خانه > روز شمار یک انقلاب > ۳۱ سال پیش در چنین روزی > «جمهوری اسلامی، همان جمهوری دموکراتیک است» | |||
«جمهوری اسلامی، همان جمهوری دموکراتیک است»سعید بشیرتاش، ابراهیم نبویبه مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی ایران، رادیو زمانه اقدام به باز انتشار مطالب «روزشمار انقلاب ایران» میکند. یادآوری میشود این مجموعه سال گذشته طی بیش از یکصد قسمت منتشر شده است. بازرگان: جمهوری اسلامی در واقع همان جمهوری دموکراتیک است به گزارش روزنامه اطلاعات، مهندس مهدی بازرگان، نخست وزیر دولت انقلابی دیروز در میان حدود یک میلیون نفر مردم تهران که از اولین ساعات صبح در محل دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند پیرامون مشکلات جاری مملکت سخن گفت. طی این سخنرانی که در مسجد دانشگاه تهران ایراد شد و یک ساعت و نیم به طول انجامید، بازرگان برنامه دولت انقلابی را در شش ماده اعلام داشت. در این سخنرانی که از ساعت یازده صبح آغاز شد، نخست وزیر دولت انقلابی مشکلات جاری مملکت را رابطه با ارتش، دولت بختیار بیان داشت و از ملت خواست که در اجرای مقاصد دولت انقلابی و ترمیم اوضاع اقتصادی مملکت با تمام توان خود دولت موقت را یاری دهند. وی گفت نباید انتظار داشت که همه چیز به فوریت انجام گردد بلکه باید با تحمل بیشتر مراحل انقلاب را طی کرد. مردمی که در دانشگاه تهران اجتماع کرده بودند با قطع کردن سخنان بازرگان و بالا بردن دستها، و گفتن سه مرتبه الله اکبر بارها او را تایید کردند. بازرگان گفت: همانطور که میدانید و مقام رهبری انقلاب در انتخاب رییس دولت اعلام کرد، خطوط اصلی و وظایف دولت موقت به قرار ذیل است؛ یک، احراز و انتقال قدرت، دو، ارائه و اثبات قانونیت (رفراندوم)، سه، احیاء و اداره و اصلاح مملکت، چهار، انتخابات مجلس موسسان و ارجاع به آراء عمومی برای برای تکوین و تصویب قانون اساسی جدید، پنج، انتخابات مجلس شورای ملی، شش، استعفاء و تحویل کار به رییس جمهوری و به دولت رسمی بعدی. وی گفت همانطور که از اسمش برمیآید این دولت، موقت است. کارش سر و سامان دادن و احیاء و سرپا بردن اوضاع برای تحویل دادن به حالت قطعی و دائمی است، با حداقل صدمات، خسارات و تلفات.
اولاً، هیأت دولت به دنبال مطالعه و مشاوره و مراجعاتی که در جریان است معرفی خواهد شد، امروز انتظارش را نداشته باشید. دولتی که در جریان است پس از تصویب شورای انقلاب و تایید «امام» معرفی خواهد شد. ثانیاً، چگونگی مراحل و موانع که طی مراحل اولیه الان در پیش داریم همه را کنجکاو و نگران کرده، ارتش و دستگاه دولت مدعی قانونی بودن است. راجع به ارتش؛ ما ارتش را از ملت میدانیم و برای ملت و همراه ملت میخواهیم. بسیاری از سربازان و افسران در سطوح مختلف همین کار را کردند، آقایان امرای ارتش هم ایرادی و مخالفتی ندارند و همین را اصرار و اظهار میکنند و اضافه مینمایند ما سوگند وفاداری به قانون اساسی خوردهایم، مسلمانیم باید به سوگند قرآن عمل کنیم. توضیح میدهند که ارتش حافظ تمامیت و استقلال ملت و مملکت است. میخواهند که بههیچوجه وارد سیاست و درگیر با جنبش انقلاب، یعنی مانع جنبش انقلاب و مبارزات ملت نشوند. ما هم غیر از این نمیگوییم. اضافه میکنیم، تصریح میکنیم که ارتش در دل ملت جا دارد، ولی ارتش نباید آلت دست و زیر فرمان استبداد و استیلای خارجی باشد و اجراء کننده منافع شخصی و استعماری کسی غیر از خود ملت باشند. دستگاه دولت دولت آقای بختیار با این قصد و داعیه روی کار آمد، آزادی پس گرفته شده مطبوعات را مجدداً برگرداند. حکومتهای نظامی تهران و شهرستانها را منحل سازد، تعطیل کند آزادی اجتماعات بدهد باقیمانده زندانیان سیاسی را تصفیه کند، البته تصفیه نه به معنای استالینی. آن تصفیه به معنای انسانیاش. شاه را هم روانه خارج کند و وعدههای دیگر. قسمتهایی از این برنامه اجرا شد که بنده برای رعایت انصاف باید بگویم دولتهای قبلی نکردند یا نتوانستند یا نخواستند بکنند. ایشان شکایت و گله دارند که چرا از این اعمال من تقدیر نمیکنید. بحث در اینها نیست اینها به جای خود محفوظ. آنچه آخر سر عرض خواهم کرد، آنچه مورد اشکال و ایراد و اختلاف است قانونی بودن دولت ایشان و نشستن بر جای همان غاصبین و دشمنان ملت و انقلاب نکردن. میگوییم این چه دولت قانونی است اگر ایشان هم مثل رهبری انقلاب گفته بود که فعلاً تا تدوین و تصویب قانون اساسی جدید ما قانون اساسی قدیم را منهای آنچه سلطنت و دنبالهها و آثار سلطنت باشد قبول داریم، اختلافی در بین نبود. ولی اتفاقاً ایشان تکیه روی همین قانون میکند خودش را دولت قانونی میداند، به دلیل اینکه اولاً شاه ایشان را به این مقام برگزیده است و ثانیاً مجلسین رأی اعتماد له ایشان دادهاند. تعجب از این است که آقای دکتر بختیار که تا همین اواخر اعتراف و اعتراض به پایمال شدن تمام قانون اساسی از ناحیه شاه داشت و موسسات مملکت از جمله حزب رستاخیز و مجلس سنا و مجلس شورای ملی را تحمیلی و فرمایشی ساواکی میدانست، حالا دو دستی به اینها میچسبد. اختلاف اینجاست. اشکال اینجاست. مگر قانون اساسی زائیده انقلاب مشروطیت و معرف اراده ملت و برای ملت نیست؟ ملت آمده و به شاه گفته است آقا آنچه ادعا میکنی که سلطنت موهبتی است الهی که از ناحیه ملت به شاه واگذار میشود خُب ما این موهبت و این واگذاری را پس گرفتیم، اگر ما دهندهاش هستیم دیگر دهندهاش نیستیم. چی میخواهی از جان ما؟ حالا ایشان تکیه میکند به آن مقامی که داشت و از او پس گرفته شده. آخر این چطور دکتر در حقوق است و آزادیخواه؟ هزار بار مردم این مملکت این قانون اساسی را با آن زوائدش نفی کردند، لعنت کردند، طرد کردند، پاره پاره کردند، حالا ایشون میخواهند این را زنده کند. یک وقتی بود که ما و شما به پیروی از رهبر بزرگ و عزیزمان مرحوم دکتر مصدق میگفتیم در نظام مشروطیت سلطنتی شاه سلطنت میکند، نه حکومت. بیش از آن هم چیزی نمیخواستیم، اما آن طرف قبول نداشت.
