رادیو زمانه > خارج از سیاست > جنبش سبز > خمینی و انتخاب بنیصدر | ||
خمینی و انتخاب بنیصدرمحمود دلخواستهm_delkhasteh@yahoo.co.uk«بنیصدر بعد از پیروزی در چند مصاحبه اعلام کرد که یکی از معانی پیروزی عظیم او این بوده که جامعهی ایرانی در این انتخابات کوشید حزب جمهوری را به جهت انحصارگرایی و قبضه کردن انقلاب رد کند. او در یکی از اولین مصاحبههایش بعد از پیروزی اعلام میکند که ملت ایران به او این وظیفه را محول کرده تا «اهداف انقلاب را بازسازی دوباره کرده و آن را از دست مشتی فاشیست روحانی نجات بخشد.» خمینی و انتخاب بنیصدر در اولین انتخابات ریاست جمهوری، شورای نگهبانی وجود نداشت تا از قبل تصمیم بگیرد چه کسانی حق دارند که خود را نامزد ریاست جمهوری کنند یا نکنند. از این نظر و اینکه در این انتخابات برخلاف انتخابات بعدی، هیچ ادعای تقلب در انتخابات، چه در آن زمان و چه بعد نشد، میتوان گفت که این انتخابات آزادانهترین انتخابات ریاست جمهوری بوده که در تاریخ جمهوری اسلامی انجام شده است. یکی از آخرین نمونههای آن سخنان علی لاریجانی است که انتخاب بنیصدر را نه نتیجهی تقلب در آرا بلکه ناشی از لفاظیهای وی دانست: «بنیصدر با لفاظی و فریبکاری توانست آرا را جمع کرده و رئیس جمهور شود.»28 ولی بسیاری، هم در محافل سیاسی و هم در محافل آکادمیک، این امر واقع را در چهارچوبی مجازی قرار دادهاند تا نشان دهند با وجود این که بنیصدر در انتخاباتی آزاد انتخاب شده بود، ولی چون اکثریت مردم ایران از خود نظری مستقل نداشتند، به این علت رای خود را برای آقای بنیصدر به صندوقها ریختند. آنها خیال میکردند که رای آقای خمینی هم همین است. به بیان دیگر، بنا بر رابطهی مرجع و مقلد، مردم خود را مکلف دانستهاند که به بنیصدر رای دهند زیرا فکر میکردند نظر آقای خمینی بر بنیصدر معطوف است. بنابراین رای به بنیصدر را نمیتوان رای اصیلی به باورهای آزادیخواهانهی او و یا تاییدی بر مخالفتش با دیدگاههای استبدادی حزب جمهوری و اقمارش قلمداد کرد، بلکه باید آن را در ساختار سنتی و تقلیدی جامعهی آن روز ایران که تبعیت از نظر مرجع تقلیدی مثل آقای خمینی را بیچون و چرا کرده بود، فهمید. بگذریم از اینکه این تفسیر از رای اکثریت مردم ایران در درون خود، نوعی توهین به شعور و وجدان جمعی مردم را پنهان کرده است، ولی از آنجا که در میان تحلیلگران سیاسی مقبولیت دارد لازم است با دقت مورد بررسی قرار گیرد. اعتبار نظریهی بالا منوط به تحقق حداقل دو شرط است: ۱. آقای خمینی به صراحت و به تلویح از نامزدی بنیصدر حمایت کرده باشد. آیا آقای خمینی به صراحت و یا به تلویح از نامزدی بنیصدر حمایت کرده بود؟ همانگونه که در ادامهی بحث خواهیم دید امور واقع- نه تحلیل و تفسیرهای ذهنی محض- به ما میگویند که نه تنها آقای خمینی، به صراحت و به تلویح، از هیچ نامزدی حمایت نکرد، بلکه بر بسیاری معلوم بود که اصلاً با نامزد شدن بنیصدر مخالف بوده است. اول اینکه خود بنیصدر به صراحت شرط نامزدی خود را این قرار داده بود که آقای خمینی در انتخابات ریاست جمهوری دخالت نکند و این را در همان زمان اظهار کرد: «... آن روز رفتم خدمت امام – امام حاضر است، از او بپرسید- گفتم که اگر شما میخواهید دخالت بفرمایید، تاییدی بکنید، من داوطلب نیستم، برای اینکه رییسجمهور باید روی پای خودش بایستد. اگر نتواند رای عمومی را خودش بدست بیاورد، مشکل که پیش آمد نمیتواند مقاومت کند. تجربه دولت بازرگان کافیست. گفت، نه، من هیچ قصد مداخله ندارم. گفتم پس من داوطلبم.»29 دیگر این که نه تنها آقای خمینی از بنیصدر حمایتی به عمل نیاورد، بلکه بر بسیاری از مردم واضح بود که آقای خمینی با ریاست جمهوری بنیصدر مخالف است. برای نمونه اریک رولو فرستادهی روزنامه لوموند در ایران نوشت: «در محافل عموماً مطلع گفته میشود که رهبر انقلاب از موضعگیریهای آقای بنیصدر که زمانی فرزند معنوی او به شمار میرفت، ناراضی است. با اینحال بهنظر میرسد که برادر، نوه و داماد رهبر انقلاب از آقای بنیصدر حمایت میکنند، اما دختر امام از زنها دعوت کرد که به آقای حبیبی رای دهند. ایرانیان بدون این که بهدرستی بدانند کدامیک از کاندیداها از پشتیبانی امام خمینی برخوردار است، با این که این اطلاع برای بسیاری از آنها ضروری است، به سوی صندوقهای رای خواهند رفت.»30
