کنگره جهانی فلسفه و استادان و دانشجویان داخلپروانه صادقدرباره برگزاری کنگره روز جهانی فلسفه در ایران زیاد نوشتهاند. در واقع آنقدر نوشتند و مصاحبه کردند که احتمالاً همین فعالیتها باعث شد یونسکو از برگزاری این کنگره در ایران کنارهگیری کند. از همان ابتدای خبری شدن تصمیم برگزاری این کنگره تا همین حالا که برگزارکنندهها اعلام کردهاند بدون یونسکو هم این رویداد را به انجام خواهند رساند، شاهد واکنشهای فراوانی بودهایم. این واکنشها عمدتا از سوی ایرانیهای خارجنشین بودهاست و در رسانهها، وبلاگستان و شبکههای اجتماعی مجازی بازتاب داشتهاند. البته نمیتوان واکنش بعضی از مدعوین خارجی این کنگره را نادیده گرفت که اعلام کردند شرکت نخواهند کرد. در این میان به نظر میرسد اهالی فلسفه در ایران نادیده گرفته شدهاند. در واقع هر صحبتی از تحریم کنگره یا مخالفت با برگزاری آن بوده است از ایرانیهای خارجنشینی بوده که گاهی نسبتی با فلسفه هم نداشتهاند و تنها فعال سیاسی بودهاند. این دسته با این استدلال که نفس برگزاری کنگره روز جهانی فلسفه یک امر سیاسی است آن را تبدیل به مصداقی از مبارزهای کردند که از نظرشان با انصراف یونسکو به پیروزی رسید. این به معنای آن نیست که داخل ایران اهالی فلسفه لزوما طور دیگری میاندیشند یا با همهی این واکنشها مخالف هستند. مسئله آن است که صدای آنها در میان هیاهوی دیگران به گوش نرسید. در این گزارش تلاش شده است تا با سوالهایی از دانشجویان و پژوهشگران فلسفه در داخل ایران دیدگاه آنها درباره این کنگره و دیگر حواشی روز جهانی فلسفه منعکس شود. در این گزارش همچنین از کامنتهایی که خوانندگان برای مطالب وبلاگها و وبسایتها درباره این موضوع گذاشتهاند نیز استفاده شده است. اعتبار و سطح کنگره یکی از سؤالهای مهم آن است که آیا اصلاً چنین کنگرهای از لحاظ فلسفی و علمی معیارهای آکادمیک رویداد معتبری به شمار میرود یا نه. در واقع اگر کسی درگیر پژوهش فلسفی باشد آیا پای سخنرانیهای این کنگره مینشیند یا در آن مقالهای ارائه میکند؟ دانشگاهیان و پژوهشگران مقیم ایران میگویند اهالی فلسفه دربارهی این کنگره هم مانند هر همایش دیگری از این قبیل فکر میکنند. یک دسته کسانی هستند که به طور کلی هیچ همایشی را در ایران جدی نمیگیرند و ارائه مقاله در آن را در شان رتبه دانشگاهی خود نمیدانند. دسته دیگر کسانی هستند که مانند همیشه از سطح پایین همایشها در ایران ناراضی هستند ولی وقتی نظری برای گفتن داشته باشند در برخی از آنها، مثلا در همین کنگرهی مورد بحث، مقاله ارائه میکنند تا به بالا بردن این سطح کمک کنند. دسته دیگر هم آنهایی هستند که ذغدغهای از بابت سطح همایشها ندارند و به هر حال در آنها مقاله ارائه میکنند تا در پایان سال رتبه و درجه دانشگاهیشان ارتقا یابد. با توجه به همهی این موارد به نظر میرسد به طور کلی و مستقل از بحثهای سیاسی و حکومتی بسیاری از اهالی فلسفه این کنگره را چندان جدی نگرفتهاند. البته این به این معنی نیست که در مقایسه با سمینارها و کنگرههای دیگری که در ایران برگزار میشود این سمینار از لحاظ "آکادمیک" جدی گرفته نشده است. بلکه مسئله آن است که از نظر بسیاری از پژوهشگران کلاً در فضای ایران این نوع برنامهها بیشتر یک نمایش است تا یک کار علمیِ واقعی. از طرف دیگر برخی عقیده دارند این کنگره نیز مانند همه همایشهای مشابه در حوزههای دیگر است و درست بهاندازه آنها باید جدی یا نادیده گرفته شود. از این دیدگاه همایش فلسفه هیچ فرقی با همایش پزشکی، فیزیک یا مهندسی ندارد و اگر حاشیهی سیاسی و