تاریخ انتشار: ۱۷ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
۳۱ سال پیش در چنین روزی

ظرف یک‌روز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی ایران، رادیو زمانه اقدام به باز انتشار مطالب «روزشمار انقلاب ایران» می‌کند. یادآوری می‌شود این مجموعه سال گذشته طی بیش از یک‌صد قسمت منتشر شده است.

سه‌شنبه هفدهم بهمن ۱۳۵۷ برابر ششم فوریه ۱۹۷۹ میلادی

تصویب لوایح انحلال ساواک و محاکمه وزرا و سخنرانی بختیار در مجلس

در جلسه علنی امروز مجلس که با حضور نخست وزیر تشکیل شد، لوایح انحلال ساواک و محاکمه و مجازات مقام‌های مسئول گذشته کشور و چهار لایحه دیگر دولت به تصویب رسید. دکتر شاپور بختیار نیز در این جلسه با سخنانی به آیت الله خمینی حمله کرد. روزنامه اطلاعات با سانسور نام آیت‌الله خمینی از سخنان نخست‌وزیر، بخش‌هایی از آن را در صفحه دوم خود آورد:

«ساعت ۹ و نیم زنگ جلسه به صدا در آمد...آنگاه دکتر جواد سعید رییس مجلس طی سخنانی گفت، بازگشت آیت‌الله خمینی مرجع عالیقدر تشیع را به خاک وطن از طرف خود و عموم نمایندگان خوش آمد گفته از درگاه قادر متعال مسئلت می‌نماییم که تشریف فرمایی ایشان برای ملت و مملکت توام با صلح و صفا باشد. ما عمیقا معتقد هستیم که باید از طریق مذاکرات و به طور مسالمت آمیز مملکت از این بن بست خارج شود تا خدای نا کرده از هر گونه درگیری و برخورد که کاملا برای ملت و مملکت نتایج بسیار اسف اوری خواهد داشت جلوگیری شود.»


شاپور بختیار، نخست وزیر

در جلسه امروز لایحه محاکمه نخست وزیران و وزیرا و طرز تشکیل هیئت منصفه و نیز لایحه انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک ـ به تصویب رسید. آنگاه شاپور بختیار نخست وزیر پشت تریبون قرار گرفت و گفت: «... روش دولت در مقابل هر قانون‌شکنی معلوم است. قانون‌شکن دیروز، ساواک و دیکتاتوری بود. از این قانون‌شکنی‌ها نباید به سوی قانون‌شکنی جدید و اشخاصی که به جان و ناموس مردم تعدی می‌کنند برویم.

وقتی صحبت از قانون اساسی می‌کنیم، صحبت از اجرای دقیق آن است و این قانون اساسی مفت به دست مردم نیامده است. اگر امروز شهید دادیم، ٧٢ سال پیش نیز شهدایی داشتیم. اگر این مسایل را امروز مطرح می‌کنم برای این است که بعضی‌ها هر روز به مصلحت روز رنگ عوض می‌کنند.»

در این هنگام نخست‌وزیر به تناقض‌گویی‌هایی اشاره کرد و قسمتی از نامه‌ها و سخنانی از سال‌های گذشته را خواند. بعضی از این نامه‌ها خطاب به نخست وزیر وقت اسدالله اعلم بود. بختیار در سخنان خود گفت: «از اینکه هر روز برای خودش دولتی تعیین می‌کند تا زمانی که شوخی و حرف است، حرفی نیست ولی وقتی وارد عمل شوند عمل را با عمل جبران می‌کنیم....»

قدرت‌نمایی با هلی‌کوپتر و هواپیما

امروز چهل فروند هلی‌کوپتر و تعدادی جت فانتوم بر فراز آسمان تهران، به یک مانور هوایی نظامی دست زدند. روزنامه اطلاعات امروز با نوشتن این مطلب افزود: «هنوز هیچ اطلاعی از علت این مانور در دست نیست، ولی آگاهان معتقدند که نیروی هوایی با این عمل، قصد قدرت‌نمایی داشته است.

