رادیو زمانه > خارج از سیاست > گفت و گو > «از لباس و کفش گشاد تا ساز دهنی» | ||
«از لباس و کفش گشاد تا ساز دهنی»مینو صابریminoo.saberi@radiozamaneh.comدر سومین برنامهی گپ نوروزی؛ پای صحبت دو تن از پیشکسوت رادیو و تلویزیون مینشینیم. آقایان اسماعیل میرفخرایی و بهروز رضوی.
ابتدا حرفهای اسماعیل میر فخرایی را میشنویم که از نوروز میگوید و اینکه هیچ خاطره خوشی از آن ندارد! میرفخرایی از حساسیتاش نسبت به محیطزیست هم میگوید و مسائلی را در این زمینه مطرح میکند. بهروز رضوی هم از خاطرات نوروزی برایما صحبت میکند. یادآوری کنم که چند ماه پیش با میرفخرایی و بهروز رضوی گفتوگوهای جداگانهای داشتهام. جناب میرفخرایی؛ بهترین خاطرهای که از نوروز دارید را برایمان تعریف کنید. والله متاسفانه من هیچ خاطرهی خوشی از نوروز ندارم! برای اینکه همیشه لباسهای نویی که تن ما میکردند گشاد بود و همیشه گردنام از این بابت اذیت میشد و یا کفشها گشاد بودند و پاهام را میزدند. چون لباسهام همیشه ناراحت بوده هیچوقت خاطرهی خوشی ندارم. منتهی بعد از یکی، دو روز اول که این مسئله یواشیواش عادت میشد؛ به روزهای بعدی که میرسیدم خوشحال میشدم چون هوا در این فصل خیلی خوب است و از همه مهمتر اینکه تعطیل بودیم. تعطیلی مدارس برای ما بچههایی که در دوران مدرسه تحت استرس و فشار بودیم؛ تعطیلی ِ لذتبخشی بود! بههر حال الآن خوشحالام که در مدارس آنهایی که عقلشان میرسد زور نمیگویند و آنهایی که عقلشان نمیرسد؛ نوروز بچهها را خراب میکنند. خاطرات بچهگی بخشی از آن مربوط میشود به فشارهایی که از محیط؛ از جمله مدرسه؛ بر آدم وارد میشد ولی اگر بچهرا، که ما هم زمانی بچه بودیم و حالا بچهی ۶۴ سالهای هستم- به حال خودش رها کنند؛ با همان زیبایی درخت، غنچه و با همان آرامش یک حیوان اهلی، اینرا به مفهوم مثبتاش میگویم چون عاشق حیواناتهستم، بچهها اینقدر عقدهای نمیشوند که وقتی بزرگ شوند حیوانات را اذیت کنند، دیگران را اذیت کنند. در نتیجه من معتقدم بچهها در سن حدود هفت هشت تا ۱۲، ۱۳ سالگی دارند شکل میگیرند. نباید اینها را اذیت کرد بخصوص در مورد علاقه به طبیعت به درخت به حیوانات. الآن در این دوره و زمانه بدترین خاطرهی شخص من این است که میبینم انسانی، حیوانی را اذیت میکند و وقتی میبینم انسانی به حیوان محبت میکند همهی دنیا برام نوروز میشود!
بهترین عیدیای که گرفتند و در خاطرتان مانده چه بوده؟ بچه بودم از مجموعه پولی که به عنوان عیدی جمع کرده بودم به مبلغ ۸۰ تومان؛ ۴۰ تومان هم پدرم گذاشت روی آن؛ شد ۱۲۰ تومان. یک رادیوی ترانزیستوری خریدیم و با این رادیو سالهای سال من از طریق رسانههای آن زمان که اطلاعرسان بودند و برنامههای فرهنگی داشتند کلی شارژ شدم! حالا اگر پیام تبریک و یا حرف خاصی با شنوندگان ما دارید بفرمایید. والله تبریک که باید گفت چون مسئلهی عوض شدن فصل است! بخصوص که در ایران بهطور عجیبی بهار خیلی زود شروع شده! آب و هوا کلآ عوض شده به دلیل آلودگی و یا مسائل دیگری که به گرمای کرهی زمین کمک میکند. یخهای قطبی آب شده و در نتیجه بهار زود آمده ولی با اینکه زود آمده جای تبریک دارد اما نکتهی اساسی که در سال آینده ما باید رعایت کنیم و مواظب باشیم. این کرهی زمین دارد آثار بیماریای از خودش نشان میدهد که ناشی از مصرفهای بیرویهی ما است! چه در سوخت و چه در مواد غذایی و تولید آلودگی و اینها است. از این حرفها زیاد زدهایم ولی بهترین هدیهای که آدمها میتوانند در این سال جدید به هم بدهند این است که مصرفشان را پایین بیاورند تا آدم دیگر نبیند که توی رادیو و تلویزیونهای داخلی بهعنوان وعید به مردم؛ اولین خبر افزایش مواد خوراکی و میوه است! آدم گاهی وقتها خجالت میکشد وقتی میبیند اولین خبر ایران – همچنان که من امروز ساعت ۲ بعد از ظهر از تلویزیون کشورم دیدم خجالت کشیدم - که دیدم در این جهان وانفسا اولین خبر خوشی که به ما میدهند این است که نگران میوه نباشید! میوه کم یا زیاد که خبر اول نیست!
