خانه > رادیو سیتی > فستيوال فيلم > ما چقدر خوبیم! | |||
ما چقدر خوبیم!مهدی عبداللهزادهmehdi.abdollahzadeh@gmail.comکودک، معصومیت روستایی و فقر سهعنصر کلیدیِ سینمای مجیدیاند. تجربهی ناموفق "بید مجنون" نشان داد که او بدون بهرهگیری از این عناصر قادر به تکرار موفقیتهای قبلیاش نیست و بهواقع او دنیایی بهجز این و سینمایی بهجز این سینما را نمیشناسد. "آواز گنجشکها"، بازگشتی دوباره است به سبک و سیاقی که او از "پدر" و "بدوک" شروع کرده بود و با "رنگ خدا" و "بچههای آسمان" به اوج رساند. بازهم کودک، بازهم فقر، بازهم همان سانتیمانتالیزم افراطی برای متاثر کردن تماشاگر و بازهم رضا ناجی، که این سالها بهدرستی ناجیِ سینمای مجیدی بوده است. "آواز گنجشک ها" فیلم خوشساختی است. فیلمنامهای بهمراتب عمیقتر از بچههای آسمان دارد و حرفهایتر ساخته شده. موضوع پیکهای موتوری و موتورسواران مسافرکشِ - غالباً شهرستانی - بهانهی مناسبی است برای طرح یکی از جنبههای نوین معضل مهاجرت به تهران. کریم آقای فیلم هم هر بار با موتور و بار و مسافرش ما را میبرد به گوشهای از شهر تا با آدمها و موقعیتهای مختلف آشنا شویم . اما آنچه باعث میشود فیلم باوجود همهی اینها بهدل نچسبد نوع نگاهی است که در آن جاریست. باآنکه رویکرد واقعگرایانه در بندبند فیلم جاری ست، قصه و آدمهای قصه خیالی و فرازمینیاند. هیچ نسبتی میان رخدادهای فیلم و جامعهی امروز تهران وجود ندارد؛ اما فیلم بهطرز غریبی اصرار دارد که به آنها جلوهای واقعی ببخشد. بهجز دواستثنا -که یکی زورگوست و آنیکی کرایهاش را نمیپردازد! - همهی آدمها خوب و نازنیاند. همهی پولدارها منصف و دستودل بازند و خیرشان به بقیه میرسد. دزدی، کلاهبرداری، کلک، رشوه، توهین، بدمنشی، فحاشی و کتککاری در این دنیا بیمعنیاند و به یک معنا تهران ۱۳۸۶ تفاوت چندانی با مدینهی فاضله ندارد.
رویاپردازی و فانتزی در ذات سینماست و فینفسه ایرادی ندارد. آرزو هم بر هیچکس عیب نیست. اما مشکل ازآنجا شروع میشود که فیلم با صدای بلند فریاد میزند "من واقعگرا هستم". اصرار عجیب مجیدی در بیان این موضوع که ما ایرانیها همه خوبیم و کمابیش فرشتهوار در عدن ابد زندگی میکنیم با هیچ منطق سینمایی و غیرسینمایی جوردرنمیآید. آدمهای هر قصهی رئالیستی درجستجوی آرمانشهرند و عاقبت درآرزوی حتی سایهای موهوم از آن باقی میمانند. اما فیلم او میخواهد بهزور به ما بباوراند که همهچیز زیباست و ایرانِ حاضر دستکم همان سایه است از آرمانشهر. تضادهای عجیبوغریبی ازاین دست است که برخی منتقدان حاضر در برلیناله را وامیدارد "آواز گنجشک ها" را اثری مصنوعی و سفارشی لقب دهند. واقعیت هم آن است که نمیتوان بهسادگی منکر سفارشی بودن فیلم شد. مطابق با برهان خلف میشود گفت نسخهای که برای فیلم پیچیده شده آنقدر رو، و استدلالی که شرح آن رفت آنقدر ساده است که اگر نخواهیم وجه پروپاگاندای اثر را تایید کنیم، راه دیگری نمیماند مگر آنکه مجیدی را کارگردانی بیسواد، ناآگاه و بیکفایت بدانیم. بهعبارت دیگر اگر سفارشی بودن اثر را نپذیریم باید بیمایگی و ناتوانی و بیسوادی مجیدی را بپذیریم که صدالبته واضح است که چنین نیست. "... آواز گنجشکها، نمونهی همان هنر متعهدی است که حضرت امام خمینی (ره) از آن یاد کردند. توجه به نمادها و استعارههای گل درشت فیلم کمک می کند تا تقریباً حساب کار یک سره شود. عمده استعارهی فیلم با آب، آب انبار آکنده از لجن، ماهی و شاهماهی رقم میخورد. در طی یکی از قصههای فرعی فیلم به همت بچههای روستا، آب انبار آکنده از لجن، تمیز و پر از آب زلال