خانه > روز شمار یک انقلاب > ۳۱ سال پیش در چنین روزی > چهار ژنرال اعدام شدند | |||
چهار ژنرال اعدام شدندسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویچهار ژنرال اعدام شدند صبحگاه روز اول اسفند ۱۳۵۷ چهار امیر ارتش توسط دادگاه انقلاب اعدام شدند. سرلشگر امین افشار، سرلشگر معتمدی، فرمانده تیپ زرهی قزوین، سرتیپ ملک، معاون تیپ زرهی قزوین و سرتیپ همدانیان، رئیس ساواک کرمانشاه، چهار امیر اعدام شده بودند که خبر تیرباران و آخرین مصاحبه آنان در روزنامه اطلاعات منتشر شد. سرلشگر امین افشار در آخرین گفتههای قبل از تیرباران گفت: «من در وضعی نیستم که بتوانم حرف بزنم، ولی میخواهم بگویم اطرافیان شاه خیانت کردهاند نه خودشان، اطرافیان ایشان به دور شاه یک دایره خبیثه کشیده بودند.» وی در پاسخ به این سوال خبرنگار روزنامه اطلاعات که «اطرافیان شاه غیر از شما چه کسانی بودند؟» گفت: «در میان اطرافیان شاه ارتش و ارتشی نبود، وزیران و نخست وزیران اطرافیان شاه بودند و ارتش دخالتی نداشت.» خبرنگار اطلاعات پرسید: «وقتی شاه ایران را ترک میکرد، شما چه احساسی داشتید؟ راست است که گریه میکردید؟» سرلشگر امین افشار گفت: «غلط میکند کسی که میگوید وقتی شاه رفت من گریه کردم، این یک دروغ محض است و از طرفی اصلا صحبت رفتن یک نفر به عنوان شاه مطرح نیست. من در این مورد احساساتی نداشتم، احساسات من میهنم بود و در این موقع لازم میدانم به شما یک توصیه بکنم، قدر ارتش را بدانید، برای این ارتش خیلی زحمت کشیده شده است. ده سال لازم است تا شما بتوانید مهندسین و تکنسینهای زمینی و هوایی و دریایی ارتش را دوباره تربیت کنید. از کادرهای موجود غافل نشوید. اگر این کار را نکنید شش ماه بیشتر دوام نخواهید آورد و بعد از شش ماه کمونیستها جای شما را خواهند گرفت و شما را مثل الآن ما به همین ترتیب اعدام خواهند کرد.»
سرتیپ معتمدی قبل از اعدام گفت: «من معتقد هستم در هفتههای آخر، وقتی شاه دید مردم طالب او نیستند، نمیبایست میرفت و مردم را رو در روی هم قرار میداد. به نظر من از روزی که قیام ملی و انقلاب ایران تحقق بیشتری پیدا کرد، باید شاه و اطرافیانش، آن را تشخیص میدادند و شخصیت آیتالله خمینی را میفهمیدند. ما اطلاعات زیادی درباره آیتالله خمینی نداشتیم، ولی انتظار داشتیم فرماندهان ما، سر تعظیم در مقابلشان فرود بیاورند. ارتش ما ارتش خیابانی نبود. ما آماده شده بودیم با روس و انگلیس و آمریکا بجنگیم، نه با مردم خودمان. من و امثال من حتی زمینی برای مردن نداریم و حتی یک اتومبیل ساده هم در اختیار زن و بچهمان نیست، چرا باید محکوم شویم؟ شاه بیشتر مقصر است که در چنین حالتی، ما را ترک کرد. میتوانست فرمان بدهد که ما هم کنار برویم و در سیاست دخالت نکنیم و روبهروی ملت قرار نگیریم. به شرفم قسم میخورم که من دستور تیراندازی به سوی هیچکس را ندادهام.» سرتیپ معتمدی در پاسخ به این سوال که «روزی که شاه از ایران میرفت، پیام او برای شما و دیگر امرای ارتش چه بود؟» گفت: «او گفت یکپارچگی خود را برای بقای مملکت حفظ کنید.» سرتیپ ملک، معاون تیپ زرهی قزوین گفت: «بدون هیچ تردیدی کسان بسیاری به این کشور خیانت کردهاند و حتی در جزوههای ستاد بزرگ هم به جنایت و خیانت بسیاری از افراد اشاره شده و شاه هم اشاره کرده است که خودش قابل انتقاد است و اگر جنایات، چه از سوی شاه و چه از سوی اطرافیان و مسئولین نبود، هیچگاه من در این دادگاه عدل اسلامی خونم ریخته نمیشد و من که در تمام