البته قبلاً هم خود آقای خمینی به بنیصدر گفته بود که به سه دلیل با نامزدیاش مخالف است: «اول اینکه مخالف ولایت فقیه هستم. دوم اینکه، مخالف مالکیت خصوصی هستم و سوم، اگر رئیس جمهور شوم دست و پای آخوندها را از ادارات جمع میکنم.»31 مخالفت آقای خمینی با نامزدی بنیصدر تاحدی بود که حتی روز قبل از رایگیری سعی کرد که بنیصدر از نامزدی کناره بگیرد: «روز پیش از رایگیری، هاشمی رفسنجانی وارد جلسهی شورای انقلاب شد و گفت: احمدآقا تلفن کرد و گفت مدرسین قم میگویند که بنیصدر به سود حبیبی کنار برود و بعد نخستوزیر بشود. گفتم: خوب میدانم که ریاست جمهوری در کار نیست، بلکه انتخابات فردا، تعیین راست و دروغ دو ادعاست: شما آقایان که حزب جمهوری را تشکیل دادهاید مدعی هستید که مردم به اطاعت از روحانیان انقلاب کردهاند. ادعای من اینست که مردم برای تحقق اصولی انقلاب کردند که در طول قرن، دو انقلاب دیگر برای متحقق کردنشان بهعمل آوردهاند.»32 در همین رابطه بود که بنیصدر بعد از پیروزی در چند مصاحبه اعلام کرد که یکی از معانی پیروزی عظیم او این بوده که جامعهی ایرانی در این انتخابات کوشید حزب جمهوری را به جهت انحصارگرایی و قبضه کردن انقلاب رد کند. او در یکی از اولین مصاحبههایش بعد از پیروزی اعلام میکند که ملت ایران به او این وظیفه را محول کرده تا «اهداف انقلاب را بازسازی دوباره کرده و آن را از دست مشتی فاشیست روحانی نجات بخشد.»33 یا: «این تنها انتخابات (ریاست جمهوری) نبود، بلکه یک انقلاب بود. با وجود رفتار شرمآور رادیو و تلویزیون و نقض مستمر به اصطلاح بیطرفیشان، و با وجود تبلیغات فریبکارانه مطبوعات بر علیه من که به وسیله حزب جمهوری رهبری میشد، که در واقع مشتی از روحانیان فاشیست هستند که ادعای پیروی از امام را دارند، و با وجود موجی از اتهامات، مردم من را برگزیدند.»34 غیظ و خشم آقای خمینی نسبت به انتخاب بنی صدر، آنهم با آن رای باورنکردنی، حتی در مراسم سوگند در بیمارستان قلب، از چشمان تنها خبرنگار خارجی حاضر در مراسم، پنهان نماند. اریک رولو در مصاحبه با نویسنده گفت: «من بسیار متعجب شدم، وقتی رفتار سرد و با فاصله خمینی را در برابر بنیصدر دیدم.»35 امر واقع دیگری که به صراحت نشان از شدت مخالفت آقای خمینی با بنیصدر میدهد این است که در مراسم سوگند، بنیصدر این واقعیت را تکرار کرد که رییسجمهور مشروعیتش را از آرای مردم گرفته است. شاید دانستن این موضوع برای نسل امروز جالب باشد که به نظر میرسد که به امر مستقیم آقای خمینی این قسمت از سخنان رییسجمهور در پخش سراسری از تلویزیون سانسور شد ولی به علت جنجالی که به پا شد و هنوز آقای خمینی و حزب جمهوری در موقعیتی نبودند که از سانسور علنی اولین رییسجمهور در مراسم سوگند خود دفاع بکنند، مجبور شدند که کاسه و کوزهها را بر سر موسوی خوئینیها که تنها دستور را اجرا کرده بود بشکنند و او را مجبور به استعفا کنند.36 دیگر این که در زمان تبلیغات، گروه تبلیغاتی بنیصدر برنامهریزی کرده بودند تا در پوسترهای تبلیغاتی او هیچ تصویر و گفتهای از آقای خمینی به کار گرفته نشود. به گفتهی آقای احمد سلامتیان که در آن زمان مسئول کمپین بنیصدر بود، هم خود آقای بنیصدر و هم تیم مشاورانش مصمم شده بودند که در پوسترها از عکسهای آقای خمینی استفاده نشود و این بدینخاطر بود که همگی بر این نظر بودند که رای به بنیصدر باید تنها رای به برنامه و نظرات خود او باشد.37 این در حالی بود که تمامی نامزدهای دیگر، حتی دریادار سکولار، احمد مدنی نیز از تصویر آقای خمینی استفاده کرده بودند و در جملاتی التزام و احترام تا حد جان نثاری خود را به آقای خمینی اظهار کرده بودند.38 خود آقای بنیصدر میگوید این تصمیمی نبود که فقط در همان زمان گرفته شده باشد. از شروع انقلاب و ورود آقای خمینی به پاریس و همراهی شبانهروزی بنیصدر با وی، تصمیم گرفته بود که هیچ عکسی از او با آقای خمینی منتشر نشود. این که در پاریس هیچ عکسی از بنیصدر و خمینی در کنار هم موجود نیست، به همین علت است: «در تمام مدتی که امام در پاریس بود- چند ماه بود؟ - یک عکس بیاورید که من در کنار امام باشم. این همه پرهیز داشتم و دارم. با فالاچی (آن خبرنگار ایتالیایی) رفته بودند و چندین عکس با امام گرفتند. بسیار اصرار کردند که من بگذارم آن عکسها را منتشر کنند، چون حالت خیلی چیزی { = صمیمی} دارد. امام با حالتی به من نگاه میکند و میخندد. من مخالفت کردم. تا همین لحظه که در حضور شما هستم مخالفم.»39 سرانجام آن که آقای خمینی سالها بعد و در جریان برکناری آیتالله منتظری در نامهی معروفش نوشت که به بنیصدر هرگز رای نداده است: «والله من به بنیصدر رای ندادم.»40 با اینحال انبوه آکادمیکها و سیاستمداران که این نظر را مطرح کردهاند، متوجه این تناقض در گفتار خود نشدهاند که اگر قرار بر این بود که نزدیکی و دوری به آقای خمینی عامل انتخاب شدن باشد و نه حضور و وجود شخصی خود نامزد، نامزدهای دیگری بودند که بیشتر از بنیصدر برای انتخاب شدن شانس داشتند. برای مثال کاندیدای حزب جمهوری، حزبی که با حمایت آقای خمینی ایجاد شده بود: «...