رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ آذر ۱۳۸۸
امام زمان در برابر علوم زمانه (۵)

«علوم اسـلامی» و نظامی‌گری

نوشتهء نيما

فايل صوتی ـ قسمت دوم
متن نوشتاری شامل افزوده هايی است که در نوار صوتی نيامده.

همانطور که گفتيم قلمرو علوم پايه يا دقيقه شاخص خوبی برای بررسی ادعای برتری علوم اسلامی به علوم غربی است، اما اين حکم در مورد علوم غيردقيقه و غيرفني، يا به اصطلاح امروزي‌ها، علوم انسانی محض هم به همان اندازه صادق است. مي‌توان در بوق و کرنا کرد که مدت‌ها پيش از ظهور آگوست کنت در اروپا، ابن خلدون خطوط کلی علمی را که امروزه جامعه‌شناسی ناميده مي‌شود ترسيم کرده‌است و بنابراين او مستحق لقب پدر جامعه‌شناسي است. اما آيا بيش از اين مي‌توان گفت؟ آيا مقدمه‌ی ابن خلدون در برابر پژوهش‌های گسترده‌‌ی محققان غربی در اين زمينه اساساً قابل عرضه است؟ آيا همه‌ی رساله‌های علم النفس دانشمندان مسلمان را اگر جمع کنيم، مي‌توانند ما را از پژوهش‌های روانشناختی و روانکاوی امروز بي‌نياز کنند؟

در واقع اگر ارتباط اجزای يک فرهنگ را با هم ارتباطی مفهومی و به لحاظ شناخت‌شناسانه معنادار قلمداد کنيم (کاری که همنوا با نظريه‌پردازان حکومت تاکنون انجام داده‌ايم) آيا مي‌توان پذيرفت که عليرغم واپس‌ماند‌گی اسلام در قلمرو علوم دقيقه و فني، حکايت در قلمرو علوم انساني، غير از اين است؟ توجه به واقعيات غيرقابل انکاری از اين دست است که نظريه‌پردازان رسمی را به صرافت تميز دادن ميان «علوم اسلامي» و «علوم مسلمانان» انداخته‌است. چون آنچه که به عنوان علوم دانشمندان مسلمان اکنون وجود دارد، به عنوان رقيب علوم مدرن، قابليت طرح و عرضه ندارند.

بنابراين يکی از حوزويان (سيد محمد مهدی ميرباقري) در مصاحبه‌ای با نام «علم اسلامي» يعنی چه؟ مي‌گويد:
«من گمان مي‌كنم برای اسلامی بودن يك علم، صرف ارتباط مفهومی و معرفتی [با وحی و جهان‌بينی اسلامی] كفايت نمي‌كند بلكه اين رابطه بايد رابطه متديك و منطقی هم باشد يعنی اگر در يك نظامي، معارفی به شيوه‌ی منطقی به وحی استناد داده شد مي‌توان آن را اسلامی ناميد. آن هم نه اسلامی به نحو مطلق بلكه متناسب با ظرفيت فرهنگی جامعه. والا استناد به دين در بستر تاريخ تكامل‌پذير است. از اين نظر به گمان من در بين علوم موجود كه به علوم اسلامی ناميده مي‌شوند بهتر است غير فقه ، مابقی را « علوم مسلمين » بناميم نه « علوم اسلامي» . حتی گمان مي‌كنم در تفسير قرآن هم شيوه‌ای منطقی برای استناد آن چه در متن تفسير به كتاب خدا استظهار مي‌شود نداريم و بيشتر احتمالات است.» (ماهنامه سوره. شماره چهارم .شهريور ۸۲)