از ساعت ده امروز علاوه بر هلی‌کوپترهای ارتش که بر فراز آسمان تهران، به خصوص اطراف بهارستان به پرواز درآمدند، نیروی هوایی نیز با انواع هواپیماها در آسمان تهران به مانور پرداخت. در این پروازها، تعدادی فانتوم بمب‌افکن و جت‌های مسلح به مسلسل دیده شدند. فانتوم‌ها در دسته‌های نه‌تایی، بمب‌افکن‌ها در دسته‌های سه‌تایی و جت‌ها در دسته‌های ده‌تایی پرواز کردند. تعداد چهل هلی‌کوپتر نیز در آسمان تهران مشاهده شد. هلی‌کوپترها دو نوع دو پروانه‌ای و یک پروانه مجهز به راکت بودند.

آمریکا حمایت از بختیار، توجه به رفراندوم خیابانی آیت‌الله

روزنامه اطلاعات هجدهم بهمن از قول آسوشیتد پرس نوشت: «وزارت خارجه آمریکا که از اظهار نظر در مورد رویدادهای ایران خودداری می‌ورزید، از دیروز ١٧ بهمن ماه مجددا به تایید دولت بختیار و قانون اساسی ایران دست زده است. هادینگ کارتر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است ما از اجرای قانون اساسی در ایران پشتیبانی می‌کنیم و دولت بختیار را به رسمیت می‌شناسیم. ما به روابط خود به طور رسمی با دولت بختیار ادامه خواهیم داد.

دو روز پیش توماس رستون یکی از مسئولان مطبوعاتی وزارت امور خارجه از اظهار نظر مستقیم در مورد دولت بختیار خودداری کرده بود. او حتی در پاسخ این سوال در که آمریکا بختیار را رییس دولت قانونی ایران می‌شناسد یا نه، سکوت کرده بود و در محافل سیاسی این ژست رستون به منزله عدم حمایت آمریکا از دولت بختیار تلقی شد.


هادینگ کارتر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا

هادینگ کارتر این عمل رستون را تقصیری از ناحیه او ندانسته، بلکه ناشی از دستورالعمل‌های داده شده دانسته است که در آنها توصیه شده بود که درباره ایران کوچکترین اظهار نظری صورت نگیرد.

هادینگ کارتر با توجه به اعلام یک دولت انقلابی بوسیله آیت الله خمینی گفته است: آنچه که ما باز هم به همه طرف‌های درگیر در مسئله توصیه می‌کنیم ایجاد محیطی است که در آن اراده ملت تجلی کند.

خبر گزاری فرانسه نیز گزارش داد که سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در تفسیر تحولات جاری ایران گفت: «چیزی که ما خواهان آن هستیم محیطی است که در آن خواست‌های ملت ایران محترم شمرده شود.» وی گفت که ما از راه‌های دیپلماتیک با همه گروه‌ها از جمله مهدی بازرگان که دیروز عصر از جانب آیت الله خمینی به نخست‌وزیری دولت موقت برگزیده شد در تماس بوده‌ایم، اما تصریح کرد که پس از انتخاب بازرگان به نخست وزیری هیچگونه تماسی با وی برقرار نشده است.

هادینگ کارتر می‌افزاید: «ما نمی‌خواهیم مسایل مربوط به ایران را تفسیر کنیم. اما حقیقت اینست که آمریکا نمی‌تواند رفراندوم عظیم خیابانی ملت ایران را نسبت به آیت‌الله در مدت اقامتش در پاریس و پس از بازگشت به تهران نادیده بگیرد.»

ناظران سیاسی در واشنگتن می‌گویند که آمریکا هیچگونه انتقادی از بازرگان نکرده و همچنان او را یک شخصیت میانه‌رو می‌داند.


کیسینجر: ظرف دو سال آزادی در ایران کمتر می‌شود

هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا گفت که در صورت پیروزی آیت‌الله خمینی ظرف دو سال در ایران آزادی کمتر خواهد شد. روزنامه اطلاعات ١٧ بهمن به نقل از آسوشیتدپرس زیر عنوان «کی سینجر: ظرف دو سال آزادی در ایران کمتر می‌شود» نوشت: «هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا اظهار عقیده کرد چنانچه آیت الله خمینی حکومت ایران را به دست گیرد، ظرف دو سال آزادی در ایران کمتر خواهد شد، ثروت آن کاهش خواهد یافت و همچنین همبستگی این کشور به غرب و کوشش برای «احیاء» ضعیف‌تر خواهد شد.»


هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا

کیسینجر که در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی شرکت کرده بود، گفت: «چنانچه پیروان آیت‌الله خمینی پیروز شوند دولتی که به وجود خواهد آمد، آنقدر دید وسیع نخواهد داشت که دولت گذشته داشت.»

ظرف یک‌روز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند

در پی خشونت‌های چند ماه گذشته و خطر برقراری یک حکومت مذهبی، ده‌ها هزار کلیمی تا کنون ایران را ترک کرده‌اند که در میان آن‌ها هشت‌هزار تن به کشور اسراییل رفته‌اند. خروج این یهودیان که از پیش ازآمدن اسلام، در ایران زندگی می‌کردند، به اقتصاد کشور نیز لطمات سنگینی وارد می‌آورد.

تنها یک روز پس از ورود آیت الله خمینی به کشور، حدود یک هزار ایرانی یهودی به اسراییل و عده بیشتری به آمریکا و اروپا رفته‌اند. اکثر این هموطنان یهودی درخواست مهاجرت ننموده‌اند و منتظر پایان بحران در ایران هستند تا به کشور خود بازگردند.


روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزاری فرانسه نوشت: «به نوشته روزنامه معاریو چاپ تل آویو، تنها جمعه گذشته (١٣ بهمن) یعنی یک روز پس از بازگشوده شدن فرودگاه مهرآباد، هزار نفر از یهودیان ایران وارد فرودگاه بین‌المللی «لود» تل آویو شدند.

عده کمی از آنان تقاضای مهاجرت کردند و بقیه تا رفع بحران کنونی ایران در اسراییل خواهند ماند. معاریو نوشته است از آغاز بحران کنونی در ایران هشت هزار یهودی ایرانی به اسراییل سفر کرده‌اند که یک چهارم این عده تقاضای مهاجرت کرده‌اند. عده یهودیان ایران شصت تا هفتاد هزار نفر برآورد می‌شود که در جریان بحران جاری عده‌ای از آنان نیز به اروپا و آمریکا رفته‌اند.

کیانوری: آیت الله خمینی نقش کاملا مترقی دارد

چندی پیش مجله نیوزویک مصاحبه‌ای با نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده ایران انجام داد که متن کامل آن در روزنامه اطلاعات شانزدهم بهمن همراه با چاپ عکسی از وی در صفحه نخست آمد. کیانوری در این مصاحبه گفت:


نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده ایران

س ـ آیا خصوصیات عمیق مذهبی خمینی شما را به عنوان یک مارکسیست آزار نمی‌دهد؟

ج ـ ملت‌های شیعه دارای ریشه‌های دموکراتیک هستند و همیشه با نیروهای ملی و ضد امپریالیست ارتباط داشته‌اند. به همین خاطر، وقتی آیت الله خمینی شعارهای محکم و رادیکال خود را بر علیه شاه آغاز کرد، حمایت و همدردی ما را نیز کسب نمود.

حزب توده عوامل مترقی و عینی جنبش ایشان را می‌پذیرد و ما هر آنچه از دستمان بر می‌آید برای برقراری یک زبان مشترک با او به کار خواهیم بست. اعتقاد ما این است که ایشان دارای یک نقش کاملا مترقی در ایران هستند.

س ـ آیت الله خمینی و حزب توده تا کی می‌توانند مسیر مشترکی داشته باشند؟

ج ـ مدت بسیار طولانی. من فکر نمی‌کنم هیچگونه تفاوت فوق‌العاده‌ای بین سوسیالیسم علمی و محتوای اجتماعی اسلام از سوی دیگر وجود داشته باشد. بر عکس جهات مشترک فراوانی هم دارند.

س ـ آیا شما با ایشان در تماس مستقیم هستید؟ و آیا هیئت‌هایی برای دیدار با ایشان اعزام داشته‌اید؟


ج ـ نمی‌توانم به این سوال پاسخ بدهم.

