رادیو زمانه > خارج از سیاست > اندیشه سیاسی > اهداف و روشها | ||
اهداف و روشهااکبر گنجیدو یادداشت پیشین هنوز دارای ابهاماتی است که باید روشن گردد. یادداشت حاضر بهدنبال روشن کردن برخی ابهامهاست. ۱. مسأله اصلی، آرمان اصلی: مسألهی تاریخی ما مسألهی استبداد است. تاریخ بلند ما، تاریخ نظامهای خودکامه بوده است. هدف و آرمان ما، گذار مسالمتآمیز ایران به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر و کثرتگرایی است. سنت و ادبیات موج سوم گذار به دموکراسی نشان دهندهی آن است که گذار مسالمتآمیز محصول میزهای مذاکره، آشتی ملی، مشارکت همگانی، کمیتههای حقیقتیاب ملی، «ببخش و فراموش کن» یا «ببخش و فراموش نکن» بوده است. اگر مردم، فعالین سیاسی و مدافعان حقوق بشر شیلی هدف خود را معطوف به اجرای عدالت و مجازات ژنرال پینوشه میکردند، گذار به دموکراسی ناممکن میشد. اپوزیسیون شیلی در میز مذاکره پذیرفت که در برابر برگزاری انتخابات آزاد، ژنرال پینوشه به مدت ده سال، فرمانده کل قوا و به طور مادامالعمر نماینده مجلس سنا باشد. چگونه میشد به پینوشه و کل دستگاه سرکوبگرش گفت: شما فرایند گذار مسالمتآمیز به دموکراسی و انتقال قدرت را بپذیرید، ما هم پس از پیروزی همهی شما را محاکمه و مجازات (زندان و اعدام) خواهیم کرد؟ این داستان، داستان آفریقای جنوبی، لهستان، چک و اسلواکی بود. نلسون ماندلا پس از مذاکرات طولانی و دستیابی به پیروزی، خطاب به همهی مردم گفت: «آنچه گذشته است، گذشته است. ببخش و فراموش نکن.» واسلاو هاول با تجربهی سالها زندان، خطاب به مردم گفت: «همهی ما در جنایات رژیم توتالیتر مشارکت داشتیم.» هاول به مردم گفت از امروز باید به فرایند خشونت پایان داد. همین داستان در لهستان تکرار شد. لخ والسا، واسلاو هاول، ماندلا، و... بهدنبال دموکراسی بودند، نه انتقام و خشونت. تجربهی گذار به دموکراسی ربع آخر قرن بیستم در پیش چشم ماست. چشم بستن بر این تجربه، فرو افتادن در دور باطل خشونت است. داستان سیراب کردن عطش انتقام را یک بار ما تجربه کردهایم، در آن فضای به شدت رادیکال و چپ زدهی پس از انقلاب ۵۷، تقاضای انسانی مهندس مهدی بازرگان در خصوص محاکمهی عادلانهی سران رژیم پیشین نه تنها گوش شنوایی نیافت، بلکه لیبرالی، امپریالیستی و سازشکارانه به شمار رفت. تیرباران هر روزهی روزهای پس از انقلاب، به وسیلهی همهی گروهها و شخصیتهای سیاسی و مذهبی تشویق میشد. این چنین بود که فرایند خشونت مهار گسیخته آغاز شد و افرادی که تا چند روز پیش در یک جبههی واحد در برابر رژیم ستم شاهی ایستاده بودند، به روی هم اسلحه کشیدند. آنچه پس از آن اتفاق افتاد، بنای کجی بود که بر پایهی آن حوادث شکل گرفت. آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و عدالت، محصول انتقام و کشتار نیستند. سخن گفتن در این خصوص که چه کسی باید گاندی، ماندلا، واسلاو هاول و... باشد، تغییر محل نزاع است. برای گذار مسالمتآمیز به دموکراسی، چارهای جز گاندی، ماندلا، و واسلاو هاول بودن وجود ندارد. آری مسألهی ما، گذار مسالمتآمیز است، نه برپا کردن چوبههای دار. دموکراسی با «تبعیض» و «حق ویژه» ناسازگار است. نظام سلطانی تبعیضگر بر دو نوع است: یکی آنکه زمامداری سیاسی را حق ویژهی فقها میداند، و دیگری آنکه زمامداری سیاسی را حق یک خاندان میداند. چه کسی قادر است برای مدعای «حق ویژه» دلیل و برهان اقامه کند؟ اگر برابری انسانها مبنای دموکراسی است، که هست، آیا این مدعا که یک صنف (روحانیت) یا یک خاندان با دیگران تفاوت دارند، با دموکراسیخواهی سازگار است؟ به گمان من خاندان سلطنتی انگلیس هم هیچ تفاوتی با مردم آن کشور ندارد. اگر هم مدعا این باشد که خاندان سلطنتی نماد یک ملت است، به کدام دلیل پیشینی (عقلیa priori ) یا پسینی (تجربیa posteriori) یک خاندان میتواند نماد یک ملت باشد؟ این «امتیاز» از کجا ناشی میشود؟ ۲. روشها و اهداف: آرمان گذار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر، آرمانی اخلاقاً قابل دفاع است. عقلانیت عملی به معنای تناسب روشها و ابزارها با اهداف است. به تعبیر دیگر، هدف وسیله را توجیه و مجاز نمیسازد. و باز هم به تعبیر دیگر، روشها به اهداف شکل میدهند و آن را متعین میسازند. به این دو مدعای زیر توجه فرمائید: ۲ ـ ۱. تحریم اقتصادی: الف) هدف ما سرنگونی جمهوری اسلامی است. ب) ما حریف این رژیم نمیشویم. ج) اگر جهان ایران را تحریم اقتصادی کند، رژیم سقوط خواهد کرد. د) مردم باید هزینهی تحریم اقتصادی را بپردازند تا جمهوری اسلامی سرنگون شود. ۲ ـ ۲. حملهی نظامی: الف) هدف ما سرنگونی جمهوری اسلامی است. ب) مبارزات ما و تحریم اقتصادی ایران هم به سرنگونی رژیم منتهی نخواهد شد. ج) پس حملهی نظامی به ایران موجه و مجاز خواهد بود. تجربهی سالها تحریم اقتصادی عراق و لیبی نشان داد که آن دو رژیم از طریق تحریم اقتصادی سرنگون نگردیدند. آمریکا از طریق حملهی نظامی به عمر رژیم عراق پایان داد. قذافی هم آنقدر زرنگ بود که با آمریکا و جهان غرب به توافق رسید. تجربهی لیبی نشان داد که حقوق بشر و دموکراسی برای دولتهای غربی اولویت ندارد. سرهنگ قذافی یکی از خشنترین دیکتاتوریهای جهان است. اما دولتهای غربی و رسانههای غربی در این خصوص سخن نمیگویند. دولتهای غربی، اگر جمهوری اسلامی قبول کند، حاضرند با این رژیم به توافقی مشابه لیبی دست یابند. مسأله این است: برخی از افراد محترم که در جهان غرب در شرایط امن زندگی میکنند، تجویز میفرمایند که مردم ایران باید هزینهی تحریم اقتصادی را بپردازند تا رژیم سرنگون شود. برای اینکه «معنای هزینه» روشن شود، تجربهی عراق در پیش چشم ماست. ده سال تحریم اقتصادی عراق به مرگ دهها هزار کودک و مرد و زن سالخوردهی عراق منتهی شد. تحریم اقتصادی،جامعه عراق را از درون نابود کرد. «اعتماد»، سرمایهی اجتماعی و چسبی است که اگر از بین رود، همه چیز فرو خواهد پاشید. این هزینهای است که مردم ایران باید بپردازند تا خارجنشینان به هدف سرنگونی جمهوری اسلامی، بدون پرداخت هیچ هزینهای،نائل شوند. به گمان من این رویکرد نه تنها غیر اخلاقی است، بلکه نتیجهبخش هم نیست. از این مقدمه که روزانه افرادی در اثر آلودگی هوا در ایران جان میبازند، نمیتوان این نتیجه را استنتاج کرد که پس تحریم اقتصادی، با همهی هزینهها و تلفاتی که به بار خواهد آورد، موجه و مجاز است. فرض کنیم جهان ایران را مورد تحریم اقتصادی همه جانبه قرار دهد، دهها هزار ایرانی بمیرند، اما رژیم سرنگون نگردد. نه تنها سرنگون نگردد، بلکه سرکوبی به مراتب خشنتری را بر جامعه مستولی سازد. در این صورت تکلیف چیست؟ آیا آنان که فقط و فقط به سرنگونی جمهوری اسلامی، به هر قیمتی، میاندیشند، در گام بعد مجبور نخواهند شد که از حملهی نظامی به ایران دفاع کنند؟ آیا نتیجهی حملهی نظامی به عراق دموکراسی بود یا رشد بنیادگرایی در خاورمیانه و افزایش قدرت منطقهای رژیم ایران؟ محسن مخملباف یکی از هنرمندان بهنام ایران است که برای آزادی، دموکراسی، عدالت و حقوق مردم ایران به طور بیامان در حال پیکار است. او صدای مظلومیت مردم ایران را به گوش جهانیان میرساند. در عطش عدالت و آزادی میسوزد. همهی زندگیاش را صادقانه فدای پیکار با خودکامگان کرده است. روح حساس و لطیف او پذیرای ظلم و ستم رژیم سلطانی حاکم بر ایران نیست. اما در زمان خروش بر رژیم جنایتکار، گاه سخنانی بر زبان میراند که ممکن است، برخلاف نیت پاک او، مورد سوء استفاده قرار گیرد. من اطمینان کامل دارم که محسن به هیچ وجه حاضر نیست کوچکترین صدمهای به ایرانیان و ایران وارد آید. سخنان او در پارلمان اروپا، هنرمندانه بود. اما در اوج خروش و هیجان علیه سرکوب و جنایت گفته است: «اینطور نیست که مسألهی حقوق بشر یک پرونده است، مسألهی بمب اتم یک پرونده است. یک دیکتاتور، یک رژیم مستبد، یک اسلحهی اتمی گرفته رو به دنیا، یک شلاق شکنجه گرفته رو به ملت. این، دو پرونده نیست، این یک پرونده است... شما هی این دو پرونده را تفکیک میکنید، در حالی که آنها وقت میکنند اول ما را سرکوب کنند و بعد بمب اتم را رو به دنیا بگیرند... چه شد که آن گفتهها چرخید به بمب اتم؟ شما فکر میکنید حکومت ایران چگونه میخواهد بقا پیدا کند؟ مردم ایران دوستش ندارند و او میداند. رابطهی خوبی هم با دنیا ندارد، و او میداند. در نتیجه ایران به دنبال بمب اتم است و شما را دارد بازی میدهد. دارد زمان میخرد. از این کمیسیون به آن کمیسیون، از این سه ماه به آن سه ماه، و هی وقت میخرد و شما وقت میفروشید. من به شما قول میدهم اگر امروز دموکراسی ایران سرکوب شود، ظرف دو سال بمب اتم رو به دنیا است و دست شما رفته بالا. همین امروز هم دیر است، بیش از این تأخیر نکنید... ما فکر میکنیم اروپا میتواند ایران را حتی تحریم کند... ما از شما میخواهیم حداقل... استفاده از تمام اهرمهایی که شما دارید. غیر از آن تحریم نفتی، تعداد زیادی با تحریم نفتی به عنوان آخرین راه حل موافق هستند. من به نظرم نه تنها اتحادیهی اروپا، امروز تمام دنیا باید این خطر را درک کند... اگر ایران اتمی بشود و استبدادش ادامه پیدا کند، شما فقط با ایران روبهرو نیستید، تمام خاورمیانه را از دست می دهید.»1 این سخنان ظرفیت آن را دارند که مورد سوء تعبیر قرار گیرند. محسن مخملباف انسان شجاع و وطندوستی است که ما به شدت به امثال او نیازمندیم. آروزی قلبی من این است که همهی ما به گونهای سخن بگوییم که هیچ کس نتواند علیه آرمانهای آزادیخواهانهی ما از آن سوء استفاده کند. در خصوص تحریم اقتصادی یک نکتهی مهم وجود دارد. ما با تحریم شرکتهایی که وسایل سرکوب و شنود و فیلترینگ به رژیم ایران میفروشند، کاملاً موافق هستیم. به عنوان مثال، شرکتهای زیمنس و نوکیا به دولت ایران وسایل شنود تلفنی و کنترل اینترنت فروختهاند. شرکتهای چینی به دولت ایران وسایل ضد شورش، گازهای فلفلی، باتوم الکتریکی و دیگر ابزار سرکوب را میفروشند. چرا مدافعان تحریم اقتصادی کوشش نمیکنند تا جامعهی جهانی این شرکتها را به اتهام مشارکت در سرکوب تحریم کنند؟ تحریم باید معطوف به سران رژیم باشد، نه معیشت مردم. هرگونه تحریمی باید معطوف به تضعیف دستگاه سرکوب رژیم باشد. از سوی دیگر، علم جامعهشناسی نشان داده است که فقر شدید، لزوماً به جنبشهای اعتراضی دموکراتیک منتهی نمیشود. برای تأیید این مدعا کافی است به جنبش اعتراضی کنونی و پایگاه طبقاتی بازیگرانش نگریسته شود. ۳. همراهی با جنبش سبز ایران: سبز فقط یک رنگ نیست، نماد یک جنبش است. جنبشی که همه را سبز کرده است. اگر مدعی همراهی با جنبش سبز مردم ایران هستیم، باید با اهداف، مطالبات و شعارهای آنها همراه باشیم. حداکثر آن است که خارجنشینیان چند گام جلوتر روند. تا حدی که من میفهمم و اطلاع دارم، هیچ یک از رهبران جنبش سبز ایران و فعالین سیاسی و مدافعان حقوق بشر، خواهان حملهی نظامی و تحریم اقتصادی ایران نیستند. طرحی که ما دنبال میکنیم، با آنچه جنبش سبز طرح میکند، هماهنگ و سازگار است. تنها تفاوت آن است که آنها خواهان محاکمهی جنایتکاران در دادگاههای ملی هستند، اما به گمان ما در شرایط کنونی این خواست تحقق نیافتنی است. برای نشان دادن هماهنگی،میتوان به موارد زیر استناد کرد: ۳ ـ ۱. آیتالله منتظری افقه و اعلم مراجع تقلید در تاریخ هفت مرداد ۸۸ خطاب به زمامداران ایران نوشتهاند: ۳ ـ ۲. مهندس میر حسین موسوی در تاریخ پنجم مرداد در دیدار با گروهی از فرهنگیان گفت: ۳ ـ ۳. آیتالله صانعی در تاریخ چهارم مرداد ۸۸ نوشتهاند: ۳ ـ ۴. علی مطهری، فرزند مرتضی مطهری و نمایندهی اصولگرای مجلس، طی نامهای به رئیس قوه قضائیه نوشته است: ۳ ـ ۵. احمد توکلی، نمایندهی اصولگرای مجلس گفته است: ۳ ـ ۶. سید محمد خاتمی در دیدار با نمایندگان اقلیت مجلس گفت: ۴. جنایات علیه بشریت (crimes against humanity): طبق مادهی هفت اساسنامهی دیوان کیفری بینالمللی، جنایات علیه بشریت اعمالی است که در چارچوب یک حملهی گسترده یا سازمان یافته بر ضد یک جمعیت غیر نظامی و با علم به آن حمله ارتکاب مییابد. از مصادیق این اعمال میتوان به موارد زیر اشاره کرد: قتل، ریشه کن کردن، به بردگی گرفتن، اخراج یا کوچ اجباری یک جمعیت، شکنجه، تجاوز جنسی، بردهگیری جنسی، فاحشگی اجباری، حاملگی اجباری، عقیم کردن اجباری، ناپدید کردن اجباری، تبعیض نژادی، حبس کردن یا ایجاد محرومیت شدید آزادی جسمانی بر خلاف قواعد اساسی حقوق بینالملل، تعقیب و آزار مداوم گروه یا مجموعهای مشخص به دلایل سیاسی، نژادی، ملی، قومی، فرهنگی. اساسنامهی دیوان برخی از این مفاهیم را تعریف کرده است. به موجب مادهی 29 اساسنامهی دیوان، جنایات مذکور (نسل کشی، جنایت علیه بشریت، جنایات جنگی، تجاوز) مشمول مرور زمان نخواهد شد. مطابق بند یک مادهی ۱۱ اساسنامهی دیوان، این دادگاه فقط صلاحیت رسیدگی به جرایمی را داراست که پس از آغاز به کار آن اتفاق افتاده باشد. مطابق بند یک مادهی ۲۴ اساسنامهی دیوان، هیچکس را تحت این قانون نمیتوان از لحاظ کیفری برای رفتارهای مقدم بر شروع به کار دیوان مسئول دانست. دادگاه بینالمللی کیفری در اول جولای ۲۰۰۲ آغاز