رهبرمان آن مرد بزرگ و آن افتخار تاریخ ایران را محکوم کرد و به زندان انداخت و شما و بنده و همکاران و دوستانمان را هم به زندان انداخت و با حکومت مطلقهاش این بلاها را که خود ناله کننده بودید بر سر ما آورد. بعدها با استیصال و با ناچاری که روبهرو شد گفت پیام انقلاب شما ملت رو شنیدم و تعهد میکنم که قانون اساسی را رعایت خواهم کرد. اما باز عمل نکرد و معلوم بود که عمل نخواهد کرد. بازرگان در جای دیگر گفت انتظار این است که با دولت منتخب رهبر خودشان و با کلیه دولتهای اسلامی و ملی برخلاف گذشته ده برابر فعالیت و ادای وظیفه کنند و اطاعت نشان دهند. همین که دولت موقت سرجای خود مستقر شد و فرمان داد، بیچون و چرا همگی به سر کار خود برگردند و کاسه گرمتر از آش نشوند و چرخها و کارها را به جریان بیندازند. خیلی علاقهمند و شایق بودم که کارمندان دولت و بخش خصوصی و هموطنان عزیز بازاری و کاسب و غیره بازار و خیابان به میل و رغبت و انتخاب خودشان روزی را هرچه نزدیکتر بیایند انتخاب و اعلام کنند و به طور سمبل در آن روز همه به سرکار خود بروند و به دولت و دنیا نشان دهند که اگر تا به حال کمکاری و بیکاری و بازار بندی و غیره بوده است به خاطر ظلم و ستم و ناحقی و بیقانونی شما بوده است. حکومت اسلامی حکومت برادری است. بنابراین همه موظفاند در عین اینکه همه تابعه و کارمند دولتند همه باید کار کنند. حکم امر به معروف و نهی از منکر که از ستونها و شئون اسلام است دو وجه دارد و دو پایه دارد. نهی از منکر پایه منفی و احتراز و مبارزه با خطا و نابکاری است که باید همه انجام دهند اگر دولتها دموکراسی و مکتبهای آزادیخواهی خارجی به این حد از رشد رسیده یا ادعای رسیدن مینمایند که میگویند باید آزادی بیان و انتقاد داشته اسلام به آنها نه تنها آزادی بلکه وظیفه انتقاد و بیان را داده است فرمایشی از پیغمبر است که آن قوم و ملتی که در آنجا حق ضعیف از قوی بدون لکنت و ترس و وهمه گرفته نشود آن قوم و ملت هیچوقت مقدس و پاک و درست نخواهد شد. بازرگان درباره جمهوری اسلامی گفت این جمهوری در واقع همان جمهوری دموکراتیک است دموکراتیک یعنی اسلام. اسلام آئینی است که وقتی از خلق میگوید منظورش همه انسانهاست، بدون توجه به نوع و کارشان. بنابراین جمهوری اسلامی یک نظام آزاده و مبتنی بر دموکراسی است. وی در آغاز سخنان خود به این نکته اشاره کرد که به آرزوی دیرینهام رسیدم که چهل سال تلاش میکردم که بین دو برادر قدیمی دین و دانش پیوند بدهم یا این پیوند را ببینم. این انجام گردید. بازرگان نیز گفت من انتظار معجزه ندارم، بلکه با همکاری مردم که امیدوارم تلاش خود را ده برابر گذشته کنند بتوانیم به موفقیت کامل برسیم. وی در سخنان خود همچنین از مهماننوازی دولت فرانسه از رهبر ایران و نیز از مطبوعات فرانسه تشکر کرد و گفت پس از این ملت فرانسه و آن دهکده کوچک نوفل لوشاتو در تاریخ ایران ثبت ابدی خواهد یافت.
بختیار: آیتالله خمینی مرتجع و کهنهپرست است به نوشته روزنامه اطلاعات، شاپور بختیار نخست وزیر ایران در مصاحبه با روزنامه لوموند، ارتجاع و کهنهپرستی آیتالله خمینی را که میکوشد یک جمهوری اسلامی در کشور برقرار کند رد کرد و گفت که اجازه نمیدهد یک دیکتاتوری سرشار از نیرو جایگزین یک دیکتاتوری فرسوده شود. بنا به گزارش این روزنامه در تاریخ بیست و یکم بهمن، دکتر بختیار گفت دستور داده است که در پایان ماه جاری به اعتصابیون حقوق پرداخت نشود. بختیار گفت برخی از اعتصابها باید شکسته شوند و افزود تنها راهی که اکثریت ملت میتوانند عقیده خود را بیان نمایند اعاده نظم و سپس انجام انتخابات آزاد است. در پاسخ به این سوال که اگر وزیران بازرگان بکوشند وارد وزارتخانهها شوند وی چه عکسالعملی از خود نشان خواهد داد، بختیار گفت دستور بازداشت آنها را صادر خواهم کرد. بختیار همچنین ارتجاع و کهنهپرستی رهبر شیعیان ایران را که میکوشد یک جمهوری اسلامی در کشور برقرار کند رد کرد و ابراز عقیده کرد که زمان، در درگیری با آیتالله خمینی، به سود وی است.
