خاطره ی آخرین تصویر در زمان جدایی، باری شده که کمتر مرد مهاجر رو خم کرده.
داستان تلخیست مهاجرت ما ایرانی ها، آواره در گوشه گوشه ی دنیا. خیلی غم انگیزه، اما وقتی منطقی فکر می کنم می بینم فقط فرار از نظام و ظلمش نبوده، مردم سرزمینم سهمی بیش از نظام ظالم کشور دارشتند در فرستادن من به آغوش غربت.
نظرهای خوانندگان
آخ!
-- محمد ، Nov 24, 2010بسیار تاثر برانگیز، دست شما درد نکند
-- بدون نام ، Nov 24, 2010در بنــد کشیده مــــــــرد زن را
در کیف نهـــــــــــاده او وطن را
لب بسته ز حJرف زن سخن را
چون مرده به گور , بی کفن را
-- الکس ، Nov 24, 2010کوچ اجباری ودرد جدایی وغربت تا کی تاکی
-- ایراندخت ، Nov 24, 2010سفر کردم که از یادم بری دیدم نمیشه
-- ایرانی هستم ، Nov 24, 2010من متوجه نمیشم
-- بدون نام ، Nov 24, 2010-----------------
مانا: کامنت بقیه را بخوانید
پرندگان مهاجر در این غربت خموش
که ابر تیره تن انداخته به قله کوه
شما شتاب زاده راهی کجا هستید
کشیده پر به افق ، یک یک ، گروه گروه
چه شد که روی نمودید بر دیار دگر؟
چه شد که از چمن آشنا سفر کردید
مگر چه درد و شکنجی در آشیان دیدید
که عزم دشت و دمن های دورتر کردید.
شعر از زنده یاد ژاله اصفهانی
-- azad shuresh ، Nov 24, 2010خاطره ی آخرین تصویر در زمان جدایی، باری شده که کمتر مرد مهاجر رو خم کرده.
-- یک زن ایرانی ، Nov 25, 2010داستان تلخیست مهاجرت ما ایرانی ها، آواره در گوشه گوشه ی دنیا. خیلی غم انگیزه، اما وقتی منطقی فکر می کنم می بینم فقط فرار از نظام و ظلمش نبوده، مردم سرزمینم سهمی بیش از نظام ظالم کشور دارشتند در فرستادن من به آغوش غربت.
درد مشترک
-- میلاد ، Nov 25, 2010درد مشترک
-- میلاد ، Nov 25, 2010بمانی ، درد!
-- باران ، Nov 27, 2010بروی ، درد!
.
کجایی ای ازادی؟ کجایی؟
رسيدن به آزادي و آرامش ، دربدري و هزينه داره
-- بهرام ، Dec 14, 2010