رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹
به بهانه‌ی سی‌امین سالگرد درگذشت سهراب سپهری

«سهراب در شاعران‏ آسیای میانه انقلابی ایجاد کرد»

شهزاده سمرقندی
shahzoda@radiozamaneh.com

به عنوان کسی که دوران نوجوانی خودرا در دوران شوروی و زیر سلطه زبان و ادبیات روسی سپری کرده و با تشنگی جویای شعر و زبان پارسی بوده اشعار سهراب سپهری را چون واحه ای سرسبز در بیابان یافتم. وقتی بار اول «صدای پای آب» اورا به دست گرفتم و خواندم در من قدرتی ایجاد شد که به مناظر اطراف خود با نگاه تازه بنگرم.

Download it Here!

اشعار محدودی از سهراب سپهری حدود دهه نود میلادی به دست پارسی زبانان آسیای میانه رسیده بود و دست به دست دوستداران ادبیات می گشت و خون تازه در رگها جاری می شد.

این دورانی بود که تازه پرده های آهنین شوروی برداشته شده بود و آوای مدهوش کننده ادبیات پارسی ایران جدید و لهجه شیرین ایرانی گوشهای ما تاجیکان را نوازش می داد.

اما با این که شعر سهراب بین تاجیکان محبوب بود، از نقاشی های او خبری نداشتیم. منبعی نداشتیم تا کارهای اورا ببینیم و یا از نقاشی های او بشنویم. وقتی بار اول حدود ٦ سال پیش به طور اتفاقی مهمان خانه ابراهیم گلستان شدم، نگاهم به نقاشی درختانی کمرباری خیره شد و آن جا بار اول بود که نمونه هایی اصلی از نقاشی سهراب را دیدم و اورا به عنوان یک نقاش نیز شناختم. اما این تجربه را تاجیکان آسیای میانه نداشته اند و مسلمن کارهای اورا در دسترس نداشته اند. تا بعد که از طریق اینترنت نمونه نقاشی های سهراب را می شد پیدا کرد و تصوری از کارهای او به دست آورد.

با بهانه سی‌امین سالگرد مرگ سهراب سپهری با «امید دربندی»، شاعر و روزنامه نگار تاجیک مقیم ازبکستان گفت‌وگویی داشتم و نظر اورا از تاثیر اشعار سهراب سپهری بر روی ادبیات آسیای میانه جویا شدم.


«امید دربندی»، شاعر و روزنامه نگار تاجیک

در آسیای میانه، برداشت‏های متفاوتی درباره‏ی سهراب سپهری وجود دارد. بسیاری از صاحب‏نظران معتقدند تاثیر آثار سهراب سپهری بر شاعران آسیای میانه، سبک شعر گفتن در این منطقه را تغییر داده است. آیا این ارزیابی به نظر شما درست است؟ تأثیر سهراب سپهری در آسیای‏میانه واقعاً به این گستردگی بوده است؟

بله؛ تا اندازه‏ای درست است. نام سهراب سپهری برای تاجیکان آسیای مرکزی، نامی بسیار آشناست. یادم می‏آید که همان سال‏های اول دهه‏ی ۹۰ قرن گذشته بود که خانم گل‏رخسار به ایران سفر کرد و در بازگشت، دفترهای شاعران معاصر ایران را با خود آورد. آن روزها تازه مرزهای شوروی باز شده بود و فرهنگیان تاجیک شعر و داستان‏های تازه‏ی ایرانی را با اشتیاق تمام می‏خواندند.

ناگفته نماند که در زمان حکومت شوروی نیز متن هایی از ادبیات معاصر ایران منتشر می‏شد، اما ناشران ایدئولوژی‌زده‏‌ی ما معمولاً دنبال آثار چپ‏گرایان ایران بودند.

به همین خاطر، وقتی اشعار سهراب سپهری بار اول در مجله‏ی «فرهنگ» که مسئول نشر آن خانم گل‏رخسار بود چاپ شد، دنیای عجیبی را بر روی خوانندگان تاجیک باز کرد.

