رادیو زمانه > خارج از سیاست > موسیقی متفاوت > اعتراضی برهنه با موسیقی | ||
اعتراضی برهنه با موسیقیشکوفه منتظریshokoofeh@radiozamaneh.comبه تازگی نماهنگی با نام زهر، دست به دست در شبکههای اجتماعی میچرخد و گویی حال و هوای این روزهای نسلی را دارد که رویاهای بزرگ با کابوسهایشان گره خورده است. خواننده، آهنگساز و سازندهی این نماهنگ فرجام سعیدی است. او ۲۲ سال دارد، ساکن هلند است و ده سالی میشود که ایران را ترک کرده است.
خودش دربارهی زهر میگوید: این کار را چند ماه پیش ضبط کردهام و کسی در اجرای آن مرا همراهی نکرده است. ولی یکی از بهترین دوستانم در استودیو برای ضبط و میکس به من کمک کرد. در اصل خودم برایش کلیپی با چند شمع درست کردم یعنی شعلههای شمع در حال حرکت کردن بودند. این کار را در فیس بوک برای دوستانم فرستادم. هنوز مصطفی هروی را نمیشناختم. او به من ایمیل زد که این کار خیلی قوی و جالب است و خواست با یکدیگر در موردش صحبت کنیم. شمارهاش را داد و روز بعد با هم قراری گذاشتیم و مصطفی هروی ویدئو کلیپش را درست کرد تا به جوانان ایران که برای حق خودشان مبارزه می کنند، تقدیم کنیم. شعری که نوشتم نیز به همان قضایا ربط پیدا میکند.
فرجام از نسل چندمیهای اینجاست که معمولا با زبان فارسی کنار نمیآید. از او پرسیدم چرا شعرش را به فارسی گفته است. چرا نه به زبان هلندی یا انگلیسی که به خوبی بر آنان مسلط است؟ و چه احساسی داشته که اولین شعرش به زبان فارسی است؟ با خودم تعارفی ندارم و راستش حرفی که میخواستم بزنم به زبان فارسی آمد، من نیز آن را نوشتم. اصلا به خودم فشار نیاوردم که باید شعری به زبان فارسی بنویسم. جملهها و کلمات پشت سر هم آمدند و من نیز آنها را نوشتم. ادعای شاعری ندارم اما دوست دارم همیشه حرف خودم را بزنم. چیزی که در هر کاری مخصوصا کارهای هنری مهم است، صداقت کار است که همیشه آدمها را جذب میکند. کلمات سختی در این آهنگ به کار نبردهام. چیزی که مردم را جذب کرد شاید همان صداقت کلمات است. موزیک فرجام پر است از اعتراضی برهنه. او می خواهد کابوسها و رویاهایش را لخت لخت نشان دهد و ما را در دردی سهیم کند که گویی دردی مشترک است. او برای ما از گردن زدن سیمهای تارش میگوید من دوست دارم خیلی از چیزها را مقایسه کنم. دوست ندارم بعضی چیزها را مستقیم بگویم. مثلا صورت پژمرده یا گردن زدن سیمهای تارم یکنوع مقایسه است. دوستان هلندیام که کلیپ را دیدهاند و کار را شنیدهاند با اینکه معنای کار را نمیدانند ولی حس میکردند که دارم فریاد میزنم و به چیزی اعتراض میکنم. صداهای تاثیرگذار در زندگی فرجام از دل کودکیهایش میآید، از روزهایی که طعمش نه زهر اما هنوز گس بوده است. از بچگی به دلیل اینکه پدرم فرهاد، فریدون فروغی و داریوش گوش میداد بعضی چیزها در ذهنم میماند. اما در چند سال اخیر موسیقی ایرانی گوش ندادهام. بیشتر از موزیک غربی الهام میگرفتم تا در چند ماه یا تقریبا یکی دو سال اخیر از کارهای نامجو خوشم آمد زیرا بدون مرز است و برایش مهم نیست چه کسی خوشش میآید و چه کسی بدش میآید. این همان چیزی است که من هم در سر دارم. فرجام سعیدی هشت سالی است که با موسیقی مشغول است. یکی از کارهای مورد علاقهاش آموزش موسیقی به کودکان بوده است. او میگوید: من برای بچههای ۵-۶ تا ۱۲ ساله در مهدکودک با یکی از معلمان آموزش موسیقی میدادیم. بچهها را دور هم جمع می کردیم و به آنها آموزش می دادیم که مثلا چگونه میتوانند تا ۴ روی ریتم بزنند. این همیشه برایم جذاب بوده است. فرجام دانشجوی رشتهی موسیقی است. از او میپرسم خواندن درس موسیقی در یک محیط آکادمیک چگونه است و او چقدر با مرزهای کلاسیک جهان موسیقی کنار میآید؟ مهم این است که همیشه در میان افرادی شبیه به خودت هستی. موسیقی که میخوانم نوعی دیزاین صدا (Sound Design) است و نحوهی ضبط موسیقی است. البته در این رشته ما Band coaching هم یاد میگیریم. باند کوچینگ در واقع کاری است شبیه همان کاری که ما با بچهها انجام میدادیم. این حرفهایتر و در کل به معنای هدایت یک گروه موسیقی است.