س ـ تقسیم قدرت نهایی را چطور پیش‌بینی می‌کنید؟

ج ـ ترکیب «جبهه متحد» پیشنهادی ما از اهمیت درجه دو برخوردار است. آنچه از نظر حزب توده دارای اهمیت فوق‌العاده است برنامه مشترک است.

س ـ بعضی از ایرانیان به یاد دارند که روسیه در زمان پتر کبیر به بعضی از نقاط ایران هجوم آورد. آیا فکر می‌کنید ایران به درون منطقه نفوذ شوروی رانده شود؟

ج ـ اگر ایران تبدیل به یک کشور دموکرات گردد و با کشورهای سوسیالیست روابط دوستانه برقرار سازد، من یقین دارم که این کشورها در امور داخلی ما مداخله نخواهند داشت. شوروی خوشحال خواهد شد اگر در مرزهای جنوبی خود دولتی دوستانه بیاید که فاقد پایگاه‌های خارجی است. یک ایران امن بزرگ‌ترین تضمین برای امنیت شوروی خواهد بود.


نورالدین کیانوری، دبیر کل حزب توده ایران

لازم به توضیح است که حزب توده هیئتی را به پاریس برای دیدار با آیت الله خمینی فرستاد. آیت الله خمینی این هیئت را نپذیرفت. نورالدین کیانوری حدود چهار سال بعد از این مصاحبه، پیش از آنکه بتواند برنامه خروج پنهانی خود از کشور را عملی سازد، توسط نیروهای جمهوری اسلامی دستگیر و به همراه عده دیگری از رفقایش به زندان انداخته شد و حتی تا پس از آزادی هم تا هنگام مرگ تحت کنترل امنیتی جمهوری اسلامی بود.

امیر شاهی: حتی یک نفر نیست از بختیار دفاع کند؟

امروز در روزنامه آیندگان، مقاله ای به حمایت از شاپور بختیار چاپ شد. این تنها مقاله‌ای بود که به حمایت از شاپور بختیار در تمام مدت نخست‌وزیری‌اش در مطبوعات کشور به چاپ رسید. نویسنده این مقاله، روشنفکر و نویسنده ایرانی مهشید امیر شاهی بود. وی در این مقاله از رهبران جبهه ملی انتقاد کرد که چرا در برابر «آلوده شدن روحانیون به سیاست» موضع‌گیری نمی‌کنند؟


مهشید امیرشاهی، نویسنده و روشنفکر ایرانی

وی گفت که حیرتش با سکوت روشنفکران متعهد بیشتر می‌شود و نوشت که منظور وی از روشنفکران متعهد طنز نیست، چرا که روشنفکرانی که تعهدشان طنز است، هیچ کدام ساکت ننشسته‌اند و همگی بحمدالله اخیرا، طی مقالات و رسالات، به دین مبین اسلام مشرف شده‌اند.

مهشید امیرشاهی افزود که حیرت وی به سکوت روشنفکران متعهد ختم نمی‌شود، چرا که دیپلمات‌های وزارت خارجه که باید ساکت باشند پی در پی اعلامیه‌های انقلابی صادر می‌کنند و سیاستمداران قدیم به جای آنکه عمل کنند در محضر آقایان روحانیون کسب فیض می‌کنند.

وی گفت حیرتش بیشتر می‌شود هنگامی که کارمندان تلویزیون که در گذشته اوامر دولت‌های پیش را با خوش رقصی اجرا می‌کردند، حالا برای دولتی که فرمایش صادر نمی‌کند، لب ورچیده‌اند و ناز می‌کنند و روزنامه‌نگارانی که دیروز مرعوب بودند، امروز هم متاسفانه مرعوبند...


شاپور بختیار، نخست وزیر

و یا از این آخرین حیرت و حسرت غریب که یک نفر، حتا یک نفر، در این مملکت نیست که صدا و قلمش را صریحا و مستقیما در دفاع از شاپور بختیار بکار برد؟

مهشید امیرشاهی داستان نویس و هنرمند ایرانی در مقاله‌اش نوشت: «تا امروز در مملکتم به سیاستمداری چون شاپور بختیار بر نخورده بودم که بدانم سیاست الزاما مغایر شرافت، صمیمیت و وطن‌پرستی نیست.»