به همین جهت با مشورت با جنابعالی و جلب موافقت و گرفتن وعده حمایت غیر مستقیم از شما، با همه گرفتاریها از همان روزهای اول پیروزی، مسئولیت تاسیس حزب جمهوری اسلامی را به عهده گرفتیم...»41 در تبلیغات گستردهی خود این را کاملاً در میان مردم جا انداخته بود که آقای خمینی پدر روحانی حزب است و حزب مجری نظرات و باورهای ایشان است و بنابراین میبایست بیشترین آرا را به خود اختصاص میداد. یا آقای صادق طباطبایی که برادر زن احمد خمینی و از اهل بیت بود و یا آقای قطبزاده که آقای خمینی علناً اظهار کرده بود که او را بیست سال است که میشناسد و بعد از انقلاب، وی را به ریاست رادیو و تلویزیون منصوب کرده بودند جزو این شمار قرار دارند. در عمل دیدیم که که آقای حبیبی کمتر از ۴ درصد، یعنی فقط نیممیلیون رای آورد، و آرای آقای طباطبایی به یک درصد هم نرسید، کمتر از صدو پانزدههزار؛ و آرای آقای قطبزاده در حدود نیم درصد، کمتر از پنجاههزار، ولی بنیصدر بیش از ۷۶ درصد از آرا، نزدیک یازده میلیون را به خود اختصاص داد.42 البته این نظر مطرح شده که علت کمی آرای حبیبی این بود که نه تنها آقای خمینی مانع شد که دکتر بهشتی خود را نامزد کند، بلکه نامزد دیگر حزب، آقای جلالالدین فارسی نیز به علت ایرانی نبودن مجبور شد که کنار بکشد و وقت زیادی برای تبلیغ روی آقای حسن حبیبی که بهعنوان جانشین او تعیین شده بود، نماند. این نظر تنها زمانی میتواند از درجهای از صحت برخوردار باشد که بپذیریم عدهی زیادی از مردم به علت تغییر نامزدهای حزب در انتخابات شرکت نکردند، اما این تفسیر چندان منطقی به نظر نمیرسد که طرفداران حزب که قرار بوده رای خود را برای آقای بهشتی یا فارسی بریزند، به جای حبیبی که به طور رسمی جانشین فارسی شده است و برایش تبلیغات وسیع میشود به بنیصدر رای داده باشند. علت هم این است که از ماهها پیش مخالفت رهبران حزب جمهوری با بنیصدر اظهر من الشمس شده بود و واضح بود که رای به بنیصدر رای بر ضد حزب جمهوری نیز هست و بالعکس. البته واقعیت این است که در انتخابات ریاست جمهوری، حدود شش میلیون نفر کمتر از اولین انتخابات بعد از انقلاب شرکت کردند. ولی نمیتوان گفت که این عده کسانی بودهاند که بهخاطر کنارهگیری فارسی از نامزدی، انتخابات را تحریم کردهاند. در همین رابطه باید بدانیم که بدنهی اصلی هواداران حزب جمهوری را مذهبیون سنتی تشکیل میدادند. در حالی که آقای خمینی بارها از مردم خواسته بود که در انتخابات شرکت کنند. این افراد نمیتوانستند برخلاف نظر مرجع و یا رهبر خود عمل کنند. دیگر این که سازمانهای سیاسی مانند مجاهدین خلق که هواداران زیادی در میان جوانان داشتند، به علت کنارهگیری رجوی از نامزدی ریاست جمهوری (چراکه خمینی اعلام کرده بود کسانی که به قانون اساسی رای ندادهاند، نمیتوانند عهدهدار اجرای آن قانون شوند) انتخابات را تحریم کرده بودند و این سوای سازمانهای سیاسی منطقهای، مانند حزب دموکرات کردستان و کومله بود که آنها نیز انتخابات را تحریم کرده بودند و بر تعداد تحریمکنندگان افزوده بودند.
دیگر این که به این علت که حزب جمهوری عمداً انتخابات را وسط زمستان و در ماه بهمن برگزار کرد، بسیاری از دهات و حتی شهرستانهای کوچک به علت برف سنگین و بسته شدن بسیاری از راههای روستایی در عمل نمیتوانستند در انتخابات شرکت کنند. آخر این که این سوای بسیاری افراد دیگر است که به علل مختلف از انقلاب سر خورده بودند تاحدی که تا آن زمان صدهاهزار نفر ایران را ترک گفته بودند. رادیو تلویزیون و احزاب واقعیت بسیار مهمی که در این زمان رخ داد و از جهت مطالعات جنبشهای اجتماعی و عوامل موثر در کمپینهای انتخاباتی بسیار قابل توجه است، انتخاب بنیصدر در شرایطی بود که رادیو و تلویزیون، اکثر مطبوعات و قریب به اتفاق احزاب یا بر ضد او موضع گرفته بودند و یا از نامزدهای دیگری هواداری میکردند. این در جای خود یک پدیده است که مورد بی توجهی تاریخ نویسان قرار گرفته است. رادیو و تلویزیون که بنا بر اصل ملیبودن باید بیطرفی خود را حفظ میکرد، چنان بر ضد او وارد عمل شده بود که حتی امیر انتظام، در زندان خشم خود را از بیاخلاقی صدا و سیما اظهار میکرد: «هنوز رسماً انتخاب بنیصدر به مقام ریاست جمهوری اعلام نشده که رادیو تلویزیون در مقام مخالفت و مقابله با او کارش را شروع کرده است، همچنان که در دوران انتخابات با طرز زنندهای این عمل را بهخصوص در مورد او شروع کردند.»43 برای نمونه صداوسیما وظیفه داشت که با تمامی نامزدهای اصلی مصاحبه کند. از میان ۱۰۸ نامزد ریاست جمهوری، هشت نامزد به عنوان رقبای جدی شناخته شده بودند، ولی زمانی که نوبت مصاحبه با بنیصدر شد، تیم جدیدی به رهبری آقای محسن سازگارا، مصاحبه را بر عهده گرفت و چه زود مصاحبه، نه در رابطه با برنامههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نامزدها، بلکه به تفتیش عقاید بنیصدر، اگر نه محاکمه، فقط در مورد نظر بنیصدر به ولایت فقیه تبدیل شد. بعدها معلوم شد که این تیم را حزب جمهوری مامور کرده بود تا بنیصدر را وادار کند که بهطور علنی بگوید بر ضد ولایت فقیه است و مجبور شود کنارهگیری کند تا حزب جمهوری بتواند استبداد خود را قانونیت ببخشد. البته در همان زمانها بهگونهای حرفهایتر از او این سئوالات شده بود و بنیصدر پاسخ داده بود: «بنیصدر (از من سئوال میکنند) ... مخالف ولایت فقیه بودید. درست است؟ همین را میگویند دیگر. بنیصدر: خیلی خوب. آقای جلال فارسی توی همین راهرو (آقای چمران شده بود وزیر دفاع) آمد گفت با این حکومت و با این وزیر و با این چیزها، من معتقد شدهام که {به} هیچ {وجه} نباید زیر بار ولایت فقیه رفت. خوب حالا ایشان دو آتشه طرفدارند. من این بداخلاقیها را ندارم. من با استبداد مخالفم، {چه} از فقیه {و چه} از خدا. مخالفم.»44 در نهایت شگفتی سازمانها و گروههای سیاسی، حتی گروههایی که خود را متعلق به جبههی مردمسالار میدانستند، مانند نهضت آزادی، در نامزد کردن حسن حبیبی با حزب جمهوری اشتراک جستند [45] و یا مانند جبههی ملی از دریاسالار مدنی. سازمانهای دیگر، مانند مجاهدین خلق و فداییان، یکسره انتخابات را تحریم کردند. احمد سلامتیان علت این مخالفت شدید را اینگونه توضیح میدهد: «امکان اینکه بنیصدر، با وجود مخالفت شدید و فعال احزاب سیاسی مانند حزب جمهوری، مجاهدین انقلاب اسلامی، مجاهدین خلق، حزب توده، فداییان (خلق) امتیها و نهضت آزادی به ریاست جمهوری برسد، حسادت بیسابقهای را در بین اینها ایجاد کرده بود...»46 محمد جعفری، سردبیر روزنامهی انقلاب اسلامی در ایران، نیز به گونهای همین نظر را تایید میکند: «وقتی بنیصدر وارد ایران میشود و بدون درخواست حمایت از هیچ سازمان و گروهی مستقیم به میان مردم میرود و مستقیم با مردم تماس برقرار میکند و از این طریق به ریاست جمهوری میرسد، حسادت شدیدی را در میان این گروهها ایجاد کرد.»47 این مخالفتها در حالی است که بنیصدر از هیچ بودجهای برای تبلیغات برخوردار نیست و سهم اصلی تبلیغات به گونهای خودجوش برعهدهی ۱۸۰۰ انجمن اسلامی48 که بعدها هستههای مرکزی دفاتر هماهنگی، تنها سازمان سیاسی بیمرکز بعد از انقلاب که به گونهای افقی ایجاد شد، افتاده بود.49 اهمیت انتخاب بنیصدر باوجود مخالفتهای شدید رادیو و تلویزیون ملی و اکثریت مطلق روزنامهها و سازمانهای سیاسی، از جهت جامعهشناسی سیاسی دارای اهمیت فوقالعاده است. این پدیده نشاندهندهی وجود نوعی استقلال فکری در میان ایرانیها است. در دموکراسیهای غربی، رادیو- تلویزیون و مطبوعات نقش تعیینکنندهای در شکلدهی افکار عمومی به نفع و یا علیه نامزد خاصی بازی میکنند. برای مثال، این که در ایتالیا، برلوسکونی، میلیاردری که از حداقل تجربهی سیاسی برخوردار بود توانسته دوبار و با وجود اشتباهات فاحش و فسادهای اقتصادی به نخستوزیری برسد باید این موفقیت را با در اختیار داشتن دو کانال از پر بینندهترین تلویزیونهای ایتالیا مربوط دانست؛ و یا در انگلستان، این نظر در بین بسیاری از اهل فن پذیرفته شده است که تونی بلر زمانی توانست به نخستوزیری برسد که پرتیراژترین روزنامهی انگلستان، سان، از حمایت از محافظهکاران دست برداشت و به حمایت از حزب کارگر پرداخت؛ و یا در انتخابات اخیر زمانی اطمینان حاصل شد که حزب کارگر انتخابات را خواهد باخت که روزنامهی سان، به مخالفت با حزب کارگر پرداخت. بنابراین میشود این نظر را مطرح کرد که انتخاب بنیصدر با وجود چنین مخالفتهای سیستماتیک، هم نشان از استقلال فکری اکثریت ایرانیها داشت و هم این که نشان میدهد که مردم نیک میدانستند که به چه کسی و به چه علل رای میدهند و این امر، دقیقاً مخالف نظر کسانی است که معتقدند مردم ایران میدانستند چه نمیخواهند ولی نمیدانستند که چه میخواهند. پانویسها: 28 - رجوع شود به اینجا 29 - مظفر- محمدجواد. «اولین رییسجمهور» تهران- انتشارات کویر ۱۳۷۸. ص. ۸۹. J. Muzzaffar, Avaleen reis jomhoor [The First President] (Tehran: Enteshaaraat-e Kavir, 1378 30 - Eric Rouleau, “Iran in search of a president”, Le Monde, 25 December 1980. 31 - Hamid Ahmadi, Darse tajrobeh [Lessons of Experience: Abol-Hassan Banisadr’s Memoir in Conversation with Hamid Ahmadi] (Enghelabe Eslami Zeitung, 2003 [1380]), pp. 209 32 شرح زندگی بنیصدر: Sharhe zendeghiye Banisadr” [Banisadr’s life], accessed online at this link 33 - Shaul Bakhash, The Reign of Ayatollahs (London: I. B. Tauris and Co., 1985), p. 97 34 - اریک رولو، «ایران بدنبال رییسجمهور»، روزنامهی لوموند. ۲۵ دسامبر ۱۹۸۰ Eric Rouleau, “Iran in search of a president”, Le Monde, 25 December 1980 35 - مصاحبه اریک رولو مسئول بخش خاورمیانهای روزنامهی لوموند با نویسنده به تاریخ نهم ژوئن ۲۰۰۵ Eric Rouleau, interview by the author, 9 June 2005. Eric Rouleau, the only foreign journalist present in the ceremony, was amazed to observe Khomeini’s cold and distant behaviour towards Banisadr 36- حمید احمدی، درس تجربه، خاطرات بنیصدر، انتشارات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۰، ص ۲۵۶-۲۷ See also My Turn to Speak. Washington, DC: Brassey, 1991 p. 12 37 - مصاحبه با آقای احمد سلامتیان، ۲۰ ماه می ۲۰۰۵ 38 - پوستر ایشان را در روزنامهی کیهان همراه عکس آقای خمینی میبینیم و با زیرنویس: مدنی کارگزار و یار جان بر کف امام: روزنامهی کیهان، ۳.