تاریخ انتشار: ۲۰ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
باورنکردنی‌های زمانه در یازده سپتامبر:

دانیل زیدی، یک ایرانی شرمگین هالیوودی

دانیل زیدی را در سفر چند ماه پیشم به شیکاگو دیدم. در یک مهمانی که تقریبا تعداد زیادی از سلبریتی‌های هالیوود در آن حضور داشتند.

او عموزاده‌ی فیروز زیدی، عکاس معروف و محبوب هالیوود است که پرتره‌هایش از چارلیز ترون، شکیرا و بسیاری از بازیگران و خوانندگان روز دنیا روی جلد مجلات تایم، ووگ و لایف چاپ شده.

فیروز همان کسی‌ست که چند سال پیش شایعه‌ی شکل‌گرفتن رابطه‌ای رومانس بین او و الیزابت تیلور و بعد هم خبر ازدواج آن‌ها در دنیا پیچید. فیروز عکاس شخصی و اختصاصی الیزابت تیلور بود و حالا برای خودش در کاخی در بورلی‌هیلز با اشاره‌ای کوچک پرتره‌هایی از بهترین و برترین‌های هالیوود را به تصویر می‌کشد.

حالا بحث اصلا فیروز نیست که سال‌هاست عکاسی فیلم‌های هالیوودی را بر عهده دارد؛ بدون هر ادعایی! موضوع ایرانی بودنش هم نیست که توانسته با این ملیت بخش بزرگی از سینمای آمریکا را در دست داشته باشد...
موضوع پسرعموی اوست... دانیل؛ کسی که او را در مهمانی شام شب سال نو ۲۰۰۷ دیدم.

جوان مغرور و ساکتی بود. گوشه‌ای ایستاده بود و نوشیدنی در دست، گاهی لبخندکی هم روی لبانش می‌نشست. او را مدیر برنامه‌های نیکول کیدمن معرفی کرد. نه فقط به من! به حضار. و همان‌جا اعلام کرد اگر خبرنگاران بگذارند و این خبر در خفا بماند در فیلم بعدی کیدمن هم‌بازی اوست.

من آن شب حال خوشی نداشتم؛ به خاطر لباس زیادی شبانه و عطرهای مست‌کننده‌ی کسانی که عبور و مرور می‌کردند. کمی هم به خاطر حضور اسکارلت یوهانسن که آن شب به شکل فیلسوفانه‌ای زیبا شده بود. راه که می‌رفت نگاه‌ها را هم با خودش راه‌ می‌برد... و من هم که یک زن بودم، نگاه متفاوتی نداشتم با بقیه!

برای همین هم وقتی مایکل کلینتون به ما چند ایرانی، که اطراف دانیل ایستاده بودیم، اعلام کرد در فیلم «قطب‌نمای طلایی» که سال ۲۰۰۸ کریس ویتز آن را می‌سازد، بازی می‌کند چندان درک نکردم چه اتفاقی در حال وقوع است. بعد هم نوشیدنی‌اش را به سلامتی«تنها ایرانی» فیلم بالا برد و گفت: به کوری چشم پرزیدنت بوش!

حال خوشی نداشتم؛ اما سر میز شام بهترین زمان بود که از دانیل چیزهایی بپرسم. اجازه‌ی زیادی نزدیک شدن که به کسی نمی‌داد اما وقتی متوجه شد حوصله‌ی ملیت‌گرایی و بازی‌های میهن‌پرستانه را ندارم نشان داد می‌توانم هم‌صحبتش باشم.


نیکول کیدمن و دانیل زیدی در صحنه‌ای از فیلم قطب‌نمای طلایی

گفتم: چرا اجازه می‌دهی مدام بگویند یک ایرانی در فیلم همراه با نیکول کیدمن بازی می‌کند؟

کمی با لیوانش بازی کرد و در حالی‌که به آب شدن یخ‌ها نگاه می‌کرد گفت: «دست من نیست. به این بازی‌ها می‌گویند پروپاگاندا! بعضی‌ها از این راه ارتزاق می‌کنند». از این‌که «ارتزاق» را به این راحتی به زبان می‌آورد تعجب کردم. کسی‌که حتا یک‌سال هم در ایران زندگی نکرده و البته حتما می‌داند این کلمه زیادی هم فارسی نیست.