به کار کرد. مقر دیوان در شهر لاههی هلند است. بدین ترتیب،جرایم پیش از اول جولای ۲۰۰۲ در این دادگاه قابل طرح نیست. شکایت نامهی تهیه شده این محدوده را در نظر گرفته است. ۵. نتیجه: ما پروندهی جنایت علیه بشریت زمامداران رژیم سلطانی را گشوده خواهیم کرد. اما به هیچ فرد، گروه و دولتی اجازه نخواهیم داد تا از این هدف اخلاقی و عادلانه برای حملهی نظامی و تحریم اقتصادی ایران سوء استفاده کند. ما با هرگونه تحریمی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران شود، مخالف هستیم. این پرونده دارای دو بعد است: ۵ ـ ۱. بعد حقوقی: مجازات زمامداران ایران، هدفی مشروع و اخلاقی است که باید از راه حقوقی دنبال شود. گشودن پروندهی حقوقی، ارائهی اسناد و شواهد، قانع کردن سازمان ملل، کاری طولانی و بلند مدت است. در مدتی که شکایتنامه در حال امضا است، باید اسناد و شواهد گردآوری شود و به انضمام نامه تقدیم سازمان ملل شود. رسیدگی به جنایات زمامداران ایران در دادگاه کیفری بینالمللی از جهت دیگری هم قابل فاع است. دادگاه بینالمللی مانع انتقام کور خواهد بود. ۵ ـ ۲. بعد سیاسی: اهداف سیاسی طرح قابل دسترسی است. نامهی نوشته شده به کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل منتشر خواهد شد تا همهی ایرانیان آن را امضاء کنند. باید کاری کرد که زمامداران سرکوبگر رژیم نتوانند به خارج از ایران سفر کنند. باید کاری کرد که اگر آنها پای خود را به خارج نهند، با خطر بازداشت مواجه گردند. نباید اجازه داد که احمدینژاد در شهریور (سپتامبر) در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک شرکت کند. تحریم کالاهای روسی و چینی، برگزاری تظاهرات در سراسر جهان در برابر سفارتخانههای این دو کشور، اجتماع انبوه در زمان اجلاس مجمع عمومی در برابر سازمان ملل و ... برخی از ارکان این طرح است. گام اول، امضای بیانیهی جنایت علیه بشریت است. ندا آقا سلطان، سهراب اعرابی، محسن روح الامینی و دهها شهید دیگر به من تو مینگرند. آنها مظلومانه به شهادت رسیدند تا من و تو در امان باشیم. آیا امضا کردن یک بیانیهی عدالتطلبانه انتظار زیادی است؟ یک بار دیگر به لحظات تیر خوردن و جان باختن ندا بنگریم. آن چشمها اگر چه معطوف به بالا بود، اما به من و تو هم مینگریست. پاورقیها: ۱. رجوع شود به سخنرانی محسن مخملباف در پارلمان اروپا. • با این رژیم چه باید کرد؟ • با این رژیم چه باید کرد؟ ـ قسمت دوم |
نظرهای خوانندگان
از : هوادار جنبش
عنوان : توهم یا واقعیت
آقای گنجی عزیر
من با هر نوع تحریم اقتصادی و سیاسی و حمله نظامی به ایران مخالفم.تلاش شما هم تحسین پذیر است اما شما در باره موقعیت خود و موقعیت ایران و جهان به توهم دچاراید و با حسن نیت توهم پراکنی می کیند
۱ ــ در ایران جنبشی هست که رهبری بخش مهم آن را، دستکم در مرحله کنونی، میرحسین موسوی و متحدین او بر عهده دارند. فقط روشنفکران نام شما را شنیده اند و مردم حتا نام شما و دیگر مدعیان رهبری در خارج از کشور را نیز نشنیده اند.موسوی نیز بر محدود ماندن جنبش در چارچوب قانون اساسی تاکید دارد
۲ ـ شما از سوئی بر بخشیدن و فراموش نکردن تاکید می کنید و از سوئی دیگر خواستار محاکمه سران نظام در دادگاه بین المللی هستید.
