خانه > آزاده اسدی > گفتوگو > چه کسی فقیر است؟ | |||
چه کسی فقیر است؟Azadeh@radiozamaneh.comروز جهانی مبارزه با فقر، روز 17 اکتبر است اما در بیشتر تقویمهایی که در ایران منتشر میشود، خبری از این روز نیست، در حالیکه رسانههای کشور هر روز از افزایش قیمتها، بیکاری و فقیرتر شدن فقرا خبر میدهند. سعید مدنی پژوهشگر اقتصادی و اجتماعی که در مورد مسائل مربوط به رفاه اجتماعی و فقر در ایران تحقیقات زیادی داشته در مورد تفاوت مفهوم و چگونگی فقر در ایران میگوید:" با توجه به شاخصهایی که برای تعیین فقر بهکار میگیریم، مفهوم فقردر ایران یا سایر کشورها تغییر میکند. عموما به فقر درونی توجه میکنیم، به این معنی که اگر فرد میزان مشخصی را از درآمد نداشته باشد، فقیر محسوب میشود. به این میزان مشخص، خط فقر میگویند."
خط فقر مطلق مربوط به افرادی میشود که درآمد کافی برای تامین نیازهای اساسی خود ندارند. نیازهایی که هر انسان به حداقل آن نیاز دارد مثل: خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، مسکن و آموزش که دولتها موظف شدهاند حداقل آنرا برای جامعه خود تامین کنند. دسته دیگر از مباحث مربوط به فقر؛ خط فقرنسبی است. سعید مدنی دراین مورد میگوید:" اگر میانگین درآمد آن جامعه، میزان مشخصی است، افرادی که بخشی از این درآمد را ندارند فقیر محسوب میشوند. مثلا اگر میانگین درآمد جامعه مشخص شد، افرادی که کمتر از نصف یا کمتر از دو سوم میانگین آنرا ندارند و نمیتوانند به این میزان درآمد داشته باشند، فقیر محسوب میشوند." او در مورد آمار مربوط به فقر مطلق یا نسبی درایران میگوید:" در مورد خط فقر مطلق، اگرچه محاسبات تفاوتهایی دارد، ولی با احتساب یک دلار در روز یعنی درآمد ماهیانه حدود 24هزار تومان برای هر نفر و برای یک خانواده 5 نفری،120 هزار تومان، گفته میشود که حدود 5/1 درصد جمعیت زیرخط فقر است. یعنی حدود یک میلیون نفر زیر خط فقر هستند. اما در خط فقر شدید افرادی هستند که سیری شکمی ندارند یعنی درآمد کافی برای اینکه فقط شکمشان را سیر کنند و نیازهای دیگر خود مثل مسکن، پوشاک، بهداشت و آموزش را نادیده بگیرند، وجود ندارد. شاخص دیگری که در ایران توسط بانک جهانی محاسبه شده، شاخص درآمد کمتر از 2 دلار در روز است. یعنی حدود 240 هزار تومان برای یک خانواده 5 نفری که با احتساب آن حدود 10 درصد جمعیت زیر خط فقر محسوب میشود که حدود 8 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق هستند. اما در عین حال بعضی دیگر از محاسبات وضعیت متفاوت تری را نشان میدهد، مثلا میزان شاخص خط فقر در شهر تهران حدود 550 هزار تومان در سال 85 است که با احتساب حدود 15 تا 20 درصد نرخ تورم، این به نزدیک 650-600 هزار تومان افزایش پیدا میکند. البته این برای جمعیتی است که بتواند روزانه 2000 کیلو کالری را مصرف کند و تغذیه و نیازهای اولیهاش تامین شود. به این ترتیب جمعیت خط فقر تقریبا تا حدود 2 و در مواقعی 3 برابر افزایش پیدا میکند. سعید مدنی با اشاره به این موضوع که میانگین درآمد یک کارمند دولتی حدود 300هزار تومان است، میگوید:" پدیده جالبی که سالهاست در ایران وجود دارد اینست که میانگین درآمد جامعه، همیشه کمتر از میانگین هزینه کل جامعه است و این نشان دهنده نابرابری است. پر شدن بین فاصله درآمد اصلی از طریق شغل دوم یا به اصطلاح فعالیتهای غیر قانونی میسر است. علاوه بر آن چیزی که برای کارکنان رسمی دولت و حقوق بگیران مطرح است، مسئله نرخ تورم است که سال به سال ریزش جمعیت خط فقر را زیاد میکند. سالیانه دولت بطور متوسط شش درصد به حقوق کارکنان دولت اضافه می کند." این درحالی است که بالارفتن تورم اصلا به نسبت افزایش حقوق کارمندان نیست:" نرخ تورم در ایران بین 17 تا 20 یا 23 درصد برآورد میشود. بنابراین نرخ تورم این فاصله را بیشتر میکند. در حالیکه بهطور متوسط رشد قیمتها حدود 20 درصد است، رشد درآمدها حدود 6 درصد است. جبران این وضعیت خانواده ایرانی را در این وضعیت دچار مسائل زیادی میکند." گروههای فقیر درآمدی در ایران امکان دسترسی به این فرصتها را کمتر دارند. خانوادههای فقیر در واقع باید سهم بیشتری را برای تامین مواد غذایی و آموزش اختصاص دهند و این بدان معنی است که آنها از این مسابقه سرسامآور تلاش برای دسترسی به زندگی بهتر روز به روز عقب میمانند. بنابراین ساختاری و پایدار است به این مفهوم که جمعیت فقیر همچنان فقیر میماند و خدماتی که از طریق کمیته امداد و سهام عدالت داده میشود نمیتواند این ساختار را بههم بزند بلکه فقط یک نقدینگی بیشتری را وارد بازار میکند که نهایتا آنهم به ضرر فقرا تمام میشود."
به گفته این پژوهشگر ساختار اقتصادی و همینطور نظام برنامهریزی، به نحوی است که امکان تغییر وضعیت موجود به نفع فقرا را فراهم نمیکند. نظام پولی و نقدینگی به نحوی عمل میکند که تورم را نه تنها از بین نمیبرد بلکه تشدید کند و زمانیکه نظام اقتصادی به نحوی عمل میکند که نرخ بیکاری بالاست، وضعیت سختتری را مقابل خانواده ایرانی قرار میدهد و یا زمانیکه مسکن نرخ رشد صد در صدی دارد، یک سوم جمعیت خانوارهایی که فاقد مسکن هستند، تحت فشار قرار میدهد. همه اینها شرایط نامطلوبی را ایجاد میکند که حاصل آن فرو رفتن جمعیت بیشتری زیر خط فقر است و در نظام اقتصادی موجود و ساختار قدرت هم هیچ علائمی وجود ندارد که بخواهد آنرا دگرگون کند و اصلاح شود. به همین دلیل هم علیرغم ادعاهایی که میشود، روز به روز شرایط بغرنجتر میشود." با این اوصاف مردم چگونه از زندگیشان لذت میبرند؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|