۱۱.۱۳۵۸ His poster in Keyhan read,“Madani at the service [of the people] and ready to die as the companion of Imam”, see “Madani kaargozaar va yaare jaan bar kafe mardom”, Keyhan, 23 January 1980 [3.11.1358]. 39 - مظفر، محمدجواد؛ اولین رییسجمهور، تهران: انتشارات کویر ۱۳۷۸. ص ۸۹ M. J. Muzzaffar, Avaleen reis jomhoor [The First President] (Tehran: Enteshaaraat-e Kavir, 1378 [1999]), p. 40 - نامهی آیتالله خمینی به آیتالله منتظری، ۶ فروردین ۱۳۶۸. صحیفه نور، مرکز مدارک انتشارات اسلامی، جلد ۲۱ ص ۳۳۱. البته آقای منتظری نظر بر این داشتند که این نامه را احمد خمینی جعل کرده بود ... ولی در هر صورت این مشخص بود که آقای خمینی موافق رییسجمهور شدن بنیصدر نبوده است: خاطرات آیتالله منتظری، چاپ بهار، ص ۶۶۴. letter to Ayatollah Montazeri, 27 March 1989 [06 farvardin 1368] in Ruhollah Khomeini, Sahifeh-ye nour [The Book of Light], vol. 21 (Tehran: Markaz-e Madarek-e Entersharat-e Eslami, [1378] 1999), p. 331. Ayatollah Montazeri, however, argues that it is possible the letter was forged by Khomeini’s son, Ahmad. See Ayatollah Montazeri, Khaterate Ayatollah Montazeri [Montazeri’s Memoir] (Chaape Bahar, n.d.), p. 664. - 41هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، جلد اول. تهران: موسسه فرهنگی هنری طاهر لیلی ۱۳۷۸. ص ۱۵ Hashemi Rafsanjani, Oboor az bohran [Storming the Crisis], Tehran: Moaseseye Farhangee Honari-ye Taher-Leyla, 1999 [1378]), p.15 42 - مظفر، اولین رییسجمهور، ص ۱۶ 43 - امیر انتظام، عباس، خاطرات عباس امیرانتظام (شهریور ۵۷ تا خرداد شصت): تهران، نشر نی، چاپ ششم ۱۳۸۳، ص ۱۰۹ 44 - مظفر، همان، ص ۹۱ 45 - مصاحبه با احمد سلامتیان، ۲۰ ماه می ۲۰۰۵ نیز رک؛ قوه فضاییه، غائله چهارده اسفند، تهران، انتشارات نجات،۱۳۶۴ ص ۲۲ 46 - مصاحبه با سلامتیان، ۲۰ می ۲۰۰۵ 47 - مصاحبه با محمد جعفری، سردبیر روزنامه انقلاب اسلامی در ایران تا قبل از بسته شدن در خرداد شصت: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ 48 - مصاحبه با آقای محمد جعفری، سردبیر روزنامه انقلاب اسلامی در ایران: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۹ Banisadr, “Roozha bar reise jomhoor chegooneh migozarad” [How the days of the president pass by], 1 September 1980 [10 Shahrivar 1359]. در همین زمینه: • تبارشناسی کودتای خرداد شصت - بخش دوم • تبارشناسی کودتای خرداد شصت - بخش اول |
نظرهای خوانندگان
اقای دکتر دلخواسته نوشته اند "در اولین انتخابات ریاست جمهوری، شورای نگهبانی وجود نداشت تا از قبل تصمیم بگیرد چه کسانی حق دارند که خود را نامزد ریاست جمهوری کنند یا نکنند." این حرف کاملا درست است به این دلیل که اقای خمینی خودشان نقش شورای نگهبان را یک تنه بازی می کردند و کار نظارت استصوابی را انجام دادند. به این ترتیب اقای بهشتی، اقای رجوی و البته رهبران سازمان های چپی (به تعبیر اقای بنی صدر همان استالینیست ها) و نیروهای ان وسط (از جمله زنان و و کردان) پیش پیش از گود رقابت خارج شدند و زمینه برای تکتازی اقای بنی صدر فراهم امد. بگذریم که ماه ها قبل از ان برادر صادق قطب زاده اولین مسئول رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی وقت تقریبا نا محدود برای پخش سخنرانی های برادر الوالحسن بنی صدر گذاشت. (ان زمان از این دو هنوز عنوان با عنوان برادر نام برده می شدند چون هنوز در حلقه های داخلی قدرت بودند و به بیرون پرت نشده بوده بودند.)
اقای دکتر دلخواسته همچنین گفته اند "در این انتخابات برخلاف انتخابات بعدی، هیچ ادعای تقلب در انتخابات، چه در آن زمان و چه بعد نشد" در این مورد هم ایشان طبق معمول کم لطفی فرموده اند. انتخابات در جمهوری اسلامی از اولینیشان که همان رفراندم جمهوری اسللامی در فروردین 1358 بود، بر پایه انحصاری طلبی و با تقلب صورت گرفت. ولی خوب در سال 1358 اقای بنی صدر هنوز در داخل حاکمیت تشریف داشتند و در قاموس قدرت تا شما در قدرت هستید حذف مخالفان قسمت دلپذیر رقابت است. موضوع این است که مخالفان ان موقع دیگر اوضاع تقلب انقدر برایشان جا افتاده بود، که اعتراض عمده ای هم نکردند.
-- جوان قدیم با حافظه ، Jul 13, 2010 در ساعت 03:55 PMاین خوب است که شما اطرافیان آقای بنی صدر دارید کم کم خودتان را از سلطنت طلب ها و جمهوری اسلامی و خط امامی ها و مجاهدین و توده ایی ها که هر کدام به دلایلی مردم را گوسفند فرض می کردند و دنباله روی بی چون و چرای خمینی می خواندند جدا می کنید. بهتر بود برای اینکه این باور در ذهنتان بهتر جا بیفتد از آرای سه یا چهار میلیونی احمد مدنی (سکولار) هم یاد می کردید.
