خانه > آزاده اسدی > گفتوگو > ملت تو ما شدیم کوروش والا | |||
ملت تو ما شدیم کوروش والاAzadeh@RadioZamaneh.comبعد از ماجرای پرسروصدای مربوط به آبگیری سد سیوند همراه با اعتراض گروهی بلاگرها و طرفداران کورش هخامنشی چند وقتیست که بار دیگر اسم کورش در اینترنت بین وبلاگها و روی سایتها به چشم میخورد؛ اینبار به بهانه بزرگداشت پادشاه هخامنشی کورش؛ همان کسی که اعلام کرد تا زمانی که پادشاه است هر کسی آزاد است هر نوع دین و آیینی را که میل دارد انتخاب کند و در هرجایی که میخواهد زندگی کند و هرجوری که معتقد است عبادت کند، تنها به شرطی که حق کسی را پایمال نکند. امسال برای نخستینبار خبرگزاریهای ایران اعلام کردند که در هفتم آبانماه یا ۲۹ اکتبر مراسمی به مناسبت سالروز تولد کورش برگزار میشود و سالهای آینده این مراسم باشکوهتر و علمیتر برگزارخواهد شد. کورش پادشاه هخامنشی در دوران پهلوی و با برپایی جشنهای مختلف ۲۵۰۰ساله به شدت مورد توجه قرار گرفت و تا جایی پیش رفت که بعد ازانقلاب یکی از دلایل ضد پادشاهی، تقابل با تختجمشید شد. رضا مرادی غیاثآبادی پژوهشگر تاریخ در مورد فرهنگ ایران باستان و باستانشناسی تحقیق و تلاشهای زیادی کرده است. او مترجم و نویسنده چندین کتاب درباره کورش و دوران هخامنشی هم هست؛ مثل «کتیبههای میخی هخامنشی»، «منشور کورش هخامنشی» و «نقشه باستانی ایران». نظر مرادی در مورد بزرگداشت روز کورش برخلاف نظر مثبت و استقبالکننده بسیار از بلاگرها چیز دیگریست.
او بر این باور است در برههای از تاریخی هستیم که باید بیش از گذشته و بسیار بیشتر به واقعیتهای تاریخی توجه کنیم و از سخنان غلوآمیز، احساساتی و تحریکآمیز دست برداریم. مرادی میگوید: «باید واقعیتهای تاریخی را بشناسیم، اما سخنان غلوآمیز، چیز دیگری است. مثلا وقتی برخلاف اینکه اسناد و مدارکی وجود داشته باشد از روز جهانی کورش نام میبریم یا منشور کورش را دستکاری میکنیم تا تبدیل شود به چیزی مطابق میل خودمان و یا ادعاهایی بکنیم که خلاف واقع هستند، همه اینها باعث میشود دوباره همان اشتباهات همیشگی تاریخی تکرار شود و بهجای تجربهگرفتن از تاریخ، تنها یکسری واکنشهای احساساتی و بهرهبرداریهای سیاسی شکل بگیرد که بازهم موجب اتفاقات ناگوارتری در آینده خواهد شد.» به گفته این پژوهشگر، بسیاری از کسانی که امروز سنگ کورش را بر سینه میزنند از یکسری اهداف سیاسی، حزبی و تبلیغاتی استفاده میکنند و هر کسی اسمی برای خودش میگذارد و بهجای توجه به واقعیتها آن را وسیلهای برای تحریک احساسات عمومی درنظر میگیرند: «بستگی دارد افکار عمومی گرایششان بیشتر به چه شخص، پدیده، مذهب یا باوری باشد. معمولا اشخاص میل دارند به نوعی با تحریک احساسات مردم نسبت به چیزهایی که برایشان گرامی و مقدس است، به نفع خودشان استفاده کنند.» چندسالیست که ماجرای آبگیری سد سیوند و خطرش برای مقبره کورش موضوعیست که مردم، بهخصوص جوانها، بهخاطر کم توجهی دولت به آن انتقاد دارند و درخواست لغو آبگیری هم بجایی نرسید. با این شرایط دولت حمایت خودش را به شکلی دیگر از کوروش اعلام میکند. غیاثآبادی در این مورد میگوید: «کسانی که با آبگیری سد سیوند مخالفت میکردند، علاوه براینکه سخنان نادرست فراوانی گفتند که باعث دلسردی همگانی شد، موضوع را به شکلی درآوردند