رادیو زمانه > خارج از سیاست > آموزش و کليات > ماده دوم: ممنوعیت تبعیض | ||
ماده دوم: ممنوعیت تبعیضمحمد میرزاخانیArticle 2
مادهی دو هرکس، بدون هیچگونه تبعیض، بهویژه از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، نظر سیاسی یا هر نظر دیگر، و همچنین منشأ ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت، یا هر وضعیت دیگر، از تمام حقوق و آزادیهای مذکور در اعلامیهی حاضر برخوردار است. بهعلاوه، هیچ تبعیضی نباید اعمال شود که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری ـ قضایی یا بینالمللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد، خواه [این کشور یا سرزمین] مستقل باشد، خواه تحت قیمومت یا غیر خودمختار یا تحت هرگونه محدودیت دیگری از حیث حاکمیت [ملی] باشد.2 یک. از آنجا که این ماده خود ـ ارجاع است، یعنی به برخورداری همهی انسانها از حقوق همین اعلامیه بدون هیچ محدودیت یا تبعیضی اشاره دارد، نمیتوان نظر سران و حاکمان این کشور را راجع به آن بهروشنی مشخص کرد. چرا که خودِ پذیرفتن اعلامیه زیر سوال است تا چه رسد به اینکه تبعیضی در آن اعمال شود یا نشود. دو. در قانون اساسی جمهوری اسلامی اصلی وجود دارد که تا حدودی شبیه به مادهی دوم اعلامیه است. اصل نوزدهم قانون اساسی: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»3 با یک نظر کلی تفاوت چندانی میان این اصل قانون اساسی جمهوری اسلامی با مادهی دوم اعلامیه مشاهده نمیشود. اما با دقت بیشتر به نکتهای پی میبریم که در شناخت و تعریف سران و تصمیمگیران این کشور از حقوق بشر نقش دارد. یکی از واژههای اساسیای که در مادهی دوم اعلامیه وجود دارد ولی در اصل نوزدهم قانون اساسی حضور ندارد، واژهی «دین» است. اعلامیه تصریح دارد که هیچ تبعیضی از خیلی جهات از جمله از جهت «دین» نباید میان مردم باشد. اما تدوینکنندگان قانون اساسی با زیرکی خواستهاند دین را جزو «و مانند اینها» قرار دهند، حال آنکه این مساله به وضوح نشانگر پسزمینهی اندیشهی کسانی است که چنین قانونی را وضع کردهاند. در تشریح مادهی اول اعلامیه آشکار شد که دین، نقشی بنیادی در تعریف سران این کشور از حقوق بشر دارد، و حال میتوان به صراحت گفت که محال بوده است آقایان بپذیرند تفاوتی و تبعیضی ـ در عمل ـ نباید میان یک مسلمان شیعهی انقلابی ولایی با یک بهایی یا یهودی یا جز اینها وجود داشته باشد. سه. جمهوری اسلامی و سران و ایدئولوگهای آن نمیتوانند در عمل و حتا در نظر برخی، برابریهای تصریح شده در اعلامیه را بپذیرند چرا که برخی موارد را در تضاد با ارزشهای اسلامی ـ انقلابی خود میدانند. مثلاً در اعلامیه به صراحت «تبعیض جنسیتی» مطلقاً نفی شده است. حال آنکه بنیان کار آقایان بر تمایز غیرقابل انکار حقوق مردان با زنان بنا شده است. پذیرفتن اعلامیه برای بسیاری از علمای اسلامی ایران یعنی نفی وجودی خود. چه در آیههای قرآن، چه در سخن پیامبر و امامان، و چه در نوشتهها و گفتههای عالمان اسلام که برآمده از همان کتاب و سنت است، برتری قاطع مردان بر زنان محرز و مسلّم است و جای چون و چرا ندارد.4 پذیرفتن عدم تبعیض جنسیتی به بیان سادهتر همان برابر بودن یکی از مراجع یا حجج اسلام با همسرش است. و این پذیرفته نیست. در این سه دهه به یاد ندارم