رادیو زمانه > خارج از سیاست > انديشه اجتماعی > «در برابر علوم انسانی رهاییبخش، بدیلی وجود ندارد» | ||
«در برابر علوم انسانی رهاییبخش، بدیلی وجود ندارد»اندیشهی زمانهمهرداد مشایخی معتقد است که علوم اجتماعی راز و رمز جامعه و نهادهای آن را میگشایند و از این نظر کارکردی رهاییبخش دارند، زیرا ذهن را از تصورات سطحی و خرافه رها میکنند. به اعتقاد مشایخی مشکل حکومت اسلامی با علوم انسانی به همین کارکرد رهاییبخش آنها برمیگردد. حکومت اسلامی قادر نیست برای علوم انسانی بدیلی بسازد. مشایخی در گفتوگوی زیر بر این نکته تأکید میکند. دکتر مهرداد مشایخی، متولد ۱۳۳۲، استاد جامعهشناسی در دانشگاه جورج تاون (واشنگتن) است. از او نوشتههای بسیاری در مورد مسائل مربوط به توسعهی اجتماعی و سیاسی ایران پس از انقلاب منتشر شده است. دکتر مشایخی با همکاری سمیح فرسون کتاب "فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران" را (به انگلیسی، ۱۹۹۲) تألیف کرده است. مجموعهای از مقالات فارسی مشایخی در کتاب "به سوی دموکراسی و جمهوری در ایران" (۱۳۸۶/ ۲۰۰۷) در آمریکا منتشر شده است. صادق لاریجانی، رئیس قوهی قضاییه و از معممان بانفوذ، گفته است که «چه معنی دارد در کشور روانشناسی و جامعهشناسی ترویج کنیم.» شما به عنوان جامعهشناس بفرمایید که برای چه جامعهشناسی را در میان ایرانیان ترویج میکنید؟ من ، به عنوان جامعهشناس همیشه خود را وامدار جامعهشناس شهیر آمریکایی، سی. رایت میلز و کتاب تآثیرگذارش " تخیل جامعهشناسانه" دانستهام. مطابق این درک، جامعهشناسی همواره تلاش میکند که روش بررسی و تفحص جامعه انسانی را، مطابق آخرین تحولات علمی و روش شناسی، در اختیار عامه قرار دهد، از جمله تمایز میان مشکلات فردی و اجتماعی، آگاهی از تأثیر عوامل محیطی-اجتماعی بر زندگی روزمره و اثر تاریخ (بیوگرافی) بر زندگی امروزین.
آموزش "تخیل جامعهشناسانه" به گستردهترین بخشهای جامعه یک نوع "رهایی معرفتی" برای مردم به ارمغان دارد. این امر در تمامی جوامع انسانی کاربرد دارد و جامعهشناسان و سایر معلمان علوم اجتماعی در عمل مهمترین ابزار انتقال این طرز فکر در جامعه هستند. در ایران خودمان، با تسلط ایدئولوژی دینی دولتی بر مراکز فرهنگی، آموزشی، و سیاسی، شکاف میان درک نزدیک به علم و باورهای سنتّی، ایدئولوژیک و خرافی، گستردهتر از جوامع غربی است. پس به یک معنی وظیفه جامعهشناس پراهمیتتر از دیگر جوامع است. در دستور کار بلاواسطه آگاهان به علوم اجتماعی، به قول ماکس وبر، "رمز زدایی" از زندگی و جامعه قرار دارد. اعتراضات مکرر آقایان لاریجانی و خامنهای به علوم انسانی در رابطه با درک آنها از این کارکرد "رهایی بخش" است. آنان البته میتوانند مدارس و مراکز آموزش علوم انسانی را برای مدتی تعطیل کنند. ولی قادر به ایجاد مراکز بدیل اسلامی در این مورد نیستند، همچنان که در سی سال اخیر نبودهاند. شاید این بار بتوانند. شما به چه دلیل فکر میکنید که نمیتوانند؟ به سخن دیگر چرا نمیتوان جامعهشناسیای با صفت "اسلامی" تأسیس کرد که بدیل جامعهشناسی رایج باشد؟ آیا این بار هواداران "اسلامیزه" کردن علوم انسانی قادر خواهند بود که آن پروژهای را که در ۳۱ سال گذشته موفق به انجامش نشدند متحقق سازند؟ پاسخ من کماکان منفی است و آن را از چند منظر بیان میکنم: ۱- از جنبه عملی: متولّیان فرهنگی نظام در ۳۱ سال گذشته چندین بار چنین ایدهای را طرح کرده و هر بار عقب نشینی کردهاند. این بیدلیل نیست؛ آنها حتا در گذشته که از پشتیبانی بخش قابل توجهی از متفکران اسلامگرا برخوردار بودند، و تسلط ایدئولوژی بر جهان بینیشان به مراتب عمیقتر از امروز بود نتوانستند چنین طرحی را به سرانجام رسانند. الگوی "انقلاب فرهنگی"، در آستانه انقلاب بهترین نمونه این امر است. حتا اگر فرض کنیم چنین ایدهای امکان تحقق عملی داشته باشد این حکومت فاقد کادر متخصص، پژوهشگر، و طرح آلترناتیو برای جایگزین کردن