عمرم جزو افراد معدود ارتش بودم گناهکار قلمداد نمیشدم. همان افرادی باید مجازات شوند که به نام وزیر و نخست وزیر در سالهای گذشته به مردم خیانت کردهاند و این بلاها را به سر مردم آوردهاند.» سرتیپ همدانیان، رئیس ساواک کرمانشاه نیز گفت: «با توجه به وظایفی که به عهده هر سازمانی محول شده، من خودم را به عنوان یک عامل مداخله کننده، یا عامل ایجاد کشتارها نمیشناسم و نمیدانم. زیرا شخصاً هیچوقت، مأموریت برای مهار اغتشاشات نداشتهام و این وظیفه به سازمانهای مسئول، محول بوده، من به قرآن مجید سوگند یاد میکنم و میخواهم تحقیق بشود آیا من به ناخن یک نفر هم آسیب رساندهام؟ من خود را بیگناه میدانم، در مورد اتهاماتی که به من نسبت داده شده، تحقیقی به عمل نیامده و یا لااقل مواجههای صورت نگرفته است، تا جرم من در این زمینه مشخص و تثبیت شود، بیش از اینها عرضی ندارم. امیدوارم کشور ما همیشه پایدار باشد و صمیمیت کامل بین تمام مردم مملکت و رهبران مملکت و بهخصوص آیتالله خمینی برقرار باشد، تا همیشه کشوری مستقل و سرفراز داشته باشیم.» سرتیپ همدانیان در پاسخ به این سوال که آیا «به نظر شما شاه به مملکت خیانت کرده است؟» گفت: «شاید هر فردی، شاه یا هر فرد دیگری به سبب غرائز طبیعی که در افراد وجود دارد و هیچ فردی نمیخواهد و میل به جنایت ندارد، همه میخواهند به نوعی به افراد مملکت خودشان خدمت کنند. شاه هم همین نقش را داشته، اگر افراد نابابی مسیر شاه را تغییر داده و مسایلی در مملکت اتفاق افتاده یا افرادی بدون رعایت جنبههای اخلاقی و انسانی افرادی را به شکنجه کشیدهاند، باید مسببین اصلی را دستگیر کنید، نه مرا که برای معالجه به تهران آمدهام. باز هم عرض میکنم من بیگناه هستم.»
گزارش خبرنگار اطلاعات از اعدام خبرنگار اطلاعات اعدام چهار امیر را که به عنوان دومین سری اعدام اتفاق افتاد چنین گزارش کرد: ساعت دو و پنجاه دقیقه بامداد چهار امیر ارتش اعدام شدند. از نیمه شب در ستاد انقلاب برخلاف همیشه حرکت و جنب و جوش عجیبی به چشم میخورد. همه شب در این ساعات فعالیتها، رفته رفته جای خود را به آرامش میداد. هرچند هرگز کارها متوقف نمیشد، اما دیشب اینطور نبود. همه میپرسیدند: چه شده؟ ولی به زودی نگاههای استفهامآمیز و پرس و جوها و پچپچها آرام گرفت. و همه آگاه شدند که امشب نیز چون جمعه شب گذشته، چند تن به اتهام کشتار مردم به جلوی جوخه اعدام فرستاده خواهند شد. اما هیچکس دقیقاً نمیدانست آنها چه کسانی هستند. بر اثر شایعاتی که در یک دو روز اخیر برسر زبانها افتاده بود گفتند سالارجاف و چند امیر ارتشی جزو اعدامشدگان هستند، از سوی دیگر دیروز حکم اعدام پنج تن از دستگیر شدگان قطعی شده بود و اطلاعات تنها نشریهای بود که این خبر را منتشر کرد. با اینهمه دقایقی بعد معلوم شد تجدید نظر کلی در احکام شده است. درها از داخل بسته بود و هیچکس از واقعیت امر، خبری نداشت. ساعت حدود یک و سی دقیقه بامداد بود که برای خبرنگار ما مسلم شد اعدامشدگان، از میان امرای ارتش هستند که در رژیم شاه، به طریقی دستشان به خون مردم بیگناه آلوده است. بررسیها بیشتر شد و تحقیق نشان داد که قضات کمیته انقلاب ۲۴ ساعت گذشته را روی چهار پرونده لاینقطع کار کردهاند. سوال این بود؟ چهار پرونده. از آن چه کسانی بوده است؟ در فرصتی کوتاه خبرنگار ما با دکتر یزدی تماس گرفت: آقای دکتر! چه کسانی امشب اعدام میشوند؟ پاسخ کوتاه بود؛ چهار امیر ارتش و دیگر فرصتی نشد که سوال بعدی و حتی جمله بعدی رد و بدل شود.