که حتا برای یکبار هم شده همسر یکی از آیات و حجج را در تلویزیون دیده باشم. حال آنکه در تمام ۲۴ ساعت شبانهروز، ساعتی نیست که یکی از شبکههای تلویزیون در انحصار همین آیتاللهها و حجتالاسلامها نباشد. از نظر اینها که بهنوعی بر تکتک عرصههای کشور سلطه و سیطره دارند ـ از جایگاه رهبری گرفته تا خبرگان و شورای نگهبان و قوهی قضاییه و... ـ نه تنها برابری دو جنس زن و مرد پذیرفته نیست، بلکه اصلاً زن نباید در عرصهی عمومی حضوری داشته باشد، و سیما و صدایش را جز آنکه محرم اوست کسی نباید بشنود و ببیند. یعنی زن اختیار صدا و سیمای خودش را هم ندارد و مرد نسبت به این بُعد وجود زن هم مبسوطالید است و میتواند غیرت بورزد و برایش حد و مرز تعیین کند. البته اینکه در عمل و در صحنهی اجتماع، نقش و جایگاه زنان با نظریهی عالمان اسلامی چندان همخوانی ندارد و زنان در خیلی عرصهها توانستهاند حضور داشته باشند، خود نشانگر چند مساله است: الف. امروزه خیلی هم برای سخنان و نظریات این علما در همهی ابعاد تره خرد نمیکنند و خودشان هم فهمیدهاند که نباید اینها را جدی گرفت ـ مگر وقتی لازم باشد، یعنی بهعنوان یک ابزار سیاسی. به نظر این عالمان، نمونهی دیگر این بیاهمیتی، ماجرای حرمت موسیقی در توضیحالمسایلها و پخش شبانهروزی موسیقی از رادیو و تلویزیون و وجود کنسرتها و کلاسهای موسیقی و فروشگاههای محصولات موسیقایی است. ب. در مجموع قدرت مردم بیشتر از قدرت این علماست. به زبان سادهتر این علما بیشتر از این زورشان نمیرسد. اگر میتوانستند ـ همانطور که در دورههایی توانستند و کردند ـ بهکل بساط یک سری چیزها را، به شیوهای طالبانی، برمیچیدند. پ. برخی از این علما به خود آمدهاند و فهمیدهاند که دیگر این نظرها با دنیای امروز هیچ نسبت و سنخیتی ندارد. از همین رو خودشان هم آرایشان را چندان جدی نمیگیرند و حتا شروع به جرح و تعدیل آنها کردهاند و برای تطبیق پیدا کردن نظریات و فتاوایشان با شرایط این روزگار کارهایی کرده و قدمهایی برداشتهاند که برای نمونه میتوان به نظریات آقایان صانعی و منتظری در این زمینه اشاره کرد. چهار. مورد بعدی که در مادهی دوم اعلامیه به آن اشاره شده و نمیتواند همواره و همهجانبه پذیرفتهی سران جمهوری اسلامی باشد، «نظر سیاسی» آزاد است. البته از نظر قانون اساسی این ماجرا چندان مشکلی ندارد. در اصل بیستوسوم قانون اساسی آمده است: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمیتوان به صرف داشتن عقیدهای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.»5 اما جای هیچ شک و شبهه نیست که این اصل یکی از غیر واقعیترین اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی است. داشتن نظریه سیاسی آزادانه (طبق مادهی دوم اعلامیه) نوعی عقیده است و تفتیش آن ممنوع است (طبق اصل بیست و سوم قانون اساسی)، اما نکتهای که قانونگذاران خواستهاند زیرکانه از آن بگریزند این است که این نظر یا عقیده (سیاسی یا جز آن) در خلأ شکل نمیگیرد. این نظر یا عقیده باید وارد عرصهی عمومی گردد. باید مطرح شود. باید بتوان آن را آزادانه و بیترس و دلهره و در هر جایی که دلخواه است، عنوان کرد و به دفاع از آن پرداخت. گویی قانونگذاران خواستهاند بگویند هر نظر و عقیدهای میتوان داشت، هیچکس هم به خاطر داشتن عقیدهاش