بختیار آیتالله خمینی را متهم کرد که بیش از شاه به ایران صدمه زده است و افزود ما اگر نمیخواهیم در کشور قحطی شود باید واکنش نشان دهیم و در صورت لزوم برخی از اعتصابها را با توسل به زور خواهیم شکست. وی یادآور شد که بسیاری از اعتصابها را کمونیستها و مأموران سابق ساواک به راه انداختهاند. بختیار گفت ما یک دیکتاتوری سرشار از نیرو را جایگزین یک دیکتاتوری فرسوده نخواهیم کرد. نخست وزیر گفت ما ساواک را منحل نکردیم که دو ساواک، ساواک ملاها و کمونیستها را داشته باشیم. بختیار افزود خمینی حق تعیین نخست وزیر را ندارد. او گفت نه ارتش و نه طبقه روشنفکر جرأت اظهار نظر ندارد. بختیار گفت قدرت من گذشته میهنپرستی و اعتقاد به دموکراسی من است. من آزاد و مستقلم اما بازرگان چنین نیست. او زندانی خمینی است. بختیار همچنین در مصاحبه با رادیو فرانسه اظهار داشت من با دموکراسی موافقم، اما با ترور هرگز. ما ۲۵ سال ترور داشتهایم و این دیگر برای ما کافی است. اشاره بختیار به آیتالله خمینی و حکومت موقتش بود. بختیار بار دیگر تأکید کرد که هرگز وی شرایط مورد درخواست آیتالله خمینی را نخواهد پذیرفت.
حمله مخالفین به تظاهرات طرفداران قانون اساسی به گزارش روزنامه اطلاعات، امروز، بیستم بهمن، اجتماعی با شرکت «طرفداران قانون اساسی» در استادیوم امجدیه تشکیل شد. این اجتماع به دعوت «جبهه وحدت ملی» از ساعت نه و نیم صبح روز جمعه به منظور تایید دولت شاپور بختیار و طرفداری از قانون اساسی تشکیل یافت. شرکت کنندگان که تعداد آنها بیش از سی هزار نفر تخمین زده شد در زمین چمن استادیوم و سکوهای امجدیه اجتماع کردند و شعارهایی در تایید بختیار و طرفداری از قانون اساسی دادند. در ساعت ده صبح نیز قطعنامه این اجتماع قرائت شد. در قطعنامه از دولت اجرای کامل و دقیق قانون اساسی و از بختیار حافظ سنگر خود به عنوان پاسدار قانون اساسی خواسته شد. همچنین در قطعنامه از همه جناحهای سیاسی درخواست شد که در میتینگ بعدی که تاریخ آن ذکر شده شرکت نمایند و حمایت خود را از اجرای کامل قانون اساسی اعلام دارند. شرکت کنندگان در اجتماع امجدیه از ساعت هشت و نیم صبح در دستههای پانصد تا هزار نفری از خیابان های اطراف امجدیه طی راهپیمایی به داخل استادیوم رفتند. در ساعت یازده صبح پس از قرائت قطعنامه حاضران در امجدیه در گروههای چند صد نفری به خیابان روزولت رفتند. در کنار این اجتماع که از سوی طرفداران قانون اساسی تشکیل شد، از ساعت نه صبح چندین هزار نفر از مخالفان این اجتماع در اطراف امجدیه اجتماع کردند و هنگامی که شرکت کنندگان در اجتماع امجدیه به خیابان روزولت و خیابانهای شمالی و جنوبی امجدیه و بهار رسیدند میان دو دسته درگیری ایجاد شد و کار به خشونت کشید و در زد و خورد عدهای مجروح شدند. در این موقع مأموران فرمانداری نظامی دخالت کردند و با پرتاب گاز اشکآور جمعیت را متفرق کردند و طرفداران قانون اساسی به خصوص دختران و زنان شرکت کننده را از معرکه خارج نمودند. در این درگیری و زد و خوردها به تعدادی از اتومبیلهای پارک شده در خیابانهای اطراف امجدیه و پارکینگ مقابل سینما خسارت وارد شد. روز گذشته همزمان با برگزاری اجتماع امجدیه در حدود پنجاه موتورسوار در خیابان روزولت، سعدی و شاهآباد علیه بختیار تظاهرات کردند و سپس از طریق خیابانهای فردوسی و خیام به طرف جنوب شهر رفتند.
درگیری همافران با گارد در پادگان دوشان تپه در ساعت هشت و نیم امشب بار دیگر و به دستور شاپور بختیار فیلم بازگشت آیتالله خمینی به کشور از تلویزیون پخش شد. بختیار میخواست که با پخش این فیلم بار دیگر مردم کشور، «هیچی» معروف آیتالله در پاسخ به سوالی در مورد احساسش از برگشت به کشور را بشنوند. هنرجویان نیروی هوایی پادگان دوشان تپه نیز در ساعت هشت و نیم امشب به تماشای این فیلم در خوابگاه خود پرداختند. آنها با دیدن تصویر آیتالله خمینی هر بار صلوات فرستاده و ابراز احساسات میکردند. عدهای از افراد گارد جاویدان، مأمور در نیروی هوایی از صلواتهای بلند هنرجویان عصبی شده و به سالنی که هنرجویان در آن فیم ورود آیتالله را نگاه میکردند رفته و به هنرجویان اعتراض کردند. این اعتراض، موجب درگیری میان افراد گارد با هنرجویان شد. با آغاز درگیری، همافران نیز به حمایت از هنرجویان برخاستند. فریادهای الله اکبر هنرجویان که از مردم درخواست کمک میکردند در بیرون پادگان دوشان تپه شنیده میشود. در پی این فریادها بسیاری از مردم از ساعت ده و نیم شب در پیرامون پادگان تجمع کردند. عده زیادی از هنرجویان و همافران نیز از پادگان فرار کرده و به خانه و ستاد آیتالله خمینی در مدرسه رفاه پناهنده شدند. در این بین صدای تیراندازی نیزدر بیرون پایگاه شنیده شد. در سطح شهر شایع شد که صدها تن از همافران توسط نیروهای گارد در پادگان دوشان تپه اعدام شدهاند. هر آن بر تعداد جمعیت پیرامون پادگان افزوده میشد. در این هنگام کلیه خیابانهای اطراف پادگان توسط مأموران فرمانداری نظامی و گارد محاصره شد. پیامدهای این ماجرا در دو روز بعدی به اعلام بیطرفی ارتش و سقوط رژیم پادشاهی منجر شد.