آن زمان، ما به خواندن اشعار انقلابی عادت کرده بودیم. عوام‏پسند بودن شعر هم خیلی مهم بود، اما شعر سهراب دریچه‏ی دیگری را برای خوانندگان باز کرد.

ممکن است بگویید چه جنبه‏هایی از شعر سهراب سپهری، به خصوص نظر خود شما را جلب کرد؟ چه چیزی در شعرهای سهراب برای‏تان تازه و ناب بود که قبلاً در کارهای دیگر شاعران منطقه‏ نشنیده بودید؟

زمانی که خانم گل‏رخسار سهراب را به خوانندگان تاجیک معرفی می‏کرد، گفته بود: «سهراب با واژه‏ها نقاشی می‏کند». واقعاً برای من جالب بود که چگونه می‏شود با کلمه‏ها یا واژه‏ها نقاشی کرد. اما وقتی خودم با شعرهای او آشنا شدم و شروع به خواندن آنها کردم، دیدم واقعا دنیای دیگری است و خیلی از خواندن آ‏نها لذت می‏بردم.

یادم هست که آن روزها شماره‏های مجله‏ی فرهنگ دست به دست می‏گشت و همه سعی می‏کردند از آن بی‏بهره نمانند. بنابراین، شعر سهراب چنان بر کار شاعران تازه‏کار ما تأثیر عمیق گذاشته بود که چند شاعر ما به پیروی از او شعرهایی گفته‏اند.

ممکن است مثالی بیاورید؟

شعری از خسرو، شاعر جوان تاجیک را برای‌تان می‌خوانم که به گمان من تأثیر عمیقی از سهراب گرفته است.

پی معنا رفتم
حرف‏ها یخ‏زده‏اند
واژه‏ها بی‏روح‏اند
چشم من سوی حقیقت جاری است
لیک آواز گلی پیدا نیست
تا پیامی برساند ز شکفتن به نفس
تر شود خلقت عشق
آسمان می‏آید به سراغ عرفان
بر زمینی که خلایق در ‏آن‏جا
بزند خیمه‏ی عشق
پی معنا رفتم
به سراغ دل خود
تا در آیینه‏ی هیچ
عکس خورشید وزد

این شعر مرا یاد هیچستان‏های سهراب می‏اندازد.

یک مثال دیگر از شاعری به نام خواجه که مقیم شهر سمرقند است و در دانشگاه پزشکی سمرقند تدریس می‏کند. او شعری به نام «سپیده‏دم» دارد که این‌گونه آغاز می‏شود:

سپیده‏دم می‏دمد
بنگر! گوییا مرغ سپیده‏دم
با نوک منقار تیزش
از پس کوه بلند شب
دانه‏های آتشین اختران را
یک یک از بام فضا
چون پاره‏های شیشه‏ای بشکسته می‏چیند
سپیده‏دم می‏دمد
بنگر! گوییا دختر سپیداندامی
بر سر کوه بلند شب نشسته
با کف دستان شیرآلوده‏اش
دیگ قیراندود واژگون فضا را
با شیر می‏شوید

این دو نمونه از شاعران تازه کار ما بود که تحت تأثیرِ شعرهای سهراب، شعرهایی گفته‏اند.

این را نیز بگویم که شعرهای سهراب بعد از چند سال، به زبان‏های روسی و ازبکی نیز ترجمه شدند. یک نمونه اش را پژوهش‌گر دانشگاه تاشکند، «نرگس شاعلی‏اووا»، انجام داده و در باره سهراب هم تحقیق کرده است.

این نشان می دهد که سهراب نه تنها در دل تاجیک‏ها، بلکه در دل روس‏ها و ازبک‏ها هم جای خاصی پیدا کرده است.