که توجه عمومی دیگر به این موضوع جلب نمیشد. اما در هرحال همین موضوع باعث توجه مردم به مسایل مربوط به کورش و عصر هخامنشیان شد. شاید عدهای هم میل دارند با برگزاری چنین مراسمی خودشان را تبرئه کنند و یا اینکه از افکار عمومی و علاقههای عمومی به نوعی حمایت و یا از آن استفاده کرده باشند.» او در جواب به این سوال که امکان شکل گرفتن این ماجرا در دوره دولت قبلی هم وجود داشت، میگوید: «وقتی مردم به شخص، پدیده یا باوری اعتقاد پیدا کنند، کسانی هم که حمایت و پشتیبانی مردم را نیاز دارند به آن دامن میزنند و خودشان را پیشقراول و جلوتر از دیگران نشان میدهند. در این میان معمولا پژوهشگران، روش علمی مورخان و کسانی که سعی میکنند از دل اسناد و مدارک واقعیتهایی را بیرون بکشند، قربانی اعمال احساساتی و توام با روضهخوانی میشوند؛ به دلیل اینکه واقعیتهای تاریخی زیر شعارها پنهان میشود. در این شرایط مثلا متنهای سیاسی شبیه منشور کوروش به گونهای نگارش میشود که با اوضاع سیاسی و اجتماعی فعلی ایران سازگاری داشته باشد و بین مردمی که از واقعیتها اطلاع ندارند دلنشینتر، سادهتر و متناش دوستداشتنیتر جلوه کند و به نوعی ممکن است لجبازی و دهنکجیای هم بوده باشد.»
در مورد بزرگداشت روز کورش مسئلهای که از طرف دولت بر آن تاکید شد، روایت موجود در مورد کورش در آیات قرآنی و مفهومی مثل «ذوالقرنین» است. شاید این روش به نوعی تاکیدی باشد براین موضوع که حتی اگر قرار است در مورد پادشاه هخامنشی صحبتی شود، با دیدی مذهبی و با آیات قرآنی با آن طرف خواهیم بود. رضا مردای غیاثآبادی اما این روش را در شرایط فعلی مناسب میداند: «این وسیلهای است تا کسانی که در دستگاه حکومتی هستند و احیانا عناد و غرضی به کورش دارند، بتوانند با چنین نکتهای، با کل ماجرا همراه شوند. این روش درست و منطقی هم بوده، چون اسناد و مدارک زیادی وجود دارد که نشان میدهد به احتمال خیلی زیاد ذوالقرنینی که در قرآن یاد شده، کورش هخامنشی باشد.» او ادامه میدهد: «این روزها دیگر نیاز به داستانسرایی و خیالبافی نداریم. در حال حاضر در برههای از زمان هستیم که ناسیونالیسمی که از دل مردم جوشیده، بدون اینکه پشتیبان و رهبری درست داشته باشد، میتواند خطرناک باشد. به نظر من این وظیفه رسانههای گروهی، گروهها و احزاب مختلف است که اجازه ندهند و شرایطی را بهوجود نیاورند که کسانی با سخنان غلوآمیز و احساساتی و اسطورهسازی روند ملیگرایی شایستهای را که بین مردم بهوجود آمده تخریب کنند. با بیان سخنانی که پشتوانه تاریخی ندارد و بنیادهای ریشهای در واقعیت ندارد، میتوان این حس را ناکام گذاشت. عدهای میگویند کتیبه کورش را در سردر سازمان ملل نصبت کردهاند. این نکتهایست که عدهای میشنوند و خوششان میآید. اما وقتی به مرور ببینند چنین چیزی درست نبوده و خیالبافی بوده است، باعث دلسردی و آسیب آن ناسیونالیسمی میشود که در وجود جوانان ایران روییده است.» کتاب این پژوهشگر «منشور کورش هخامنشی» حدود ده سال است منتشر شده و تا بهحال تجدید چاپ شده است. دلیل استقبال جوانان از این نوع کتابها در سالهای اخیر از دیدگاه مرادی، رویکرد جدیدی به پیشینه و هویت ملی باشد: «نگاه خشونتآمیز و تجاوزگرایانهای که بین پادشاهان بابلی و پادشاهان آشور وجود داشته در مقایسه با کتیبه