-- بدون نام ، Jul 13, 2010 در ساعت 03:55 PMدر روز انتخابات به بنی صدر رای ندادم چون از طرف پاسداران،کمیته چیها، طیفی از روحانیون و نیروهای فشار و اسلامی حمایت میشد، چون در میان مردم به پسر معنوی خمینی شهرت داشت، چون برنامهٔ تلویزیونی خسته کنندهای در مورد اسلام شناسی یا کیش شخصیت داشت که هیچکس نمیفهمید که منظورش چیست، چون ناطقی مغرور بود که گویا دیگران نمیفهمند و فقط اوست که میبیند و میفهمد و میگوید. امروز بنی صدر،بهتر، پخت تر و آبدیده تر شده، او در راستای افشأ رژیم و تحلیل مسائل ایران بسیار موفق است.
-- ایراندوست ، Jul 13, 2010 در ساعت 03:55 PMبخش سوم نوشته اقای دکتر دلخواسته در مورد اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران من را با یک سوال اصلی روبرو کرد: اگر اقای بنی صدر می خواست (یک بار دیگر) این داستان انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری ایران را بگوید، چقدر با نوشته حاضر اقای دکتر دلخواسته تفاوت می کرد؟ ایا این نوشته یک بررسی علمی است در جهت بررسیی و روشن شدن نکته هایی از یک رخداد تاریخی، یا تکرار خاطرات اقای بنی صدر؟ من گمان کنم که نوشته گزینه دوم (تکرار خاطرات اقای بنی صدر) است. به نظر می رسد که این ها تکرار صحبت های اقای بنی صدر است از زاویه دید خاص اقای بنی صرد و حتی با واژه های خاص ایشان مثل "کودتای خرداد 60".
در داستان هایی که اقای بنی صدر می نویسد این چنین القا می شود که در تاریخ 50 ساله اخیر ایران سه شخصیت اصلی وجود داشته اند: اول محمد رضا شاه که تا سال 1357 حکومت کرد، دوم ایت الله خمینی که از سال 1357 حکومت کردو سوم ابوالحسن بنی صدر که اولین رئیس جمهور ایران بوده است. تاریخ 50 ساله اخیر به واقع شرح اقدامات اقای بنی صدر است (به عنوان قهرمان مثبت) علیه ان دو نفر (به عنوان شخصیت های منفی). وقتی که شاه در سال 1357 اقای خمینی را مجبور کرد که از عراق خارج شود، این اقای بنی صدر بود که به اقای خمینی کمک کرد تا در پاریس تثبیت شود. بدون مشورت های اقای بنی صدر، اقای خمینی همچنان در پاریس مانده بودند. به روایت اقای بنی صدر این دو نفر (یعنی اقای بنی صدر و اقای خمین) ان موقع در پاریس با هم قول و قرارهایی گذاشتند در باب ازادی مردم ایران، که طبق معمول یک طرف این صحبت از دنیا رفته است و شاهد دیگری هم موجود نیست که حرف اقای بنی صدر را رد کند، پس صحبت های ایشان حتما درست است.
وقتی اقای خمینی در سال 1357 به حکومت رسید، ان قول و قرارهایش در پاریس با اقای بنی صدر را فراموش کرد، و در این مقطع است که اقای بنی صدر به عنوان حامی ازادی مردم ایران مجبور شد که خود به صحنه بیاید و این داستان دوئل دو نفره بین اقای خمینی و بنی صدر از سال 1358 تا 1360 و بعد از ان تا امروز ادامه پیدا کرده است.
خوب اقای بنی صدر می توانند هر چه می خواهند فکر کنند، و البته ان نظرها را هم با استفاده از ازادی بیان ارائه دهند. ولی این بدان معنی نیست که نقطه نظر ایشان تنها نظر است در رابطه با ان سال های پر حادثه.
بندبازی های سیاسی همیشه و همه جا مرسوم است، اقای بنی صدر یک قسمت از این بندبازی را که مربوط به داستان های سال 1357 و 1358 است برد و خوب یک قسمت از این بندبازی را هم که مربوط به سال های 1359 و 1360 است باخت.
ایشان در سال 1360 بعد از مهاجرت مجدد به فرانسه فرمودند "ما می رویم تا بمانیم و شما می مانید تا بروید" خوب تا حالا ان ها مانده اند و ایشان هنوز از فرانسه برنگشته اند. ظاهرا بندبازی همچنان ادامه دارد. خدا را چی دیدید شاید هم اقای بنی صدر روند بعدی بندبازی را برد.
در ضمن هر کس که جرائت کند با نظرات اقای بنی صدر غیر موافق باشد (چون اصولا کسی که عقل داشته باشد نمی تواند با نظرهای ایشان مخالف باشد) یا استالنیتیست است یا مامور وزارت اطلاعات. تکلیف بنده از حالا مشخص است.