پرسیدم: کلینتون می‌گوید بازیگر ثابت برادوی هستی. از سینما هم خوشت نمی‌آمده. پس...؟

نگاهش روی یوهانسون گیر کرد که داشت بخشی از ران بوقلمون کباب شده‌ی سال نو را با چنگال برمی‌داشت. همان‌طور که سعی می‌کرد چیزی از سس روی لباسش نپاشد، چشم‌هایش را کلاج می‌کرد و زبانش را درمی‌آورد.

دانیل بالاخره موفق شد نگاهش را از او بگیرد و بگوید: «دیگه بعد از دوازده سال بازی در تئاتر آدم دلش می‌خواهد تجربه‌ی دیگری هم داشته باشد».

حوصله‌ی حرف زدن نداشت و من هم دوست نداشتم روی اعصابش بدوم. در آن شرایط که کلونی با خاطره‌ی بازی کوتاهش برای تبلیغ "فیات" بخش زیادی از مهمانان را سرگرم کرده بود، ترجیح دادیم هر دو گوش کنیم.

جرج کلونی، که پاپیون سیاهش را باز کرده بود و دور گردنش آویخته بود، دستش را به میز گرفته بود و داشت تعریف می‌کرد: «باید در حال دویدن از جلوی فیاتی که درش باز بود می‌گذشتم. برداشت اول و دوم اصلا یادم رفت که باید برگردم؛ ولی بار سوم برای این‌که یادم بماند و عقب عقب برگردم و توی ماشین را دید بزنم یک جفت ساق پای کشیده را جلوی چشمم گذاشتند که صاحبش کلاودیا بوچلی بود. یکی از زیباترین مدل‌های ایتالیایی که این روزها روی بورس هست. همین ساق‌ها باعث شد یادم بماند باید برگردم و بروم توی فیات و درها رویم قفل شود».

تبلیغی را که کلونی تعریف می‌کرد دیده بودم. وقتی داخل فیات می‌شد درها قفل می‌شد و روی آگهی می‌آمد:"FIAT: George is not included!"



تبلیغ پرخاطره ماشین فیات و جرج کلونی

بدون این‌که در این مدت حرفی بزنم، دانیل گفت: «این همه هندی و چینی و حتا پاکستانی در صنعت سینمای هالیوود کار می‌کنند ولی در مطبوعات و بین مردم این همه حرف و حدیث درموردشان نیست که ای وای! یک هموطن در هالیوود! ولی کافی‌ست اسم یک ایرانی بخورد توی تیتراژ که مثلا پاپ کورن می‌فروخته گوشه‌ی خیابانی که فیلمبرداری می‌شده... ببین چه می‌کنند!»

گفتم: بحث فقط ایرانی‌ها نیست... همین آمریکایی‌ها هم روی آدم مانور می‌دهند. آدم حس‌ می‌کند این وسط عروسک شده برای بازی آنها.

برای سیگار بلند شد. باید به گوشه‌ی باغ می رفتیم؛ که همان موقع برف نمناک و نرمی روی آن نشسته بود.

پرسیدم: فضای تئاتر هم همین طور است؟

فندکش را بالا برد. زیر نور کمرنگ آن گفت: «خیلی کم. گاهی فقط بروشور و پوستر کار، دردسرساز می‌شد. کافی بود فامیلم را ببینند. همیشه یک ایرانی بود که بیاید پشت صحنه و به فارسی بگوید چقدر خوشحال است که یک ایرانی اینجاست... در برادوی و...