نقش زن در انقلاب ایران، از هما ناطق روزنامه اطلاعات قسمتی از سخنرانی هما ناطق مورخ برجسته کشور در دانشگاه تهران را زیر عنوان «نقش زن در انقلاب ایران» منتشر کرد. هما ناطق در این سخنرانی ابتدا از سیاستهای گذشته نیروهای چپ و ملی انتقاد کرده و برای مثال به تشکیل جمعیت حقوق بشر اشاره کرده که حقوق بشر فرنگی در آن هست اما به خاطر به دست آوردن دل عناصر مرتجع عدهای را نادیده میگیرد. وی سپس انقلاب را نتیجه نیروهای نویی دانست که مفهوم خلق را دوباره زنده کردند و در این رابطه به مجاهدین خلق و فداییان خلق اشاره کرد. وی سپس از زنان مجاهد و فدایی نام برد. وی علت این مسأله را برده شدن زن در جامعه آن زمان دانست و نوشت که هیأت حاکمه رژیم با حمایت از زنان در تلاش برای زیر نظر گرفتن خانوادهها بوده است. وی افزود که زنان در دوران پهلوی آلت دست شده بودند تا فقط خرید کنند. البته زن روستایی در نظام غاصب فقط به درد فیلمهای وزارت فرهنگ و هنر میخورد، چرا که نمیتوانست مانند زنان شهری هر روز یخچال عوض کند و کولر بخرد. وی ابراز تأسف میکند که چرا زنان با خریدهای خود به رشد سرمایهداری کمک میکنند. وی آنگاه نوشت که زنان در نظامهای فاشیستی و استبدادی از پیشگامان ارتجاعند. دولتهای استبدادی در زنان یک شکل که همه یک شکل دامنهایشان بالا میرفت یک احساسات عجیب و غریب مادری پرورش دادند که حقیقت نداشت. وی سپس با مقایسه شاه، فرح و آموزگار با موسلینی، سخنانی از آنان را در تایید حرف خود میآورد نظیر: «سازمان زنان دست راست دولت است»، «همراه با مشارکت زنان است که به تمدن بزرگ خواهیم رسید.» وی در پایان تأسیس سازمان زنان را وسیلهای برای حکومت جهت پیش کشیدن اختلاف میان زنان و مردان پیشرو دانسته و میگوید که آزادی زنان جدا از آزادی مردان نیست و مبارزه ما مبارزهای است طبقاتی همراه با رفقای مردان.
متن کامل سخنان هما ناطق در روزنامه اطلاعات هما ناطق مورخ و مدرس دانشگاه، در دومین روز هفته شهدا در سالن آمفی تئاتر دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تحت عنوان (نقش زن در انقلاب ایران) سخنرانی کرد. وی گفت: من هم مثل شما معتقد هستم که هدف انقلاب رهاییبخش ما تحصیل آزادیهای اقتصادی سیاسی و فردی است و فکر میکنم که آزادی گرامیترین ارمغان و گرامیترین آرمانی است که میتواند اقشار و طبقات مختلف مردم را با هم همصدا و همگام نماید. آزادی به انحصار هیچ فرد و گروهی درنمیآید آزادی زن و مرد، گبر و مسلمان ندارد. ارمغانی نیست که به یک عده آن را اعطا کنند و عدهای دیگر را در نظر نگیرند. بخشش آزادی به رخ کشیدن ندارد، به رخ کشیدن نوعی سلطهطلبی است. رفتار ضد انقلابی است. سلطهطلبانند که جواب هر پرسش را از قبل آماده دارند که چه بگو، چگونه فکر کن. رهبران واقعی انقلاب در میان مردمند. همراه مردمند. همگام مردمند. این هیأتهای حاکم و فرهنگ حاکم است که برای مردم و به جای مردم و درباره مردم فکر میکند. برای اینکه بهتر بتوانند بر اوضاع مسلط باشند. قبل از اینکه نقش زنان را در انقلاب مطرح کنیم، باید اول بپرسیم که در این انقلاب ما که هنوز به ثمر نرسیده و پایان نیافته گروهها کمتر نقش داشتند. انتقاد را از خود شروع کنیم: در گذشته احزاب ما اشتباه کردند، به غلط رفتار کردند، در اثر نوساناتی که به وجود آوردند در اثر موضعهای نادرستی که گرفتند به خصوص در مورد نهضت دکتر مصدق و مبارزه علیه امپریالیسم انگلیس باعث شدند که نهضت چپ مدتها به یأس گرفتار شود و استبداد از این یأس به سود خود استفاده میکند. جبهه ملی هم در این سالها رو به قدرت ایستاد و پشت به مردم کرد. یک روز از قانون اساسی دفاع کرد و یک روز از قانون الهی. به طوری که هیچوقت نفهمیدیم برنامه این حزب چه بوده است و برای کدام طبقه فعالیت میکرده است. روشنفکران ما هم که من هم جزو آنها هستم، در این دوره وقتی چاک دهن را باز کردند، حرفهای تاریخی را پیش کشیدند و اختراعات تاریخی را مطرح کردند و از تمام تحولات دنیا در این چند سال اخیر غافل بودند. و منتظر بودند که مثلاً آقای کارتر در فلان سخنرانی خود درباره حقوق بشر اشاراتی به ایران بکند و وقتی هم کرد هول شدند و جمعیتی به نام جمعیت حقوق بشر درست کردند که حقوق بشر فرنگی در آن هست اما به خاطر به دست آوردن دل عناصر مرتجع عدهای را نادیده میگیرد. دوستان! واقعیت این است که انقلاب ما را در این دهه مردان و زنانی پایهگذاری کردند که مفهوم خلق را بار دیگر در فرهنگ ما زنده کردهاند، وقتی اعتصاب کارگران شروع شد ما روشنفکران غافلگیر شدیم و مردان زحمتکش خود را بیدارتر و هشیارتر از گذشته دیدیم. حتی مدتها مردد بودیم آیا این اعلامیههای شرکت نفت را کارگران خودشان مینویسند یا کسانی دیگر... اما یادمان رفته بود که اختناق و سانسور نگذاشته بود که خبر اعتصابات چند سال پیش کارگران به گوش ما برسد. این دفعه اول نبود که زحمتکشان ما بپا خاسته بودند در سال ۱۳۵۰ مگر کارگران چیتسازی جهان تظاهرات نکردند و ۲۰ نفر کارگر جان خود را از دست ندادند؟ مگر دو سال قبل همین اعتصابات در کارخانهی قرقرهسازی و کفش ملی شکل نگرفت؟ مگر کارگران ما در همین سالها به زندان نرفتند؟ مگر حسن نوروزی و جلیل انفرادی که کارگر بودند، جان خود را در زیر شکنجه رژیم از دست ندادند؟ در این حماسهی مقاومت علیه رژیم نقش زنان کمتر از مردان نبود که امروز ما بخواهیم نقش زنان را جداگانه در انقلاب مطرح بکنیم. در این حماسه مقاومت علیه رژیم نقش زنان کمتر از مردان نبود که امروز ما بخواهیم نقش زنان را جداگانه در انقلاب مطرح بکنیم.