منشور کورش بههیچوجه قابل مقایسه نیست، در حالی که عمل آن دو به همدیگر شباهت داشت و علاقمندان را با واقعیتهایی روبهرو میکند از رفتار ایرانیان با اقوام مغلوب، رفتاری که در واقع کورش نمادی از آن بود، نمونهای از رفتار و دیدگاهها و کنش و باورهای مردم ایران بوده نسبت به جهان پیرامونشان و کشورهای همجاور خودشان. شاید درمتن منشور کورش خوانندگان به نکتههای جالبی برخورد کرده باشند در مورد بردهداری، در مورد آزادی ادیان و نکاتی که بههرحال به آزادی بیان، آزادی اندیشه و آزادی رفتارهای دینی وستایش خدایان مختلف مربوط میشود. در منشور کورش و بسیاری از کتیبههای هخامنشی از واژه «خدایان»، به صورت جمع استفاده شده است، در متون فارسی باستان البته، با این وجود بعضی معمولا این کلمه را تغییر میدهند به «ایزدان»، بهخاطر اینکه نشان دهند ایرانیان مشرک نبودند. من براین گمانم که ترکیب خدایان بهصورت جمع در کتیبههای هخامنشی یکی از نکات افتخارآمیز ایرانیان هست و نشاندهنده اینکه ایرانیان برای مجموعه خدایانی که ملتها و اقوام مختلف باور داشتند احترام میگذاشتند و کوشش در سرکوبی و نابودی آنها نمیکردند و حتی از آنها در کتیبههای خود هم یاد میکردند.»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جذابیت رادیو شما و اعتمادی که ما به آن داریم به همین خاطر هست که همیشه واقعیتها را میگویید و مثل بقیه نیستید. این آقایون همه چیز را از ملت گرفتند و حالا میخواهند بروند سراغ آثار ملی. اما امروزه دیگه بیست - سی سال پیش نیست که بتوانند با این کارهای فرمایشی خودشان را تبرئه کنند و کاسه داغتر از آش شوند. اینها فکر میکنند که ایران دوستان هم مثل مذهب باوران دوست دارند حتما یک روز خاصی برای ائمه اشان وجود داشته باشد تا در آنروز به شعار و شادی و گریه برسند.
-- نسرین ، Nov 5, 2007گمان کنم که اگر واقعا میخواهیم از تاریخ درس بگیریم، اگر میخواهیم آینده بهتری برای نسل بعدی بسازیم، ناچاریم و وظیفه داریم از شعار دوری کنیم و به واقعیتها رو آوریم. شعارزدگان دوستان نسل فردا نیستند. هر چقدر هم شعارهای زیبا بدهند. امید که همیشه با چنین نقدهایی مانع رواج این طرز فکر شوید.
-- سهرابی ، Nov 6, 2007با اين سخن ايشان كه "ذوالقرنين" خواندن كورش را شايسته مي داند، مخالفم.
گذشته از اين كه بيشتر مسلمانان جهان (احتمالا همه به غير از برخي ايرانيان) و نيز اكثر كارشناسان، اسكندر مقدوني را ذوالقرنين مي دانند، آرمان هاي كورش از آرمان هاي قرآن متفاوت است. هر چند كه قرآن در طي آيات 83 تا 98 سوره كهف از او به نيكي ياد مي كند. و نيز او را هواخواه ملتها نشان مي دهد. اما بايد ديد كه آيا حقيقتا مي توان كورش را برابر ذوالقرنين دانست. چه اگر اينگونه بوده چرا تا كنون كسي از محققان مسلمان پيشين و يا شرق شناسان به اين انديشه نيافتاده است(اگر موردي هست ذكر كنيد).
اما نكته مهم اينكه قرار دادن كورش در قالب جهان بيني اسلامي يعني تغيير همانچه كه طرفدارانش به آن افتخار مي كنند و نيز خراب كردن تئوري خداي واحد اسلام. چرا كه همانگونه كه آقاي غياث آبادي گفت كورش از خدايان اقوام مختلف حمايت مي كرده اما پيامبر بزرگوار اسلام تمام تلاششان جلوگيري از پرستش خدايان گوناگون زميني و دعوت به سوي خداي يكتا بوده است.
