خانه > آزاده اسدی > گفتوگو > توکا نيستاني: عذاب وجدان دارم | |||
توکا نيستاني: عذاب وجدان دارم
آنقدر سیگار می کشد که برای چند دقیقه نشستن بدون سیگار، مدام به ساعت نگاه میکند. وقتی از برادرش حرف میزند نگاهش ناگهان شکل دیگری میشود. شبیه کسی که احساس گناه میکند، چون برادرش را تشویق به کشیدن کاریکاتور کرده است. شاید حس میکند خودش باعث شده قوم ترکهای ایرانی آشفته شوند و بالاخره با افتادن مانا به زندان کمی آرام بگیرند. توکا نیستانی همان مرد خاکستری و بزرگ کارتونهایش هست. به او میگویم وقتی گوشهای ایستادهای آدم میترسد سلام کند. فکر میکند ممکن است از دستش به هر دلیل عصبانی شوی. چند ماه پیش او برای کارهای خودش به اروپا آمده بود. توقف کوتاهی هم در هلند داشت. فکرنمیکردم مردی که از سلام کردن به او واهمه داشتم، گفتوگو را بپذیرد و با چمدانهایش قبل از پرواز به تهران، یک ساعت در استودیو بنشیند. او از وضعیت سخت کاریکاتوریستها در ایران میگوید؛ حرفهای آشنا... اینکه کاریکاتور این روزها دلیلی شده برای بستن روزنامهها و به همین علت حالا دیگر مثل سالهای ۷۶ تا ۷۸ دستشان برای کشیدن باز نیست. از مرحوم صابری میگوید که ترس از کشیدن کاریکاتورمسولان و اهالی دنیای سیاست را از بین برد. ازبرادرش مانا میگوید... آن روزها ... (سه ماه پیش) درست وقتی او در سفر بود، مانا به مرخصی از زندان آمده بود و او دلش لک زده بود چهره برادرش را دور از زندان ببیند. توکا به کشیدن کاریکاتورهای مربوط به پیامبر اسلام در دانمارک حسابی شاکی است... بارها تکرار میکند که شوخی با چیزی که برای انسانها مقدس هست، کار کارتونیست نیست. او از خودش میگوید... از دلخوشیهایش... از کافهنشینی در تهران و از اینکه عاشق چهره پرخط و استخوانی بروس ویلیس است! آن روز وقت زیادی نداشت. هواپیمایش دو ساعت بعد به سمت تهران از فرودگاه آمستردام بلند میشد اما ماند ... ده تا سیگار کشید... قهوه کمرنگ نوشید و بعد از مصاحبه چمدانش را برداشت و رفت. گفتوگوی مفصل رادیو زمانه با توکا نیستانی را اینجا بشنوید. در همینباره: روزنامه ایران در تبریز خریدار دارد؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|