زنان مجاهد، زنان فدایی که با پایداری خودشان در زندانها ترس را از دل من و شما ربودند، کم نبودند. زنانی مثل محبوبه متحدین، نسرین رضایی، رقیه دانشگری، فاطمه سعیدی، فاطمه امینی و صدها زن دیگر به ما نشان دادند که در استقامت جسم و روح از هیچ مردی کمتر ندارند. وقتی اشرف دهقان را شکنجه میدادند او به یک چیز فکر میکرد که عین جمله خودش را برای شما میخوانم: «مزدورانند که فکر میکنند زنان ضعیف هستند آن کسی که علیه ظلم و ستم برمیخیزد قوی است.» من برای دنیایی مبارزه میکنم، برای دنیایی مقاومت میکنم، برای جامعهای مبارزه میکنم که در آن همه انسانها چه زن و چه مرد یکسان از مزایای زندگی استفاده میکنند. در سایر نقاط جهان نیز هرجا انقلابی بوده زنان دست به دست مردان و دوش به دوش آنان با ظلم و ستم جنگیدهاند. در دوران جنگ الجزایر زنان برای اینکه بتوانند به مجاهدان بپیوندند حجاب خودشان را آتش زدند تا اسلحه به دست بگیرند و دوش به دوش مردان بجنگند. ولی دوستان این مسأله درباره همه زنان صدق نمیکند. درست است که در جمعه خونین تعداد شهیدان زن کمتر از مردان نبود ولی امروز هنوز زنان ما بیداری و هشیاری مردان را پیدا نکردهاند. بحثی را که قصد مطرح کردن آن را دارم در واقع هشداری است به خودمان به این صورت که چه کار بکنیم تا عقبماندگی خودمان را جبران کنیم. عقبماندگیای که ناشی از ستمی است که در طی قرون متمادی به ما روا داشتهاند. وقتی که در جهان برده نبوده، ما برده بودیم. شاید از این نظر بتوان ما را با طبقه زحمتکش مقایسه کرد. ما زنان مانند طبقه زحمتکش بهرهده بودهایم و این واقعیتی است. ما زنان همانند بردگان موجوداتی از خود بیگانه و بیاختیار بودهایم. در دولتهای جبار و ستمگر قرار گذاشتهاند که ما جنس لطیف باشیم، ضعیف باشیم، قهرمان باشیم، مطیع باشیم که اگر همه این خلقیات را خلاصه کنیم مفهوم آن بردهای میشود که بردگی خودش را پذیرفته است. دولتها دوست داشتند اطاعت خصلت ذاتی ما باشد تا اگر پسران ما، شوهران ما قصد طغیان داشتند جلوی آنها بایستیم و مانع شویم. هیأت حاکمه به فرمانبرداری ما احتیاج دارد تا به وسیله حمایت از زن خانوادهها را زیر نظر بگیرد و از افراد خانواده موجوداتی بسازد که حافظ نظام حاکم باشند. خاموشی زن برای هیأت حاکمه لازم و ضروری است. به کتابهای درسی دوران پهلوی نگاه کنید و کتابهای ابتدایی را در نظر بگیرید. در این کتابها دو قهرمان وجود دارد. سادات و احمد. از همان صفحه اول سادات کفش لاستیکی ملی به پا کرده و با اطاعت در حال آویزان کردن رختهای شسته به چوب رختی است. صفحه مقابلش احمد سوار بر اسب دیده میشود داسی که در دست دارد که انگار با ظلم مبارزه میکند و سادات در صفحه مقابلش تنها حرفی که میزند میگوید: آن مرد اسب دارد! درست مثل حالتی که میگوید آن مرد اسب ندارد... به صفحات بعدی نگاه کنید. باز احمد است که بادکنکش را هوا کرده و بچههای همسایه را به اتحاد و اتفاق دعوت میکند و زن است که سبدی به دست گرفته هی به بازار میرود خرید میکند برمیگردد، میپزد... دوستان! این نقش زن در جامعه مصرفی است. زن مصرف کننده و کالاهای تولیدی سرمایهداری لازم و ملزوم یکدیگرند که سرمایهدار تولید کند و زن مصرف کننده این کالاها باشد. متأسفانه ما را آلت دست قرار دادهاند و ما آلت دست شدهایم. اگر ما نمیخریدیم اگر ما خریدار ساختههای کالاهای مصرفی نبودیم اگر این تصویر را از ما نساخته بودند امروز ما میتوانستیم در اعتصاب کارگران سهم عمدهای داشته باشیم و با عدم مصرف و تحریم کالاهای مصرفی به رشد سرمایهداری کمک نکنیم. هیأت حاکمه در تمام جوامع سرمایهداری سعی میکند از زنها یک تودهی یک شکل یک انبوه کمرنگ درست کند. اما معیارهای جامعه مصرف کننده با روحیه زن روستایی و زن کارگر جور درنمیآید. زن روستایی و زن کارگر در نظام غاصب فقط به درد فولکلور و افسانه و فیلمهای وزارت فرهنگ میخورد، چرا که زن کارگر و زن روستایی آنقدر رفاه ندارد که هر روز یخچال عوض کند و کولر بخرد و این واقعیت است. به خاطر این تبلیغات و به خاطر اینکه زنان گروههای یک شکل ساختهاند. در یک نظام فاشیستی