تصور مي كنم كه مصالح و واقعيتهاي بيروني حتي باعث شده كه اين تلاشگر پر اثر فرهنگي هم از حقايق تاريخي دست كشيده و دل به روزگار نامراد ببندد. به هر روي آقاي غياث آبادي هم گرفتار همان مسئله اي مي شود كه خود هشدار مي دهد. جدا شدن از روش تحقيقي و دل سپردن به جهت باد. و اين با كار علمي صادقانه تناقض دارد. چرا كه تصور كنيد به قول آقاي غياث آبادي فعلا بهتر باشد كورش را ذوالقرنين معرفي كنند. اما آيا اين "فعلا" گفتن ها باعث نمي شود كه در نگرش علمي به تاريخ دچار آسيب ديدگي شويم. شاهد اينكه استاد شريعتي روزگاري با همين نوع نگرش قدم بزرگي در تحول تاريخي كشورمان برداشتند اما اكنون برخي مطالب در آثار ايشان به دور از حقايق و واقعيتهاي علمي-تاريخي مي نمايد و مي تواند باعث انحراف در ديدگاه جواناني شود كه تنها به واسطه او جهان و اسلام را مي نگرند. لذا بهتر است در كار پژوهشي زياد درگير زمانه گذرا نباشيم. اين البته به آن معني نيست كه نظر و قضاوت خود را از شرايط حاضر بازگو نكنيم، منظور من آن است كه براي ره بردن به مرحله اي تازه اقدام به تحريف علمي-تاريخي نكنيم. چرا كه زمان مي گذرد و آثار ما باقي مي ماند. و اگر كار ما دچار تحريف واقعيت باشد آيندگان را نيز كه در زمانه اي ديگر هستند دچار مشكل مي سازد.
اما نكته ديگر اينكه هر چند گروه ها و سازمان هاي مختلف سياسي در پي استفاده ابزاري از تاريخ ايران باستان هستند اما اين دليلي بر بي اساس بودن اصل آن نيست. چه ، هر قدر هم كه اين و آن در مورد يك شخصيت بزرگ تاريخي قلم فرسايي كنند در واقعيت آن شخصيت تغييري ايجاد نمي كند (له يا عليه هم فرقي ندارد). لذا اگر جوانان كشور ما امروز براي گريز از شرايط نامناسب خود، چه در حيطه داخلي و چه در عرصه بين المللي، به حق دست طلب به سوي روزگار بزرگي و بالندگي ايران برده اند، اين اساسا اشكالي ندارد. هر ملت و قومي در دنيا مسائلي دارد كه به آنها افتخار مي كند و با ياري جستن از آن فرداي پراميدي براي خود تصور مي كند. حال اگر ما بزرگترين فرهنگ ها را در سرزمين خود پرورانده ايم بايد به خاطر شرايط نامساعد امروزمان منكر واقعيتهاي گذشته بشويم. اميدوارم كه افراط و تفريط را در نگرش ملي گرايانه كنار نهاده و شايستگي هاي خويش را با راستي بازتاب دهيم. و البته اينكه از نقد نهراسيم.
-- ماني ، Nov 6, 2007استفاده از عکس هاي دستکاري شده ديجيتالي آنهم در مطلبي که مايه تاريخي ومستند دارد ، کاري مردود و بي معناست.آن کوه پر برف وآن ماه تابان قبر کوروش را براي والت ديسني بگذاريد.
-- مصوري ، Nov 6, 2007همه این سخن ها درست. اما خوب میشد اگر این هم گفته میشد که بر پایه همان واقعیت ها الان ما چه مناسبتهایی را از همان دوره شاهی کورش سراغ داریم؟ اگر چنین اطلاعاتی هست، لطفا آنها را هم بنویسید تا راه سوء استفاده ها بسته شود.
