رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ تیر ۱۳۸۹
خوانش «تبارشناسی اخلاق» - بخش ششم

بره‌ها، پرندگان شکاری، و نیچه

ترجمه‌ی حمید پرنیان

رساله‌ی نخست، بخش ۱۳ تا ۱۷

خلاصه

بخش سیزده‌ی کتاب «تبارشناسی اخلاق» خیلی پیچیده و عمیق است و البته برای فهمیدن نیچه خیلی ضروری و مهم. تمرکز این بخش روی تضاد بین بره‌ها و پرندگان شکاری است. نیچه در این بخش می‌خواهد خاست‌گاه مفهوم «خوب» را به ما بفهماند، مفهومی که از خشم و خصومت به وجود آمده است.

Download it Here!

به نظر خیلی‌ها طبیعی می‌رسد که بره‌ها پرندگان شکاری را شر بدانند، چون پرندگان شکاری بره‌ها را می‌کشند و می‌خورند. و از همین‌جاست که می‌شود فهمید چرا بره‌ها همه‌چیز را خوب می‌دانند مگر پرندگان شکاری.

نیچه این نتیجه‌گیری را قبول دارد و قابل فهم می‌داند، اما قبول ندارد که این نتیجه‌گیری (یعنی خوب‌بودن بره‌ها و شربودن پرندگان شکاری) بتواند مانع از کشته‌شدن بره‌ها شود. کشتن، نشانه‌ی قدرت و زورمندی است. نیچه می‌گوید که پرندگان شکاری، قدرت و زورمندی‌ای برای کشتن است. اخلاق بره‌ها در جای‌گاهی نیست که پرندگان شکاری را مسوول کشتار بداند؛ اگر این‌کار را بکند (یعنی اگر پرندگان شکاری را مسوول کشتار بداند) در واقع مثل این است که هستی و وجودداشتن پرندگان شکاری را زیر سووال ببرد.

وقتی اخلاق بردگان مفهوم «خوب» را ستایش می‌کند، وقتی کسانی را ستایش می‌کند که نمی‌کشند و آسیب نمی‌رسانند و کسی را نمی‌رنجانند، پس در همان حال دارد همه‌ی کسانی را ستایش می‌کند که آن‌قدر بی‌قدرت هستند که نمی‌توانند مانع از آسیب‌دیدن خودشان بشوند و یا جلوی هر نوع آسیب‌رساندنی را بگیرند.

اخلاق بردگان، سکوت و بی‌کنشی‌ای که ناشی از ناتوانی و ضعف است را کرداری مثبت و شایسته تعبیر می‌کند. اخلاق بردگان به فاعلی (یا «روح»ی) که از کردارهای‌اش مستقل است باور دارد و بنابراین ضعف‌های آن فاعل را آزادی و بی‌کنشی‌اش را قابل ستایش می‌داند.

بخش چهاردهم «تبارشناسی اخلاق» تصویری نسبتن کلی از اخلاق بردگان به دست می‌دهد و آن را چاله‌ی متعفن و بدبویی می داند که از نفرت و غرغرکردن پر شده است. این بخش از کتاب می‌گوید «عدالت» ساخته‌ی اخلاق بردگانی است؛ عدالت همان چیزی است که اربابان با بی‌شرمی آن را زیر پا می‌گذارند. اخلاق بردگان به دنبال انتقام‌جویی نیست اما منتظر روزی است که «داوری خداوند» عدالت را برپا سازد.

نیچه در بخش پانزدهم از نوشته‌های مسیحی، به‌ویژه از کشیش ترتولیان، نمونه می‌آورد تا نشان دهد که نفرت و خصومت چگونه خود را به شکل «عشق مسیحی» درآورده است. نویسندگان مسیحی‌ای که نیچه برخی از نوشته‌های‌شان را نمونه می‌آورد سرشار از انرژی شهوانی برای خلق همه‌نوع شکنجه است تا گناه‌کارانی که به بهشت راه ندارند را شکنجه کنند.

نیچه نتیجه می‌گیرد که نبرد بین «خوبی و شر» و «خوبی و بدی» یکی از کهن‌ترین و بزرگ‌ترین نبردهایی است که روی زمین رخ داده است. نیچه می‌گوید اگر امکانی برای احیای دوباره‌ی اخلاق اربابان وجود داشته باشد، ما باید با تمام توان‌مان به آن کمک کنیم که احیا شود.

نقد

بحثی که نیچه درباره‌ی پرنده‌های شکاری می‌کند به این معنی نیست که «ماهیت» آن‌ها کشتن است یا که «اگر پرندگان شکاری نکشند دیگر پرندگان شکاری نیستند». ژیل دلوز وقتی نیچه را تفسیر می‌کند می‌گوید که از دیدگاه نیچه هیچ‌چیزی وجود ندارد مگر نیرو. وقتی نیچه می‌گویید که پرنده‌ی شکاری بره را می‌کشد دارد این را می‌گوید که فقط نیرویی بر نیروی دیگر عمل می‌کند.

در نگاه اول، انگار نیچه دارد اراده و اختیار را رد می‌کند؛ وقتی پرندگان شکاری طور دیگری عمل کنند (یعنی بره‌ها را نکشند) ما نمی‌توانیم پرندگان شکاری را پرندگان شکاری بدانیم. وقتی نیچه را این‌گونه بخوانیم آن‌گاه می‌توانیم بگوییم که نیچه اراده و اختیار را رد می‌کند و هیچ‌کس را در قبال کارهای‌اش مسوول و پاسخ‌گو نمی‌داند.

نیچه، پرنده‌ی شکاری را مستقل از اراده‌اش نمی‌داند، یعنی هیچ پرنده‌ی شکاری‌ای وجود ندارد که اراده نداشته باشد. وقتی می‌گوییم پرنده‌ی شکاری دارای «اراده» است، داریم چیزی را به چیز دیگری منسوب می‌کنیم. درحالی‌که اراده «چیزی» نیست که کسی یا چیزی «داشته» باشدش؛ اراده ذاتن همان چیز یا کس است. پرنده‌ی شکاری همان اراده‌اش است، و این اراده معطوف به مرگ بره است. نکشتن بره مستلزم اراده‌ای متفاوت از اراده‌ی پرنده‌ی شکاری است، یعنی مستلزم اراده‌ی موجود متفاوت دیگری است. اگر بخواهیم بگوییم که پرنده‌ی شکاری نباید بره‌ را بکشد، در واقع داریم می‌گوییم که پرنده‌ی شکاری باید حیوان دیگری باشد.

نیچه می‌گوید عدالتی که ما می‌فهمیم زاده‌ی بی‌قدرتی است: از آن‌جا که قادر نیستیم انتقام خود را بگیریم، حق را می‌سازیم، و مفهوم «عدالت» را ابداع می‌کنیم تا این حق را – اگر نه روی زمین، در بهشت - توجیه و اثبات کند. نیچه می‌گوید ما در قبال ایده‌ی عدالت مسوول و پاسخ‌گو نیستیم، بل ما در قبال خویش مسوول هستیم. به همین خاطر، از دید نیچه، قاتلینی که به‌خاطر پول آدم می‌کشند هیچ قانون اخلاقی‌ای را زیر پا نگذاشته‌اند، بل آن قاتلین اجازه داده‌اند که پول آن‌ها را تحت کنترل خویش درآورد و از این رو نشان داده‌اند که اراده‌ای ضعیفی دارند.

Share/Save/Bookmark

http://www.sparknotes.com/philosophy/genealogyofmorals


بخش پیشین
«خوب» اربابان همان «شر» بردگان است