ساعت دو و سی دقیقه بامداد خبر رسید که حکم اعدام برای محکومان قرائت خواهد شد. خبرنگاران خارجی، مرتباً این در و آن در میزدند تا برای مراکز خبری خود، عکس و خبر تهیه کنند. اما آنها نیز مثل خبرنگاران داخلی خبرهای زیادی به دست نیاوردند. از ستاد خبر کمیته انقلاب اطلاع رسید که حکم اعدام به وسیله یکی از اعضای دادگاه کمیته انقلاب قرائت شده و قضات، چهار امیر ارتش را به عنوان مفسدین فیالارض (برپاکنندگان فساد روی زمین) و به جرم قتل و کشتار مردم بیگناه برای حفظ رژیم دیکتاتوری شاه و حکومت غیرقانونی به مرگ محکوم کردهاند. بعد از آنکه حکم دادگاه انقلابی برای محکومان قرائت شد، چهار مرد مسلح، دستهای محکومان را از پشت و چشمهای آنان را نیز به وسیله پنبه و پارچه سپید بستند و در حالی که هر یک از آنان دست یکی از محکومان را گرفته بود، محکومان از محل دادگاه به محل تیرباران برده شدند. فاصله دادگاه تا محل تیرباران ۲۵ متر بود، ولی حرکت محکومان چنان با تانی صورت میگرفت که این فاصله در حدود ده دقیقه طول کشید. محکومان در طول راه با کسی سخن نگفتند. تنها امین افشار بود که بدون آنکه کسی را ببیند به آرامی گفت: دوستان! خداحافظ! محل اعدام در مجاورت محل دادگاه روی پشت بام ساختمان ستاد انقلاب بود. محکومان به کنار دیوار آورده شدند، جوخه اعدام روبهروی آنها صف کشید و در ساعت دو و پنجاه دقیقه چهار امیر ارتش پهلوی تیرباران شدند. هشت هزار تریلر غلامرضا پهلوی کشف شد به نوشته روزنامه اطلاعات، به نقل از خبرگزاری پارس، پاسداران کمیته انقلاب اسلامی شهرک فردیس کرج، تعداد هشت هزار دستگاه تریلر واقع در خیابان اندیشه همین شهرک در شرکتی بنام فابابتون که متعلق به غلامرضا پهلوی است، کشف کردند. در این خبر توضیح داده نشد که هشت هزار تریلر چگونه در یک شرکت جاگرفته است.
۴۵ امیر ارتش بازنشسته شدند ۴۵ نفر از امرای ارتش از تاریخ اول اسفند ۱۳۵۷ در دو گروه بازنشسته شدند. اسامی گروه اول به شرح زیر است: دریاسالار ابوالفتح اردلان، سپهبد عبدالعلی نجیمی نائینی، سپهبد هوشنگ حاتم، سپهبد خلیل بخشی آذر، سپهبد عبدالله آذربرزین، سرلشگر حمید جهانبانی، سرلشگر علیاکبر ده پناه، سرلشگر محمدحسین شهپرمطلق، سرلشگر دکتر علیرضا ثابت آزاد، سرلشگر محمد گوران، سرلشگر مرتضی فکور، سرلشگر دکتر صادق حریری، سرلشگر دکتر حسامالدین حرومی، سرلشگر هرمز مقصودی، سرلشگر حسینعلی علمیه، سرلشگر علی بیات، سرلشگر حمید داوران، سرلشگر منوچهر فوزی، سرلشگر میرحسین میرموجی، سرلشگر کاظم نجفی نژاد، سرلشگر دکتر حبیبالله ثمری کرمانی، سرلشگر محمود ماهرویان، سرلشگر حسین عظیمی، سرلشگر حیدر وفا سرتیپها: فضلالله افشار، محمد ساوجی، عبدالله عصر جدید، هوشنگ فیلسوفی گیلانی، پرویز امینیان، منصور امیر اردلان، حسین فرجیفر، رزیک سولخانیان، جمشید مادنیا، رضا کاظمی، شمعون پلیسیان، جواد اطاعت، اردشیر شکیب، محمد حسین ریاضی، هادی قائمی، عطاءالله نامدار عراقی، مصطفی کریمی افشار، ایرج مسترشد، عزتالله آزموده، سرتیپ هوایی محمد جلالی بازرگان حسن نزیه را معرفی کرد حسن نزیه صبح امروز توسط مهدی بازرگان، نخست وزیر به عنوان رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران به کارمندان و روسای ادارات این موسسه معرفی شد. آنگاه حسن نزیه برای کارکنان شرکت نفت سخنرانی کرد و گفت: «امیدوارم با کمک شما بتوانیم به پیشرفت انقلاب کمک موثری کنیم و این صنعت را که بزرگترین و مهمترین عامل تقویت کننده انقلاب است به درستی در خدمت انقلاب بگذاریم.»