و استبدادی که مردم هویت ندارند زنان پیشگامان ارتجاعند و هربار که دولتهای مقتدر میخواستهاند قدرت خودشان را مستحکمتر کنند از طبقات زنان شهری استفاده کردهاند. از همین زنان یک شکل که همه یک شکل دامنهایشان بالا میرفت و یک شکل پایین میآمد. همین دولتها در این زنان یکنوع عاطفه مادری و یک احساسات عجیب و غریب مادری پرورش دادند و به نام آنها حرف زدند که بههیچوجه واقعیت ندارد. دوستان بچه همانقدر برای پدر عزیز است که برای مادر و نقش مادر در تربیت فرزند مهمتر از نقش پدر نیست. جامعه است که ما را تربیت میکند، پرورش میدهد حالا نگاه کنید که از این عواطف ساختگی چه استفادهها میکنند. روز مادر را اولین بار هیتلر و موسولینی بنا نهادند، برای خاطر اینکه نفاقافکنی کنند و نگذارند زنان دوشادوش مردان مبارزه کنند موسولینی به مادرانی که کودکان زیاد به دنیا آورده بودند مدال طلا داد. همانطور که فرح مادر نمونه درست کرد و در حالی که دور دیوار با شعار فرزند کمتر و زندگی بهتر پر شده بود فرح به مادری که هشت تا بچه داشت جایزه میداد! من اینجا یکی از نطقهای موسولینی را خطاب به زنان میخوانم و بعد آن را با حرفهای شاه، فرح و آموزگار در این باره مقایسه میکنم. موسولینی در یکی از نطقهایش خطاب به زنان گفته است: «دوستان عزیز میخواهم امشب از فاشیسم بگویم. موسولینی و فاشیسم یکی است. من نمیتوانم فاشیسم را رها کنم، مثل شما مادران خودم به دنیایش آوردم. بزرگش کردم به آن نیرو بخشیدم تربیتش کردم. شما هم مادران، بخشی از سربازان فاشیست هستید. شما هم آنها را به دنیا آوردهاید تربیت کردهاید. این سربازان فرزندان شمایند. فاشیسم فرزند شماست.» در ایران هم آموزگار در یکی از نطقهایش گفته است: «سازمان زنان دست راست دولت است» و شاه هم در سخنانش خطاب به زنان گفته است که «همراه با مشارکت زنان است که به تمدن بزرگ خواهیم رسید» همچنین شاه به دولت آموزگار دستور داد که دفاع غیرنظامی را از زن و خانواده شروع کند. هدف از تأسیس سازمان زنان هم در ایران این بوده که از نیروی زنان بیتشکل در جهت تثبیت نظام جبار استفاده شود. به همین علت هرگاه اجتماعاتی تشکیل میشد ما را علیه مردان پیشرو بسیج میکردند و به جای اینکه علیه استعمار که مرد و زن هر دو را در بند کشیده قیام کنیم اختلافات میان مرد و زن را مطرح میکردیم که هنوز هم مطرح میکنیم. دوستان! هنوز مبارزه پایان نگرفته هنوز عناصر ناآگاه قادرند انقلاب ما را منحرف سازند. خواهران! زنانی که در جمعه خونین زنان در صف مقدم شهید شدند به ما آموختند که آزادی زنان جدا از آزادی مردان نیست و مبارزه ما مبارزهای است طبقاتی علیه طبقه حاکم همراه با رفقای مردمان. روزی که انقلاب واقعی به ثمر برسد ما هم آزاد خواهیم شد. هیچکس به تنهایی به آزادی نمیرسد. انسانها با هم آزاد میشوند.
توضیحات خانم هما ناطق در مورد روزهای انقلاب خانم هما ناطق، استاد و پژوهشگر برجسته ایرانی در ششم اسفندماه ۱۳۸۱ در مطلبی که در کیهان لندن، هفتم اسفندماه همان سال به چاپ رسید در مورد روشنفکرانی که هنوز از انقلاب و شرکت خود در آن دفاع میکنند نوشت: «روشنفکرانی که پس از ۲۳ سال، هنوز برای آن انقلاب «شکوهمند» آن راهپیماییها و آن عربدهکشیها سینه میزنند و خوشاند به اینکه، تاجداران را برافکندیم و دستاربندان را بر جایشان نشاندیم. چه خوش گفت شادروان غلامحسین صادقی که از برکت آن انقلاب «عقل مردم مدور و ایران برکهای گشت و کرمپرور شد.» وی آنگاه از خود برای شرکت در انقلاب ۵۷ انتقاد کرده و چنین مینویسد: «پرونده بنده چه بسا نابخشودنیتر از دیگران باشد. چرا که در انقلاب، هم مدرس بودم و هم محقق! بدا که شور چنان ورم داشت که اندوختهها و دانستهها را به زبالهدانی ریختم و در هماهنگی با جهل جماعت به خیابانها سرازیر شدم. ادیبانهتر بگویم: گه زدم. و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» میخورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشهای خزیدهام تا چه پیش آید.» وی در پایان افزود: «قرنها پیش از این «طالب آملی» گفته بود: پای ما کج، راهبر کج، قصد کج، گفتار کج.»