بدين ترتيب، عليرغم آنکه هزار و چهارصد سال از عمر اسلام مي‌گذرد، جز علم فقه، هيچ کدام از مصاديق ديگر علوم اسلامی هنوز به وجود نيامده‌اند! اين شخص حوزوی که عضو «شورای برنامه‌ريزی دفتر جنبش نرم‌افزاري»‌ست، در پاسخ به سوال مصاحبه‌گر که مي‌پرسد: « اگر مي‌خواهيم يك نرم‌افزار اسلامی را با اين وسعتی كه شما فرموديد ارائه كنيم، ‌كی مي‌خواهيم وارد صحنه‌ی عمل شويم، وقتی فرصت دارد از دست مي‌رود؟» مي‌گويد:

«اول عرض كنم كه من چندان معتقد نيستم كه فرصت از دست رفته‌است. اين كه مي‌گوييد جامعه ما دارد به سمت نرم‌افزارهای غربی مي‌رود، روشن است و قابل پيش بينی هم بود. به دليل اينكه در ابتدای انقلاب مي‌خواستيم اين نرم‌افزار را دستكاری كنيم كه به بحران بر‌خورديم. حالا مي‌گوييم بياييم بدون دستكاری آن را پياده كنيم. آن وقت كه دستكاری مي‌كرديم، احساس مي‌كرديم با دين هم‌خوانی ندارد. وقتی آن دستكاری نتيجه نداد، دو انديشه پيدا شد: يك انديشه مي‌گويد بايد تماميت علم سكولار را قبول كنيم و دست از ارزشها برداريم. يك انديشه هم مي‌گويد بايد يك علم جديد برای خودمان توليد كنيم. دقيقاً همين جا نياز به جنبش نرم‌افزاری پيدا مي‌شود. از سال ۵۹ انديشمندانی نياز نرم‌افزاری را احساس مي‌كردند ولی چرا جامعه ۲۰ سال دير متوجه شد؟ چون حتی بسياری از هوشمندان جامعه ما در سال۵۹ به اين نكته عنايت نكردند و سرمايه‌گذاری هم نكردند چرا حالا اين نكته را دريافتيم؟ چون به سر دو راهی رسيده‌ايم. منفعلان مي‌گويند همان نظام خوب است. نكته: می گوييم دين را چه كنيم؟ مي‌گويند اصلاً دين را قيد بزنيم. كی گفته دين بايد در اين امور دخالت كند؟ اما آنها كه به دنبال تمدن اسلامی هستند به اين نتيجه رسيده‌اند كه بايد به دنبال نرم‌افزاری برويم. پس ما داريم به طرف نرم‌افزاری اسلامی حركت مي‌كنيم، اين مسير طبيعی جامعه است. جامعه چطور به نياز نرم‌افزاری مي‌رسد چطور اين انديشه اجتماعی مي‌شود؟ به همين كيفيت. يعنی ابتدا احساس مي‌كنيد با نرم‌افزارهای توليدی ديگران به مقصود خودتان مي‌رسيد و بعد سعی مي‌كنيد در آنها دست ببريد و بعد مي‌فهميد كه قابل دست بردن هم نيست. ايده‌ها و فرهنگ خود را با خودش دارد. آن وقت به اين نتيجه مي‌رسيد كه بايد كار ديگری انجام دهيد پس ما خيلی دور نشده‌ايم. دوم اينكه انقلاب اسلامی در اين مدت، ترك‌های جدی در نرم‌افزار مادی غرب ايجاد كرده يعنی واقعاً الان غرب مجبور شده به شدت عقب‌نشينی كند و روی فرهنگ خودش پا بگذارد. بعضی ممكن است اين را احساس نكنند ولی واقعاً غرب مجبور شده از دموكراسی دست بردارد. لشكركشی نظامی عريان كه ديگر با انديشه‌های دموكراتيك نمي‌سازد. بنابراين شما از اين ناحيه نگران نباشيد. مهم اين است كه ما بايد تلاش خودمان را جدی بگيريم و زمان را از دست ندهيم.» (ماهنامه سوره.شماره چهارم .شهريور ۸۲)