هشدار کارتر به برژنف در مورد ایران به گزارش یونایتدپرس از جورجیا، جیمی کارتر، رئیس جمهور آمریکا فاش ساخت که در یک مکالمه تلفنی که ساعاتی قبل انجام داد، به برژنف، رهبر شوروی هشدار داد که در حوادث و اوضاع ایران دخالت نکند. کارتر گفت، برژنف و دیگران باید به این مسأله توجه کنند که مداخله مستقیم یا غیرمستقیم در ناآرامیهای ایران وضع وخیمی به وجود میآورد و در روابط با این کشورها تأثیر نامطلوب میگذارد. کارتر گفت که علاوه بر برژنف شخصاً با معاون نخست وزیر چین و دیگر رهبران جهان درباره اوضاع ایران مذاکره و تبادل نظر کرده است. کارتر خاطرنشان ساخت آمریکا به یکپارچگی و استقلال ایران علاقهمند است و به آن احترام میگذارد و از دیگران نیز توقع و انتظار دارد چنین کنند.
ملک حسن شاه را از اظهارنظر سیاسی منع کرد؟ به گفته خبرگزاری فرانسه اطرافیان شاه در رباط گفتند که وی اواخر فوریه سال ۱۹۷۹ مغرب را ترک خواهد کرد و ممکن است به سویس برود. به گفته روزنامه اطلاعات، همین منابع افزودند، شاه به مسایل و مشکلاتی که اقامت طولانی او در مراکش برای این دولت به وجود میآورد، آگاه است. به گزارش روزنامه اطلاعات، از سوی دیگر شاه میخواهد هرجایی که باشد بتواند آزادانه درباره اوضاع ایران اظهارنظر کند، در حالی که ملک حسن دوم از وی خواسته است تا وقتی که در مراکش اقامت دارد، از هرگونه فعالیت و موضعگیری سیاسی خودداری کند. از این رو محمدرضا پهلوی میخواهد در آیندهای نزدیک مراکش را ترک کند و ظاهراً اکنون مذاکرات محرمانهای در این باره با دولت سوئیس به وسیله اردشیر زاهدی، سفیر پیشین ایران در واشنگتن جریان دارد. گفته میشود مقامهای سویس به دلایل امنیتی درخواست کردهاند که از شمار همراهان شاه به طور محسوس کاسته سود، به طوری که عده آنها از سی نفر تجاوز نکند، در حالی که شاه میخواهد پنجاه نفر را با خود به سویس ببرد. روزنامه اطلاعات نوشت: «به گفته همین منابع شاه این روزها بسیار افسرده است و بیش از پیش نسبت به اوضاع ایران بدبین شده و بیم آن دارد که کشورش زیر فشار اقلیتهای مستقر در مرزها متلاشی شود و یا حزب توده (کمونیستها) قدرت را به دست بگیرد که به اعتقاد او در این صورت کشور به جهان کمونیست ملحق خواهد شد.» اما فرح پهلوی در خاطراتش در کتاب «کهن دیارا» شیوه برخورد ملک حسن دوم را به گونهای دیگر توصیف کرده و میگوید: «ما شهر مراکش را برای اقامت در رباط ترک کردیم. ملک حسن در آنجا قصری در اختیار ما گذاشته بود. در زمانی که همه بدبختیها به ما روی آورده بود، این چند صباحی که با بچهها گذراندیم، روزهایی نشاطانگیز بود و تأثیر خارقالعادهای بر ما گذاشت. پس از گذشت یک سال با لذت شاهد خندههای پادشاه بودم، لحظاتی کوتاه که ما را از اندیشیدن به درد و اندوهمان بازمیداشت...» در همین روزها الکساندر دومارانش، رئیس سازمان اطلاعات فرانسه برای دیدن همسرم به مراکش آمد و او را از خطراتی که اقامت ما برای کشور مراکش برای ملک حسن دوم ایجاد میکرد، آگاه نمود. منظور از خطرات ظاهراً خطرات سیاسی بود، اما در ضمن به گفته آقای مارانش، آیتالله خمینی به متعصبین اسلامی دستور داده بود که افراد خانواده سلطنتی مراکش را به منظور معاوضه با ما بربایند. مارانش ملک حسن را از این امر مطلع کرده بود و او با شهامت بسیار در پاسخ گفته بود: «این موضوع وحشتناک است، اما تصمیم مرا عوض نمیکند. من نمیتوانم از پذیرایی مردی که دقایق غمانگیزی را در زندگی طی میکند، خوددداری کنم. در چنین شرایطی بود که میبایست هرچه زودتر تبعیدگاه جدیدی مییافتیم.»