رسانهای حول و حوش آنها به وجود نمیآید در این مورد نیز نباید این قدر حرف زده شود. اما ظاهرا مقایسهی این کنگره با یک همایش معمولی در حوزهی دیگری قیاس درستی نیست. کسانی که در این حوزه آشنایی بیشتری دارند میگویند از نقطه نظر پژوهشی و دانشگاهی، آن چه دربارهی این کنگره مهم است این است که بیش از آن که یک همایش آکادمیک باشد، یک اتفاق فرهنگی است. این به خودی خود موضوع بدی نیست. نکته این است که مخاطبان این کنگره فراتر از جمع کوچک پژوهشگران و دانشجویان خواهند بود و بنابراین باید در چنین همایشی سادهتر حرف زد. اما سادهگویی با بیربطگویی متفاوت است. این نکتهای است که ظاهرا برگزارکنندههای کنگره به آن توجه نکردهاند. تحریم یا حضور؟ مسئله مهم دیگر درباره تحریم یا عدم تحریم رویدادی مانند کنگره روز جهانی فلسفه است. مانند همه واکنشهای مختلف، آنچه در داخل ایران نیز واکنش بر میانگیزد، سیاسی شدن این کنگره است. آنچه برای اهالی فلسفه ناخوشایند است، دخالت مستقیم چهرهها و مقامهای سیاسی در برنامهریزی یک کنگره دانشگاهی و فرهنگی است. در ایران کسی نگفته است " ایران جای برگزاری کنگرهی یونسکو نیست" و اگر شکایتی هم از یونسکو داشتهاند، آن بوده که به مقامهای سیاسی اجازه دخالت در یک اتفاق فرهنگی را داده است. نکتهای که یونسکو بعد از کنارهگیری از برگزاری به آن اشاره کرد. بنابراین از نظر بسیاری از افراد اهل فلسفه انتظاری که از یونسکو میرفت برآورده شده است. اما همچنان باید به دیدگاه کسانی اشاره کرد که این عمل یونسکو را نیز یک واکنش متقابل سیاسی در مقابل سیاسیکاریهای برگزارکنندهها میدانند. آنهایی که این دیدگاه را دارند لزوما همسو با مقامات برگزارکننده نیستند و دانشجویان یا پژوهشگرانی عادی به شمار میروند، اما همچنان فکر میکنند باید در هر سطحی به استقلال دانشگاه و فرهنگ از مسائل سیاسی توجه کرد و در هر حال به دنبال آموختن و ایجاد فضای بحث و گفتگو بود. در این بین کسانی هم هستند با دیدگاهی در میانهی این دو دستهی مذکور که با اینکه در برنامههای تشریفاتی مانند افتتاحیه و اختتامیه و از این قبیل شرکت نمیکنند اما میگویند اگر فرصت داشته باشند و اگر فیلسوف خاصی یا موضوعی جذاب سخنرانی داشته باشد در سخنرانیِ مربوط حضور پیدا میکنند. در واقع این دسته تنها اختتامیه و افتتاحیه را بخشهای سیاسی این رویداد میدانند و فکر میکنند سخنرانیهای افراد شرکتکننده رابطهای با جنجالهای سیاسی ندارند و هر کدام میتوانند به خودی خود و از لحاظ فلسفی و دانشگاهی سخنرانیهای خوب یا بدی باشند. در واقع کسانی که در داخل ایران به کار فلسفی مشغولاند نمیگویند "در ایران فلسفیدن ممکن نیست". اگر هر بار که اوضاع بد بود فلسفیدن تعطیل شدهبود، امروز کتابهای تاریخ فلسفه خیلی باریکتر از آن چه هستند بودند. اما آنها بهتر از هر کس دیگری میدانند که در بیست سال اخیر هیچگاه فلسفیدن در ایران بهاندازهی امروز سخت نبودهاست. دخالت بانیان این شرایط وحشتناک در این کنگره چیزی جز توهینی به آنها و همهی قربانیان این شرایط نیست. تحریم نمادین یا عملگرا سؤال مهم در این جا آن است که آیا تحریم چنین همایشهایی در بهبود وضع موجود داخل ایران موثر است یا نه. به نظر بسیاری از دانشجویان برگزار شدن چنین کنگرههایی برای آنها و جامعه فایدههایی دارد و در مقابل تحریم شدنِ آن هم فوایدی دارد. اما بعضی فکر میکنند در مجموع با دغدغهی اصلاح جامعه یا فعالیتِ مبارزاتی این کار، یعنی تلاش برای تحریم کنگره، جزوِ بهترین کارهایی که میتوانند انجام دهند نیست. اما در ضمن