ما در موارد مهمی با آنچه که در بند فوق نقل شده‌است با گوينده توافق داريم: اينکه امروز همگی به جايی رسيده‌ايم که بايد تکليف خود را با انديشه‌های سنتی و اسلامی يک باره و برای هميشه روشن کنيم، اينکه علم و فناوري‌های جديد، ايده‌ها و جهان‌بينی مدرن را با خود حمل مي‌کنند، و نمي‌توان با ادعای اسلاميت و پرچم‌داری اسلام، و از همه بزرگ‌تر، با ادعای بسندگی مکتب اسلام برای همه‌ی ملت‌ها و در همه‌ی امور (چيزی که مورد تصريح اين گوينده و همفکرانش است)(۳) به اين علوم چنگ انداخت، که سهل است، برای تحصيل آنها به دريوزگی و سرقت علمی هم متوسل شد! بالاخره برای اين ادعاهای بزرگ بايد سندی و مدرکی فراهم کرد و اگر چنين اسناد و مدارکی اکنون موجود نيست، بايد دست کم به آينده ارجاع داد!

آنچه که اين حوزوی مي‌گويد، طرحی که او و همفکران‌اش در ذهن دارند که اجرا کنند، دست‌کم به عنوان يک ادعا، يک طرحی که هم مدعی معناداری و هم امکان اجرايي‌شدن‌اش هستند، قابل بررسي‌ست و ما بنا داريم در مقاله‌ای جداگانه به تفصيل مدعيات اصحاب جنبش نرم‌افزاری را مورد بررسی و نقد قرار دهيم. اينجا به بيان همين دو نکته بسنده مي‌کنيم که سخن گوينده مبنی بر اينکه بيست سال نخبگان انقلاب اسلامی از ايده‌ی اسلامي‌کردن علوم غافل بودند يا به اندازه‌ی کافی به آن عنايت نکردند، قطعاً سخنی نادرست است. مصاحبه‌ی منقول در بالا، حدود حداقل پنج يا شش سال پس از آن انجام شده‌است که عبدالکريم سروش در مورد موج دوم اسلامی کردن دانشگاه‌ها هشدار داده بود (منقول در بالا) و ابهام اين معنی را تصريح کرده‌بود. پس چگونه مي‌توان ادعا کرد که اين ايده آنچنان که بايد مورد عنايت انقلابيون قرار نگرفته است؟ و آيا تشکيل ستاد و شورای عالی انقلاب فرهنگی با همه‌ی هزينه‌های مادی و و معنوي‌ای که برای آن شده و مي‌شود، سرمايه‌گذاری در اين راستا محسوب نمي‌شود؟

نکته‌ی دوم اينکه معلوم نيست نظر گوينده در مورد نظامي‌گری حکومت اسلامی در منطقه‌ی خاورميانه و حتی در داخل مرزهای کشور در قبال گروه‌های سياسی و حتی مردم عادی کوچه و خيابان چيست. آيا آن را انکار مي‌کند؟ آيا (في‌المثل) طرح به اصطلاح «امنيت اخلاقي» اوج نظامي‌گری يک ساختار سياسی در قلمروی که علي‌الاصول خشونت کاری به پيش نمي‌برد، نيست؟ آيا اين طرح، که تالی منطقی و اين بار رسمی شعار « يا روسری يا توسري» ابتدای انقلاب است، فاش نمي‌کند که حکومت همواره به تحميل خشونت‌بار ارزش‌های اسلامی بی هيچ رودربايستي‌ای متوسل مي‌شده‌است؟(۴) آيا تأسيس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در کنارش، تشکيل شبه نظاميان بسيج، با مرامنامه‌ای که دارند و آنچه تاکنون مرتکب‌اش شده‌اند، خود دال بر اين نيست که نظامي‌گری از همان ابتدا به اندازه‌ی روش سنتی موعظه و حتی بيش از آن مورد اتکای انقلابيون مسلمان بوده‌است؟