توطئههای ضدانقلاب را خنثی کنیم جواد مجابی، شاعر و داستاننویس و یکی از بزرگترین طنزنویسان فارسی زبان در مقاله خود در روزنامه اطلاعات، نسبت به بازگشت ضدانقلاب هشدار داد. وی در این مقاله که با عنوان «توطئههای ضدانقلاب را خنثی کنیم» به چاپ رسید، انقلاب را چنین توصیف کرد: «سراسر خاک وطن اسیر ما، روستاها و شهرهای ایران از خون گلگون کفنان سیراب شده، این پیکار در تمام جبههها درگیر شد، کارگر، دانشجو، روحانی، دهقان، نظامی، استاد، دانشآموز، بازاری صف در صف و دوشادوش جنگیدند، هر صف از شهیدان که بر خاک وطن افتادند، همسنگران خشمگینتر پرچم انقلاب را در مشت خود فشردند تا نام ایران را در سراسر گیتی، با حماسه و خون و شرف و آزادی قرین شد.» وی افزود: «بانگ الله اکبر، شعاری هزار ساله نمادی از نفی جباریت خداوندگاران زر و زور، پرچم انقلابهای خونین تاریخ ایران علیه خلفای قهار و سلاطین جبار در فضای وطن طنینافکن شد و در غریو آن هیأت پوشالی نظامی کهن فرو ریخت و نوید پدید آوردن نظمی نو در ندای تندرآسای خلق زحمتکش شنیده شد. در یورش سراسری خلق، استبداد به کنج دیوار استعمار پناه برده است. این سرآغاز پیروزی است، اما چه باید کرد تا در مسیر پیروزی خونین خود به پایان شکوهمند و بیگزندش برسیم؟» جواد مجابی در مورد نقش رهبری انقلاب ایران گفت: «باید گفت که هشیاری ملت و تجارب انقلابی اقشار و طبقات درگیر مبارزه، این نوید را میدهد که پس از این، جامعه انقلابی هیچ نوع کجتابی و لغزش را تحمل نخواهد کرد. خاصه که ملت ایران این بخت را دارد که از رهنمودهای داهیانه رهبر کبیر انقلاب امام خمینی چه در دوران فروپوشی رژیم سابق و چه در دوران سازندگی جامعه نوین ایران بهره یابد. جامعه روحانیت همواره به عنوان یک مرجع عالی و ناظر سیاستمداران و گروههای ملی را ارشاد کرده و نوسانات ناآگاه جامعه هیجانزده انقلابی را تصحیح خواهد کرد.» وی نسبت به قدرتجویی واماندگان رژیم سابق هشدار داد: «رژیم به یاری پاچه ورمالیدههای سیاسی که همه نام و نشان آنها را میدانند، جمجمه کودکان را در بیمارستانها به تخماق کوفت، در مسجدها لباس بر تن زنان درید، مردمان را در سینما سوزاند و ویران کرد، بچههای مدرسه را زیر تانک گرفت، میلیاردها پول مردم فقیر را دزدید و هر وجب از خاک شهرها و دهات را با اشک مادران، خون پدران و فرزندان نمناک و خونین کرد. ملت اجازه نمیدهد که اینهمه هستی و مال خون و شرف امت هدر شود و میراث اشک و خون خلق که آزادی و دموکراسی است، عرصهای برای جاهطلبیها و قدرتجوییهای واماندگان رژیم سابق شود. برخلاف آنچه شایع است نبرد فردای انقلاب که از هم اکنون طلیعه آن پیداست مبارزه بین مذهبیها و غیرمذهبیها (لائیک) بر سر تصاحب قدرت نخواهد بود، بلکه نبرد واقعی بین جناحهای مبارز و ترقیخواه با گروههای مرتجع و ضد خلقی خواهد بود.»
هموطن، کدام بیطرفی؟ روزنامه اطلاعات در صفحه مقالات خود مقالهای از آقای محمد حیدری به چاپ رساند. در این مقاله آمده است: یک هموطن من در ستون گفت و گوهای تلفنی روزنامه اطلاعات ـ یکشنبه 15 بهمن ـ مطالبی را عنوان کرد که شگفتیآور است. هموطن من و شما گفته بود: آقا، بنویسید گروهی که خود را جوانان اسلامی معرفی میکنند، با ریختن شبنامه در منازل و تهدید، از مردم میخواهند در تظاهرات به نفع آیتالله خمینی شرکت کنند. اگر بنا باشد حالا هم زیر یوغ دیکتاتوری باشیم صد رحمت به دیکتاتوری سابق، چرا که اقلاً به کسانی که بیطرف بودند کاری نداشت. از این هموطن و هموطنهایی که هنوز سنخ فکر او را دارند، میپرسم کدام بیطرف از آزار و نهب و غارت آن دیکتاتوری که شما افسوسش را میخورید، مصون بود؟ هموطن، وقتی آن دیکتاتوری در مملکتی که چهارمین تولید کننده نفت جهان است، بهای بنزین را بالا برد تو مصون بودی؟ وقتی قیمت ارزاق را بالا میبرد تو به عنوان یک بیطرف در امان بودی؟ آیا این دیکتاتوری جهنمی زمانی که قیمت آب، برق، ودیعه تلفن را چند برابر افزایش داد، تو را مستثنی کرد؟ تو به عنوان یک بیطرف لطمه سیاست جابرانه مسکن دیکتاتوری را تحمل نکردی؟ اعوان و انصار این دیکتاتوری یرای تو قیمت زمین و مسکن را تصاعدی بالا نبردند؟ مجبورت نکردند سالها خانه به دوشی کنی و وقتی هم پساندازی فراهم کردی مجبور نشدی برای خرید یک آلونک ربح تومانی بدهی؟ هموطن بیطرف! صابون این دیکتاتوری به جامه تو نخورد؟ اگر سر و کارت به عدلیه و نظمیه افتاد قوانین و قلدرهای این دیکتاتور، پوست از کلهات نکندند؟ مالیات تصاعدی ندادی؟ آب و برقت را با قلدری قطع نکردند؟ مجبورت نکردند کتابهایی را به عنوان کتاب درسی به مغز فرزندت فرو کنی که مشحون از مطالب ضد مردمی و ضد ملی بود؟ پسر تو از رفتن به ظفار و جنگیدن به خاطر حفظ منافع استعماری غرب معاف شد؟