وی در پایان با این جمله به مردم ایران هشدار داد: «من صدایم را به پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمام‌تر بلند می‌کنم، حتا اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه نداده‌ام. ولی این بار می‌ترسم، نه بخاطر خودم، بلکه بخاطر آینده این ملک و سرنوشت همه آنها که دوست‌شان دارم.»

متن کامل مقاله خانم مهشید امیرشاهی را در مورد شاپور بختیار می‌خوانید:


مهشید امیرشاهی، نویسنده و روشنفکر ایرانی / عکس از اختر قاسمی

«چندی پیش دو نفر از آشنایان که هر دو از مبارزان جبهه ملی هستند و از شریفان این ملک، به من خبر دادند که نشریه‌ای از پاریس رسیده است با عنوان نامه‌ای سرگشاده خطاب به همه مبارزان و می‌خواستند بدانند که من آن را خوانده‌ام یا نه. هنوز این نامه به من نرسیده بود ـ دو روز دیرتر رسید ـ قرار شد جمع شویم و آن را بخوانیم و احیانا در باره‌اش صحبتی کنیم.

در جمع شلوغ نامعقولی این کار انجام شد. من نامه را خواندم ولی بحث‌مان مجمل ماند. آنقدر بود که آن آقایان، که با بیشتر مفاد نامه موافق بودند، اعتقاد داشتند که زمان نوشتن آن مطالب هنوز فرا نرسیده است. پرسیدم چرا، گفتند آخر در این لحظات، گفتن اینکه روحانیون صواب نیست که خود را به سیاست آلوده کنند، خطاست. این حرف ها را دیرتر باید زد.

به نظرم غیر منطقی آمد یا لااقل من این منطق را قبول نداشتم. حرف‌های نامه همه بر حق بود و من برای زدن حرف حق زمان قایل نبودم. به علاوه تصور ما این بود که اگر زمانی برای زدن حرف حق لازم است، چه زمانی مناسب‌تر از اکنون... ولی خوب نظر دوستان جز این بود و من این اختلاف سلیقه را به این حساب گذاشتم که آنها سیاستمدارند و من نیستم. آنها با تیز بینی سیاسی‌شان نکته‌ها می‌بینند که من با نگاه ساده لری‌ام نمی‌بینم.

و حالا ـ با تاسف یا شعف، نمی‌دانم کدام، باید اعتراف کنم که امروز، یعنی یکی دو ماه بعد از این مقدمه، من از سیاستمداری، دورتر از آنروز افتاده‌ام، چون امروز نه فقط زمان تحریر آن نشریه را زود نمی‌بینم، بلکه در این حسرتم که چرا نامه سرگشاده به همه مبارزان، زودتر نشر نیافت، و در این آرزوی عبث که کاش از نوع آن نامه‌ها در آن زمان بیشتر نوشته می‌شد. آن روز جز آن مقاله، چیزی از این مقوله ندیدم و حالا بر حسرت، حیرت هم افزوده شده است:

امروز در این حیرتم که چرا بیشتر روشنفکران متعهد و مسئول سکوت کرده اند. متعهد و مسئول را با طنز به کار نبردم، چون اتفاقا آنها که تعهد و مسئولیت‌شان طنزآمیز است هیچ کدام ساکت ننشسته‌اند؛ همه به حمدالله اخیرا، طی مقالات و رسالات، به دین مبین اسلام مشرف شده‌اند و شتاب دارند که خود را در صفوف فشرده دیگر تازه اسلام آورده‌ها جا کنند... شتاب از این باب که مبادا در این دنیا عقب و بی‌نصیب بمانند.