قدر مسلم آنکه ادعای برتری علوم اسلامي، از همين ابتدا با اين مشکل بزرگ روبه رو است که مفهوم علوم اسلامی خود مفهومی نه متعين ، که «در حال شدن» است؛ يعنی هنوز نمي‌توان به آن پاسخ روشن و قانع‌کننده داد. ما در اين مورد به آينده ارجاع داده ‌شده‌ايم. اما چگونه قائل به برتری چيزی نسبت به بديل‌هايش هستند که هنوز در پهنه‌ی تاريخ متولد نشده‌است؟ مضاف بر اينکه، برتری مناقشه‌ناپذير غرب در حيطه‌ی علوم پايه و فني، در مقايسه با آنچه که تاکنون از اسلام و مسلمانان به منصه‌ی ظهور رسيده‌است، ادعای برتری جهان‌بينی اسلامی را هم شديداً به چالش مي‌گيرد و عکس اين ادعا را بيشتر مقرون به حقيقت جلوه مي‌دهد.

{ادامه دارد . . .}
بخش اول ـ کليک کنيد.

بخش دوم ـ کليک کنيد.

بخش سوم ـ کليک کنيد.

بخش چهارم ـ کليک کنيد.

پانوشته
۳- گوينده در همين مصاحبه با تقسيم‌بندی سنتی منابع دانش به چهارگانه‌ی عقل و حس و شهود و وحی مخالفت مي‌کند و بر اين عقيده‌است که اين تقسيم بندی دامنه‌ی مرجعيت دينی را در قلمرو امور حسی و تجربی و عقلانی محدود بلکه حذف مي‌کند. به عبارت ديگر در علوم حسی و عقلی و شهودی هم استناد روشمند و منطقی به وحی لازم است! مصاحبه‌گر مي‌پرسد: « آيا اساساً علوم تجربي، در حوزه كار دين قرار مي‌گيرد يا نه؟ آيا دين آمده پاسخ اينها را بدهد؟ به استناد كدام آيه‌ی شريفه؟ » مي‌گويد: « به استناد کل دين » و در واکنش به شگفتی مصاحبه‌گر که مجدداً مي‌پرسد: « دين در كجای خودش مدعی شده است كه من در تمام حوزه‌ها موظفم به شما پاسخ بدهم؟ مي‌گويد: « موظفم كه نه، لطف مي‌كنم و در همه حوزه‌ها، سرپرستي‌تان می كنم. خدا لطف مي‌كند. همه‌ی دين اين را مي‌گويد .لااله الا الله يعنی همين. ما دعوايمان با طرفداران دين حداقلي، سر توحيد است اگر در همه‌ی عرصه‌ها عبد هستي، مناسك عبوديت را بايد از دين بگيري. دعوا سر پرستش خداست. دين حداقلي، شرك را مجاز مي‌داند تعريف توحيد را عوض مي‌كند. لذا آنهايی كه مي‌فهمند تصريح مي‌كنند. آقای سروش تصريح می كند كه توحيد اسلام حداقلی است. دعوا سر توحيد است. شما مي‌گوييد كجای دين‌؟ همه‌ی دين. ما مدعی هستيم كه اصولاً ولايت دينی ولايت خدای متعال بر عالم كه تكامل تحت ولايت او واقع می شود بايد بر همه‌ی شوون جاری شود. ما بايد در حيات فردی و جمعي‌مان، اخلاق در تولا پيدا كنيم. من از شما سوال مي‌كنم كه دانش تجربی را برای چه مي‌خواهيد؟ جزء برای جريان نياز و ارضا ؟ خوب جريان نياز و ارضا را دين بايد هدايت كند. در واقع ما در طول تاريخ‌مان تابع دين حداكثری نبوديم. به دين خدا، قيد می زديم! دستگاه موازی درست می كرديم.» (ماهنامه سوره.شماره چهارم .شهريور ۸۲).