کتابهای درسی پاکسازی شود آیتالله خمینی در پیامی که به مناسبت بازگشایی مدارس فرستاد، از کلیه دانشآموزان و دانشجویان و معلمان و دبیران و استادان خواستار شد که به سر کلاسها بروند. در این پیام آمده است: «این انقلاب تا رسیدن به نتیجه نهایی که قطع ید آمریکا ـ شوروی ـ انگلستان و سایر دول استعمارگر است ادامه دارد.» آیتالله خمینی سپس گفت: «هرگز اجازه ندهید که عدهای معدود چون گذشته تلخ روزهای استبداد بر شما حکومت کنند، اصل دمکراسی اسلامی را فراموش نکنید.» به نوشته روزنامه اطلاعات، رهبر انقلاب ایران، در فاصله هشت روز پس از پیروزی انقلاب، در پیامی که به تاریخ سیام بهمن امضا شده است، دستورالعمل خود را برای پاکسازی کتابهای درسی ارائه داد و گفت: «کتابهای درسی را چه دبستانی و چه دبیرستانی و چه دانشگاهی تغییر اساسی داده و آنچه از عکس و مطالبی که به نفع استعمار و استبداد است، تسویه کنید و دروس انقلابی اسلامیای که بچههای ما را بیدار و جوانان ما را مستقل و آزاد بارآورد، جایگزین آن گردانید. باید در سراسر ایران با پاکسازی آموزش و پرورش از آثار فرهنگ استعماری محیطی به وجود آورید که اطفال ما را شیربچگانی که همیشه پشت جبهه مقاومت علیه آمریکا و صهیونیسم و سایر دول چپاولگر شرق و غرب نشستهاند تقویت کنید و مطمئن باشید خمینی تا قطع ریشههای استعماری چپ و راست همسنگر شماست و رسالت اسلامی هر فرد مسلمان تا مرگ ادامه دارد.» حمایت سناتور فرانسوی از بختیار به گزارش خبرگزاری فرانسه، ماکس لوژن، رئیس جنبش دموکرات سوسیالیست فرانسه و شهردار ـ سناتور آپویل از فرانوسا پونه، وزیر امور خارجه فرانسه درخواست کرد که دولت فرانسه نزد دولت ایران به اقدامهایی به نفع شاپور بختیار و عدهای دیگر از دوستداران فرانسه که به تازگی بازداشت شدهاند دست بزند. منابع آگاه خبر دادند که انتشار خبر دستگیری شاپور بختیار صحت نداشته و وی مخفی شده است.
