خانه > آزاده اسدی > گفتوگو > "باران" برای نه گفتن به سانسور متولد شد | |||
"باران" برای نه گفتن به سانسور متولد شدAzadeh@radiozamaneh.com
از آنزمان این انتشارات بیش از 200 عنوان کتاب در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، ادبی و فلسفی منتشر کرده است. برای اینکه بدانید این انتشارات کوچک با وجود پراکندگی ایرانیها در دنیا و با وجود مشکلات چاپ و پخش کتاب چطور سالهاست به فعالیتاش ادامه میدهد، لازم نیست حتما از نزدیک فضایی پر از کتاب و عنوانهای مختلف کتاب را ببینید. مسعود مافان 46 ساله است. او به خاطر فعالیت سیاسی، سال 1363 از ایران به ترکیه رفت و 7 ماه بعد با کمک سازمان ملل به سوئد رفت. چند سال بعد از ورود به سوئد، او همراه با سه نفر از دوستانش با کناره گیری از فعالیتهای سازمانی، در ادامه فعالیت سیاسی خود، رو به ادبیات و فرهنگ میآورد و باران متولد میشود. مافان چند وقتیست به تنهایی باران را اداره میکند و به دلیل مشکلات مختلف مالی بارها تصمیم گرفته کار این انتشارات را تعطیل کند، ولی در کنار کار ثابت و اداری خودش هنوز نتوانسته دست از این کار بردارد.
واقعیت این است که درصد زیادی از فعالان سیاسی، نوع فعالیت حزبی یا سازمانی خود را بعد از خروج از ایران کمترحفظ کردند. در این مورد که چند درصد آنها در ادامه فعالیت سیاسی خود، به فعالیت فرهنگی رو آوردهاند آمار دقیقی ندارم ولی میتوانم به جرات بگویم همه کسانی که امروز در خارج از کشور فعال فرهنگی هستند، یکروز فعال سیاسی بودهاند. بهنظرمن فعالیت فرهنگی ما در خارج از کشور، از درون احزاب سیاسی متولد شده است. چرا این اتفاق افتاده؟ آیا دلزدگی از فعالیت سیاسی به وجود آمده که سراغ فعالیت فرهنگی رفتهاند؟ من اسمش را دلزدگی نمیگذارم. تبعید بههرحال فرصتی فراهم میکند برای بازنگری و در این بازنگری، اگر جدی باشی وبه خودت، جامعه، اندیشه و کارکردهایت با جدیت نگاه کنی، با علامت سوالهای بسیاری روبهرو میشوی و قطعا در این کنکاش، پاسخهای بسیاری هم برایشان پیدا میکنی و یا دنبال آن پاسخها میگردی که خودش دنیایی است و منشا تغییر و تحولات فردی میشود... چرا این فعال سیاسی، قبلا این کار را نمیکرده که جوابهایش را زودتر به دست آورد؟ این موضوع بیربط با فضای جامعه ایران نیست. ما در مورد جامعه، روشنفکران یا فعالان سیاسیای صحبت میکنیم که حداقل در 150 سال اخیر، شاهد تاریخ و حوادث مشابهی بودهاند. فعالیت حزبی و سیاسی، خواستهها، گفتمان و...