۳ ـ طرح شما غیرعملی است و بر توهم بنا شده است. فرض کنید نامه ای با بیش ترین امضا به شورای امنیت بفرستید. دفتر شورای امنیت آن را بایگانی می کند. مسائلی در شورای امنیت مطرح می شوند که یکی از اعضای دائمی یا غیر دائمی آن را مطرح کنند. پیش از طرح هر مساله ای لابی می شود و..هیج یک از دولت های عضو شورا خواست شما را در شورا مطرح نمی کنند
۴ ـ شورای امنیت پرونده هیچ دولتی را به دلیل نقض حقوق بشر در چارچوب حاکمیت آن مطرح نمی کند. اگر چنین باشد پرونده اغلب اعضا باید مطرح شود.
۵ ـ شما طوری حرف می زنید که انگار رهبری ایرانیان داخل و خارج از کشور را بر عهده دارید . متاسفانه چنین نیست. می گویئد ایرانیان را بسیج می کنید تا بارها در مقابل سفارت چین و روسیه تظاهرات کنند. می توانید؟ کدام دولت سیاست خارجی خود را بر اساس تظاهرات تدوین می کند؟ تحریم کالاهای چینی و روسی نیز شوخی است. اگر موسوی این طرح را مطرح کند اثر اندکی دارد اما مردم که شما را نمی شناسند. بخش اصلی اقتصاد ایران دولتی و بخش اصلی مبادله بین ایران و چین و روسیه نیز نظامی است .
رهبری جنبش سیاسی بدون حمایت لایه های مهمی از مردم ممکن نیست. حضور در رسانه و دنیای مجازی را نباید با حضور و نفوذ واقعی یکی گرفت.
-- هوادار جنبش ، Jul 31, 2009 در ساعت 05:30 PMدرود بر اکبر گنجی عزیز
نوشته شما امیدوارم می کند که تلاشهای مردم ما روزی به بار خواهد نشست. که به اندازه یک امضا حضور یک یک ما و فریاد عدالت خواهی ما شنیده می شود.بزرگی روح شما که رنج دیده است و انتقام نمی جوید از انتقام جویی شرمسارم میکند. باشد که از شما بیاموزیم راه و رسم زندگی را.
-- آناهیتا ، Jul 31, 2009 در ساعت 05:30 PMمن هم با تحریم نفتی ایران مخالفم ولی با تحریم فروش بنزین 100% موافقم و فکر میکنم شما هم نباید مسئله تحریم اقتصادی را کاملا رد کنید.
-- زیبا ، Aug 1, 2009 در ساعت 05:30 PMببینید این حکومت خیلی دم از سازندگی، علم و پیشرفت میزند و سالهاست که برنامه هسته ای اش را برای مردم توجیه میکند و از احساسات ملی گرایی مردم سوء استفاده میکند در حالیکه میدانیم اینها برای اهداف ایدوئولوژیک خود حتی حاضرند ایران را هم فدا کنند. پس باید دستشان برای مردم رو شود. به نظر من با تحریم بنزینی و تکنولوژی دستشان رو میشود. چطور است که کشوری نفت خیز حتی پالایشگاه کافی برای بنزین مصرفی خودش هم ندارد. حالا بگذریم از اینکه ما باید میتوانستیم بنزین صادر کنیم.
به همین دلیل خواهش میکنم شما هم با مسئله تحریم اقتصادی مخالفت صددرصد نداشته باشید.
- بايد به كشورهاي خارجي تفهيم كردكه تحريم بايد شامل بلوكه كردن اموال و سرمايه هاي افراد موثر هيئت حاكمه و اقوام درجه يك آنها در خارج از كشورشود. به اين مورد بايد ممنوعيت سفر آنها به خارج، خصوصاً كشورهاي غربي اضافه شود، چرا كه اين بستگان به راحتي و به واسطه ثروت بادآورده ناشي از رانتخواري تحت عناوين مختلف به آن كشورها تردد مي كنند.
-- بهزاد ، Aug 1, 2009 در ساعت 05:30 PMاين روش هزينه كمي براي كشورهاي غربي خواهد داشت ولي مطمئناًدر ميان مدتموثر است و به مردم عادي فشار وارد نمي كند.
مقاله عبدالله شهبازی در مورد مشایی را در سایت فریاد روزها بخوانید
-- محمد رضا ابوی ، Aug 1, 2009 در ساعت 05:30 PMواقعا خواندنی است
جناب گنجی سلام
هر سه مقاله این سلسله مقالات شما را خواندم. بسیار منطقی ا ند و با اندیشه نوشته شده اند و با آنها کاملاً موافقم.