مؤاخذه نمیشود، اما در عین حال عقیدهتان را برای خودتان نگه دارید و هر جا رسیدید جار نزنید... آنچه در این چند دهه در جمهوری اسلامی دیدهایم اغلب چیزی جز این نیست. یعنی اگر عقیدهات را، نظر سیاسیات را، هرجایی مطرح کنی، هیچ بعید نیست بیچارهات کنند. نمونهای که بسیار برای همه آشکار است، ابراز عقیدهی آشکار (چه سیاسی، چه مذهبی، چه اخلاقی) در ادارهها و مدرسهها و سازمانهای وابسته به دولت (و حتا گاه غیردولتی) است. در اینگونه اماکن، کارمندان و کارکنان چنان محافظهکار و دو رو میشوند که میتوان دانست در اغلب موارد آنچه بر زبان میآورند همانی نیست که در دل دارند. میگویند و میپذیرند چون اگر چنین نکنند، «مؤاخذه» میشوند و بعید نیست بهراحتی کار به اخراج و توبیخشان منتهی شود. نمونهی دیگر این ابراز آزادانه ـ غیرآزادانهی عقیدهی سیاسی را میتوان در تجمعات و راهپیماییهای نمایشی دولتی شاهد بود که بسیاری از افراد برخلاف میل و نظر و عقیدهشان شرکت کردهاند و شعار میدهند. اما... ناچارند. نمیتوانند نظر و عقیدهی واقعیشان را در این تجمعها فریاد بزنند. نتیجه: اصل دوم اعلامیهی جهانی حقوق بشر به اصول دیگر ارجاع دارد ـ که در بخشهای بعد به آنها پرداخته خواهد شد ـ و برابری و عدم تبعیض را مورد تأکید قرار داده است. میتوان نتیجه گرفت که سران جمهوری اسلامی با اینکه در قانون اساسی هم تا حدودی به برابری و عدم تبعیض اذعان کردهاند، اما در عمل نمیتوانند همهی برابریها را بپذیرند. هیچگونه تبعیضی قائل نشوند و به هرکس اجازهی ابراز آزادانهی عقاید سیاسی ـ دینیاش را بدهند. و این رفتار آنها یکی از دلایل رشد تزویر و دو رویی و ریاکاری در ابراز عقیدهی شخصی در میان ایرانیان است. پینوشت ۲. اعلامیهی جهانی حقوق بشر، ترجمهی رضا رضایی، نشر کوچک: ۱۳۸۰. ۳. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تدوین جهانگیر منصور، نشر دوران: ۱۳۸۶، ص ۳۸. ۴. آوردن نمونههای فراوان این آیات و احادیث از حوصلهی بحث خارج است. علاوه بر آن محققان فراوانی در این زمینه نوشتهاند. برای نمونه میتوان به فصل نهم کتاب زیر با عنوان «زن در قرآن و اسلام» نگاه کرد: ۵.قانون اساسی، ص ۳۹. بخش اول • ماده یک: شأن انسان |
نظرهای خوانندگان
جمهوری اسلامی حتی قانون اساسی خودشان را هم قبول ندارند
-- فرهاد - فرياد ، Oct 15, 2008 در ساعت 06:00 PMمثل اینکه شما فرمایشات اخیر رهبرعالیقدر ایران را نشنیده اید: "فریاد اضمحلال لیبرال و دموکراسی به گوش جهان می رسد" یا چنین چیزی. می دانید یعنی چه؟ یعنی دموکراسی معنی ندارد. حقوق بشر معنی ندارد. اصلا بشر معنی ندارد. یعنی تمام ممالک دنیا باید مثل طالبان و انصار و جمهوری اسلامی دیکتاتوری عمل کنند و قوانین ماکیاولی را پیاده کنند. بشر اسلام حقوقی ندارد. یا اگردارد انقدرمحدود است که به همان دلخوش است. مثل زنهای بیچاره ی علی و محمد و حسن. وقتی خانم نماینده مجلس ازشوهر بی شرفش که دنبال زنان دیگر افتاده دفاع می کند-به هردلیلی- دیگر چه انتظاری از سردمداران دارید؟ وقتی مردم درکوچکترین موارد زندگی حقی برای یکدیگر قایل نیستند ازرژیم چه توقعی است؟ چند باردرصف شیرسعی کرده اید جلو بزنید؟ می خواهید بیشتر از حقوق بشر بدانید؟؟ از تجربیات من در 4 ماه اقامت اخیرم در میهن - بخوانید!