با همه این سوابق و این تفکر، چه شد که سال 1991 تصمیم گرفتید نشر «باران» را تاسیس کنید؟ ابتدا میخواستید نشر باران فعالیت سیاسی داشته باشد؟ نه! اصلا. زمانی که نشر باران را تاسیس کردیم، یکی دوسالی بود که فعالیت سیاسی را به معنای حزبی آن کنار گذاشته بودم و به فعالیت حقوق بشری و فرهنگی روی آورده بودم. من حداقل یازده سال از عمرم را در فعالیت سیاسی گذاشته بودم، از 16 سالگی به بعد و فکر میکردم همه هویتام این است که هوادار فلان جریان سیاسی باشم. بعد از مدتی وقتی از آن نوع فعالیت با وجود احترامی که برای آن قائلی، فاصله میگیری، با یک پوچی روبهرو میشوی. با خود میگویی حالا هویتام چیست؟ همان زمان، که تصمیم گرفتم نوع فعالیتم را تغییر دهم، متوجه شدم باید جایگزینی پیدا کنم تا بتواند در ادامه فعالیت سیاسیام قرار بگیرد و مرا از فرو رفتن در یاس نجات دهد. فکر راهاندازی نشر، همزمان با بالاگرفتن سانسور در ایران در من قوت گرفت. فکر کردم شاید یکی از راههای مبارزه این باشد که موسسه انتشاراتی بزنیم. من با سه نفر از دوستانم شروع کردم. پس از مدتی کوتاه، آنها تاب فشارها و مشکلاتی که با آن روبهرو بودیم را نیاوردند و من تنها ماندم با همکاری چند دوست. ولی همه مسئولیت اقتصادی و مالی نشر باران تنها روی دوش من ماند. خودتان میدانید که ناشربودن در ایران چه مشکلات و دردسرهایی دارد؛ از سانسور گرفته تا مسایل و مشکلاتی که وزارت ارشاد یا بازبین ایجاد میکند. به ما بگویید، ناشر بودن خارج از ایران چه مسایلی دارد که مردم ایران در جریانش نیستند؟ در سراسر دنیا یکسری کارتلهای اقتصادی وجود دارد که در دنیای نشر هم رد پایشان دیده میشود. اکثر این کارتلها که در همه کشورها سهام دارند، صاحبان صنایع بزرگ هم هستند. اگر این استثنا را بگذارید کنار، همه ناشران دنیا، چه ایرانی، چه ترک یا چه سوئدی، یک کار ایدهآلیستی میکنند؛ اگر به اصطلاح کرم کار فعالیت فرهنگی نداشته باشند، نمیتوانند این کار را ادامه دهند. در سوئد، ناشرهای بسیارخوبی را میشناسم که بهخاطر مخالفت و مبارزه با ناشران بزرگ سوئدی که مثلا فقط از ادبیات آمریکایی و نویسندگان برتر سوئدی کتاب منتشر میکنند، انتشاراتی را تاسیس کردهاند که فقط روی معرفی ادبیات مثلاً آفریقا، هند، جهان عرب و به تازگی ادبیات ایران کار میکنند. آنها تمام نیرویشان را گذاشتهاند برای عرضه و معرفی نوعی از ادبیات و صدایی که متفاوت است، و فکر میکنند باید در جامعه سوئد وجود داشته باشد و برای این اتفاق، نیاز به حمایت دارد. غیر از اینکه میگویید ناشران بهعنوان یک فعالیت ایدهآلیستی این کار را انجام میدهند، غیر از مسائل مالی، با چه مشکلی مواجهاند؟ کمبود مخاطب. یعنی ناشر سوئدی هم مشکل مخاطب دارد؟ صد درصد! مخاطب، چراغ نشر را روشن نگه میدارد. این یک مساله عادی برای خواننده ایرانی میتواند باشد. بیشتر کتابفروشان و ناشران ایرانی یا حتی خارج از ایران گله و شکایتشان از کم خواندن مخاطب ایرانی و کتاب نخریدن است. این موضوع را میشود برای مخاطب ایرانی که درصد مطالعهاش خیلی پایین است عادی دانست. ولی در مورد مخاطب سوئدی و یا مخاطب اروپایی آیا واقعا میتوانیم این مشکل را مشترک بدانیم؟ منظور من ناشران کوچکی بودند که درباره آنها توضیح دادم. چراکه ناشران بزرگ و کارتلها نوع خاصی از ادبیات را معرفی و عرضه میکنند که فروش و بازار مطمئنی دارد. این اطمینان و مخاطب پیشبینی شده، برای ناشرهای کوچک وجود ندارد. برای همین ادبیات خاصی که ناشران کوچک معرفی میکنند با تیراژ پایین منتشر میشود که برای جمعیت کشوری مثل سوئد بسیار کم است. این عرضه در مورد ادبیات خاص است که ناشران دیگر با تیراژ پایین منتشر میکنند. معلوم است. چون اصلا قابل مقایسه نیست که شما بخواهید جامعه سوئد را که در رده پنجم یا ششم کتابخوانهای جهان قرار دارد، با جامعه ایرانی که در رده آخر قرار دارد مقایسه کنید. پس چطور میتوانیم بگوییم مشکل "مخاطب" بین ناشر ایرانی و ناشرسوئدی مشترک است؟ تیراژ پایین بین ناشران کوچک مشترک است. آن ناشر کوچک سوئدی هم مجبور است برای همین تیراژ ۱۵۰۰ یا دوهزار نسخه، هزینههای ثابتی کند که برگشت آن سرمایه بسیار بطئی و گاه غیر ممکن است. منظورم از هزینههای ثابت، تبلیغات، تولید یا پرداخت حق التالیف به نویسنده، و ... است. میزان تیراژ و فروش آن است که تعیین میکند و به ناشر کوچک این امکان را میدهد تا بتواند عنوانهای بیشتری را منتشر کند یا اینکه بتواند برای معرفی ادبیات ویژه و مد نظر خود، تبلیغات بیشتری کند و یا با نویسندههای مشهورتری در همان حیطه قرارداد ببندد. برویم سراغ «باران». در این قفسههای کتاب که از مقابل در ورودی شروع میشود و حتی تا داخل پنجرهها ادامه دارد، همه نوع کتاب وجود دارد؛ سیاسی، اجتماعی، هنری، ادبی، خاطرات و... در فهرست کتابهای شما همه نوع کتاب هست. آیا میشود تعریفی از نحوه کار نشر باران داشت که خط و مشی و روش چاپی را که در پیش گرفته،به چه نوع کتابهایی برمیگردد؟ بیشتر کتابهایی که ما منتشر کردهایم در عرصه تحقیق، پژوهش و خاطره است. رمان هم هست! و البته رمان و داستان عنوانهای زیادی را به خودش اختصاص میدهد. حتی یک چهارم کتابهایی که منتشر کردهایم در زمینه شعر است. ولی بیشترین عنوانها در زمینه تحقیق، پژوهش و خاطرهنویسی است و دراین سالها گرایش به خاطرهنویسی بیشتر شده است. اما میتوانم بگویم تنها عرصهای که آگاهانه وارد آن نشدهایم، ادبیات کودک است. آگاهانه وارد نشدهاید! درواقع نمیخواستید یا ریسک بود؟ نه، ریسک نیست. اتفاقا کتاب کودک راحتتر فروش میرود. اما کارهایی که برای انتشار در سالهای اول و بعدها برای ما فرستاده شدند، کارهای بسیار ضعیف و در اغلب مواقع نامناسب برای کودکان بودند. این را هم در نظر داشته باشید که ما در کشوری زندگی میکنیم که کتاب کودک حرف اول را در آن میزند. پیش از این، باران بیشتر ادبیات مهاجرت را پوشش میداد، یعنی نویسندههایی سراغ شما میآمدند که خارج از ایران بودند. ولی این اواخر شما از ایران هم کتابهایی را چاپ میکنید که اینجا منتشر میشود، ولی مسلما در ایران نمیتوانند به صورت رسمی فروش داشته باشند. چطور شد که محبوبیت یا شهرت یا توانایی باران به این حد رسیده که نویسندهها درایران هم میخواهند که ناشر کتابشان باشد؟ رجوع به نشر باران برای انتشار کتاب از داخل ایران، از همان سالهای نخست هم بوده. اولین کتابی را که منتشر کردیم، تجدید چاپ کتاب «زنان بدون مردان» بود. شهرنوش پارسیپور آنموقع در تهران زندگی میکرد و کتاب منتشر شده بود، اما از کتابفروشیها جمع شده بود. در همان سالهای اولیه، چهار پنجتا کتاب از نویسندههای ایران چاپ کردیم. با این حساب شما نقش باران را اینطور میبینید که به نوعی نجاتدهنده نویسندههایی هست که در ایران درگیر سانسورشدهاند؟ نجات دهنده، صفتی است که البته برای کارهای کوچک ما مناسب نیست، اما شعار ما از همان آغاز تشکیل "باران" این بود که بتوانیم به اندازه توانمان، کمک و یار کسانی باشیم که در ایران حاضر نیستند کتابشان را با سانسور منتشر بکنند و با همین هدف در همان سالهای اول آگاهانه یکسری کتابها را چاپ و منتشر کردیم. مخاطب این نوع کتابها چه میشود؟ مخاطب کتابهای ما بیشتر در خارج از کشور هستند و تنها از طریق مسافر و به جز چند استثنا بیشتر به صورت هدیه به دست تعدادی از علاقهمندان در ایران میرسد. کتابی که در ایران 70 میلیونی میتواند با تیراژ دوهزار نسخه چاپ شود، اینجا با تیراژی مثلا ۵۰۰ یا در بهترین حالت هزار نسخه چاپ میشود. ولی بههرحال نویسنده راضی میشود که کتاب بدون سانسور چاپ شود، ولی مخاطبش کم باشد؟ بههرحال یک اعتباری است برای نویسنده که کتابش را بدون سانسور منتشر کرده و به سانسور «نه» گفته است. برای نویسنده مهم است که اثرش به تمامی همانی باشد که خلق کرده، نه آن چیزی که با سانسور قلع و قمع شده است. کتابها را چطور انتخاب میکنید؟ خودتان مستقیم نظارت میکنید که این کتاب چگونه است یا در چه سطحی هست؟ حجم کارهایی که به دستمان میرسد، خیلی زیاد است. هفتهای نیست که حدود بیست عنوان کتاب به دستمان نرسد. بههرحال مطالعه این آثار خیلی زمان میبرد. همین موضوع باعث میشود میزان دقت ما برای انتخاب یک کتاب، کم شود. دیگر اینکه باعث میشود مدت زمانی که برای خواندن کتاب و پاسخ به نویسنده لازم داریم طولانیتر شود. البته این مسئله بستگی به عنوان و موضوع کتاب ارسالی هم دارد. موضوعاتی را که جزو علاقمندیهای من و همکارانمان باشد سریعتر بررسی میکنیم مثل همه ناشران دنیا. مثلا سیاسیها را؟ نه اتفاقا، علاقمندی من بیشتر در زمینه مسایل اجتماعی، فرهنگی و فلسفه است. اگر در این عرصه کتابی به دست ما برسد، سریعتر میخوانیم. اما یک موضوع برای ما خیلی مهم است: باران اگرچه ناشرکوچکی است اما مثل همه ناشرهای دیگر دنیا دلش میخواهد کارهای خوب و با کیفیت عالی چاپ کند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
لطفن لاف نزنید که سانسور اخه! خودتون هم سانسور میکنین. رادیو زمانه بارها کامنتهای شخص بنده رو سانسور کرده ... بهتره که صادق باشید و معیارهای سانسورتونو روشن بیان کنید ... اگه این کامنتو سانسور نکنید عجیب نیست چون وجهه تونو میبره بالا ... متاسفانه گردانندنان هر سایتی بصورت اتوماتیک روی خوانندگانش قدرت اعمال میکنه. لذت بردن از این قدرت شما را گروه دیکتاتورهای تهوع آور قرار میده.
-- بدون نام ، Apr 2, 2008مخلص:
صفر جبری
بعضی ها عین این آقای جبری انگار دنبال یک تیک می گردند که نعره بکشند و سر و صدا راه بیندازند و همه را متهم کنند ، ولی من از خواندن این پارتیکل خیلی خوشحال شدم و از این که مبارزه ی آقای مافان حالا ریشه پیدا کرده و به شان تبریک می گویم این ایستادگی را، موفق باشید
-- سبال م ، Apr 3, 2008من چیزی درباره نشر باران نمی دانستم، کتاب های زیادی دیده و خوانده بودم که ناشرش "باران" بوده است. باید به خاطر همه لحظه های خوش و لذتی که از خواندن این کتاب ها برده ام از "مافان" و همکارانش تشکر کنم.
-- بدون نام ، Apr 3, 2008چیزی که نیاز دارد جامعه ما فرهنگ است. جامعه بی فرهنگ سیاستش هم سیاست بی فرهنگی است، مثل آن چه که به اسم انقلاب فرهنگی با فرهنگ و هنر مملکت خودمان شد. ممنون و موفق باشید.
-- مهران ، Apr 4, 2008جملهی آقای مهران رو تصحیح میکنم. چون ما فرهنگ داریم.
-- مهیار ، Apr 4, 2008چیزی که جامعهی ما نیاز دارد پویایی فرهنگ است. که جز با مطالعه و آگاهی امکانپذیر نیست.
Please be polite and patient Mr. Jabri, this is a good news why are you so sad
-- Mehrnoosh ، Apr 4, 2008salam . agar momken ast adres veb mr mafan ra be man imail ya be adres zir ersal namaiid. man ham az adam chap-e dastanhayam ranj mibaram.mersi
-- مهرابی ، May 7, 2008--------------------------
دوست گرامی
آدرس سایت نشر باران از این قرار است:
http://www.baran.se
زمانه