سهراب سپهر

نرگس شاعلی‏اووا، حدود سه یا چهار سال پیش، اشعار سهراب سپهری را به زبان ازبکی ترجمه کرده بود و این کتاب، به عنوان بهترین کتاب سال در ازبکستان انتخاب شده بود. به نظر شما، تأثیر کارهای سهراب سپهری روی شاعران ازبک‏زبان هم دیده می‏شود؟

بدون شک! سهراب واقعاً در شعر و اندیشه‏ی مردمان آسیای مرکزی انقلابی ایجاد کرده است. الان در دسترس ندارم، اما می‏توان نمونه‏هایی از اشعار شاعران ازبک را نشانی داد که تأثیر سهراب در آنها نیز بسیار محسوس است و این شاعران کم هم نیستند.

کلاً سهراب‏گونه شعر گفتن، بعد از ترجمه‏ی شعرهای سهراب به زبان ازبکی، خیلی رایج شد.

چگونه می‏توان به این ماجرا نگاه کرد؟ آیا این شاعران در همین حدود سهراب‏گونه شعر گفتن مانده‏اند؟ آیا امروز سهراب‏های زیادی داریم که در آسیای میانه شعر می‏گویند و یا سهراب‏گونه گفتن چیز جدیدی به سبک آنها اضافه کرده است؟

منظور من از سهراب‏گونه شعر گفتن، داشتن نگاه ژرف‏تر به زندگی است. یعنی بیشتر شعرهای ما این‌گونه بود که ما در زمان شوروی، خیلی سطحی به زندگی نگاه می‏کردیم. ما نگاه عمیق و موشکافانه به ژرف هریک از موجودات نداشتیم. اما این روزها توجه مردم بیشتر پی این‌گونه مسائل است.

شاعرهای ازبک و تاجیک ما حتماً چیزهای جدیدی هم در شعرشان دارند. شاید مقداری از سهراب تأثیر پذیرفته باشند، اما در شعر آنها هم چیزهای جدید وجود دارد. می‏توان گفت این راهی بود که سهراب برای همه‏ی اینها باز کرد. من اطمینان دارم که آنها حتماً کارهای جدی‌ای در آینده انجام خواهند داد.

آن‏طور که من از سخنان شما برداشت کردم، سهراب سپهری با سبک خود، با نگاه خود و با بازی با کلمات، ضربه‏ی محکمی به رئالیسم سوسیالیستی‏ای که بین شاعران آسیای میانه رایج بود زده است. امروز در سی‏امین سال‏مرگ سهراب سپهری، در آسیای مرکزی، از سوی روشنفکران این منطقه، مراسمی برپا می‏شود؟

به این مناسبت، معمولاً روزنامه‏های تاجیکی اشعار سهراب را چاپ می‏کنند و یا مقالاتی در باره‏ی او منتشر می‏کنند و به شکلی یاد او را گرامی می‏دارند.

در شهری که من زندگی می‏کنم، یک محفل ادبی وجود دارد که بعضاً دور هم جمع می‏شوند و از سهراب و یا شاعران دیگر فارسی‏زبان یاد می‏کنند. مراسم یادبود سهراب از سوی این محفل همین روزها، در یکی از روزهای تعطیل، برگزار می‏شود.


سپهری در دوره‌ای، در حوالی سال پنجاه به کشیدن تنه‌ی درختان پرداخت

من اولین بار پنج یا شش سال پیش در منزل یکی از استادان ایرانی، ابراهیم گلستان، در لندن، نقاشی‏های سهراب سپهری را دیدم و این نخستین بار بود که با کارهای سپهری به عنوان نقاش آشنا می‏شدم. در آسیای میانه چطور؟ آیا در آن‏جا مردم با نقاشی‏های سهراب سپهری آشنا هستند و سبک نقاشی‏های‏اش را می‏شناسند؟

سهراب سپهری را مردم آسیای میانه بیشتر با شعرهای‏اش می‏شناسند. در ازبکستان فقط شعرهای سهراب ترجمه شده است. اما راجع به نقاشی‏های او چیزی نیست.