تو را از عوارضی که در آمدن کشور ما به عنوان یک پایگاه نظامی آمریکا در پی دارد مصون کردهاند؟ و مثلاً برایت یک پناهگاه اختصاصی ساختهاند؟ آخر هموطن، میهن ما را چنان غرق در پیمانها و تعهدات نظامی کردهاند که در جریان یک جنگ جهانی احتمالی، ما یکی از اولین هدفها هستیم. نه هموطن! دیکتاتوری متکی به استعمار جهانی بیطرف و با طرف نمیشناسد. کما اینکه روز هفده شهریور، در آن جمعه خونین، گلولههای دیکتاتوری بانویی جوان را که جنینی در رحم داشت نیز به خاک و خون کشید، او زمانی به خون در غلتید که سرگرم گستردن لباسهای شسته بر بند بود. او هم یک بیطرف بود. دیکتاتوری اگر بتواند میلیونها نفر را میکشد تا بر مسند دیکتاتوری باقی بماند و اگر میبینی میلیونها هموطن تو هنوز شهید نشدهاند، به خاطر شفقت دیکتاتوری نیست. به خاطر عدم توانایی اوست. هموطن! از فحوای کلامت میشد فهمید بیم آن داری این دیکتاتوری برود و یک دیکتاتوری دیگر بیاید. اما من به شما قول میدهم اگر نهضت به همین روال پیش رود ـ که انشاءالله پیش میرود ـ هیچ نوع دیکتاتوری در این مملکت جایی نیست. دیکتاتوری میخواهد همه به هم سوء ظن داشته باشند. من از تو بترسم، تو از نظامی بترسی، نظامی گمان کند که اگر دوردست بیفتد خانه را بر سر زن و فرزندش خراب میکنی. مذهبی گمان برد چپگرا یا حتی صاحبان عقاید لیبرال مخالفش هستند، و چپگرا و لیبرال مذهبیون را سد راه خود بدانند. برای ایجاد این سوء ظن و هراس، دیکتاتوری هر چه بتواند میکند تا در دل من و تو واهمه بر انگیزد. اما هموطن! من از تو گلایه دارم که یک نامه تهدیدآمیز را دیدی، اما هزاران حرکت فداکارانه جوانان و نوجوانان را ندیده گرفتی. آنها را در روزهای آشوب و خون ندیدی که چگونه با دست خالی به مصاف دشمن رفتند، فریاد زدند، عمال حکومت را در کوچه و پس کوچهها آنقدر دنبال خود دواندند تا از نفس بیفتد. و ظهر در یک آتشبس کوتاهمدت نصف نان سنگک یا تافتون را خریدند و با غرور به دندان کشیدند و باز جنگ و گریزشان را از سر گرفتند. و میدانی اینها چه کسانی هستند؟ عدهای از اینها همان جوانان و نوجوانانی هستند که دیکتاتوری تا همین یک سال پیش در فساد و تباهی غرقشان کرده بود. یا در سالن سینماهای نشان دهنده فیلمهای سکسی و خشونتبار ولو بودند. یا در چمنها و خرابهها حشیش و تریاک و هرویین دود میکردند. یا در کافه و دانسینگها وقت هدر میدادند. یا در حاشیه خیابان یا خم کوچه مزاحم زن و دختر مردم میشدند. و یا دست کم ساعتها با توپ گرد وقت میگذراندند. اما انقلاب از آنان اکنون انسانهای پویا، آزاداندیش و سازنده ساخته است. هموطن! انقلاب را دست کم نگیر. جوانان را دست کم نگیر. و بکوش تو هم نهضت مردم ایران را آنچنان که هست بشناسی.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آنوقت (١٣٥٨)من ١٤ سال داشتم. براستی این ٣٠ سال مانند یک خواب کابوس وار است که هردم ژرفای تاریکیش بیشتر شده است. این خیزش تاریکی است بردانش ، نادانی ست بر خرد، کاسبکاریست بر نیکوکاری، عقب ماندگی بر پیشرفت و دست آخر کینه است بر بخشایش، کینهء بنیانگذارش و تمامی کسانی که با حماقت ویا طمعپول و زور با او و کینهء شترگونه اش همراه شدند.
-- ایرانی ، Feb 10, 20101. قرار است در این صفحه روز شمار انقلاب آورده شود، بدون دخل و تصرف . چرا مطالب پس از انقلاب را نیز در آن گنجانیده اید؟ بگذارید خوانندگاننتان خودشان از فحوای مطلب درک مستقل خود از شرایط عینی آن زمان را بدست آورند.
-- بدون نام ، Feb 10, 20102. چرا برخی نقل قولها که از روزنامه ها گرفته اید تاریخ ندارند؟
3. چرا سخنان هما ناطق در سال 1381 را در این صفحه آورده اید؟ قرا ر بوده روز شمار سال 1357 بوده باشد. بررسی گذشته و حال هما ناطق و دیگران را به یک محقق بیطرف تاریخ یا سیاست بسپارید.
4. و خودتان یک ارائه دهنده ی منصف فاکت باشید نه اینکه گزینشی عمل نمایید.
«جمهوری اسلامی، همان جمهوری دموکراتیک است» حرف بازرگان درست از آب در آمد. آلمان شرقی هم که یک رژیم استالینستی بود . نام خودش را « جمهوری دموکراتیک آلمانی » گذاشته بود. و تشابهات زیادی بین این دو رژیم دیده می شود.
-- ایرج رشتی ، Feb 10, 2010ولی حرف مرحوم بختیار: "آیتالله خمینی مرتجع و کهنهپرست است" خیلی بواقعیات نزدیکتر است. روحش شاد.
جمهوری ایرانی , آزادی شعار امروز است. (استقلال) حرف مزخرفی است و کمک به دیکتاتور ها می کند تا به همه مخالفین تهمت نا روا "دشمن" بزند.
ba in gofteye bakhtyar mowafegham:
-- alan ، Feb 10, 2010من آزاد و مستقلم اما بازرگان چنین نیست. او زندانی خمینی است.
آقای نبوی با سلام رهبری یک بار با اشاره به دمکراسی فرمود دمکزاسی آنها قرمساقی ست! البته بنده را بد نیامده ولی سطح فرهنگ رهبیر هم بسیار ژرف است. این موضوع سندیت دارد. به کسی که مورخ است و اینروزها بسیار هم دلش خون است به خود بنده گفت که رهبری تنها یک بار این شکر را نخورده است. ای کاش ما مردم در آن دوره اینقدر ، آری اینقدر بیمایه نبودیم: دوستان هممیهن لطفا این ویدیو را نگاه کنید و « انجفار مواد منجفره» را ببیند. اینان بعد ها شدند مشاور رهبران ایران، یکیشان شده بود رییس انبار گمرک فرودگاه مهرآباد که من خودم او را می شناختم و از آدمهای واقعا بیسواد و الواط شناخته شده بود، یکی دیگر از آنها که در زندان اوین معاون کچویی شده بود، این شخص کسی بود که در خیابان کاخ گوش یک گروهبان بیچاره را با چاقو برید بخاطر اینکه او طاغوتی بود. و الخ/
-- بدون نام ، Feb 10, 2010و حالا این شما و اینهم فیلم برادران فرهیخته ای که بزودی نمایندگان جمهوری اسلامی در جهان شدند و هم مشاورین رهبر پسین و پیشین:
http://khandaniha.eu/items.php?id=1031
زنده باد جمهوری ایرانی
زطنده باد بیست و دوم بهمن سبز
naghsh fadaey v mojahed dr hamleh beh shahrbaniha v savak ra benevisid
-- fadatam ، Feb 10, 2010بختیار گفت ما یک دیکتاتوری سرشار از نیرو را جایگزین یک دیکتاتوری فرسوده نخواهیم کرد.
ما ساواک را منحل نکردیم که دو ساواک، ساواک ملاها و کمونیستها را داشته باشیم.
من آزاد و مستقلم اما بازرگان چنین نیست. او زندانی خمینی است.
چه تدبیر و دوربینی داشته این مرد!
-- eX ، Feb 10, 2010