حیرت من فقط به سکوت روشنفکران ختم نمی‌شود. مثلا در این حیرتم که چرا اعضاء وزارت خارجه پی هم اعلامیه‌های انقلابی صادر می‌کنند؟ این آقایان تا زمان دولت تیمسار ازهاری هم آدم‌های سر به راه و پا به راهی بودند، شامپانی و خاویار به مزاجشان سازگار بود... چه شده است؟

دنیای وارونه‌ای داریم: سیاستمداران قدیم به جای آنکه عمل کنند در محضر آقایان روحانیون کسب فیض می‌کنند؛ روشنفکران به جای آنکه فیض برسانند سکوت می‌کنند؛ دیپلمات‌ها به جای آنکه سکوت کنند حرف می‌زنند. از بقیه حیرت‌ها و حسرت‌ها چه بگویم، از کدامش بگویم؟

از اینکه گمرک چیانی که تا دیروز در پناه دولت وقت برای رد هر بسته و هر چمدان گوش من و شما را می‌بریدند و امروز ناگهان می‌خواهند دزد من و شما را بگیرند؟ یا از کارمندان تلویزیون که در گذشته اوامر دولت‌های پیش را نه فقط بی‌چون و چرا بلکه با خوش رقصی اجرا می‌کردند و حالا برای دولتی که فرمایش صادر نمی‌کند لب ورچیده‌اند و ناز می‌کنند؟

یا از نمایندگان مجلسی که به این امید از مسند وکالت استعفا می‌دهند که کرسی وکالت آینده‌شان را گرم نگاه دارند؟ یا از روزنامه‌نگارانی که دیروز مرعوب بودند و امروز هم متاسفانه مرعوبند؟ ... و یا از این آخرین حیرت و حسرت غریب که یک نفر، حتا یک نفر، در این مملکت نیست که صدا و قلمش را صریحا و مستقیما در دفاع از شاپور بختیار بکار برد؟

همه این‌ها را نمی‌شود گفت، زیاد مفصل است و از حوصله ـ و احتمالا سیاست فعلی ـ روزنامه‌ها خارج. من تا امروز به هیچ روزنامه و نشریه‌ای مطلبی نداده‌ام که حال و هوای سیاسی داشته باشد. شاید به این دلیل که تا امروز در مملکتم به سیاستمداری چون شاپور بختیار بر نخورده بودم که بدانم سیاست الزاما مغیر شرافت، صمیمیت و وطن پرستی نیست.

من تمام این صفات شرافت، صمیمیت و وطن پرستی را در آقای شاپور بختیار سراغ کرده‌ام به علاوه به سرفرازی و آزادگی او مومنم. من ایمان دارم که اگر امروز او را از صحنه سیاست مملکت‌مان برانیم خطایی کرده‌ایم جبران‌ناپذیر و نابخشودنی.

من معتقدم که این مرد عزیز، این مرد عمل، دارد فدای هیجان و غلیان عده‌ای و فرصت‌طلبی‌های عده دیگری می‌شود و اگر فدا شود، اسف‌انگیزترین شهید حوادث اخیر خواهد بود. من صدایم را به پشتیبانی از آقای شاپور بختیار با سربلندی هر چه تمام‌تر بلند می‌کنم، حتا اگر این صدا در فضا تنها بماند. من از تنها ماندن هرگز هراسی به دل راه نداده‌ام. ولی این بار می‌ترسم، نه بخاطر خودم، بلکه بخاطر آینده این ملک و سرنوشت همه آنها که دوست شان دارم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

انقلاب 57 مثل هر انقلاب دیگری یک پدیده ی اجتماعی بود. فردی نبود. کسی خلقش نکرد. کسی نمی توانست خلقش بکند. کسی نمی توانست بنیانگذارش باشد. فروشگاه و مدرسه خیریه نبود که کسی بنیانگذاریش بکند. برای همین هم کسی نمی توانست درهم بریزدش و یا جلویش را بگیرد و یا خاموشش بکند. نه بختیار می توانست اینکار را بکند نه خمینی و نه هیچ کس دیگری. ذهنیت هایی که خمینی و آخوند ها و یا حتا شریعتی را بنیانگذار انقلاب می دانند نهایتابه این نتیجه گیری غلط هم می رسند که اگر روشنفکران آن زمان بختیار را تنها نمی گذاشتند شاید می شد جلوی انقلاب را گرفت. پنداشتی خیالی و آرزویی. انگار مجموعه عددی یک گروه نویسنده می تواند جلوی خیز پر شتاب یک جامعه را که مجموعه عددی افراد نیست و رفتار و روان خودش را دارد بگیرد. جنبش سبز و شباهت های فراوان رفتاری و روانی اش با انقلاب 57 هم که پیش رویمان است. باز هم ما باید مردمی را که در آن سالهای یخ زده، انقلاب به آن بزرگی را به پیروزی رساندند سرزنش بکنیم؟ آنهم بخاطر اینکه خمینی و اطرافیانش پس از 22 بهمن با حیله گری و کشتار منحرفش کردند؟ اشکال من به این نوشته و نگاه و برداشت شما از تاریخ نیست. من فقط خواستم از این فرصت استفاده کنم و حرفی را بزنم.ع

