رادیو زمانه > خارج از سیاست > تازههای نشر > تازههای نشر: «پیکاسو» | ||
تازههای نشر: «پیکاسو»«پیکاسو» نوشته گرترود اشتاین با ترجمه فروزان گنجیزاده در ۱۵۰۰ نسخه از سوی نشر چشمه روانه بازار کتاب شده است. برای بیش از یک نسل، خانه گرترود اشتاین واقع د رخیابان ۲۷ فلوروس (fleurus) مرکز گردهمایی هنرمندان و نویسندگانی به شمار میرفت که یکی از آنها پابلو پیکاسو بود. گرترود اشتاین در این کتاب، خاطرات صمیمانه و صریح خود از زندگی و هنر بزرگترین نقاش قرن بیستم را مطرح کرده است. وی از ترکیب حقایق زندگینامهای با نقد و نظر هنرمندانه و زیباشناختی، توصیفی گویا و بیبدیل از پیکاسو – به عنوان بنیانگذار کوبیسم و نابغهای که در جستجوی بیوقفه برای انتقال بینش متعلق به قرن بیستم برانگیخته شد- به دست میدهد.
با مطالعه این کتاب، به اهمیت زاد و بوم پسکاسو یعنی اسپانیا در شکلگیری راه و روش وی نسبت به هنر؛ تاثیر هنر خطاطی و مجسمهسازی آفریقا؛ مبارزه عمیق او برای وفادار ماندن نسبت به آمال و ایدههای ذهنیاش با نیاز چشمگیر وی به تهی کردن خویش از اشکال و ایدههایی که در درون او به غلیان درآمده بودند، پی میبریم. نویسنده در بخشی از کتاب مینویسد: «سر، چهره و بدن انسان، تماما آن چیزهایی هستند که برای پیکاسو وجود دارند. به خاطر میآورم روزی حین قدم زدن مرد عالمی را دیدیم که روی نیمکتی نشسته بود - پیش از جنگ یک مرد عالم میتوانست روی نیمکت بنشیند – و پیکاسو گفت به آن چهره نگاه کن، به کهولت جهان است، تمام چهرهها به کهولت جهان هستند.» و بدین ترتیب پیکاسو مبارزه طولانی خود را برای به تصویر کشیدن سر، صورت و بدن مردان و زنان در کمپوزیسیونی که کمپوزیسیون وی بود آغاز کرد. شروع این مبارزه و نیز پیشبرد آن دشوار بود، روح انسانها مورد علاقه اونبود، به تعبیر دیگر برای او واقعیت زندگی در سر، چهره و بدن نهفته بود و این برای او به قدری مهم، به قدری مبرم و به قدری کامل بود که اصولا لزومی نمی دید به چیز دیگری فکر کند. گرترود اشتاین با اشاره به این که بیشتر اوقات، شخص تنها جزئی از چهره فرد مقابلش را که او هست میبیند، افزوده است: «ولی برای پیکاسو وقتی چشمی میدید، چشم دیگری وجود نداشت و برای او فقط همانی وجود داشت که دیده بود و به عنوان یک نقاش، خصوصا یک نقاش اسپانیایی حق با او بود، شخص چیزی را میبیند که میبیند، مابقی بازسازی از حافظه است.» با این حال آغاز این مبارزه برای بیان چیزها – به عبارتی فقط چیزهای به راستی دیدهشدنی – ناامید کننده بود، حتی برای صمیمیترین دوستانش. چیزهایی که پیکاسو میدید واقعیت خود را داشتند و نه واقعیت چیزهای دیدهشده را. در واقع وی مایل نبود چیزهایی را که خود نمیدید نقاشی کند. واقعیات قرن نوزدهم با واقعیات قرن بیستم تفاوت داشت و پیکاسو در هنر نقاشی، یگانه فردی بود که آن را حس کرد. به گفته نویسنده، سایر نقاشان، قرن بیستم رابا چشمان خود میدیدند اما واقعیت قرن نوزدهم را مشاهده میکردند، پیکاسو تنها فردی بود که با چشمان خود قرن بیستم و واقعیات آن را دید و از این روی مبارزهاش برای خود و دیگران هولناک بود. در همین رابطه: • تازههای نشر: «بخارا» • تازههای نشر: «ناشناس در شبکه اینترنت» • تازههای نشر: «تاریخ اجتماعی روابط جنسی در ایران» • تازههای نشر: «عرصه سوم» • تازههای نشر: «مگسها» • تازههای نشر: «سرگذشت موسیقی جاز» • تازههای نشر: «فیروزآبادی در مجلس چهاردهم» |