به کسانی که برای تحریم فعالیت میکنند نیز اعتراضی ندارند. در کنار آن برخی فکر میکنند نه روز جهانی فلسفه و نه هیچ همایش دیگری مشکل مهمی را حل نمیکند. به همین دلیل شرکت یا عدم شرکت در آن چندان اهمیتی ندارد. از نظر آنها طرح این موضوع به جای اینکه یک مسئله واقعی در جامعه باشد صرفا یک مسئله سازی است و مشکلات اصلی جامعه در جای دیگری هستند. از طرفی تحمل هر تحریمی، حتی اگر به هدف فشار بر بخش کوچکی از یک جامعه انجام شود، برای همهی آن سخت است. تحریم همکاری آکادمیک با ایران هم هر استاد و دانشجو و در نهایت هر شهروند ایرانی را از دانش آموختن محروم میکند. با این حال، برخی دانشگاهیان معتقدند اگر این تحریم در اعمال فشار به کسانی که آزادی و همزیستی آنها با مردم دنیا را تهدید میکنند موفق باشد، آن را تحمل میکنند و امید خود را از دست نمیدهند. از آن گذشته، پیشنهاد تحریم به خودی خود میتواند در اطلاعرسانی از شرایط اسفبار آکادمیک در ایران به جهانیان موثر باشد. تصمیم پژوهشگران خارج از ایران برای پژوهشگران داخل محترم است، چه باور داشتهباشند که با نیامدن به ایران اعتراض خود را به حکومت ایران نشان میدهند، چه باور داشتهباشند که با آمدن به ایران از قطع ارتباط مردم ایران با دنیا جلوگیری میکنند. مهم این است که به وضعیت ایران فکر کنند. مطالب مرتبط • یونسکو از کنگره فلسفه در تهران پشتیبانی نمیکند • فلسفه، محتسب و بازجو نیست • همایش فلسفه خودش سیاسی است • نگرانی از سازماندهی کنگره روز جهانی فلسفه • نشست رسانهای روز جهانی فلسفه • کنگره جهانی فلسفه در تهران و فراخوان به تحریم آن |
نظرهای خوانندگان
يكي از ناحرفه اي ترين گزارش هاي زمانه. اسم نويسنده ظاهرا مستعار است و نام هيچ كدام از گوينگان معلوم نيست. اينها را بايد نظر شخصي دانست يا حاصل مرور وبلاگها. يادآور سخنراني هاي دپلماتيك بي محتوا كه آنچه در جوي مي رود آب است اما بعضي ها ميگويند آب نيست اما بايد ديد آب هست يا نيست ..
-- كامبيز ، Nov 18, 2010 در ساعت 03:30 PMنویسنده مقاله به گونه ای موضع گیری کرده گویا جامعه فلسفی ایران تقریبا یک صدا با تحریم این همایش موافق اند در حالی که چنین نیست. مشکل این است که سیاست ورزان خارج کشور همه نظریات خود را با حیات سیاسی ایرانیان چنان پیوند می زنند که هر پاسخ گویی نوعی تضعیف آزادی خواهان ایران تلقی می شود. از رو منتقدین به ناچار زبان در کام گرفته اند و دلگیری خود را تنها در محافل خصوصی عنوان می کنند. راستی آیا توجه نکرده اید که کسانی که در شکل گیری این همایش موثر بوده اند از افرادی هستند که در صورت دهی ذهنیت فلسفی ایرانیان و خدمت به جامعه فلسفه ورز ایران بسیار موثر بوده اند. موثرترین کسانی که از میان فلسفه ورزان به نقد همایش پرداخته اند نیک فر و جهان بگلو بودند . بد نیست کارنامه فارسی فلسفی این دو نفر را بررسی نمایید و با کارهای کسانی که نسبتی با این همایش داشته اند مقایسه کنید.
-- بدون نام ، Nov 18, 2010 در ساعت 03:30 PMریشه این تفاوت در نگاه چیست؟
آیا جمع همراهی کننده با همایش علی رغم برخلاف سال ها تلاش خود به همراهی با استبداد تن داده اند؟
در حقیقت چنین نیست. درک عمومی ما از شرایط داخل کشور مبتنی بر این واقعیت است که هر چه تعامل ما در رشته های علوم انسانی با جهان بیشتر باشد توانایی نقد ما از حکومت افزایش می یابد . اسلامی کردن علوم انسانی به شکلی که توصیه می شود فقط در فضای کاملا بسته و بدون پرسش امکان دارد . با افزایش تعامل ما با جهان شکل دهی چنین فضایی دشوارتر می گردد.
