تاریخ انتشار: ۱۷ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
در سالروز تیرباران فرمانده چه‌گوارا

چه گوارا دنبال مرگ نبود

Azadeh@Radiozamaneh.com

ارنستو چه گوارا ۲۳ ساله‌ است و دانشجوی سال آخر پزشکی که تصمیم می‌گیرد همراه با یکی از دوستانش با موتورسیکلت به کشورهای مختلف آمریکایی جنوبی برود و جریان سفرش را هم بنویسد.
این سفر طولانی سال ۱۹۵۱ زمانی شروع می‌شود که ارنستو به شدت عاشق شده و همه منتظر ازدواج او هستند. در همین سفر دور آمریکای لاتین است که با مشکلات مردم آشنا می‌شود و آنطور که بعدها در خاطراتش می‌نویسد، یک برخورد در جایی نامشخص الهام‌بخش مبارزه‌ او می‌شود!

" مردم را دریاب
هرگز سازش مکن

کسانی که سازش نمی‌کنند می‌میرند،

اما مرگشان عین حیات و زندگی‌ست
"


تل‌اویو -اسرائیل/AFP

ارنستو چه گوارا فقط برای کوبایی‌ها اسمی آشنا نیست؛ به خاطر اینکه هیچ‌وقت از مردم جدا نشد و برای آنها هم مرد همچنان مشهورترین انقلابی چریکی آن سال‌ها و حتی همین سال‌ها به حساب می‌آید.

چه گوارا پزشک آرژانتینی و مبارز بین‌المللی سال ۱۹۵۴ در مکزیک به کاسترو پیوست و سال ۱۹۶۵ کوبا را به‌خاطر تشکیل یک نیروی چریکی در بولیوی ترک کرد. همانجا با ۱۷ نیرویی که همراهش بودند توسط ۱۳۰۰سرباز محاصره شد و روز هشتم اکتبر ۱۹۶۷ کشته شد. امسال چهلمین سالگرد تیرباران یا قتل اوست.

اکثر فیلم‌هایی که در مورد چه و زندگی‌اش ساخته شده از او شخصیت یک قهرمان از خود گذشته را نشان می‌دهند و در کمتر فیلمی مثل «شهر گمشده» ساخته‌ اندی گارسیا به این مسئله اشاره شده که چه گوارا و کاسترو با ذهنی بسته و تفکری خودساخته اداره‌ کوبا را به‌دست گرفتند.

برنامه را از اینجا بشنوید.

از دکتر کاظم کردوانی استاد سابق دانشگاه تهران و دبیر کنفدراسیون سابق دانشجویان ایران در جهان که یکی از فعالان سیاسی دهه‌ی ۱۹۶۰ و ۷۰ و ۸۰ میلادی بوده در همین زمینه سوال می‌کنم. چه شد که چه‌گوارا، چه‌گوارا شد؟

او که بخش‌هایی از نوجوانی‌اش را صرف ترجمه مطالب مربوط به این مبارز چریک کرده ، می‌گوید:" در حقیقت چه گوارا یک اسطوره بود برای همه‌ ما. حتی برای من که هرگز با مشی چریکی موافق نبودم. با آنکه جزو جریان چپ رادیکال ایران بودم، ولی هرگز با مشی چریکی چه در خارج و چه در ایران موافق نبودم.

ولی وضعیت چه گوارا یک وضعیت خاصی بود. چون چه گوارا در اوج قدرت و داشتن امکانات، قدرت را رها کرد و رفت دنبال کاری که فکر می‌کرد درست است. من فکر می‌کنم این جنبه‌ زندگی چه گوارا به او یک بُعد افسانه‌ای داد، در واقع این اسم و این حرکت از چه گوارا یک اسطوره ساخت. مثل افراد دیگری نظیر گاندی، مائو و تمام کسانی که در چنین وضعیت‌های خاصی قرار داشتند، آن جنبه‌ پندار و تصویرسازی بیشتر از همیشه نقش بازی کرده است، تا جنبه واقعی زندگی و شخصیت او."


