خانه > داریوش رجبیان > سفرنامه هند | |
سفرنامه هندسفرنامه هند؛ بخش دهم هند از ديد ايرانيانسفرنامه هند - بخش دهم: به تنهایی نشسته بودم و صحبت دو اروپایی میز کناری، توجهم را جلب کرد. چون راجع به کشور زادگاه من، تاجیکستان صحبت میکردند. بیدرنگ به آنها ملحق شدم. دانیل از لندن بود و پر از سوئد. دانیل، عکاس جهانگرد است و دوست دارد تاجیکستان را هم ببیند. سفرنامه هند؛ بخش نهم کوچکترين ايالت هندسفرنامه هند - بخش نهم: شلوغترین دیسکوهای موجود در هند را میتوان در گوآ یافت. تازهترین هیتهای آمریکا و اروپا پخش میشد و دختران شکیل و خوشگل روی حاشیه چوبی یک میله بلند میرقصیدند و با مدرنترین انواع رقص دیسکویی که میتوان تصور کرد، تعداد معدود خارجیها را مات و مبهوت می کردند. دیسکو بهقدری شلوغ شد که اگر سوزن میانداختم، راست میايستاد. سفرنامه هند؛ بخش هشتم در آرزوی ديدن باليوودچه کسی را دیدی که به بمبئی بیاید و بدون اين که دست کم به فکر بازدید از بالیوود یا شهرک سینمایی هند بیفتد، شهر را ترک کند؟ تصور من این بود که شهرک سینما بخشی از شهر مومبای است و فاصله آن نباید خیلی دور باشد. ولی قیمت کرایهای که راننده برای من اعلام کرد در واقع بیانگر فاصلهی زیاد میان کولابا و بندرا بود. بله. بخش عظیمی از شهرک سینما در جنگلهای بندرا است. سفرنامه هند؛ بخش هفتم گذاری در گذر پارسیهای مومبایخسروباغ یکی از محلههای ویژه پارسی هاست که در کولابای مومبای (بمبئی) واقع است. دروازه های عظیم و سنگین خسروباغ به دروازههای یک حصار شباهت دارد، با این تفاوت که در دو سوی دروازه چشمکهای شیشهای هست که پشت آن می توان نیمپیکرههایی از شخصیتهای زرتشتی را دید. پشت اين دروازه ها درب مهر هم هست که نيايشگاه پارسی هاست و تنها پارسی های زرتشتی اجازه ورود به آن را دارند. سفرنامه هند؛ بخش ششم بزرگترين شهر شبه قارهکیلومتر فاصله جیپور و مومبای را میشد حدود یک ساعت و نیم با هواپیما طی کرد. می خواستم هم قطارهای هند را تجربه کنم و هم در جريان مسافرت برای آشنايی با شهرهای بین مبدا و مقصد حداکثر استفاده را کرده باشم. با این حساب، 5/18 ساعت مسافرت با قطار بیشتر از 5/1 ساعت پرواز به درد من میخورد. سفرنامه هند - بخش پنجم کاخ آبی و معبد بوزینههای جیپورداستان ما به آنجا رسیده بود که من، در حالی که در محوطهی کاخ شهر جیپور منتظر رانندهام «مانو» بودم، مفتون عکس وسوسهانگیز جالمحل یا کاخ آبی جیپور شدم و محل انتظار را ترک کردم؛ سوار ریکشای آمارسینگ، رانندهی بذلهگوی هندو شدم که میگفت فاصلهی کاخ آبی پنج دقیقه آنورتر از کاخ شهر است و به سمت کاخ آبی راه افتادم. سفرنامه هند - بخش سوم شهر فاتح مغولدر محوطهی مسجد جامع آرامگاه شیخ سلیم چیستی واقع است و در واقع، اکبر شاه گورکانی شهر فتح پورسیکری را به خاطر همین صوفی پایه گذاشته بود. بنا به روایتی خود اکبرشاه هم یک روز سراغ این عارف را گرفته و از او استدعا کرده بوده که برای او دعا بکند تا شاه صاحب پسر و وارث تخت و تاجاش بشود. شیخ سلیم چیستی دعا کرد و به زودی همسر شاه یک پسر به دنیا آورد و در پی آن دو پسر دیگر زاده شدند. سفرنامه هند - بخش دوم لمس تاج هندبازتاب غروب گلگون، گنبد عظیم تاج محل را که از دور پیدا بود، صورتی کرده بود. از زیر طاق حصار رد شدم و تصویر کامل شد. در انتهای باغ سبز و دو ردیف درختان مرتب کاج که کنار حوض مستطیلی کاشته شدهاند، نگین هند میدرخشید. چیزی را میدیدم که همیشه در تصاویر و فیلمها و رویاهايم دیده بودم. ساختمان تصويرناپذیری که از خلال 360 سال تاریخ پر فراز و نشیب هند بیآسیب گذشته و گو اینکه دیروز ساخته شده. سفرنامه هند - بخش نخست مسافری از هنددر انشای درس ادبياتمان در دهه 1980 ميلادی که میخواست خودمان را در سال 2000 ميلادی تجسم و ترسيم کنيم، نوشته بودم: «من در پايان هزاره دوم ميلادی يک روزنامهنگارم در هند و برنامه کاریام پر است از ديد و بازديدها با ستارههای باليوود و اينديرا گاندی، محبوبترين نخستوزيرم.» البته، به ديدار اينديرا گاندی نرسيدم. اما در سال 2000 ميلادی، با اين که روزنامهنگار شده بودم، هند و آرزوی سفر به هند تحتالشعاع دهها آرزوی تازه ديگر قرار گرفته بود و کمرنگ شده بود |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|