-- hayda ، Nov 6, 2007ضمنا تیتر این مصاحبه چطوری خوانده میشود. آیا اشتباهی شده یا من نمیتوانم آنرا بفهمم؟
نکته جالبی رو برای شما بگم درباره همین آقایانی که امروز از ذوالقرنین بودن کورش یاد میکنند و براش روز ملی میگیرند.
-- پویا ، Nov 6, 2007من دو سال پیش رفته بودم پاسارگاد اولا اگر شما ندونید که نقش برجسته کورش با دو بال کجاست به هیچ وجه نمی فهمید که همچین نقشی وجود داره چون واقعا غریب وسط بیابان رها شده . دوما در همونجا توضیحی نوشتن که عقیده به ذوالقرنین بودن کورش دروغ محض است حالا چی شده که ظرف دو سال دروغ محض به حقیقت محض بدل شده!!!!
تقریبا اکثر مفسران بزرگ از جمله طبری ، میبدی ، شیخ طبرسی،ابن خلدون ، ابولفتوح رازی ، امام فخر رازی ، قرطبی ، و بیضاوی بر این قول اند که ذوالقرنین همان اسکندر مقدونی یا کبیر جهانگشای یونانی است .
بیرونی هم ..
من فکر کنم کسی که یقینا کورش را ذوالقرنین میداند راه را برای نقد شخصیتهای تاریخی می بندد و به سیاه و سفید شدن شخصیت کمک میکند ...
یا در مورد دین کورش ، چگونه میتوان چنین تفسیرش کرد ؟
" از نظر آیینی غیر ممکن است میان اقرار شفاهی کورش به پذیرفتن خدایان بزرگ غیر ایرانی ، با اعتقاد به وجود اهورامزدای آفریننده یکتا ، سازگاری بوجود اورد "
( مری بویس – تاریخ کیش زرتشت – جلد دوم – ص 98)
موضوع ذوالقرنین بسیار ساده است
اکثر ادیبان و دانشمندان و مورخان ایران و اسلام اسکندر را ذوالقرنین و آزادی بخش میدانند ...
ساختن سد هم که به او نسبت داده اند در مورد کورش صدق نمیکنددر حالیکه سد و بند معروف به اسكندر در قفقاز است كه دارای
كوههای بسیار بلند و نیز در نزدیكی محل " داستان " است.
تصاویری که در سکه های ضرب شده از اسکندر داریم دقیقا با ترجمه واژه ذوالقرنین (صاحب دو شاخ ) مطابقت دارد ...
http://www.urth.org/whorlmap/alexander-horns.jpg
http://www.livius.org/a/1/alexander/alexander_horns_coin.jpg
http://www.helleniccomserve.com/images/alexander1.jpg
http://img.search.com/thumb/f/f5/Silver_tetradrachm_of_Lysimachus_305-281_BC.jpg/400px-Silver_tetradrachm_of_Lysimachus_305-281_BC.jpg
-- شهاب ، Nov 6, 2007http://content.answers.com/main/content/wp/en/2/22/Alexander-Coin.jpg
مشکل از آنجا آغاز شد که معلوم گردید اسکندر حرام زاده بوده، همجنس خواه و شرابخواره است. پس نمیتوانسته ذوالقرنین باشد.این معما را یک محقق هندی و نه ایرانی کشف کرد. چرا تا کنون به ذوالقرنین بودن کورش درادبیات اسلام اشاره نشده بود چون تنها بعد اکتشافات باستان شناسیی اخیر در قرن 19 جهان اسلام با او آشنا شد . طبری، ابن خلدون و. . . هم او را نمیشناسند از کورش هخامنشی تنها هرودت نام میبرد که جهان اسلام به آنها دسترسی نداشته. دیگر یهودیان از شخصی به نام ذولقرنین و نه کورش اطلاع دارند که آنها را از اسارت نجات داده و همین یهودیان بودند که به عنوان سوالی بسیار سخت جهت روشن شدن حقانیت پیامبری ازمحمد پرسیدند. که این ایات وحی شد و یهود درستی پاسخ را تایید کرد.کورش به عقاید مبنی بر وجود خدایان متعدد احترام گذاشت نه اینکه آنها را تاًیید نماید. اینکه جوانان از چه زاویه به چه مسائلی بنگرند چیزیست که خود تصمیم میگیرند.
-- رضا ، Nov 9, 2007