بیروت-لبنان/AFP

اما آیا حرکت انقلابی و زندگی چه‌گوارا جنبه‌های منفی هم داشته که کسی به آنها اشاره خاصی نمی‌کند؟ دکتر کردوانی این موضوع را تایید می‌کند:" در مجموع حرکت‌های چریکی نتوانسته‌اند نقبی بزنند به درون توده‌ مردم. اینکه بتوانند مردم را بسیج کنند و بتوانند با حرکت عموم مردم یک موج آزادی‌خواهانه و قابل اتکا به‌وجود بیاورند، شکل نگرفته است.

این تجربه‌ای‌ست که بعد از جریان کوبا در تمام آمریکای لاتین عملا دیده شد، از جلمه در ایران. در واقع آنچه تحت عنوان مشی چریکی و مبارزه مسلحانه که در سال‌های دهه ۴۰ در ایران شروع شد و تا دوران انقلاب ادامه داشت، خودش مبین این است که این روشی بریده و دور از مردم و راهی‌ست که فقط تصور می‌کند با اراده‌ چند روشنفکر انقلابی می‌شود جهان و جامعه را تغییر داد. این روشی‌ست که شکست خورده و از جنبه‌های منفی این ماجرا بوده است.

در گذشته هم ما جزو کسانی بودیم که نظر منفی داشتیم راجع به این مشی. در حال حاضر در جهان به مناسبت تم چه گوارا که یک منش فعلیت ‌یافته‌شده است حداقل در حد رسانه‌های عمومی جهان، گروهی در حال پرداختن به نکات منفی چه گوارا هستند؛ حرف‌های منفی‌اش و یا مثلا نطق چه‌گوارا در سازمان ملل و در آن خشونت و قهری که وجود داشته را بررسی می‌کنند. امروزه نمی‌شود تصور کرد نماینده دولتی بیاید و چنین صحبتی را در سازمان ملل بکند. این نطق را طبیعتا باید در شرایط تاریخی خاص خودش قرار داد."

چه‌گوارا یک چپ دوآتشه بود و به گفته پسرش کامیلو گوارا، به خدا هم اعتقادی نداشت. اما امروز در ایران اسلامی دوباره اعتقادات و منش او مورد توجه قرار گرفته است، در حالیکه اصول اولیه حکومت اسلامی کاملا مشخص است. باید دید چه اتفاقی افتاده که بعد از سی‌سال در ایران، اینبار از طرف حکومت و دولت، آغوش به سمت چه گوارا و روش مبارزه‌ او باز شده است!


دکتر کاظم کردوانی

دکتر کردوانی عضو جنبش دانش‌آموزی ایران در سال‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ در این مورد توضیح میدهد: " این روش یک نوع فلاکت است. حکومتی که سالیان دراز گوش جهان را کر کرده است که خودش الگو دارد و بر مبنای تعلیمات خودش می‌تواند جهان را اداره کند و هیچ احتیاجی به هیچ الگوی خارجی ندارد و در واقع خارج‌ستیز و بیگانه‌ستیز است و فارغ از تمام دستاوردهای بزرگ بشری . کشوری که می‌گوید همه چیز دارد و می‌تواند رجوع کند به کتب قدیمی خودش و آنچه خود داشته‌اند و بر این مبنا جهان و جامعه را بگردانند...
چنین حکومتی برای اینکه بتواند شوری در جامعه به‌وجود بیاورد و به گونه‌ای نزدیک شود به جوانان، خیلی ناشیانه به سوی چه گوارا می‌رود و آن را مطرح می‌کند. این هیچ چیزی جز اعتراف به شکست نیست و من فکر می‌کنم خیلی فلاکت‌بار است برای چنین حکومتی که امروز بخواهد، با مشخصاتی که ما می‌شناسیم، از طریق چه‌ گوارا با جوانان ایرانی تماس پیدا کند و آنها را بسیج کند و به سمت خودش جلب کند."