-- Naazi ، Oct 16, 2008 در ساعت 06:00 PMعدم درک صحیح دمکراسی و متعاقب آن برسمیت نشناختن موجودیت دیگر انسانها
-- یعقوب ، Oct 17, 2008 در ساعت 06:00 PMقلمی برداشتند و یک خط هندسی بسته به شکل گربه کشیدند و ایرانش نامیدند, و برای ارضا خود و توجیه عمل خود شروع به تاریخ سازی و داستان سرائی و سند سازی کردند, همه آدمهائی که در داخل این خط قرار گرفته اند ششدانک پارس آریائی هستند, و اگر اشتباها به زبان دیگری صحبت می کنند, به خاطر حمله عمر و چنگیز به ایران زبان آنها به زبانهای دیگری مثل عربی و ترکی تغییر یافته و با نامیدن قوم و قبیله های فارس ترک شده و یا فارس عرب شده و غیره عمل خود را توجیه کردند, و برای فرار از واقعیات چنان گسترده و وسیع در مورد تئوری خود در بین مردم تبلیغ کردند تا جائی که خودشان نیز به داستان های ساختگی شان باور کردند, همانند گورینگ مامور تبلیغات هیتلر که چنان شایعاتی می ساخت و آنقدر تبلیغ می کرد که بعدا خودش به شایعات خود ساخته اش باور می کرد ولی آنهائی که قلم ترسیم در دستشان بود نفهمیدند که با ترسیم این خط چه خانواده هائی را در زیر این خطوط هندسی از هم پاشیده شد, و ناله های جدائی خانواده ها در دو طرف رودخانه ارس سالهای سال شنیده می شد و دهها ترانه به ارس خوانده شد که ای ارس دلت خون شود که دل ما را خون کردی
به تمام شگردها در طول هشت دهه دست زده شده تا عکس خوشگل گربه اش که ترسیم کرده بی سر نماند این سر گربه خیالی شما وطن ماست زادگاه ماست تمام کوهها و رودخانه های آن از آن ماست با عوض کردن نام های محل زیست ما مثل آخماقایا به احمقیه و یا بوزگوش به بزکش و غیره نمی شود ملتی را از حدیده گذرانده و موجودات جدید و دلخواه خلق کرد
در دنیای کنونی به علت درک دقیق و عمیق دمکراسی در پیش همه ملل و اجرای واقعی آن در پیش ملل مترقی شما در آنچنان تنگنای جواب گوئی قرار خواهید گرفت و مجبور به اعتراف در مقابل ارگانهای حقوق بشر و سازمان ملل خواهید بود و مجبور خواهید بود و بعنوان مجرمان تاریخی که آگاهانه با هدف نابودی زبان و فرهنگ دیگر ملل به محاکمه کشیده خواهید شد و جوانان آذربایجان تازه به بلوغ هویت طلبی پا گذاشته اند و این تازه شروع کار است و از قدیم گفتند,, می بخور منبر بسوزان بر حرم آتش بیفکن آشیان ویران مکن,, شما آشیانه ملتها را با بلند پروازی ها ی تان ویران کردید ولی بترسید از آمدن آنروزی که ملت آذربایجان یکدست ویکصدا بپا خیزد و رو در روری شما بایستد, و باید بدانید این آرامش قبل از طوفان است این دمل چرکین هشتا ساله تبدیل به یک انفجاز عظیم ملی خواهد شد, و بترسید از آن روز که زیاد دور نیست, رساتر گر شود این ناله ها فریاد می گردد