می شود تا بشود مأمن و خانهی ماهیان و شاه ماهیانی که قرار است همین جوانان بروند و آنها را بیاورند. همه ماهیان و یکی دو شاه ماهی در مسیر رسیدن به وطن "شهید" میشوند، اما امید و زندگی باقی میماند چون هنوز یک شاه ماهی زنده است و میتواند جریان زندگی در آب انبار را با حضور خود رهبری کند... مجیدی در این فیلم نیز همچون اغلب آثارش از نابازیگران بهره جسته است. رضا ناجی هم یکی از آنهاست، با این تفاوت که از بچه های آسمان به این سو از قِبَل تکرارِ خود به یک جور درک وتجربه رسیده. لهجهاش آنقدر غلیظ است که خود به خود نمکِ کار را تامین میکند. حس و فضا را خوب میفهمد و قادر است "خود"ش را به خوبی بیرونی کند. اما او بازیگر نیست. فقط خودش است. خودش هم این را میداند و برای چندمین بار این نکته را به هنگام دریافت خرس نقرهای صادقانه بیان کرد. روزنامهها مطبوعات و حتی کاتالوگ رسمی جشنواره هم از حضور او به عنوان نابازیگر یاد می کنند. اما در کمال ناباوری جایزه بازیگری نصیب همین نابازیگر میشود. فعلاً که سینمای ایران این جایزه را ربوده و مایه خرسندی ست، اما نفس چنین حرکتی از اساس نقض غرض است. این جایزه، شایسته بازیگری حرفهایست که زحمت میکشد، هنر به خرج میدهد و خِرد و اندام خود را به کار میگیرد برای "خلق" یک شخصیت. اما این که نابازیگری از گرد راه برسد و به همین راحتی جایزه نصیبش شود، نه شایستهی جشنوارهای چون برلین است و نه مایه اعتباری برای او. اگر به اعتبار این جایزه معتبر امر بر ناجی مشتبه شود، بیش از او برلیناله و تحسینکنندگانش مقصر خواهند بود. مرتبط: تب سینما در برلین و حضور ایرانیان در برلیناله |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
«این جایزه، شایسته بازیگری حرفهایست که زحمت میکشد، هنر به خرج میدهد و خِرد و اندام خود را به کار میگیرد برای "خلق" یک شخصیت. اما این که نابازیگری از گرد راه برسد و به همین راحتی جایزه نصیبش شود، نه شایستهی جشنوارهای چون برلین است و نه مایه اعتباری برای او. اگر به اعتبار این جایزه معتبر امر بر ناجی مشتبه شود، بیش از او برلیناله و تحسینکنندگانش مقصر خواهند بود.» ببخشید به نظرمن ازاین جملات احمقانه تر نمی شد نوشت ومطلبی را که می توانست نقد بدی نباشد درپایان این جور به گند کشید. من نه هیچ کاری ازاین بازیگر دیده ام،نه ایرانی بودن یا نبودنش برایم مهم است،سینمای مجیدی هم شخصا عصبی ام می کند(به خاطر همان چیزی که شما می گویید «فریاد برای گفتن اینکه من واقع گر هستم»والبته برای آن سانتی مانتالیزمی که شما هم به آن اشاره کرده اید.ولی مرد و مردانه یک نگاه به جملات آخرتان بیاندازید،هیچ با خودتان نپرسیدید چقدر این جمللات مهمل وپوچند و چقدر این برداشت که یک نفر« نابازیگر»است پس لایق وشایسته جایزه گرفتن نیست شگفت آساست وتاکیدتان براینکه این جایزه«نه شایستهی جشنوارهای چون برلین است و نه مایه اعتباری برای او (ناجی)»و چوبکاری تهدید آمیز تان سرآخر که «اگر به اعتبار این جایزه معتبر امر بر ناجی مشتبه شود،بیش از او برلیناله و تحسین کنند گانش مقصر خواهند بود.»واقعا آدم چه چیزهایی را به اسم نقدفیلم باید تحمل کند. اجازه بدهید من هم با منطق خود شما بگویم که «واقعا اگر به صرف چاپ مطلب اتان دراینجا شما خودتان را منتقد یا نویسنده می پندارید اساسا دراشتباهید و چاپ مطلب شما در وبسایتی مثل رادیو زمانه نه شایسته وبسایتی مثل زمانه است ونه مایه اعتباری برای شما. اگرامربرشما مشتبه شود که منقد هستید بیش ازشما رادیو زمانه مقصراست.»شرم آور است.شرم آوراست.