شاید این تغییر منش به‌خاطر اعتقاد و دیدگاه ضدامپریالیستی چه گوارا باشد! اما این دیدگاه ضدامپریالیستی چقدر شبیه نگاه ضدآمریکایی در جمهوری اسلامی ایران است؟ این فعال سیاسی توضیح می‌دهد:" این یک خلط مبحثی بود که از روز اول انقلاب هم شد و باعث بسیاری از انحرافات در درون جنبش ایران شد. نمونه‌ بارز آن حزب توده و سپس فداییان اکثریت در آن دوره، است. صرف اینکه جریانی یا حکومتی با آمریکا مخالف است، این به معنای ضدامپریالیست‌بودن نیست.
مفهوم ضدامپریالیستی که چپ می‌گفته اصلا با آن چیزی که در حکومت اسلامی می‌گویند مشابهتی ندارد.در این صورت بن‌لادن هم ضدامپریالیست می‌شود، ملاعمر هم ضدامپریالیست می‌شود و چه گوارا و بن‌لادن و احمدی‌نژاد و اینها همه در یک خط قرار می‌گیرند. اینها غرب‌ستیزند. جریان چپ غرب‌ستیز نبود، یک جریان مدرن بود."


سراغ مهدی خانبابا تهرانی یکی از فعالان سیاسی و چپ معروف می‌روم که چندین بار با چه گوارا ملاقات داشته است. او در سال ۱۹۶۴ در جمهوری توده‌ای چین به‌عنوان کارشناس بخش فارسی رادیو پکن کار می‌کرد که چه‌گوارا را از نزدیک می‌بیند و حرف‌هایش را می‌شنود:" در بخش اسپانیولی رادیو «خولیو»، یکی از اقوام چه گوارا، سخنگوی رادیو هاوانا بود که در حقیقت کاسترو او را به‌عنوان تحفه یا هدیه‌ای به جمهوری چین فرستاده بود تا از آنجا صدای اسپانیایی او به آمریکای لاتین برود.

آن‌موقع دوران به اصطلاح انقلاب بود و آنجا مردان بزرگ انقلاب آمریکای لاتین بودند. چه‌گوارا در سال ۱۹۶۵ به چین آمد و آنجا میهمان بود. یکی از شب‌ها دوستان و رفقای آمریکای لاتین که در خانه دوستی جمع بودند چه گوارا را دعوت کردند و به افتخار او یک مهمانی دادند. من در آنجا او را دیدم. او سرمیز شام با میهمانان صحبت می‌کرد."

خان‌بابا تهرانی در مورد ادامه سفر چه‌گوارا می‌گوید:" پس از بازدیدش از جمهوری توده چین، چه‌گوارا راهی کره شمالی شد و از کره شمالی دیگر رد پایش را گم کردند. این مسافرت او وقتی بود که وزارت صنایع کوبا را کنار نهاده بود و من فکر می‌کنم آمده بود تا برود دنبال سرنوشت آمریکای لاتین. او از آنجا رفت به کره و از کره با لباس شخصی و با تغییر چهره‌اش آمد به شهر فرانکفورت. در شهر فرانکفورت در مقابل ایستگاه راه‌آهن یک مغازه لوازم تحریر بود. او از آنجا یک دفتر خاطرات، یعنی یک تقویم یا سررسید می‌خرد؛ همان دفتر تقویمی که وقتی در بولیوی کشته شد در آن آدرسش بود و خاطرات روزانه‌اش را نوشته بود.

‌چه ‌گوارا در آنجا به روایتی اول می‌رود به کنگو. در کنگو نبرد آزادیبخش بود. در آنجا شرکت می‌کند. از آنجا می‌رود به بولیوی که جنبش مسلحانه نیروهای بولیوی را سازمان بدهد. اما همانجا در بولیوی در حقیقت از پای درمی‌آید. همان‌موقعی بود که در واقع من برای تعطیلات از چین آمده بودم به پاریس. در همان روزهای قبل از مرگش بود، که ناگهان یک‌روز مطبوعات فرانسوی عکس او را انداختند که شهید شده و در بولیوی جناره‌اش را پلیس مخفی یا پلیس بولیوی به معرض نمایش گذاشته بود. از آنزمان به نظر من چه گوارا به عنوان مسیحای قاره آمریکای لاتین در حافظه‌ی مردم آن سرزمین باقی ماند."