بسیار خوشحالم که کسانی چون شما را در کشورمان داریم که هم بصیرت نظری بالا دارند و هم شجاعت نظری ستودنی.
-- میثم از رم ، Aug 1, 2009 در ساعت 05:30 PMشما میگویید در تحریم و جنگ مردم میمیرند. مگر در "جنبش سبز" نمیمیرند؟!
-- یهرام ، Aug 1, 2009 در ساعت 05:30 PMدر ضمن، محض اطلاع، حمله آمریکا در عراق دمکراسی آورده. کشته های بمبگذاریها هم در قیاس با قربانیان صدام هیچه! از این گذشته شما فکر میکنید در صورت جنگ، اقوام ایرانی شروع میکنند یه بمبگذاری و کشتن همدیگر؟!
اگر ملتی به زور چکمه دیکتاتوری به هم چسبیده که همون بهتر که تجزیه بشه!
با آقای گنجی موافقم . البته با تحریم شدید بنزین هم موافقم . حتی یک لیتر بنزین نباید به این رژیم فروخته شود . باید کلیه مقامات جمهوری اسلامی تحریم شوند کشورهای صنعتی دنیا باید کلیه سفرای جمهوری اسلامی را اخراج کنند و هیچ دیپلماتی را به کشورهایشان راه ندهند در عوض برای مردم عادی شرایطی بسیار آسان برای مسافرت و ویزا فراهم کنند
-- امیر ، Aug 2, 2009 در ساعت 05:30 PMTHANKS MR GANJI:IT IS VERY NICE IDE
-- OMIED ، Aug 2, 2009 در ساعت 05:30 PMسلام با تشکر از همهٔ فعالیتهای شما،
میخواستم با توجه به محاکمهها یه در جریان، پیشنهاد تشکیل یک کمپین بدم و شروع به تشویق محاکمه شوندها کنیم. با این کار:
۱- نشون بدیم که از محاکمه تحت فشار آگاه هستیم.
۲- اثر این محاکمهها رو هرچقدر که میتونیم خنثی کنیم.
۳- به محاکمه شوندها و بقیه دلگرمی هرچند کوچکی بدهیم.
۴- افکار بین المللی رو در جریان به گذاریم.
البته این کار اگر در ایران انجام بشه اثر بیشتری داره.
با تشکر
سینا
-- sina ، Aug 2, 2009 در ساعت 05:30 PM
-- az balatarin ، Aug 3, 2009 در ساعت 05:30 PMمتن زیر از بس زیبا بود نتوانستم ازش بگذارم.بنابر این از سایت بالاترین کپی کردم و یک نسخه میگذارم اینجا. امیدوارم حذف آاش نکنید!
"آزادی، استقلال، جمهوری ایرانی" زیباترین و هوشمندانه ترین شعاری ست که این روزها میشنویم. این شعار نشان میدهد که مردم از خیر اصلاح رژیمی که اصلاح ناپذیر است گذشته اند. این شعار چکیده شعارهای "مرگ بر..." "سرنگون باد..." و "زنده باد..." است. در درون خود ده ها شعار دارد. در طول یک قرن مبارزه، مشابه این شعار را نداشته ایم. باید یک قرن مبارزه میکردیم و شکست می خوردیم تا به این شعار برسیم، که رسیدیم.حالا دیگر با دستگیری و شکنجه وکشتار، با نمایش های اعترافات، با ترساندن و یا فریب، هر چیز را بتوانند از ما بگیرند این شعار را نمی توانند از اذهان روشن شده پاک کنند. مردم به درجه ای از آگاهی رسیده اند که غیر قابل برگشت است. بوی آگاهی و هشیاری سیاسی، بوی خرد و اندیشه، بوی ایرانی آزاد و مستقل از این شعار به مشام میرسد. بوی رهایی از الگوهای نا متناسب و یا خیانتبار به مشام می آید. بوی "ایرانی" میدهد. دیگر چه چیز میتواند سد راه این آگاهی شود؟ دیگر چه چیز میتواند سد راه مردم شود؟ چگونه میشود به آنکسی که میرود اینسان، صبور، سنگین، سرگردان، فرمان ایست داد. shamim