لباسِ زیادی شبانه‌ آزاردهنده شده بود. با کفش‌هایی که برای اولین بار ارتفاع آن شکلی را روی آنها تجربه می‌کردم. سرمای باغ بعد از نم برف و دود سیگار دانیل هم چندان خوشایند نبود. دلم می‌خواست از فضای فیلم «قطب‌نمای طلایی» بدانم. این‌که فیلم با تم وحشت است و در فضایی غیرواقعی... این‌که نیکول کیدمن در تمرین‌ و روخوانی فیلمنامه چگونه است؟

دلم می‌خواست حرف بزند و بگوید حالا که مراحل پیش‌ساخت فیلم را می‌گذراند چه پروسه‌ای طی می‌شود. اصلا این روند چقدر با شکل و شمایل فیلمسازی در ایران متفاوت است. اما قیافه‌اش نشان می‌داد کافی‌ست سوالی در این زمینه بپرسم تا رابطه‌ی کوتاه و راحت‌مان از بین برود. اصلا آدمی نبود که بشود زیادی آویزانش شد و سوال‌بارانش کرد. برایش هم اهمیتی نداشت که مثلا نقش مقابل یکی از زیباترین و مخصوصا بلندقدترین بازیگران هالیوود را بازی می‌کند. حداقل این‌طوری نشان می‌داد...

حالا حدود ۹ ماه از آن شب گذشته. از شبی که همه تاعدد صفر به شکل معکوس شمردند و سر ساعت دوازده یکدیگر را بوسیدند. شامپاین باز شد و این بار نوبت جوان‌ترها بود که خاطره تعریف کنند و همه را بخندانند.

تنها یک‌بار دیگر با او صحبت کردم. وقتی که به آتلیه‌ی پسرعمویش رفتم تا عکس دسته‌جمعی آن شب را ببینم که به اندازه‌ی دو متر قاب شده بود. او هم آنجا بود. باز هم آرام و ساکت. با لبخند دست داد و بدون این‌که حتی اشاره‌ای بکند به ماجرای فیلمش، خداحافظی کرد و رفت.

قرار بود فیلم «قطب‌نمای طلایی» سال ۲۰۰۸ تمام شود اما حالا مراحل ساخت را هم پشت سر گذاشته. هنوز کاملا آماده نیست اما گویا مراحل فیلمبرداری تمام شده.
این مدت فراموش کرده بودم دانیل تنها ایرانی همبازی نیکول کیدمن است. وقتی خبر اتمام فیلمبرداری را خواندم رفتم سراغ اسامی بازیگران.

اما با چیزی روبه‌رو شدم که فکرش را هم نمی‌کردم؛ نام دانیل باقی‌ست اما فامیلش دیگر"زیدی" نیست. او حالا "دانیل کریگ" است.

فیلم قطب نمای طلایی

نیکول کیدمن هم‌بازی دانیل کرگ در صحنه‌ای از فیلم

خاطره‌ای که جرج کلونی تعریف می‌کرد

مطلب های باورنکردنی زمانه به اندازه جنگ ستارگان واقعی است!

مرتبط:
«هر خبری می‌تواند باور نکردنی باشد»

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ma belakhare nafahmidim daniel craig haman daniel zeidi hast ya na?

-- babak ، Sep 11, 2007

it was not funny at all.

-- me ، Sep 11, 2007

عجیب‌ه. این دانیل کریگ یک نفر دیگه است. کاملاً هم شناخته شده‌س. اصلاً شخصی به نام Daniel Zaidi در IMDB وجود نداره. من فکر می‌کنم یک اشتباه مسخره این وسط شده. اصلاً این خبر از زمانه، بررسی شده و بعد منتشر شده؟

-- 1000 ، Sep 11, 2007

منظورت از دانیا زیدی همین دانیل کریگه؟

http://www.imdb.com/name/nm0185819/

من که هیچ جایی پیدا نکردم نوشته باشه که ایرانیه.

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

لطفا لینک یک منبع موثق درباره ایرانی بودن این هنرپیشه برامون پست کنید. ثانیا اسم عکاس مشهوری که میگید فیروز زاهدی است نه زیدی.

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

تو بیوگرافی IMDB که اسم پدر و مادرش و حتی اسم کامل خودش هم که ایرانی نیست...چجور می شه؟؟؟یعنی بازیگر نقش اصلی کازینو رویال ایرانیه؟فارسی رو هم با اصطلاحات خودش حرف می زنه؟؟؟؟

-- Cyrus ، Sep 11, 2007

یعنی حتی او که یک ایرانی موفق است از ایرانی بودن خودش شرمنده است؟ عجب آدمایی!