قطبزاده: ما بلندگوی هیچ دولتی نخواهیم بود صبح دیروز صادق قطبزاده، سرپرست انتصابی رادیو تلویزیون در محوطهی این سازمان برای بیش از پنج هزار نفر از کارکنان رادیو تلویزیون درباره خط مشی جدید این سازمان صحبت کرد. وی گفت: «متأسفانه بگویم که تز بیطرفی به معنای آنکه ما بیطرف هستیم و یا اینکه تمام ارگانها را ما باید در اختیار خود داشته باشیم گرچه ظاهری فریبنده دارد ولی با فرم تشکیلاتی، با نوع استخدام یا سیاستی که در این سازمان اعمال شده تز درستی نیستند که باید نسبت به عقاید و افکار و انقلاب مردم ایران عمل کنند. این سازمان متعلق به ملت مسلمان ایران است و بیان کننده این انقلاب ما نسبت به دستاوردهای این انقلاب، نسبت به مکتب فکری اسلام بیتفاوت نیستیم و نخواهیم بود.» وی ادامه داد: «ما نسبت به اعمال دولتها نسبت به سازمان عقاید و افکار مختلف بیطرف خواهیم ماند و خواهیم گفت که چگونه هنرمندان و کسانی که در این زمینه کار میکنند و تولید میکنند باید بتوانند که هنر و قدرت و استعداد خود را در خدمت انقلاب اسلامی مردم این مملکت بگذارند و آن چیزی است که این مملکت این مردم گشنه و پابرهنه برایش قیام کردهاند و از شما انتظار خواهند داشت.» صادق قطبزاده که در حضور هزاران کارمند رادیو و تلویزیون سخن میگفت اظهار داشت: «ما اخبار دولتی را مطرح خواهیم کرد ولی بلندگوی هیچ دولتی نخواهیم شد. این سازمان با تمام وجود و آرمانهایش به طور دربست در اختیار رهبری این انقلاب اسلامی و نماینده آن (از لحاظ استراتژیک) خواهد بود. اعتصاب سه ماهه افراد سازمان که با پرداخت کلیه مزایا و حقوق صورت گرفته است دلیل بر انقلابی بودن کارکنان این سازمان نیست. تمام کسانی که اعتصاب کردهاند انقلابی نیستند. همینطور تمام آنها که اعتصاب را شکستهاند ضد انقلابی نمیباشند در میان کسانی که اعتصاب کردهاند افراد ضد انقلاب و خود فروخته هم وجود دارد و در میان اعتصابشکنان نیز افراد سالم و ضعیف وجود دارد.» قطبزاده که سخنانش با واکنش شدیدی در میان کارکنان تلویزیون و مطبوعات مواجه شد، افزود: «دو میلیارد تومان بودجه سالیانه این سازمان بوده است و هرماه نود و شش میلیون تومان حقوق پرداخت شده است. این سازمان متعلق به افراد این سازمان نیست بلکه متعلق به افراد مسلمان ملت است.» صادق قطبزاده بعد از صحبت درباره حقوق کارکنان این سازمان و اعلام افزایش کمتر از ۲۵۰۰ تومان در انتهای سخنانش گفت: «کسانی که برای حمله به این دستگاه توطئه کردهاند بدانند که این ملت آنزمان که این دستگاه توجیه کننده امپریالیستها بود توانست مبارزه کند و اکنون نیز اگر این دستگاه بخواهد نوارهای خمینی در هر کوچه و بازار خواهد گشت و ما از این نمیترسیم. چه به آنهایی که تهدید کردهاند که پیادهروی کنند و چه آنهای دیگر بگویید بکنند تا ببینیم چند نفر هستند و ما نیز به اتفاق شما به میان خلق واقعی که انقلاب کرده است برویم و آنها را به این سازمان بیاوریم و بگوییم که ملت، مردم و خلق کجا هستند. با مقاله نوشتن در روزنامههایی که تا دیروز بلندگوهای رژیم فاسد بودهاند و فاسدترین نوعش نخواهند توانست ذرهای در ارادهی رهبر انقلاب و آن اعتماد و اطمینانی که به من داشته دست تزلزلی به وجود آورند.»