علوم انسانی است. فراموش نکنیم که این نظام برای اداره جامعه احتیاج به جامعهشناس و سایر متخصصان دارد؛ نظام آموزشی ایران، به هر حال متاثر از نظام غربی است و جامعهشناسان ما هم دانش آموختگان همان مکتب هستند. نکته دیگر آن است که حتی در میان حکومتگران اراده واحدی برای انجام چنین طرحی موجود نیست. اگر از بخش به شدت ایدئولوژیک حکومت بگذریم سایر بخشهای حکومت، که به اصلاحگری نزدیکتر هستند، با مشکلات این طرح تخیلی بیشتر آشنا هستند. در آخر، اگر هم توافقی حاصل شود، باز به همان معضل همیشگی بر میخوریم: کدام تفسیر از اسلام قرار است مبنای "علوم انسانی" جدید اسلامی قرار گیرد؟ ۲- از منظر علمی: علوم اجتماعی و انسانی شاخهٔهایی از علم هستند که با استفاده از روش علمی شکل گرفته اند. اگر چه علوم انسانی از حیث علمی بودن با "علوم دقیقه" کمی فاصله دارند ، ولی به هر حال، از مشاهده، تجربه، مفهوم سازی، تئوری، مقایسه، و غیره بهره گرفته اند.این ابزار علمی هم ، البته خلق الساعه نبوده اند؛ آنها بر مبنای تحولات واقعی اجتماعی که در جوامع اروپایی شکل میگرفتند ، ایجاد شدند. در ایران هم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، همان روندهای نوگرایی، صنعتی شدن، شهری شدن، تفکیک اجتماعی و نظایر آن دارند صورت میگیرند و برای شناخت و تاثیر گذاری بر آنها ما محتاج همان ابزارهای عمومی علمی هستیم. آیا اسلام گرایان، به فرض، قصد دارند "مشاهده" و یا "تجربه" را از پویش شناخت حذف کنند؟ مگر در علم اقتصاد آنها کارنامه در خوری (در جهت "اسلامیزه کردن") ارائه کردهاند؟ حداکثر تلاشی که اسلامگرایان در این زمینه بخواهند ارائه دهند تقویت مفاهیم در زمینه جامعهشناسی دین است، که آن هم میباید بر پایه علوم اجتماعی موجود استوار باشد. به تازگی یکی از مقامات وزارت علوم جمهوری اسلامی، اعلام کرده که در دوازده رشتهی مربوط به علوم انسانی دانشجو نمیگیرند، تا بازنگری مواد درسی آنها به انجام نرسد. این به این معناست که دستکاری در رشتههای مدیریت، حقوق، علوم سیاسی، جامعهشناسی و روانشناسی و هنر و شاخههای آنها آغاز شده است. واقعا آیا این دستکاری در آن حدی است که شما آن را با عبارت «تقویت مفاهیم در زمینه جامعهشناسی دین» توصیف میکنید؟ سیاست جدید مربوط به نپذیرفتن دانشجو با روشهای " نرمال" جمهوری اسلامی همخوانی کامل دارد. اصولاً این نظام همواره در ابتدا به تخریب میاندیشد تا ساختن. سیاستهای آنها همیشه ناظر بر اهداف کوتاهمدت است. این آقایان به خوبی آگاهند که امکانی برای تدوین یک برنامه جامعه علوم انسانی اسلامی ندارند. پس برای خالی نبودن عریضه، صلاح راه در آن دیدهاند که فعلا دانشجو نگیرند! این سیاست حتا ربطی به "تقویت مفاهیم در زمینه جامعهشناسی دین" هم ندارد. آن یک سیاست حداکثری است که این نظام میکوشد انجام دهد، آن هم در شرایط نرمال و با بهرهگیری از نظر کارشناسان علوم انسانی اسلام گرا. ولی به نظر نمیرسد که در شرایط کنونی کشور، حتا آن کارشناسان رغبتی به چنین "خدماتی" داشته باشند. مطالب مرتبط: • جامعهشناسی ایرانی و راههای بنبست – امین بزرگیان، بابک مینا • نقد انگیزههای سیاسی و فقدان جدیت معرفتی − گفتوگو با رضا کاظمزاده • چرا نمیتوان جامعهشناسی را «اسلامی» کرد – گفتوگو با علیاکبر مهدی • با تحقیر عقل انسانی، نمیتوان علوم انسانی تأسیس کرد − گفتوگو با محمد برقعی • خوابی که جمهوری اسلامی برای روان ایرانی دیده است – گفتوگو با مژگان کاهن • علت هراس حکومتگران در ایران از علوم اجتماعی - گفتوگو با کاظم علمداری • مشکل حکومت اسلامی، نه علوم انسانی که آزادیخواهی است - گفتوگو با مهدی خلجی |
نظرهای خوانندگان
فعلا بزرگترین فاجعه ای که اقایان مشغول ان هستند نابود کردن کیفیت اموزشی است. کلاسهای دوره نیمه حضوری دانشگاه علامه که ادعای بهترین دانشگاه علوم انسانی را دارد در مقطع فوق لیسانس مدیریت دولتی به 50 نفر رسیده است.