از سویی درک منتقدین همایش از گفتگو درکی ساده انگارانه است. شرکت در این همایش از جنس شرکت در تحلیف ریاست جمهوری نیست و به معنای قبول مشروعیت کسی محسوب نمی گردد. دقت کنید ورود در یک گفتگو به معنای قبول نظر مخالف نیست بلکه به معنای قبول امکان گفتگو با مخالف است. جهان بگلو به صراحت اعلام می کند موافقین فلسفی حکومت به سبب شیوه عملشان غیر قابل گفتگو هستند . به تبعات قبول چنین سخنی فکر کرده اید ؟ مبنای چنین حکم سنگینی چیست؟ آیا فقط ایشان در این حکومت زندانی شده اند و سختی و دشواری دیده اند؟
اکنون این داستانی است که پایان گرفته است و کاری است که انجام شده اما امید است که همت بعضی فلسفه ورزان ساکن ایران خطایی را که درباره همایش فلسفه صورت گرفت تا حدی جبران نماید.
iهیچ انسان شریفی حاضر نخواهد بود که در کنار حداد عادل که در یک سال ونیم اخیر دست در دست کودتاگران نظامی بزرگترین توهینها را به ملت وجنبش سبز روا داشته بنشیند وسخن از فلسفه وفلسفیدن بزند .آیا فقط وقتی به خودمان می آییم که به سراغ ما بیایند ومارا دستگیر کنند.من هیچ وقت استادنی مانند ضیا موحد ویوسف اباذری را نمی بخشم اگر در این کنگره با حداد چای قند پهلو بنوشند.استادان عزیز پس فرق شما با استادان خنثایی مانند دینانی و مجتهدی چیست.اگر نمی توانید ونمی خواهید فعالیت سیاسی کنید لااقل کناری باشید وآب به آسیاب کودتا گران نریزید
-- رضا ، Nov 18, 2010 در ساعت 03:30 PMخانم و آقای بدون نام، حداد عادل و آقا و خانم اعوانی چه خدمتی به "“ذهنیت فلسفی" کردهاند؟ آنها با فلسفه کاسبی می کنند. کسانی هم گه چیزی آموخته اند، از امثال حسن لطفی و فولادوند آموخته اند که هیچ گاه با این رژیم قاطی نشدند و در هیچ جلسه آقایان شرکت نکردند. گزارش بالا به نظر من گزارش منصفانه ای بود.
-- خشایار ، Nov 18, 2010 در ساعت 03:30 PMهمایشی که حداد عادل رئیس آن باشد دیگر همایش دولتی است نه دانشگاهی، خودمان را که نمی توانیم گول بزنیم! البته باید حرف آدمهای محترمی مثل ضیا موحد را که شنیده می شود قرار است ریاست یکی از پانل ها را داشته باشند را هم شنید ولی برای من شخصا خیلی غم انگیز بود اگر یونسکو چنین گشاده دستی در حق دولت جمهوری اسلامی می کرد. نهاد حکومت در ایران چنان توتالیتر است که هیچ استقلالی را بر نمی تابد، عجیب است که گفته شده چرا یونسکو حکومت را در این رویداد سهیم کرده است! مگر در ایران می شود مستقل بود و آلوده جمهوری اسلامی نشد و فعالیت چشمگیر هم کرد؟ مگر در ایران زندگی نمی کنند!؟ آری ما می توانیم در اندرون مستقل باشیم آنهم تا وقتی اندرونمان مورد التفات قرار نگرفته است. برگزاری چنان کنگره ای توهین به فکر و اندیشه بود.
-- ممدآقا ، Nov 19, 2010 در ساعت 03:30 PMبی شک ترجمه های اقایان لطفی و فولادوند و دیگران را باید ارج نهاد لیکن نباید حق علمی دکتر اعوانی , دکتر موحد و خیل عظیم استادانی که برخلاف تحریم کنندگان تنها نفرت فردی و احساسات شخصی را مبنای قضاوت قرار نمی دهند را انکار نمود. عمل گرایی عقلانی تنها روشی است که می تواند ما را به سر منزل مقصود برساند . این همایش می توانست و می تواند محملی برای تعاملی مفید گردد.
-- بدون نام ، Nov 20, 2010 در ساعت 03:30 PMشخصا از گسترش این شیوه عمل بی مبنا , احساسی و بی توجه به واقعیات می ترسم .