۴- بسیار به‌جاست که خواننده‌ی محترم را در خصوص همین مسأله‌ی پوشش اسلامی بانوان قویاً به مطالعه‌ی نوشته‌ی خانم فاطمه صادقی، استاد دانشگاه، با نام «چرا حجاب؟» ترغیب کنم. ایشان که خود فرزند یکی از شیوخ حکومتی مشهور است (شیخ صادق خلخالی) و در خانواده‌ای کاملاً مذهبی بالیده‌است در این نوشته تجربه‌ی خود را از حجاب شرح می‌دهد و در مقام یک محقق، گذشته‌ و حال حاضر سیاست‌های این حکومت را در موضوع حجاب بررسی می‌کند. شاید درونمایه‌ی اصلی کل این رنجنامه را بتوان در همین یک بند، خلاصه مشاهده کرد: « بحث حجاب که سرنوشت بسیاری از دختران و زنان ما را تعیین می کند، به لحاظ نظری از فقیرترین موضوعات بوده و هست و دلیل آن هم روشن است. تلاش های نظری از پیش از انقلاب تاکنون قادر نبوده‌اند پا را فراتر از آن چیزی بگذارند که مطهری زمانی گذاشته است. این بحران و آشفتگی بارها از سوی دست‌اندرکاران نیز تحت این عنوان که« باید کار فرهنگی کرد» مورد تأکید واقع شده است. اما واقعیت آن است که اتفاقاً کار فرهنگی زیاد شده، اما کفگیر به ته دیگ رسیده است! همان‌هایی که در تمام این سال‌ها کار فرهنگی کرده و موی خود را در این آسیاب به نظر من بی جهت سپید کرده‌اند، می‌دانند که در این مورد حرف جدیدی وجود ندارد. حرف‌ها و استدلال‌ها همان حرف‌های قدیمی است . هر آنچه باید گفته می‌شد، گفته شده و چیزی نگفته باقی نمانده‌است. از همه چیز برای توجیه حجاب بهره گرفته شده‌ است. بیایید اعتراف کنیم که متأسفانه این حنا دیگر رنگی ندارد و تنها باید به زور متوسل شد. آنچه در این باب نوشته شده، نه تنها امثال مرا که با آن فرهنگ بار آمده‌ایم نتوانسته قانع کند، بلکه پاسخگوی بی شمار پرسش های نسل امروز نیست که دیگر از تکرار بی پایان و هذیان‌وار این مکررات سخت به ستوه آمده است.» (پایگاه اینترنتی میدان زنان، مورخه‌ی ۲۵/۲/۱۳۸۷) موضوع حجاب اسلامی یکی از آن موضوعاتی‌ست که ضعف، بلکه سخافت آنچه حکومت به عنوان "امر مقدس" تبلیغ می‌کند را بسیار عیان بازمی‌نمایاند. اگرچه چون ما در نوشتار حاضر در حال بررسی ادعای حکومت اسلامی در مقوله‌ی دیگری (علوم) هستیم، جز به نحو اشاره بدان نمی‌توانیم پرداخت.

*

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اولین باری بود که نوشته‌ات را خواندم. چه مقاله جالبی!

-- بدون نام ، Nov 27, 2009 در ساعت 05:06 PM

مثل همیشه از خواندن نوشته های شما و دوستانتان لذت بردم
ولی چرا اینقدر دیر به دیر مطلب منتشر میکنید؟

-- پویا ، Dec 1, 2009 در ساعت 05:06 PM

تحلیل های شما نه تنها در این مورد که در تمامی موارد فوق العاده ژرف و شنیدنی هستند ، درود بر شما ، عنایت بفرمائید فایل های صوتی تمام قسمت های " امام زمان . . . " را در دسترس بگذارید تا دانلود کنم و بر روی سایتم که هنوز در ایران فیلتر نیست قرار بدهم .

-- منوچهر از آتاوا ، کانادا ، Dec 12, 2009 در ساعت 05:06 PM