-- ABl ، Oct 18, 2010 در ساعت 02:55 PMبر اساس استانداردهای جهانی فضای مورد نیاز به ازای هر دانشجو از 80 تا 120 متر مربع است.
دانشکده مدیریت دانشگاه علامه دارای مساحت 5 هزار متر مربع و تعداد 3000 دانشجو است یعنی یک و شش دهم متر به ازای هر دانشجو یعنی چیزی شبیه سنگ قبر.
وقتی اخوندی مانند شریعت را به ریاست دانشگاه علامه بگماری خروجی از این بهتر نمیشود. این اقا برای یک دقیقه هم دانشجو نبوده است و نمیدانم چه تجسمی از دانشجو بودن دارد. فکر کنم سال اینده دستشویی های دانشکده مدیریت را هم به کلاس بدل میکنند.
پيشنهادي دارم
-- بدون نام ، Oct 19, 2010 در ساعت 02:55 PMبا همه اين اوصاف كه - من هم خود به نوبه مدركي كه دارم اخبار و گزارش هايي را دارم - فرموديدپيشنهاد مي كنم شما با همه آن ديدگاه علمي از همان اساتيد مشخصا علمي داريد و من نميگويم غربي چون من اين تقسيم بندي لفظي را هم مزاحم ميدانم و شما بر اساس همان چيزي كه خوانده ايد جايگاه "خدا" و انديشه هاي اولياي خدا و تفكرات مبلغين خداشناسي را در همين سيستم جامعه شناسي كه مي گوييد را معين بفرمائئيد و حتما نسبت سالم و شايسته اي را با مولفه هاي علمي علوم انساني دانشگاهي بيان خواهيد داشت و بعد هم از اين پيشنهاد خود درست دفاع بكنيد.
يعني بجاي اينكه همسايه در خانه شما سفره اش راپهن كند و يا شما را بيجا دشمن خطاب كند شما حد و مرز خانه خود را و نوع رابطه خانه و مسجد محل را تعيين كنيد مطمئن باشيد هم خداي آسمان از شما حمايت مي كند كه شما آبروي او را خريده ايد و هم بندگان عاقل خدا از شما تبعيت خواهند كرد.
در بين كلمات حضرت مسيح و حواريون و يا ضرب المثل هاي درست همان روپا و امريكا حتما قواعد صحيح اجتماعي هست كه هم درست مي نماياند و نيز سال ها ماندگار شده است و در واقع به بازشناسي و يا به اصلاح امور بين مردم مي پردازد. نوع جديد سامان بين اين ها مي شود علوم انساني ديني با اين تفاوت كه كليد و ابتكار عمل به دست خود شما است ومهم ثبت و استناد منابع محكم فكري است وگرنه بنده هم قطعا در تحقق نظريه ها به قواعد تجربي و اثبات علمي پايبندم و معتقدم بايد در همان زمين گروه نمونه و متغير هاي گواه و شيوه هاي آزمونهاي علمي جامعه شناسانه مطالب علمي را پيش برد و به دين و كلمات دينداران به عنوان يكي از منابع توليد فكر و پردازش نظريه نگاه كرد كه حتما ظرف شرايط خاص و معين و تعريف شده و قابل سنجش و اندازه گيري قابل تحقق هستند شايد برگزاري يك سمينار بين المللي با اين رويكرد هم حرف هاي موحدين اثبات مي شود و هم ادعاهاي غلط مدعيان باطل مي شودو بدين طريق تاريخ درفش پيروزي را به دست شما مي سپارد و حريف به نوعي خلع سلاح خواهد گشت.
خدمت آقای پیشنهاد دهنده بالا
-- بی نام ، Oct 20, 2010 در ساعت 02:55 PMقربون محبت میکردی قبل از ارسال پیشنهادت یکبار از ابتدا تا انتهای مطلبت را مطالعه میکردی ببینی نوشته آیا به اندازه کافی رسا هست که دیگری هم متوجه منظور شما بشه یا نه .دوست گرامی برادر محترم این مطلب را به چه زبانی نوشتی من اصلا ملتفت منظور سر کار نمیشم .
با پوزش زیاد