خانه > آزاده اسدی > گفتوگو > ایران تجربه اروپا را در ضدمذهبی کردن مردم تکرار میکند | |||
ایران تجربه اروپا را در ضدمذهبی کردن مردم تکرار میکندAzadeh@radiozamaneh.comنخستین "میستیک فستیوال" روز دوم دسامبر در شهر اوترخت در هلند برگزار شد. این فستیوال، با هدف آشنا کردن افراد بیشتری در هلند، با افکار مولانا برگزار شد. شروین نکویی، جامعه شناس و یکی از ایرانیان معروف هلند "میستیک فستیوال" یا "فستیوال تصوف" را برگزار کرد. او در مورد دلیل اینکه نخستین فستیوال را درباره مولانا جلالالدین بلخی رومی برگزار کرده، میگوید:" از طرفی سازمان یونسکو امسال را به مناسبت هشتصدمین سال تولد مولانا، سال مولانا اعلام کرده و از طرف دیگر اشتیاق شخصی من این بود که مولانا را در کشور هلند، بیشتر مطرح کنیم و مردم هلند را با اشعار، فلسفه و زندگی مولانا آشنا کنیم." نکویی ادامه میدهد:" متاسفانه در کشورهای اروپایی و در جهان غرب، نظرات درباره کشورهای اسلامی، جهان اسلام و فرهنگ اسلامی، خیلی منفی است. به خصوص بعد از وقایعی که در سال 2001 پیش آمد میبینیم که بیشتر اسلام و مسلمین را با تروریسم و خشونت یکی میگیرند و متاسفانه پیشداوریهای خیلی منفی در این مورد میشود. پیام مولانا، یک پیام جهانی و صلح و انساندوستی و برادری است و رسیدن این پیام به جوامع اروپایی و مردم اروپا میتواند زمینهای باشد که دیدشان را نسبت به فرهنگ کشورهای اسلامی، تمدن اسلامی تغییر دهد."
بهنظر شما به عنوان یک جامعهشناس، علاقه مردم به خصوص غربیها به عرفان و نه فقط عرفان اسلامی، به چه دلیل در سالهای اخیر شدیدتر شده است؟ فکر می کنم این موضوع به جهان غرب محدود نمی شود. در تمام جهان، آمار و ارقام هم این مسئله را نشان میدهد که علاقه بطور کلی به مذهب در حال گسترش است. شاید برخلاف ایران؟ نه. با این هم موافق نیستم. این که در ایران آمار و ارقامی هست که نشان میدهد فعالیتهای مذهبی در حالت سنتی مثل رفتن به مسجد، کمتر شده است. در غرب هم رفتن به کلیسا کم شده است. ما یک چیزی به نام امور کلاسه شده مذهبی، مثل کلیسا و مسجد رفتن داریم. در سالهای گذشته این موارد مقداری از قدرتشان را از دست داده و اشتیاق به آنها کم شده است. البته این شرایط در همه جا یکسان نیست. در آمریکای جنوبی میبینیم که مذهب کاتولیک در حال رشد است. در آفریقا اسلام و همینطور مذهب کاتولیک در حال رشد است. ولی در قسمتهایی مثل کشور ایران و بخشهایی از اروپا که میشود گفت تجربه استبداد مذهبی را هم دارند، نظر در مورد پایگاههای مذهبی کلاسه شده و تعریف شده سنتی، منفی است ولی احساس مذهبی و اشتیاق در حال رشد است. از طرفی جهانی شدن زندگی، مسئله اینترنت و آزادی اطلاعات از طرق مختلف را میتوان در کنار هم گذاشت که شاید به ما آزادیهایی بدهند اما این باز شدن و جهانی شدن، یک نیازی به ریشه داشتن ایجاد کرده است. ریشههای ما نمیتواند منطقهای باشد. عرفان و مذهب یکسری ریشههایی میدهد که به جا و مکان زیاد بستگی ندارد. یک قسمت مهم قضیه هم همان چیزی است که خودتان گفتید. ماشینی شدن جامعه و بهخصوص مسئله منطقی که فقط بر اساس مادیات است. حتی تا آخرین دهه قرن بیستم به هر حال یک جنگ ایدئولوژیکی در جهان بین کاپیتالیسم و مارکسیسم بود، حالا دیگر آن هم وجود ندارد. منطق زندگی روزانه ما از سیاست تا مسئله کالاهایش، زندگی روزانه ما یک زندگی است که کاملا منطق کاپیتالیستی گرفته و منطق بازار و کالا و قیمتها و... یعنی یک منطق کاملا مادی را درخود دارد. این منطق مادی هیچوقت برای بشر کافی نیست. رفتن به هند و تبت، فقط مسئله اروپاییان نیست. درحال حاضر از ایران هم تعداد خیلی زیادی از جوانان به کشور هند میروند و به دنبال تحقیق در مورد عرفان هندی هستند. به هر حال در ایران سابقه استقبال از عرفان شرقی، قویتر از غرب است. غربیهای زیادی این روزها