-- صدر بنی حسن ، Jul 13, 2010 در ساعت 03:55 PMبا درود و ارزوی پيروزی خیلیها میتوانند در سانسور تاریخ و بنی صدر بکوشند ولی حافظه تاریخی مردم از بین نمیرود. بنی صدر و راه بیان ازادی او برای ایران و جهانیان راه نجات بخش می -باشد. حال تا کی می خواهند کسی می توانست در معامله مردم را به قدرتی که داشت بفروشد ولی برسرپیمان و ارمان خود و مردم سی سال پایداری و ایستادگی کرده و می کند را تخریب و حذف شده بگردانند . امیدواریم بهار ازادی دوباره پدید اید تا فرق مردم سالار با قدرت خواهان اشکار شود . باتشکر از رسانه روشنگر و ازاد شما بدرود
-- Mahmoud |Ahmadi ، Jul 14, 2010 در ساعت 03:55 PMآقای دلخواسته، شما بحث را از پله دوم شروع کردید ، یعنی از انتخاب بنی صدر و نه از انتخاب خمینی. مردم در آن زمان می توانستند مابین شاه، بحتیار و خمینی یکی را انتخاب کنند و خمینی را برگزیدند. در آخر قرن 20 یک ملت دنبال یک آیت الئه می رود و همین امر ( انتحاب یک فرد مذهبی) نشان دهنده فاجعه فرهنگی آن زمان مردم ایران است. این "که انتخاب بنیصدر با وجود چنین مخالفتهای سیستماتیک، هم نشان از استقلال فکری اکثریت ایرانیها داشت " درست نیست. با یک فتوا امام خمینی جمیعت ایران در مدت زمانی کوتاه دو برابر شد. اگر مردم ایران می توانستند درست قکر کنند دست به چنین کار احمقانه ای نمی زدند و کارخانه بچه سازی درست نمی کردند. مسئله دیگر این است که انقلاب برای خودش دلیل رشد فکری یک ملت نیست و حداقل بعد از انقلاب روسیه می دانیم که هرجا شعور اجتماعی پایین باشد در آنجا انقلاب می شود ( روسیه در زمان انقلاب عقب افتاده ترین ، هم از نظر فرهنگی و هم از نظر صنعتی، کشور اروپایی بود - روسیه نه تکنیک داشت نه فیلسوف). تا به امروز نه ترکیه و نه یک کشور عرب دست به انقلاب زده است و این بدین معنا نیست که ترک ها و عرب عقب افتاده هستند و ایرانیان پیشرفته ( چون انقلاب کرده اند). مسئله درست بر عکس است.
-- بهزاد ، Jul 14, 2010 در ساعت 03:55 PMواقعا شگفت اور است که حامیان بنی صدر می کوشند که نخستین انتخابات ریاست جمهوری را انتخاباتی ازاد جلوه دهند.و به این ترتیب روشنگری های مثبت بنی صدر را هم نا دانسته به زیر سایه کشند.به راستی چگونه میتوان باور داشت در شرایطی که فضای ملتهب سیاسی ان روز ایران بشدت متاثر از چهره کاریزماتیک ایت الله خمینی بود ومردم توده وار وبه منظور رفع تکلیف شرعی به ندای فتوا گونه ایت الله به صندوق های رای هجوم میبردند یا برای تایید دولت امام زمانی مهندس بازرگان به فرمان قاعد اعظم یا بیت اوبه خیابان ها سرازیر می شدند ادعای عجیب انتخابات ازاد را عنوان کرد.نه تنها بنی صدر که پبش از ورودش به ایران همراه با ایت الله نام واوازه ای درفضای سیاسی ان روز ایران نداشت که مهندس بازرگان هم که به مراتب شناخته ترومحبوب تر از بنی صدر بود نمی توانست سرازیر شدن ملیونی توده وار مردم در خیابان را جهت تایید دولت امام زمانی خود به حساب پشتوانه مردمی اش تلقی نماید.بر پایه همین استدلال اگز واقعا بنی صدر پایگاه گسترده مردمی داشت چرا هنگامیکه مغضوب اقا وبیت او واقع شدومجبور به گریزشد دست کم مردم دو تکه نشدند ان چنانکه در مورد میر حسین موسوی روی داد.بله بنی صدر در میان هزاران هوادار مجاهدین خلق که می کوشیدند راه دشواروهلاکت بارخود را در ان شرایط حمایت هیستری از ظهور امام به پایگاه بنی صدر که اکنون به اوپوزیسیون اقا وبیتش تغییر یافته بود به دوزندیافتن پایگاهی انهم گذرا یافت.اقای دلخواسته این که مردم روزگاری بر پایه اعتقادات دینی خود چشم بسته به جمهوری پیشنهادی ایت الله رای دادندو امروز که خود را در ائینه تاریخ می نگرند ارام ارام به اشتباه مهلک خود پی میبرندو خود را مورد سرزنش وشماتت می یابند بازگویی ان برای شکافتن وبررسی و یافتن نقاظ کور این معضل بزرگ تاریخی جامعه ایرانی توهین به شعور مردم تلقی نمیشود.
-- ر.گرکانی ، Jul 14, 2010 در ساعت 03:55 PMدر این نوشته اشاره ای شده است که "قبلاً هم خود آقای خمینی به بنیصدر گفته بود که به سه دلیل با نامزدیاش مخالف است: «اول اینکه مخالف ولایت فقیه هستم. دوم اینکه، مخالف مالکیت خصوصی هستم و سوم، اگر رئیس جمهور شوم دست و پای آخوندها را از ادارات جمع میکنم.» خواستم ببینم برای این صحبت شاهدی هم موجود است، غیر خود اقای بنی صدر؟ یا این که این روایت هم شبیه داستانی است که در کودکی برای ما می خواندند راجع به صحبت های ان اقایی که همیشته دمش شاهدش بود؟ در داستان های کودکی ان اقا به دلیلی که برای من روشن نیست اسمش اقا روباهه بود.
-- بدون نام ، Jul 14, 2010 در ساعت 03:55 PMباسلام
در رابطه به سوالات و انتقادات در حد امکان به چند نکته خواهم پرداخت
- هموطن با حافظه قدیم، درست می گویند که آقای خمینی مانع از کاندیدا شدن آقای بهشتی شد. علت آنرا را در ادامه تحقیق مورد بحث قرار داده ام. در موردآقای مسعود رجوی هم، آقای خمینی، مستقیما مانع نشد، و تنها گفت که کسانی که به قانون اساسی رای نداده اند، نباید کاندیدا شوند. این نظر آقای خمینی، هیچ پایه قانونی نداشت، و رجوی هنوز می توانست کاندیدا شود، ولی در آن زمان ترجیح داد که با این نظر، بهتر است که کاندیدا نشود. از این دو مورد که بگذریم، 124 کاندیدا خود را نامزد کرده بودند و با تمام امکانات خود به رقابت بر خواستند. بنا بر این صحیح نیست که عمل آقای خمینی در آن زمان را با اعمال شورای نگهبان مقایسه کنیم.