-- یک ایرانی ، Sep 11, 2007

che khozavalati

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

?!shookhie kheili bi mazzeii bood. masalan ke chi

-- salim ، Sep 11, 2007

huh!
in dige che model shokhi bood? emrooz ke rooze doroogh nabood chera shoma gir dadin emrooz doroogh begin??,

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

مثل اينكه امروز راديو قاط زده. من تا الان سه مطلب خوندم كه هر سه در عين ظاهر جدي كاملا مسخره بوده اند. اميدوارم اين يك شوخي باشد و ادامه نيابد زيرا اعتبار راديو را از بين مي برد.
اما اگر شوخي بوده و به مناسبت يك روز خاص حتما فردا اعلام كنيد كه دردسر نشود برايتان. و اگر مطالب جدي بوده كه بايد بگويم يا اشكال از من است يا از مطالب امروز شما. به هر روي من با سايتي كه مشكل پيدا كنم ديگر سر نمي زنم (منظور هد زدن در فوتبال نمي باشد). مراقب از دست دادن مخاطبان خود باشيد.
ضمنا از اينكه سايتتان فيلتر نمي باشد عجب شدم!

-- ماني ، Sep 11, 2007

شايد منظور آزاده از " نام دانیل باقی‌ست اما فامیلش دیگر زیدی نیست" اين بوده كه از يك دانيل ديگر استفاده كرده اند نه اينكه فاميلي آقاي زيدي را عوض كرده اند.

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

مانی راست می‌گه. کار خطرناکی کردین. شبیه به یه جور مخاطب تکونی (بر وزن خونه تکونی). حداقل از همون اول اون خط آخر رو که به همه مطالب امروز اضافه کردید مبنی بر "باور نکنید"، باید می‌گذاشتید. نه اینکه دقیقه نود اینکارو بکنید.

-- هادی ، Sep 12, 2007

Charandiat bimazzeh ee bood.
Man nemifahmam chera hala hameh mikhan tanz benevisan. Pedar jan shoma hala hamoon mosahebe mamoolito bokon. nemikhad shookhi benevisi.

-- بدون نام ، Sep 12, 2007

in dige che sigheie? q

-- بدون نام ، Sep 12, 2007

dorughe 11 september! amma fogholade bimazze!

-- بدون نام ، Sep 12, 2007

khalibandha !!!!!....he he he

-- yeki ، Sep 12, 2007

یعنی کسی نیست بفهمه همه اینها شوخیه ؟ بابا دروغ نیست . شوخيـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه!!!

-- reza ، Sep 12, 2007

زمانه در سالروز خودنمایی اش همه را به سخره گرفته است.!
دست مر یزاد آقای جامی!!!!!!!!!!!!!

-- سید مهدی طاهری ، Sep 12, 2007

دانیل گرک یکی دیگه س اصلا او ایرانی نیست
فکر کنم این گزارش همش شوخی باشه

-- sasan ، Sep 12, 2007

kheyli mozakhraf bood

-- simin ، Sep 12, 2007

hale maro be ham zadi ba in bardashtet az tanz.ogh

-- hale maro be ham zadi ba in bardashtet az tanz.ogh ، Sep 12, 2007

با سچاس از کارتان . نوشته وکاری بسیار خوب که آدم را بفکر کردن و خواندن همه واژه ها تا آخر نوشته میکشاند وچیزی که بین ما ایرانی ها رسم نیست و با آن آشنائی نداریم و خو نگرفته ایم ، بویژه در این روزها که زمان بشدت کوتاه و همه ما به سرعب رایانه خو گرفته ایم و با کمبود زمان روبرو هستیم و انتظار داریم نوشته ها هم از نوع
fast-food باشند . ساده خوانده وبسادگی هضم وجذب شود . از کار خوبتان لدت بردم .با سپاس

-- جهان ، Sep 14, 2007

خيلي جالب بود، تبريك مي گم خانم آزاده اسدي شما ذهن بسيار خلاقي داريد!!!!

-- بشير ، Sep 23, 2007

doroste ke matn shookhi bood ama esme doroste akase maroof firooz zahedi ast na zeydi.

-- hamid ، Mar 19, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)