-- بدون نام ، Feb 21, 2008 در ساعت 06:43 PMچه نقد مسخره ای.
-- بدون نام ، Feb 21, 2008 در ساعت 06:43 PMهمینکه ناجی نقش رو باورپذیر کرده همین کافیست برای تایید هنر بازیگریش. خیلیها حتی خودشون رو هم نمی توانند بازی کنند. حتما باید این بازیگر تو 200 تا فیلم بازی می کرد تا نام نابازیگر به خود نگیرد؟ یا با لهجه ناف تهرانی حرف بزند؟
واقعا که شما چقدر بخیل تشریف دارید. حکایت شاه می بخشه و شاه غلام نه حکایت شماست!
چه اصراری دارید که ثابت کنید آقای ناجی بازیگر نیستن؟! خب اگه انقدر حالیتونه و قدرت تشخیص دارین میرفتین داور جشنواره برلین میشدین!
-- س. ح ، Feb 21, 2008 در ساعت 06:43 PMاقا چرا اینقدر سخت گرفته اید؟ این فیلم این قدر ها هم بد نیست. مگر بقیه فیلمهای مسابقه چشنواره برلین را ندیدید؟ بجز فیلم مایک لی و فیلم خون فوران میکند شما فیلم خوب دیگزی دیدید؟ حسن ملکی. برلین
-- حسن ملکی . برلین ، Feb 22, 2008 در ساعت 06:43 PMسلام. واقعا برای آقای عبدالله زاده با این همه خودباختگی و توهمی که دارند متاسفم.
-- صالح رشیدی ، Feb 22, 2008 در ساعت 06:43 PMنه در فستیوال جایزه بردن دلیل است و نه نگاه سانتی مانتال انداختن. در درون نگاه سانتی مانتال هنوز جا برای کار هنرمندانه تحویل دادن هست. مقاله ی شما تشخیص اش را دشوار می کند که آیا این فیلم یک اثر ماندگار است با یک تأثیر ماندنی و تحول بخش در ذهن، یا این که فقط متهم است به پیروی نکردن از ذوق و حساسیتی خاص. آدم همین قدر حدس می زند که طرف شهید ثالث نیست. ولی این هم نقد خوبی نیست، چون نمی تواند جنبه های مختلف فیلم را - البته اگر داشته باشد - در کنار هم و احتمالاً در ضدیت با هم مطرح کند.
-- د.الف ، Feb 22, 2008 در ساعت 06:43 PMtajrobe kotahi az do sokhanrani Majidi baray man kafi bod ta be in natije beresam ke in film'hay uoo sefareshi nistan. anche dide dar film mibinid tamame bezaate Majidi ast. adami ke dar kamale sedaghat be anche migooyad bavar darad. Fekr mikonam Aghay Gabrloo va majidi fasele ziadi dar negah va andishe nadashte bashand. Vali darbare Reza Naji shayad behtar bashad ke kami ba ensaf tar bashim. harchand uo bazigari mash'hor nabode, vali sal'hay ziadi ra roye sahne sar kardeh. Kalame nabazigar shayad ziad monsefane nabashad. Ejazeh bedahim ahali Berlin be shane jashnvare khodeshan fekr konan, va ma dar hite asar honari be naghde ek matn be pardazim. agar uo be har dalili tavaneste shakhsiate Karime filme majidi ro baz sazi daghighi konad shayeste daryafte jayeze bode ast.
-- Alireza ، Feb 22, 2008 در ساعت 06:43 PM