبل در شهربانی کل کشور مخفیانه به نفع نهضت ملی ایران فعالیت میکرده و سرانجام در روز ۲۱ بهمن توانسته باعث تخلیه کلانتریهای شهر تهران و در نتیجه فتح آنها به وسیله مردم شود.
کیانوری: نیروهای انقلابی در ارتش رخنه کردهاند روزنامه اطلاعات ۲۱ بهمن در مقالهای با عنوان «نیروهای انقلابی در ارتش رخنه کردهاند»، مصاحبه نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده ایران را با یک نشریه مجاری منتشر کرد: بوداپست، خبرگزاری فرانسه. نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب کمونیست ایران، حزب توده، ضمن مصاحبهای که در شماره امروز روزنامه «نب زابادساگ» انتشار یافته گفته است که ایران در حال یک انقلاب دموکراتیک ضد امپریالیستی است. این روزنامه که تاریخ و محل انجام این مصاحبه را ذکر نکرده گفتههای دبیر کل حزب کمونیست را تحت عنوان «برای یک جمهوری آزاد و بیطرف» انتشار داده است. کیانوری گفته است که همه ملت ایران برای الغای رژیم دیکتاتوری سلطنتی مبارزه میکند و خواهان یک جمهوری ملی آزاد و خارج شدن آمریکاییها از ایران هستند. او تأکید میکند که انقلاب کنونی ایران رنگ مذهبی دارد. چرا که در ایران مذهب شیعه ریشههای عمیق دارد. رهبر حزب توده همچنین گفته است که تعداد زیادی از روحانیون ایران از مدتها پیش به رهبری آیتالله خمینی به طور جدی و مداوم علیه دیکتاتوری شاه مبارزه میکنند و از آیتالله خمینی که درخور احترام هر جنبش انقلابی است ستایش کرده است. رهبر حزب توده خاطرنشان میکند که حزب وی کاملاً از هدفهای آیتالله خمینی برای تحقق بخشیدن به هدفهای انقلابی و تشکیل یک شورای انقلاب اسلامی که برای سقوط بختیار و ژنرالهایش مبارزه خواهد کرد پشتیبانی میکند. کیانوری اضافه کرده است که حزب توده از یک سیاست اتحاد با نیروهای دیگر در ایران پیروی میکند و در پایان گفته است که نیروهای انقلابی هم اکنون در ارتش رخنه کردهاند و به این ترتیب خطر کودتا کاهش یافته است.
کیسینجر: بیتصمیمی کارتر باعث سقوط شاه شد روزنامه اطلاعات ۲۱ بهمن از قول رادیو لندن نوشت: «کیسینجر، وزیر خارجه سابق آمریکا در مصاحبه با هفتهنامه اکونومیست چاپ لندن دولت کارتر را به خاطر نحوه مقابله آن با بحران ایران به شدت مورد حمله قرار داده است. طبق گزارش این مجله، کیسینجر علت سقوط شاه را بیتصمیمی دولت آمریکا و سیاست بیموقع حقوق بشر آن قلمداد میکند. وی میگوید دولتهای دانا با دادن امتیازهای به موقع از انقلابها پیشی گرفته و جلوی آن را میگیرند، در حالی که وقتی انقلاب شروع به حرکت کرده باشد دیگر نمیشود با مصالحه و دادن امتیاز از حرکت آن جلوگیری کرد.» کیسینجر چنین فکر میکند که سیاست حقوق بشر دولت آمریکا در متزلزل شدن اوضاع ایران مستقیماً موثر بوده است. طبق اظهارات وی یکی از دلایلی که باعث شد شاه روحیه خود را ببازد این بود که از پشتیبانی آمریکا اطمینان نداشت. روزنامه دیلی تلگراف نیز در تایید نظرات کیسینجر مینویسد: اگر آمریکا به شوروی اجازه دهد که هر جا که اهمیتی دارد از نظر نظامی آمریکا را محاصره کند و هر جایی را که بخواهد به تصرف خود درآورد متحدان آمریکا و نیز کشورهای بیطرف اعتماد خود را به آمریکا از دست میدهند و دشمنان آمریکا جریتر میشوند. مثل شاه که علیرغم اشتباهات، مترقیترین حکمران منطقه بود، اگر مداوماً بر آنها بیش از آنکه امنیت آنها اجازه دهد در مورد حقوق بشر فشار آید، کنترل از دست خواهد رفت. آخرین روز دولت بختیار و حکومت پهلوی روز بیست و یکم بهمنماه، آخرین روز دولت سی و هفت روزه بختیار و حکومت پنجاه و هفت ساله پهلوی، رو به پایان میرفت و روز بیست و دوم بهمن آغاز میشد، آغاز دورانی سی ساله با سرنوشتی دیگر.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مرسی تمام آن روزها جلوی چشمم آمد. عجب روزی بود آن بیست ودوم بهمن و بی چاره بختیار خیلی بد آورد. چه کسی می توانست جلوی خمینی به ایستد؟ هیچ کس و چه کسی از فردای انقلاب خبر داشت؟ هیچ کس. این انقلاب با همه انقلاب های دنبا فرق می کند. نمونه ای جالب و عالی از یک جنبش پوپولیستی تمام عیار.
ف. عرب
-- بدون نام ، Feb 11, 2010موفق باشید.