- نظر آقای با حافظه قدیم، در مورد اینکه آقایان قطب زاده و بنی صدر برادران دو قلو بودند و قطب زاده رادیو تلویزیون را بطور نامحدود در اختیار بنی صدر گداشت، صحیح نیست. برای نمونه بعد از پخش بحث آزاد آقایان بنی صدر و بابک زهرایی، که توجهات بسیاری را بر انگیخت، آقای قطب زاده مانع شدند که بحث ها ادامه پیدا کند و بنا بر این ایندو، بحث دوم را در فضای سبز یکی از دانشگاههای تهران انجام دادند. البته مدت کوتاهی قبل از کودتا، که آقای قطب زاده متوجه خطری که کشور در آن قرار گرفته بود، شده بود، ( در زمانی که به سمت وزیر خارجه منصوب شده بودند.)رقابت با بنی صدر را کنار گداشته و سعی کردند که گروگانها را قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آزاد و مانع انتخاب ریگان شود.
-- محمود دلخواسته ، Jul 15, 2010 در ساعت 03:55 PM- در مورد سخنان آقای صدر بنی حسن، باید گفت که سخنان آقایان خمینی و بنی صدر در مورد ماهیت نظام آینده، بصورت 124 مصاحبه آقای خمینی موجود است
- آقا بهزاد، در مورد آقای بختیار، در شماره های بعدی، مختصری صحبت کرده ام، ولی برای مطالعه تحقیقات کامل می توانید که به این مقالات که حدود دو سال پیش انتشار دادم مراجعه کنید:
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081955.php
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/081956.php
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/01/082131.php#more
http://open.gooya.com/politics/archives/2009/01/082404print.php
- در مورد نظر آقای گورکانی و برد اجتماعی کاریزمای آقای خمینی، باید بگویم که امیدوارم که ایشان مطالعه را دنبال کنند. در ادامه تحقیق در اینمورد نیز صحبت کرده ام.
- در مورد نظر آقای بدون نام باید بگویم که این درست است که تنها کسی که گفتگو با آقای خمینی را نقل کرده، تنها ایشان است و این برای کار تحقیقی مشکل ایجاد می کند. ولی حد اقل دو روش برای سنجیدن در جه صحت این گونه اطلاعات وجود دارد:1. طرف دیگر مذاکره، این صحبت را تایید و یا حداقل سکوت کند و در هر صورت آنرا تکذیب نکند.2. این ادعا در تضاد با افکار و اعمال اظهار کننده در طول زمان، قرار نگیرد.
وقتی از این منظر به موضوع پرداخته می شود، اول اینکه متوجه می شویم که این مطلب را برای اولین بار، بنی صدر در زمان حیات آقای خمینی ذکر کردند و آقای خمینی ساله فرصت داشتند و هیچگاه آنرا تکذیب نکردند. دیگر اینکه اندیشه تدوین شده بنی صدر، در تضاد با نقل مکالمه مذکور نیست. بنا براین درجه صحت این ادعابالاتر از درجه سقم آن می باشد. آخر اینکه وظیفه هر محققی این می باشد که بر اصل برائت. در عین حال که در قولها و نظرها باید به دنبال تناقض گویی ها و تضادها باشد، ولی تا زمانی که، در بیان و کانتکست تناقضی نیافته، باید بر اصل برائت عمل کند.
اگر هموطنان محترم به تنا قضی در این تحقیق بر خورد کردند، بسیار خوشحال خواهم شد، که با من و دیگر هموطنان در میان بگذارند
این سوال برای رادیو زمانه است ولی ربطی به اقای دلخواسته ندارد.
اقای رادیو زمانه عنوان این مقاله هست "خمینی و انتخاب بنیصدر" ممکن است لطف بکنید و بفرمایید که در صفجه اول شما در رایطه با این نوشته، چرا فقط عکس اقای بنی صدر است؟ یعنی می فرمائید که شما عکسی از این دو شخصیت با هم ندارید، یا ان که عنوان مقاله باشد "بنی صدر و انتخاب خمینی".
-- فضولباشی ، Jul 15, 2010 در ساعت 03:55 PMانکار اینکه آقای بنی صدر انتخاب واقعی مردم بود ظلمی است که مخالفین او در مقابل حقیقت مرتکب میشوند . مخالفت حکومتیان واقعی آن زمان با بنی صدر را در رفتار تلویزیون در مراسم باصطلاح تنفیذ همه دیدیم . واقعیت اینستکه نظرات بنی صدر مورد پسند هیچیک ار قدرتمداران و سوء استفاده کنندگان داخلی و خارجی نبود و فقط مردم بودند که حزفهای او را پسندیده بودند . برای همین بود که درست از همان ابتدا زورمداران داخلی و قدرتهای خارجی برای سقوط او هماهنگ شدند تا انقلاب را ازمسیری که مردم میخواهند منحرف کنند و متاسفانه پیروز شدند و آن شد که حالا می بینیم . هنوز هم بهترین راه نجات را باید در عقاید و کتابهای او یافت . ولی متاسفانه خیلی ها به سانسور شدید او کمک میکنند .
-- محمد ، Jul 15, 2010 در ساعت 03:55 PMدهه 60 نباید فراموش شود، جوانها هم بایدبدانند که پس ازانقلاب کشتار وسرکوب وشکنجه وغارت دارایی های مردم را چه کسانی آغاز کرده اند.
-- شهرونددرجه سه ، Jul 16, 2010 در ساعت 03:55 PMبازهم بنویسید تا فراموش نکنیم وجوانها هم بدانند که پس ازانقلاب کشتار وسرکوب و شکنجه وغارت دارایی مردم را چه کسانی آغاز کردند.
-- شهرونددرجه سه ، Jul 16, 2010 در ساعت 03:55 PMبنی صدر را مردم برگزیدند. ایشان هم بعهدخود دربرابر مردم وفاکرد. یعضی، یا دانسته وارونه گویی میکنند یا رویدادهای آن سالها را فراموش کردند.
-- بایک ، Jul 16, 2010 در ساعت 03:55 PMبنی صدر را در مجلس خبرگان و سپس در برابر حاکمان ضدمردم دیدیم، کسی هم معصوم نیست. چرا برخی نابحق داوری میکنند؟!
-- بایک ، Jul 16, 2010 در ساعت 03:55 PMخواندن کتاب خیانت به امید دکتر بنی صدر یکی از بهترین ابزارها برای بررسی سالهای اول انقلاب و تحلیل چگونه گی ایجاد استبداد در کشور است
-- بدون نام ، Jul 20, 2010 در ساعت 03:55 PM