انقلابیون ایران سانسور را در جنین خفه کنید! دکتر رضا براهنی در مقابل فشارهای وارد شده از سوی مدیرعامل جدید تلویزیون و همچنین سانسور اعمال شده در هشت روزی که از انقلاب گذشت، واکنش نشان داد و در مقالهای با عنوان «انقلابیون ایران! سانسور را در جنین خفه کنید!» نوشت: «اگر به عنوان نویسنده متعهدی که درگذشته در برابر سانسور، از هر نوع و صبغه و رنگ و جنسش قد علم کرده، این یادداشت مختصر را ننویسم هم به آرمانها و اندیشههای آزادیخواهانه خود خیانت کردهام و هم به انقلاب امروز ایران. به همین دلیل از آغاز این و جیزه ناچیز میگویم که من با سانسور به هر صورتش و به نام هر ایدئولوژی و مرامی، از اسلام توحیدی گرفته تا کمونیسم الحادی یکسره مخالف هستم و در هرجای این مملکت اگر ببینم که کسی به هر بهانهای خواه برای مدتی گذرا و خواه برای مدتی بیپایان میخواهد بر وسایل جمعی از نوع روزنامه، رادیو، تلویزیون، چاپ و انتشار کتاب، نظارتی مسلکی، مشربی، دستوری، فرمایشی، پلیسی، خصوصی و احساساتی، و یا جمعی و خشک داشته باشد، با تمام قدرت بدون رودربایستی بدون واهمه و ترس، و درست از روبهرو در برابرش خواهم ایستاد و با او مبارزه خواهم کرد.» وی افزود: «از همین رو از کلیه نویسندگان کشور دعوت میکنم که در این لحظه حساس از تاریخ انقلاب که ممکن است سایه شوم سانسوری از نوع دیگر بر سر ما گسترده میشود، به صدای وجدان آگاه و هوشمندانه خود به دقت گوش دهند، بار تعهد خود را به عنوان نویسندگان موظف بر زمین ننهند، و با قلمهای آزادیخواه خود ملتها را از پذیرفتن هر نوع نظارت بر اندیشه و ارائه آن و ارائه کنندگان آن برحذر دارند.» براهنی در مورد سانسور آغاز شده در تلویزیون گفت: «و اما بهانه این حرفها وجود شخص شخیصی است به نام صادق قطبزاده که از طرف مهندس بازرگان در رأس سازمان رادیو و تلویزیون گذاشته شده. آقای قطبزاده مدعی است و شاید هم به حق که یک ربع قرن با رژیم شاه مبارزه کرده و تخصصش مبارزه با رژیم است. در عین حال همین متخصص مبارزه با رژیم معتقد است که جز ایدئولوژی اسلامی هیچ ایدئولوژی دیگری حق ارائه شدن از طریق سازمان رادیو و تلویزیون ملی را ندارد.» براهنی در ادامه نوشت: «به اعتقاد همین متخصص حتی اخبار مربوط به سازمان مجاهدین خلق ایران هم که دارای ایدئولوژی اسلامی است نباید از طریق رادیو و تلویزیون ارائه گردد و اخبار این وسایل جمعی منحصر خواهد بود به «پیامهای امام خمینی، مشکلات دولت و اخبار ستاد فرماندهی. ما میگوییم اگر کسی در ایران از مبارزات بیست و پنج ساله این متخصص مبارزه با رژیم در طول این ربع قرن بیخبر مانده، به این دلیل است که بر رادیو و تلویزیون ملی در طول این زمان سانسور و خفقان حکومت میکرد و آقای جعفریان و امثال او، که اکنون در کمیته انقلاب از هر چند دقیقه یکبار غلط کردم میگویند تمام وقت تلویزیون را اختصاص داده بودند به پیامهای شاه خائن، موجه جلوه دادن اقدامات دولت و اخبار ستاد فرماندهی شاه.» وی در ادامه افزود: «تصور نشود که ما قصد مقایسه کردن محتویات برنامه کنونی انقلاب با برنامه شاه خائن را داریم دفاع از حقانیت انقلاب در ایران و رهبر بزرگ آن حضرت آیتالله خمینی وظیفهای است که ما همه پذیرفتهایم و نیازی هم نیست که یک نفر از هر چند دقیقه به ما بگوید که باید بهتر و بیشتر هم بپذیرید. بلکه قضیه ازین قرار است که بین تلقی حضرت آیتالله خمینی از آزادی بیان و آزادی ارائهی اندیشهها و طرز تلقی آقای قطبزاده تفاوتی فاحش میبینیم. امام خمینی بارها گفتهاند که تمام گروهها در ارائه عقاید خود آزاد هستند و این طرز تلقی صحیح از اسلام، به ویژه اسلام دوران حضرت محمد و حضرت علی با طرز تلقی