برای شروع درک عرفان به سمت شرق میروند. این به تعریف عرفان بستگی دارد. در مذهب کاتولیک، عرفان یک ریشه خیلی قوی و پیشینه پررنگی دارد. در غرب عرفان شرقی نبوده ولی در شرق نیز عرفان غربی نبوده است. عرفان جزیی از فرهنگ و معنی بشری است. نوعی که خودش را نشان میدهد در هر فرهنگ فرق میکند. عرفان با بشر بوده و خواهد بود. فقط واقعیتی که هست این است که در دورههای مختلف میبینید عرفان میتواند دوباره به اوج برسد و زمینه آن هم زمینه اجتماعی است. درحال حاضر مثل سالهای اول قرن 21 میلادی، در شرایطی هستیم که این نیاز روز به روز گسترش پیدا خواهد کرد. شما اشاره میکنید مذهب در حال قویتر شدن است؛ اما حداقل در ایران، بر اساس تحقیقاتی که شده، اعتقادات جوانها نسبت به مذهب و نسبت به 20 سال پیش کاملا برعکس شده و در نهایت تعداد خیلی زیادی از جوانهای ایرانی هستند که در حال تغییر مذهب هستند؛ شاد به خاطر لجبازی! ولی رو به سمت عرفان آوردن بین جوانهای ایران بسیار پیشرفت کرده است. عرفانی که جدای از مسائل مذهبی سنتی باشد. شما خودتان هم در صحبتهایتان اشاره کردید. در عین حال از طرف حکومت با این عرفان برخورد میشود و امکان پیشرفت آن حتی از جوانهایی که تازه میخواهند به این سمت بروند، گرفته میشود. البته بحث خیلی مفصلی در مورد این کلمات هست. یعنی مذهب در ایران چیست و اسلام چیست . دین را در ایران اسلام میدانیم و مذهب را شیعه. من با شما موافقم و آمار آن را هم دارم. سنجش سراسری که در این سالها در ایران شده، کاملا شمخص است. نوع رفتارهای مذهبی، تغییر کرده، که البته این اعتقاد نیست. رفتارهای مذهبی مثل نماز خواندن،روزهگرفتن، مسجد رفتن و کلا آداب مذهبی در این سالها کاملا کاهش پیدا کرده و می بینید که کاهش آن هم در بین نسل جوان سریعتر است. ولی این، جامعه ایران را غیر مذهبی نمی کند. ولی جامعه ایران را ضد مذهب میکند. بله! اما ضد مذهبی که تعریف حکومتی دارد. جامعه ایران جامعهای است که زمینه مذهبی خیلی قوی دارد و اسلام و دین زرتشتی و حتی هندویسم، در آن وجود دارد و اشتیاق به یک نیاز روحانی –مذهبی در جامعه ایران و فرهنگ ما خیلی قوی است. منظورم این نیست که نمیشود و یا اینکه کسی را محکوم کنم که میگویند من اعتقاد مذهبی ندارم ولی اعتقاد عرفانی دارم، ولی داخل عرفان شرقی و مخصوصا عرفان ایرانی که بروید، میبینید که تفکیک اینها به این آسانی نیست. اما در این مدت از طرف حکومت هم با عرفان مبارزه میشود. دولت ایران اشتباه میکند. من فکر میکنم که هر کسی در ایران و یا خارج از ایران به نوعی اشتیاق یا علاقهای به فرهنگ اسلامی دارد، باید تا آنجا که میتواند زمینه و فضای بازی داشته باشد. مخصوصا برای جوانان و نوجوانان که راه و رنگ خودشان را در این فرهنگ پیدا کنند. با سرکوب کردن و محدود کردن این راهها در واقع این زمینه مذهبی رادیکال را در جوانها و مردم ایجاد میکنند و این به نظر من یک اشتباه بزرگ است، نه فقط برای حکومتها بلکه برای جامعه. هر جامعهای برای بالا بردن سطح انسانیت مردمش احتیاج به یک زمینه روحانی و عرفانی دارد. این تجربه متاسفانه در اروپا بوده است. تجربه کلیسای کاتولیک که به مردم ظلم کرد و مثلا در کشوری مثل فرانسه باعث شد که با انقلاب کبیر فرانسه، احساس تنفر و ضد مذهبی بودن شدید ایجاد شود. این در واقع ظلمی است که کلیسای کاتولیک به مردم آن جامعه کرد و نیاز عرفانی آنها از را نادیده گرفت. برای همین واقعا قابل تاسف است. فرقی نمیکند چه کشور ایران و چه کشورهای دیگر، وقتی حکومت و دولتها به اشخاص فضا برای معنی دادن به مسئلهی روحانی ندهند، جای تاسف دارد. درباره فستیوال تصوف یا میستیک در اوترخت
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اقای نکوبی هیچ آمار و ارقامی برای گفته های خود ندارد و از وضعیت داخل ایران نیز آگاهی چندانی ندارد.