اما مطمئناً در سال‏های آینده مردم ما شناخت بیشتری از سهراب پیدا می‏کنند و حتماً خواهند خواست که با نقاشی‏های سهراب آشنایی داشته باشند و از تماشای آن لذت ببرند.


Share/Save/Bookmark

در همین رابطه:
سهراب سپهری در ازبکستان

نظرهای خوانندگان

خانم سمر قندی عزیز، شما برای نامیدن منطقه آسیای مرکزی که ترکیب-واژه ای دقیق با بار جغرافیایی است ، مدام آسیای میانه استفاده می کنید این ترم مورد علاقه استراتژیست های روس است که این منطقه را بدون احتساب قزاقستان می نامند.

-- بدون نام ، Apr 22, 2010 در ساعت 03:18 PM

خانم سمر قندی عزیز، شما برای نامیدن منطقه آسیای مرکزی که ترکیب-واژه ای دقیق با بار جغرافیایی است ، مدام آسیای میانه استفاده می کنید این ترم مورد علاقه استراتژیست های روس است که این منطقه را بدون احتساب قزاقستان مورد توجه قرار میدهند. بعبارت دیگر آسیای میانه یعنی آسیای مرکزی بدون قزاقستان، و شما بهتر از من داستان و حساسیت روسیه نسبت به قزاقستان را میدانید. در یک نگاه ژئو کالچری نیز این ترم بسیار توسعه طلب و بی مهار است. برای مطالعه بیشتر و احتمالا بررسی ادعای من یک سری به آثار دکتر عزتی و مجتهد زاده بزنید.

-- بدون نام ، Apr 22, 2010 در ساعت 03:18 PM

درود بيكران به شيرين سخن عزيزمان سركار خانم شهزاده سمرقندي از تلاشي كه براي تقويت فرهنگي بين مردم منطقه مي كنند.اگر بتوانيد همين مطالب را به تاجيكان ازبكستان كه از دبيري سيريليك استفاده مي كنند منتقل كنيد تا پيوند فرهنگي آنها با ما برقرار گردد بسيار مفيد خواهد بود.از آن همه فارسي زبان ازبكستان ما تنها با تو مي توانيم ارتباط داشته باشيم و اين يك فاجعه فرهنگي است.اميدوارم اين وضعيت تاسف بار را تغيير دهي.

-- پيام دوستي ، Apr 22, 2010 در ساعت 03:18 PM

مرسی خانم شهزاده. همیشه به برنامه هاتون گوش میدم اما باره اول هست که براتون کامنت گذاشتم. مثل همیشه لذت بردم از دقت انتخاب موضوعاتی که انتخاب می کنید و برنامه هاتون شنیدنیست.

-- شهرزاد ، Apr 23, 2010 در ساعت 03:18 PM

آب را گل نکنيم
در فرودست انگار کفتري مي خورد آب
يا که در بيشه اي دور سيره اي پر مي شويد
يا در آبادي کوزه اي پر مي گردد
آب را گل نکنيم ... See More
شايد اين آب روان مي رود پاي سپيداري تا فروشويد اندوه دلي
دست درويشي شايد نان خشکيده فرو برده در آب
زن زيبايي آمده لب رود
آب را گل نکنيم
روي زيبا دوبرابر شده است
چه گوارا اين آب
چه زلال اين رود
مردم بالا دست چه صفايي دارند
چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شيرافشان باد
من نديدم دهشان
بي گمان پاي چپرهاشان جا پاي خداست
ماهتاب آنجا مي کند روشن پهناي کلام
بي گمان در ده بالا دست چينه ها کوتاه است
مردمش مي دانند که شقايق چه گلي است
بي گمان آنجا آبي آبي است
غنچه اي مي شکفد اهل ده باخبرند
چه دهي بايد باشد
کوچه باغش پر موسيقي باد
مردمان سر رود آب را مي فهمند
گل نکردنش ما نيز
آب را گل نکنيم

-- Sohrab Sepehri ، Apr 23, 2010 در ساعت 03:18 PM