-- بدون نام ، Feb 7, 2010

«ظرف یک‌روز هزار یهودی از ایران به اسرائیل رفتند»

آقا یه جوری بی هوا اینو گفتی دلم هری ریخت پایین فکر کردم خدای نکرده ظرف یک روز هزار یهودی در ایران یه بلایی سرشون اومد!

به حمداله تعداد آدمهایی که یهودیهای اسرائیل از فلسطینیها و بقیه عربها در بیش از نیم قرن گذشته کشتن خیلی بیشتر از یهودیهایی است که به دست دشمناشون کشته شدن.

تو سی سال گذشته تو ایرون هم که تعداد ایرونیهای کشته شده تو جنگ و زندانها اصلاً قابل مقایسه با یکی دو تا اعدامی که از یهودیها بوده نیست......

-- بی‌نام ، Feb 7, 2010

خیلی حیف است که در این مجموعه نامی از دکتر مصطفی رحیمی نیامده است. نامه دکتر رحیمی به خمینی در آستانه پیروزی اسلامیستها یک نمونه نادر در تاریخ اخیر ما میباشد. لطفاً او و نامه اش را از قلم نیاندازید.

http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=9020

ضمناً اگر لازم دانستید من میتوانم متن نامه دکتر رحیمی را نیز در اختیارتان قرار دهم. با درود

-- منیره کاظمی ، Feb 7, 2010

اين مطالب عميق و گرانبها،مرا بياد مطالب عميق و گرانبهايي انداخت که دو سه سال پيش در سايت زمانه خواندم. براي سالهاي آينده حفظش کنيد.

-- بدون نام ، Feb 7, 2010

این پاسخ رو در جواب دوستی که در کامنت اول تصور محتوم ای از تاریخ دارند می نگارم. انتهای منطقی استدلال شما چیزی جز این نخواهد بود که هر اتفاق تاریخی محتوم به اتفاق افتادن عینا به همان شکل است که بود حتی اگر صد باره تکرار شود. این نگاه به تاریخ به قرن 18 و لاپلاس فرانسوی بر میگردد دوست من. بسیار بسیار مدرن تر باید اندیشید. هرگز هیچ مسئله این جهانی راه حل ساده نخواهد داشت که شما ساده ترین را برگزیده اید.

-- motarjem ، Feb 7, 2010

بعدترها هگل معتقد بود که این تقابل اندیشه ها است که حوادث تاریخ را رقم می زند ( اندیشه ها ی تولید شده توسط انسان هایی که شما تاثیر شان را در تاریخ صفر کردید) و بعد از او مارکس که معتقد بود ابزارهای اقتصادی به دگرگونی اندیشه ها واین دگرگونی خود به دگرگونی ابزار های اقتصادی میانجامند و این چنین تاریخ زاده می شود( او هم به تاثیر اندیشه های آدمیان معتقد بود) و بعد از آن سارتر و فوکو. نتیجه طبیعی استدلال شما در آن است که هر آسیب شناسی بی خود است چرا که سرنوشت محتوم اتفاق خواهد افتاد. من نکته ای که می خواستید اشاره کنید را درک می کنم ولی آنقدر اصل تئوری ساختارهای قدرت راسل رو ساده کرده اید که دیگر کاملا به خطاست.

