رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۶ آذر ۱۳۸۷
یک هفته با زمانه ـ برنامه دوازدهم

از روز دانشجو تا موسیقی یونان

لیدا حسینی‌نژاد
مریم اقدمی

Download it Here!

مهم‌ترین خبرهای هفته گذشته به روز دانشجو و مراسم مرتبط با آن و حاشیه‌هایش اختصاص داشتند. زمانه نیز برنامه‌های متنوعی در مورد ۱۶ آذر ساخت که یکی از آن‌ها، گزارش اردوان روزبه از دانشگاه بوعلی سینای همدان بود. «گرامی‌داشت روز دانشجو با گاز اشک‌آور» عنوان گفت و گوی اردوان روزبه با امین نظری، عضو شورای تحکیم وحدت و دانشجوی دانشگاه بوعلی همدان بود. آقای نظری گفته بود:

«بچه‌های انجمن اسلامی دانشگاه همدان روز شانزدهم آذر به مناسبت روز دانشجو تجمعی را برگزار کردند. اما صبح روز ۱۶ آذر، دانشجویان دانشکده‌های دیگر را به دانشکده‌ی علوم که محل تجمع بود، راه ندادند. تعداد بچه‌ها که زیاد شد، مجبور شدند که به این مسأله تن بدهند و بچه‌ها وارد دانشکده شوند.

جمعیت آن قدر زیاد بود که برای نیروهای امنیتی و نیروهای بسیج و دانشگاه قابل هضم نبود. همین موجب شد که درگیری‌های مختصری به وجود بیاید و بهانه‌های مذهبی و شرعی هم آوردند مبنی بر این‌که امروز شهادت امام محمد ‌باقر است و دست و سوت زدن‌ها اشکال دارد. در حالی که این‌ها بهانه‌ای برای برخورد با دانشجویان این دانشگاه بود.»

آمدن یا نیامدن سید محمد خاتمی به صحنه انتخابات نیز یکی از موضوعات مهم این روزهاست. حزب مشارکت اسلامی ایران در آخرین روز کنگره این حزب، محمد خاتمی را به عنوان نامزد حزب مشارکت در انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران معرفی کرد و از آقای خاتمی خواست که این دعوت را بپذیرد.

شمس‌الدین وهابی، رییس دفتر انتخابات مشارکت با اعلام این خبر گفت که از نظر حزب مشارکت، آقای خاتمی وارد صحنه انتخابات شده است. به همین بهانه فرنگیس محبی با محسن صفایی فراهانی، رییس هیأت اجرایی حزب مشارکت گفت و گو کرده است. این برنامه با عنوان «خاتمی، تنها شانس اصلاح‌طلبان برای وحدت» با حدود ۱۰ کامنت با واکنش زیاد مخاطبان زمانه مواجه شده است.

برنامه‌های اسلام و حقوق بشر سراج میردامادی در بخش اندیشه زمانه مخاطبان زیادی پیدا کرده است و مانند مقاله‌های اکبر گنجی در همین بخش با واکنش زیاد مخاطبان روبه‌رو شده است. «عمل به آیه‌ای در قرآن همیشگی نیست» ششمین برنامه از این سری گفت و گوها، مصاحبه با محمد مجتهد شبستری بوده که ۲۶ کامنت نیز دریافت کرده است.

مجتهد شبستری معتقد است: «تنها پیامبران نیستند که تاریخ بشر را به سوی تکامل برده‌اند، عوامل دیگری هم وجود داشته‌اند که تاریخ بشر را به سوی تکامل برده‌اند. این دعوا که پیامبران یک سلسله تغییرات در جوامع ایجاد کرده‌اند که مربوط به اساس ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن‌ها بوده و بعد هم اعلام کرده‌اند که این ساختارها ایده‌آل انسانیت است و بهتر از این نمی‌شود و همیشه باید از این‌ها تبعیت کرد‌، هیچ دلیلی ندارد و به لحاظ تاریخی هم قابل قبول نیست.»

از سیاست و حقوق بشر به دنیای سینما برویم و نگاهی به فیلم «مجموعه‌ی دروغ‌ها»، ساخته‌ی ریدلی اسکات. مجتبا پورمحسن در مقاله‌‌ای با عنوان «سلام علیکم با لهجه لئونارد دی‌کاپریو» که بر روی سایت زمانه منتشر شده است، نقدی برای این فیلم نوشته است.

او مقاله‌اش را با این جملات آغاز می‌کند: «مجموعه‌ی دروغ‌ها» برای ما ایرانی‌ها، چیزی فراتر از یک فیلم، یک اتفاق مهم در تاریخ سینمای ایران محسوب می‌شود. بازی یک بازیگر زن ایرانی در یک فیلم هالیوودی، آن قدر اتفاق مهمی هست که نقل محافل ادبی هنری باشد و حتی پای مدیران عالی‌رتبه‌ی اجرایی کشور را هم به ماجرا باز کند. صرف حضور پررنگ گلشیفته‌ فراهانی در یک فیلم هالیوودی، اتفاق بسیار خوشایندی برای سینمای ایران است.

این مطلب هفت کامنت نیز دریافت کرده است.

حالا که در بخش هنری هستیم به موضوع موسیقی هفته گذشته نیز اشاره کنیم. سهند صاحب‌دیوانی در برنامه «کاروان موسیقی» به دور دنیا سفر می‌کند، در برنامه هفته گذشته خود به موسیقی یونان پرداخته است. موسیقی و فرهنگی که نه فقط به دلیل تاریخ کهن و موقعیت جغرافیایی‌اش، تأثیر زیادی از شرق گرفته، بلکه تا همین ۹۰-۸۰ سال پیش در بحبوحه‌های درگیری‌های یونان و ترکیه خیلی از یونانی‌هایی که اصالتاً آسیایی بودند، همراه با موسیقی و سازهای خودشان به یونان مهاجرت کردند. یونان موسیقی فلکوریک بسیار زیبایی دارد.

در پایان به سراغ یکی دیگر از موضوعات مورد توجه زمانه، یعنی موضوع زنان برویم. «کودکم ترجیح داد ناپدید شود» روایتی داستانی از یک ماجرای سقط جنین در ایران است که سمیرا موعادی برای سایت زمانه نوشته است. این برنامه ۱۴ کامنت هم گرفته است. او داستان خود را این گونه آغاز می‌کند:

«آن نگرانی، با اولین زمزمه‌های حیات کودکم، برای چند دقیقه بر جمع دونفره ما تحمیل شد. او در یکی از روزهای نه چندان سرد زمستان اعلام وجود کرد. همه چیز مثل یک بازی بود.برای دادن آزمایش بارداری به یکی از آزمایشگاه‌های تهران رفتیم. امیر آن بیرون منتظر ماند. اصلاً شبیه پدرها نبود. اضطرابی نداشت و از لای در به من لبخند می‌زد.

آقای دکتر پرسید که خوشحال خواهم شد اگر جواب آزمایشم مثبت باشد؟ گفتم: «نه.» چه خوشحالی مضحکی می‌توانست باشد؟ خوشحال نبودنم اصلاً به بحث‌های فلسفی و هستی‌شناسانه مربوط نبود. بچه می‌خواستیم چه کنیم؟ بودن یک بچه برای دختر و پسر جوانی که هیچ حلقه‌ای بینشان رد و بدل نشده، هیچ عاقدی، تعهد اخلاقی ازشان نگرفته که تا ابد در کنار هم باشند، چه معنی می‌توانست داشته باشد؟»

Share/Save/Bookmark