بهروز رضوی در آغاز صحبتهاش به سراغ خواجهی شیراز رفت و گفت: خواجه شیراز یک، دوبیت؛ تبریک دارد که من اینرا تقدیم میکنم به همهی شنوندگان و همهی هموطنانام. البته من کلمهی «زندگانی» را جایگزین «شهریاری» میکنم. سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت انشاالله این هشت دعایی که حافظ شیراز ۸۰۰، ۹۰۰ سال پیش کرده؛ در حق همهی هموطنان عزیزم، ایرانیان نازنین؛ کسانی که صدای من را میشنوند؛ به قوت خودش باقی باشد انشاالله! جناب رضوی بهترین خاطرهای که از نوروز بهیاد دارید چه بوده؟ والله بهترین خاطرهی نوروز برمیگردد به دوران کودکی آدم که فارغ از همهچیز است. هم بزرگترها به او توجه میکنند هم تعطیلات مدرسهاش هست و هم گرفتاریای ندارد و هم عیدیهایی که میگیرد. شاید بتوانم به عنوان بهترین خاطره بگویم که تقریبآ ۱۳، ۱۴ ساله بودم که یکی از آشنایان از مشهد برایام یک «ساز دهنی» بهعنوان عیدی آورد. من تا روز سیزدهبهدر که به باغ رفتیم با این ساز دهنی سه، چهارتا آهنگ یاد گرفته بودم. این خیلی منرا خوشحال کرد. بعد از آن سازدهنی زدنام ادامه پیدا کرد و در آن به مهارتهایی هم رسیدم. این میتواند بهترین خاطرهی نوروزی من باشد! در پایان اگر پیام و یا حرف خاصی با شنوندگان ما دارید بفرمایید. من بهعنوان یک ایرانی به همهی هموطنانام توصیهام این است که؛ این مراسم و آداب نوروز را در هر جای دنیا که تشریف دارند در حفظاش کوشا باشند! چرا که با تغییرات فراوانی که در طی قرون در همهی شئونات در زندگی ما ایرانیان پیش آمده؛ این مراسم و مناسک نوروزیرا هرگز فراموش نکردهایم و همچنان ادامه دادیم و در حفظاش پایداری کردیم چرا که سهم عمدهای از ایرانیت ما را همین آداب و رسوم ما را دارد و به انجام میرساند. استدعای بنده به عنوان یک هموطن حقیر و کوچک این است که حتمآ در حفظ این مراسم و این آئینها کوشش کنند. |
نظرهای خوانندگان
lبه نظر من این بخش از حرفهای آقای میرفخرایی جای تامل و بررسی ژرفی دارد:
« تعطیلی مدارس برای ما بچههایی که در دوران مدرسه تحت استرس و فشار بودیم؛ تعطیلی ِ لذتبخشی بود!
من یادم نمیرود که بسیاری از تعطیلات نوروزی را مجبور میشدم بنشینم و کتابنویسی کنم. چه خوب است که این عادت کتابنویسی از سر بچهها و مدارس افتاده؛ برای اینکه خطمان را خوب میکرد اما تمام نوروزمان را مجبور بودیم بنشینیم یک دور از روی کتابمان بنویسیم؛ با خطکشی! »
اما هنوز هم در ایران و خیلی از جاهای دیگر دنیا این کار بد و حتی از آن بد تر را در روش نادرست آموزشی خود با بچه ها در مدارس می کنند.
پرسش من این است: چه سیاست هایی و چرا در کار است تا بچه ها را از همان کودکی اینچنین مطیع و سر به راه و اهل کار سخت (و آن هم بیهوده!) و در نهایت با روحیه ای خشن و ارتشی و سرانجام بی رحم بار آورند؟
کدام نظام آموزشی و اداری در کجای دنیا از این روش خود نتیجه درست و انسانی و پایدار گرفته که ما به عنوان نسخه بردار آن گرفته باشیم؟ آیا نظام شاهنشاهی پیش از انقلاب که این کار را انجام می داد به جایی رسید که دیگران رسیده باشند؟
جای آن دارد زمانه و دیگر منابع اهل پژوهش این امر مهم را بررسی کرده و به نظر پرسی همگانی بگذارند.
در ضمن، با سپاس از آقای رضوی گرامی به خاطر گزینش درست ایشان از شعر بسیار خوبی از حافظ برای نوروز، این را هم می توان یادآور شد که اگرچه بعضی از مردمان با کردار نابههنجار خود واژهی زیبای *شهریاری* را مخدوش و خراب کردند اما خود این واژه همچنان برازندگی و ارزش راستین خود را دارد وگرنه حافظ بزرگ هم در شعر خود از آن بهرهجویی نمی کرد.
-- ادیب ، Mar 22, 2010 در ساعت 11:35 PM