آقای قطبزاده که بر طبق آن درهای رسانههای جمعی به روی گروههای دیگر که طرز تلقیهای دیگری از اسلام و انقلاب دارند بسته شده همانقدر فاصله دارد که اسلام واقعی با اسلام قلابی، تشیع علوی با تشیع صفوی و اسلام انقلابی با سلطنت ارتجاعی.» براهنی در ادامه نوشت: «یعنی آقای قطبزاده اصولاً از درک وسعت نظر گستردگی جهانبینی و روح بردباری و شکیبایی موجود در اسلام واقعی به کلی عاجز است، و در جایی که اسلام آزادی اندیشیدن را اساس و ملاک انسانیت و شخصیت افراد قرار میدهد، آقای قطبزاده متوسل به زورگویی و خودکامگی میشود. من به صراحت تمام گوشزد میکنم که چنین برخورد ناقص و زورگویانه با اسلام و مسلمین توهین به خط مشی تجویز شده به وسیله اسلام واقعی یعنی حضرت آیتالله خمینی است.» در ادامه نوشته آمده است: «در زمان سلطنت محمدرضا شاه حتی یکبار به آیتالله طالقانی اجازه داده نشد که عقاید خود را مشروحاً از رادیو و یا تلویزیون توضیح دهد و اگر به دیگران یکی دوبار از این قبیل اجازهها داده شد، فوراً اسمشان جزو لیست سیاه شاه به حساب آمد، آیا قرار است آقای قطبزاده به دکتر علیاصغر حاج سید جوادی اجازه ظهور در پرده تلویزیون در آینده ندهد. ضد انقلاب به این میگویند که صدای کارگر نفت ایران از تلویزیون به گوش نرسد. ضد انقلاب به این میگویند که بیهنر بر هنرمند، نسخه هنری بپیچد. ضد انقلاب به این میگویند که هنرمندان و کارگردانان و تولیدکنندگان تلویزیون که با اعتصاب خود اجازه ندادند صدای دژخیمان به گوش مردم نرسد، از انتخاب رئیس خود محروم شوند.» براهنی نوشت: «انقلاب فقط برای آن به وجود نیامد که شاه را از ایران بیرون کند، که سران ارتش سابق را دستگیر کند و تحویل کمیته انقلاب بدهد. انقلاب برای این به وجود آمد که ارتش دژخیم با تمام بافتها و ساختهایش نابود شود و به جایش ارتشی ساخته شود مرکب از محرومان و ستمکشیدگانی که اسلحه به دست گرفتند و ارتش شاهنشاهی خائن را به زانو در آوردند. انقلاب در یک یا دو روز پایان نمییابد. انقلاب چیزی است که اصلاً پایان ندارد یعنی یکبار که شروع شد اگر ادامه نیابد انقلابی خواهد بود که بدان خیانت شده است.» براهنی ادامه داد: «آیا فکر نمیکنید که این ملت که هوشیاری آن را داشت که امام خمینی را به عنوان رهبر انتخاب کند، آن درجه شعور و فراست دارد که رئیس یک تلویزیون و رئیس یک اداره رئیس یک ژاندارمری و رئیس یک پلیس و رئیس یک دانشگاه را هم انتخاب کند؟ آیا آیتالله خمینی رهبری خود را به مردم تحمیل کردهاند که آقای قطبزاده هم رهبری خود را بر تلویزیون تحمیل میکند؟» براهنی در پایان نوشت: «این را هم بدانید که وقتی که سر و کله سانسور، این چهره باید خفقان یک بار پیدایش شد، به دنبالش ارعاب هم خواهد آمد، شکنجه هم خواهد آمد، بهتان و افترا و تهمت هم خواهد آمد و مگر اینها نیستند تمام آن چیزهایی که عناصر اصلی ارتجاع را تشکیل میدهند؟ بدانید که وقتی سانسور آمد، اعدام روشنفکران هم خواهد آمد، و آنگاه از میان خرابه های انقلاب ناپلئون، رضاخان، یا محمد رضای دیوانهای سربرخواهد کشید که: این منم طاووس علیین شده. انقلابیون ایران سانسور را در جنین خفه کنید!»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
این دکتر یزدی در محاکمات شبانه اول انقلاب نقش بلبل سخنگو را بازی می کرده است. حال که این انقلابی تحصیلکرده امریکا در هتل اوین است میبایستی به ایشان گفت تخمی را که در سال ٥٧ در خاک ایران زمین کاشتید الان دارید درو میکنید. جای شکوه و شکایت نیست.
حداقل کاری که امثال ایشان در آنروزها پس از دیدن این سلاخیها میتوانست انجام دهد کناره گیری از این دایره آدمکشی بود.
-- حسن ، Feb 21, 2010