-- رضا ، Dec 12, 2007آزاده جان خسته نباشيد
متاسفم که آقای نکوئی مانند اکثر دين کاران فقط کلی گوئی نمودند و مولانای بزرگ را هم ابزار دست کرده اند گفتن و ادعا کردن آسان است ولی مستند سخن گفتن سخت!
بر اساس آمارهای منتشر شده تعداد افرادی که تنها به خدا اعتقاد دارند رو به افزايش است و جناب نکوئی نظر عکس دارند
http://en.wikipedia.org/wiki/Major_religious_groups
http://www.adherents.com/Religions_By_Adherents.html
مولانا مشهورترين غير آمريکائی در آمريکا شناخته شده نه بواسطه عرفان اسلامی بلکه بخاطر پيام انسانيت بيائيد خيلی ساده فقط اشعار مولانا را يکبار ديگر بخوانيد و فکر کنيد اما هر گونه پيش فرض را کنار بگذاريد
-- YAGHMA ، Dec 12, 2007فکر کنيم که چرا مولانا گفت ما ز قرآن مغر را برداشتيم پوست را بهر ...
matlab besiar jaleb bud.
-- Mehdi ، Dec 12, 2007سلام،
-- محمد حسن ، Dec 13, 2007در تائید قسمتی از فرمایشات ایشان عرض میشود:
همانطور که در فرانسه و کلا" اروپا حکومت دینی در دام قدرت افتاد و در قرون وسطی بی نهایت جنایت نمود،و مردم در صدد جدائی دین از سیاست بر آمدند و حکومت های لائیک را برای جلوگیری از چنین تجربه تلخی بر گزیدند در ایران نیز ما در حال تجربه کردن چنین رنسانسی هستیم.
البته شانس ما خیلی بیشتر است زیرا از یک طرف اینترنت و وسائل ارتباط جمع وجود دارد و شانس تحمیق و تقدس واهی کمتر شده است و از باب از بین رفتن پایه های اعتقادی چنین ریسکی وجود ندارد چون بهتر است صفحه کاغذ اعتقادات بشر سفید بماند تا اینکه خرافات و خیالات در آن نوشته شود و چون اساسا" ایرانیان بالطبع حقایق مذهبی و پایه های اعتقادی وجود خدا و تکامل و انسانیت را دوست دارند و حتی زبان فارسی با چنین فصاحت ادبی و فلسفی و معنوی که در نوع خود منحصر بفرد است ناشی از تمایلات معنوی عرفانی ایرانیان است خطر زیادی برای نیافتن حقیقت جوانان را تهدید نمی کند.
مولانا هم پرورده همین مکتب انسانی عرفانی است در کنار سعدی، حافظ، فردوسی، عطار، بایرید بسطامی، شیخ ابوسعید ابوالخیر، ابوالحسن خرقانی ..... همه پرورده مکتب تصوف و میوه های درخت عرفان هستند.
مشکل آنست که اگر چینی ها ساعت رولکس می سازند و بقیمت مفت می فروشند نباید گفت که رولکس آشغال و دروغ است.
اگر کسی فقط ساعت می خواهد (که اکثر مردم هم بدنبال رفع همین مختصر نیاز روحی هستند نه بیشتر) بله ساعت چینی هم کار میکند جه رولکس چه غیر آن. اما اگر کسی تمامی مشخصات واقعی ساعت رولکس و ارزش آن را می خواهد باید بگردد، تحقیق کند و ساعت رولکس اصل را پیدا کند. این مثال برای اینست که بدانیم همه جاعلان حقیقت از احساسات پاک بشر بنام دین برای کسب شهرت و قدرت سوء استفاده میکنند . به حرف فلان فامیل و یا فلان ملا نیز نمی توان در چاه رفت و سرمایه عمر را فنا کرده و به این نتیجه اشتباه رسید که همه اش دروغ بود. در مورد حقیقت باید بدور از احساسات و اثرات ناشی از تلقینات محیط تحقیق نمود و هر کس آن حقیقتی که "مورد نظرش" است پیدا خواهد نمود.
دقت بفرمائید هر کس حقیقت مورد نظرش را که بیشترین همخوانی را با روحیه اش دارد و نیازهای معنوی فردی او را ارضاء میکند بر طبق میل خودش پیدا خواهد کرد و این برای او محترم است و دیگران باید به آن عقیده احترام بگذارند