کار فرجام از معدود نماهنگهایی هست که تصاویرش براحتی بر چهرهی خواننده مینشیند و این امکان را به بیننده میدهد که حنجرهی خواننده را از پس تصاویر ببیند. خودم دقیقا این احساس را دارم و به خیلی از دوستانم هم گفتم. این آهنگ خیلی به کلیپ میآید. زیرا همانطور که در کلیپ برهنه هستم، آهنگ نیز نوعی برهنگی را در خود دارد. حتی نحوهی ضبطش هم برهنه بود. وقتی آن را ضبط کردم اصلن نخواستم روی آهنگ ملودی بگذارم و خیلی سخت بگیرم. دوست داشتم چیزی ساده و تک باشد. در این نماهنگ چهرههایی که در اطراف صورت خواننده میچرخند با هم درمیآمیزند و بیننده در میان این تصاویر چهرهی زندهی خواننده را گم میکند، گویی همهی چهرهها از پیر و جوان و کودک در آنی یکی میشوند. برای فرجام به نوعی تمام این صورتها حقیقی بودهاند و تدائیگر مردمی که در خیابانهای ایران هستند. او میگوید: من هیچوقت سعی نمی کنم نقشی را بازی کنم و همیشه صداقت داشتهام. یعنی وقتی بین عروسکها ایستاده بودم، برایم فرقی نمیکرد چه کسی و با چه اسمی هستم. فقط خودم را مثل عروسکها احساس میکردم، جزو آدمها و بچههای ایران. سازندهی این کلیپ مصطفی هروی است. کار دیگری از او به تازگی با عنوان گلادیاتورها به خوانندگی محسن نامجو در شبکه های اجتماعی اینترنتی منتشر شده است . فرجام یکی از بازیگران این کلیپ است. در جایی او برهنه ایستاده و در کادر سفید از داخل تلسکوپ به ستارهها نگاه میکند که ما نمیبینیم. در حالی که آلت تناسلی او در آفتابه ای فرو رفته است. آفتابه در واقع نشانهای از سنت و مذهب است که میخواهد در جای جای زندگی خصوصی او رخنه کند و جوان برهنه تدائیگر نسلی است که رویاها و آرمانهای بزرگی دارد. رویاهایی که با ستارهها پیوند خوردهاند. فرجام می گوید: آن هم ماجرای برهنگی، صداقت و خودت بودن است. مسلما برای اولین بار کار راحتی نیست که تو برهنهی برهنه باشی و دوربین از کنارت رد شود و تو را در تمام دنیا نشان دهد. برای من یک قدم به جلو است زیرا در هنر نیز آدم بیمرزی هستم و همیشه دنبال این هستم که ببینم تا کجا می توانم ادامه دهم. دلیلم این نبود که به علت دوست بودن با مصطفی بخواهم در کلیپش باشم. با سیدی آخر نامجو لحظات خیلی جالبی داشتم. مخصوصا در کار گلادیاتورها، طرز بیان و گفتنش و کمپوزیشن موسیقیاش برای من بسیار جذاب بود. در آن کلیپ خودم را جای جوانی در کشور ایران میگذارم که در آرزوی رسیدن به جایی است و ستارهها همان آرزوهایش هستند. میدانم بچههای ایران آرزوهایی دارند که نمی توانند به آنها دست پیدا کنند. در آنجا آدم برهنهای هستم که چیزی برای باختن ندارم و به ستارهها نگاه میکنم. ماجرای آفتابه یکجور سنتشکنی است. تا جایی که میدانم در ایران هر کاری که انجام دهیم به دین و ایمان وصلمان میکنند. در صورتی که شاید تو دوست نداشته باشی قسمتی از زندگیات دین باشد. این آفتابه به این معنا است که هرکجا حتی در حال رویا دیدن باشی، این آفتابه را به تو میچسبانند. حتی توالت هم میروی باید طور مشخصی خودت را بشوری. شاید اصلا دوست نداشته باشی خودت را بشوری. از فرجام خواستم برایمان از رویاها و کابوسهایش بگوید. افرادی که در کار موزیک، نقاشی و کلا هنر هستند، تنها چیزی که دارند رویا است. یعنی بدون آن نمیتوانند زندگی کنند. من اگر رویا نداشته باشم، نمی توانم زندگی کنم. تو آرزوهایی در زندگیات داری که میخواهی به دست بیاوری. وقتی نتوانی آنها را به دست بیاوری به کابوس تبدیل میشوند. ببینید: • موزیکویدئوی «زهر» کاری از فرجام • «گلادیاتورها»، موزیک ویدئوی جدیدی از «محسن نامجو» |
نظرهای خوانندگان
اعتراض برهنه؟! بیشتر به نمایش و تمنای برهنه شبیه بود!...
-- شبنم ، Apr 23, 2010 در ساعت 07:08 PMاین ویدئو اول اقای فرجام از لحاظ تکنیکی همچین برهنه هم نیست و مملو از افکت های رنگی و تصویریست . در ضمن ما هرچی سعی کردیم معنی افتابه رو تو ویدئو گلادیاتورها این طور که شما میگین درک کنیم نشد .
-- هروی ، Apr 24, 2010 در ساعت 07:08 PM