در آخرین نامه ارنستو چه گوارا آمده :" من یک ماجراجو هستم. اما نه از آنهایی که برای اثبات شجاعت‌شان زندگی را به بازی می‌گیرند. من دنبال مرگ نمی‌گردم، اما احتمال رویارویی با آن وجود دارد. پس شاید این خداحافظی من باشد. گاهگاه از این فرمانده کوچک یادی بکنید."


Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

مختصر عرض كنم كه غرض از درج اين مطلب در سايت چه بود؟مقاله شما حاوي هيچ نكته تازه اي نبود كه حتا يك خواننده نيمه حرفه اي از چه گوارا نداند.
انتظار من از شما بيش از اينهاست.

-- شهاب ، Oct 10, 2007

Che is LOVE and LOVE is everything

-- بدون نام ، Oct 10, 2007

آقای خانباباتهرانی اگه اینها را هم نمی‌گفت هیچ اتفاقی نمی افتاد. به راستی که آقای کردوانی خوب بیان کرده: فلاکت است!

-- ژاله ، Oct 10, 2007

خان بابا تهرانی در همه جا حضور داشته . شاید در « مقابل ایستگاه راه آهن فرانکفورت » دفتر تقویم را با چه گوارا در آن لوازم التحریر فروشی هم خریده اند !
چه گوارا » نه« به رواینی» ، بلکه واقعا به آفریقا رفت و در جنیش استقال طلبانه آن دیار شرکت جست و دفتر خاطراتش در این باره منتشر شده است . حتی به زبان آلمانی، که من مشغول ترجمه آن به قارسی هستم.
و اما کردوانی عزیز ، به صحرای کربلا زده!
انتشار آثار چه گوارا از جانب هر کس و هر مقامی مطلوب است . قلاکت این است که مانع آن و مخالف با آثار نویسنده و بیان شد ، هر که می خواهد باشد .
شنیدیم که دعوت دختر چه گوارا به تهران و سحنرانی او در دانشگاه علیرغم اعتراضات چند حاشیه نشین، چه شور و شوقی بین دانشجویان داخل کشور و دیگران برانگیخت .
انتشار آثار چه گوارا و حتی پخش تضاویر او در جمهوری اسلامی ربطی به بن لادن و .... ندارد . خوانندگان و بینندگان این قدر احمق نیستند که تقاوت بین ضد امپربالیستی بودن چه را با جمهوری ملاها تشخیص ندهند.
ارزیابی توده ای ها و اکثریت از خمینی تشخیص نبود بلکه مصلحت سیاسی بود که اپورتونیسم می نامیم و در تضاد با ایدآل و رفتار چه گوارا .
جوانان در سراسر جهان ، و از جمله ایران ـ خواهی تخواهی ،مثل دوران جوانی من و کردوانی به سرمشق نیازدارند و چه بهتر این سر مشق چه گوارا باشد که آرمان عدالت اجتماعی در سر داشت و چون بسیاری بر سر آن جان باخت. از این روست که جوامع آمریکای لاتین ـ و نه تنها آنان ، یاد و یادگارش را گرامی می دارند . هرچه بیشتر، بهتر.
ربوبی، 17 نوامبر 2007
.

-- پارت ، Nov 18, 2007

دراسطوره بودن چه گورا تردیدینست .و فراموش نکنیم اوهم انسان بود وهرانسانی میتواند مبارزه کند اشتباه کند شجاع باشد بیماری آسم بگیرد هیچ انسانی سیاه سیاه ویا سفیدسفیدنیست. البته برایند زنگی چه گوارا اوراخیلی روسفدکرده.

-- ا.مظاهری .ن.ف ، Oct 2, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)