-- motarjem ، Feb 7, 2010

افرین.هزار افرین و درود به خانم امیرشاهی و همه کسانی که در ان روزها تحت تاثیر جو خمینی و کیانوری قرار نگرفتند و شخصیت خود را حفظ کردند. هزاران درود بر شما

-- امیر ، Feb 8, 2010

خلایق هرچه لایق
ما ملتی هستیم که اگر حتی به آن دوران هم برگردیم باز بعد از چند سال خوشی زیر دلمان زده انقلاب دیگری راه میندازیم
خانه از پایبست ویران است

-- بدون نام ، Feb 8, 2010

زیر نوشته ی که خانم منیره کاظمی آورده بسیار حالب اشاره شده است! امید که دوستان این را برای آگاهی همگان اطلاع رسانی بیشتری کنند.

یعنی در بین آدم های آن زمان افرادی هم کاردان بودند و پیش بینی می کردند چون به سیاست و رفتارهای بیت المللی و ....آشنا بوده اند.

اگر یک روزی همه نامه های که از این اندیشمندان رو شود می بینیم که خیلی ها همین نگر را در اول انقلاب ایران داشتند و سر دمداران حکومت حرفشان را نادیده گرفتند.

یکی از کسانی هم که نامه ای به دولت ایران داده بود یکی از افراد مهم بین اللملی بود که از فرانسه نامه ای را به سران ایران فرستاد تا پیشنهادی شود که دین با مذهب یکی نشود.

ولی سران راه خود را رفتند و هم دین و هم سیاست داری را نابود کردند! دین با دروغ همراه شد و نتیجه ای چنینی داد.

-- مسعود ازپارس ، Feb 8, 2010

چندمامه قبل ازانقلاب درنشریات تهران لیستی منتشرشد ازبانک مرکزی شامل اسامی دولتمندان رژیم پهلوی که ارز ازکشورخارج کرده بودند. لیستی که بعدا معلوم شد ساختگی بوده است.
برایتون امکان دارد این لیست را درسلسله گزارشاتتان منتشرکنید؟ ممنون خواهم شد
ایرج

-- ایرج ، Feb 8, 2010

ثابت شد چین حق داشت٠ کیانوری فورا از خمینی (وقتی در پاریس بود) حمایت کرد بعدها با حمایت از خط امام و اشغال سفارت و نفوذ از طریق نبوی و خوئینی ها و سازشکارخواندن بازرگان و امیرانتظام و لیبرال ها و ماجراجویی چریکها علیه دولت نوپای بازرگان (به اعتراف فرخ نگهدار رهبر وقت چریکها) و موضع گرفتن علیه بنی صدر (ابوالحسن پینوشه خواندن او )و حمایت بی چون و چرا از خلخالی (قاطعیت او در کشتار بدون دادگاه و وکیل سران رژیم سابق و ان پیر زن بی گناه وزیر اموزش فرخ رو پارسا)و جلال الدین فارسی و حبیبی و موسوی و رجایی و رفسنجانی و سپاه و ٠٠٠ و سرکوب مجاهدین و گروههای دیگر و لو دادن کودتای نوژه و کودتای قطب زاده تا مخالفت با کاندیداتوری مجدد خاتمی و نوری و کروبی همواره این رژیم را از امریکا دورکرده و به دامان روسیه انداخته است٠
امروز هم ایادی پنهان و اشکار این حزب نقش چین رادر حفظ رژیم و غارت مملکت بزرگ می کنند تا غارت روسها راکه مردم به خوبی متوجه شده اند پنهان کنند٠ سایت پ ن و سرمقاله راه توده را بخوانید تا ببینید که این حزب چگونه اصرار دارد جنبش دموکراسی خواهی و حقوق بشر طلبی طبقه متوسط را به تظاهرات صنفی دستجات مردم برای مطالبات ساده تر منحرف کرده و رژیم متکی به روسیه را از فروپاشی (توسط مردم ) یا متمایل شدن و مصالحه با امریکا (از طریق احمدی نژاد و مشاعی ) نجات دهد. موسوی و لاریجانی ابزارهای این حزب برای مقصود فوق الذکر هستند٠ لاریجانی نه گذاشت خاتمی با اروپا کنار بیاید و نه میگذارداحمدی با امریکا٠ البته رفسنجانی و جاه طلبی اوست که به لاریجانی میدان بازی می دهد٠

-- nakisa ، Feb 8, 2010

چه در اسرائیل امروز می گویند؟
http://bit.ly/9XilnL

-- پرویز سرودی ، Feb 8, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



آرشیو ماهانه