تاریخ انتشار: ۳ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    

آسمان سرپناه

متفرقه ها مانا نیستانی آسمان سرپناه

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بسیار پر معناست ! ساده لوحی مفرط در کنار میز چایی عصرانه !

-- نفیسه ، Nov 24, 2009

بسیار زیبا ومعنا دار
با سپاس

-- nadi ، Nov 24, 2009

زندگی و مرگ در کنار هم

-- farshid ، Nov 24, 2009

No Comment

-- بدون نام ، Nov 24, 2009

چه زیبا! چه غمگین!
دلم برای جوون هامون سوخت.

-- شهرزاد ، Nov 24, 2009

امیدوارم مبارزات بدون خشونت جنبش سبز به نتیجه برسد.امین. و چکمه بزرگ دیکتاتوری وخشونت برای همیشه از کشورمان و از ذهن و فکرمان رخت بربندد.امین

-- sasan ، Nov 24, 2009

آدم تصور میکند که «٣٠ سال تجربه تلخ» میباید «برای جبران اشتباهات انجام شده» کافی باشد, اما متأسفانه در این پنج, شیشماه گذشته شاهد این بوده ایم که خیلی ها هنوز در آن چهارچوب فکری «خواب آلوده» خود به سر میبرند.
چه کسی میگوید که میباید «اسارت, تجاوز و اعدام» را بی چون و چرا قبول کرده و فقط در «خیال و رویا» آنچه که «دنیاي آزاد» است را برای خود آرزو کنیم...!؟؟
کجاست آن عشق به میهن, عشق به ملت و عشق به آزادی؟؟؟

-- سعید ، Nov 24, 2009

THIS IS THE MYSTERY OF LIFE IN IRAN.

-- SERAHAT ، Nov 24, 2009

سلام مانای عزیز، ممنون از کارهای قشنگت. این کار آخر منو یاد دوستانی میاندازه که تمایل دارند از درون به اصلاح سیستم بپردازند. نمی دونم برداشت درستی داشتم یا نه؟!

-- یک هم وطن ، Nov 25, 2009

ان هذا ما کنتم به تمترون :) + حدید 26 + سوره قدر + قصص 71 و 72 + یوسف 88 + ولفجر

-- دخان 50 ، Nov 25, 2009

آسمان "خالی" و "اثیری" است، اما آیا چکمه هم؟

-- صوفی ، Nov 25, 2009

lمبارزه بدون خشونت اگر همراه با آگاهی واقعی دین و کنار گذاشتن خرافات باشد بسیار موثر خواهد بو.با تشکر فراوان از شما آقای نیستانی -

-- محسن ، Nov 25, 2009

خیالی خوش !

-- ارسطو ، Nov 25, 2009

ظرافت کار «مانا» آنجاست که ...
که شخص در حال چای خوردن نیست. این تصویر تاکید میکند که دنیای اطراف ما به دست خود ما ترسیم میشود.
مدتی بود از خدا گلایه داشتم که خدایا چرا اجتماع ما را رها کرده ای ؟ مگر تو خدای «جامعه» نیستی؟. داشتم به این باور میرسیدم که خدا فقط «خدای افراد» است نه «خدای اجتماعات» . من بارها و بارها در زندگی شخصی ام خدا را با چشم عقل دیده ام. اما هرگز حضور او را در جامعه ندیده بودم. داستانهایی در کتب مذهبی بود که حضور خدا را در جامعه نشان میداد اما من آنها را تجربه نکرده بودم و شاید برخی از این مطالب را بتوان در زمره تحریفات کتب مذهبی و حتی خود قرآن دانست.
مدتی تحقیق کردم تا بالاخره جوابهای خود را در نوشته های دکتر سروش یافتم.
این تصویر مانا یکی از مقالات چندین صفحه ای دکتر سروش را در یک کادر چند سانتی خلاصه کرده است.
به کسانی که کارهای مانا را درک میکنند و عمق هنر او را در میابند توصیه میکنم به سایت دکتر سروش هم مراجعه کنند . من مانا را در «هنر» همسنگ دکتر سروش در «فلسفه» میدانم. و مطمئنم کسانی که در سطحی قرار دارند که از کارهای مانا لذت فراوان ببرند از نظرات دکتر سروش نیز به همان میزان لذت خواهند برد.
این کار مانا در زمره کارهایی است که حرف فلسفی در خود دارد. وقایع نگاری نیست. انتقاد نیست. پیشنهاد هم نیست. یک حقیقت است. یک باور است. که اگر به درستی آنرا دریابیم ، تاثر عمیقی بر اندیشه ، گفتار و  نهایتأ کردار ما خواهد داشت.
درود بر اندیشه مانا

-- ایرانی ، Nov 25, 2009

اِنّ اللهَ لا یُغَیّر ما بِقوم حَتی یُغَیِروا ما بِاَنفُسِهِم
همانا خداوند آنچه بر جامعه میرود را عوض نمیکند مگر آنکه خودشان آنچه بر آنان میرود را تغییر دهند.

-- ایرانی ، Nov 25, 2009

خواهش از کامنت گذاران...
از کامنت گذارانی که فقط به :
- زیبا بودن کار
- تعریف از مانا نیستانی
- درست بودن مطلب بدون توضیح علت آن
- و مواردی از این قبیل
که برای خواننده کامنتها حاوی اطلاعات مفید نیست خواهش میکنیم بجای این روش بیایند و ...
- تفسیر خود را از تصویر بنویسند.
- کشفیات و یافته های لذتبخش خود را از تصویر بنویسند.
- نکات ابهام را یادآوری کنند
- خلاصه یه چیزی بنویسند که خواندنش برای مردم مفید باشد و نه فقط صرف وقت !
با تشکر قلبی و قبلی .

-- یک شهروند ، Nov 25, 2009

من دو برداشت از این طرح مانا دارم: یک: آنچه که از آسمان بر ما نازل گشته بسان چکمه ی سنگین و نظامی است که تهدید آمیز بر بالای سرمان ایستاده. چکمه، نظامی است. سمبل زور و اطاعت کورکورانه. ولی ما به آن رنگ و جلا می دهیم. در زیر آن آسمانی زیبا تصور می کنیم که سرپناه ماست، با خورشیدی تابان که به زندگی مان نور و گرمی می بخشد. چرا؟ برای فرار از این تهدید مدام؟ و یا ناتوان از مقابله با آن، پس لااقل دیدنش را قابل تحمل کنیم؟
دو: جای آسمان و سرپناه مان را چکمه ای عظیم و ترسناک گرفته که هر آن ممکن است بر سرمان فرود آید. ناتوان از مقابله و کنار زدنش، آسمان خودمان را به آن زیبائی که در تصور داشتیم در زیرش نقش می زنیم ...

-- کتایون ، Nov 25, 2009

دوستی در کامنت ها از اقای سروش نام برد من به وب سایت ایشان رفتم و توانستم یک سخنرانی را گوش دهم و لذت ببرم.نامه اقای سروش به خامنه ای واقعا خواندنی است.

-- sasan ، Nov 25, 2009

اگر هر کس کامنت میگذاره اسم واقعی خودش را در انتها بنویسه من متشکر او میشوم.

-- husain ، Nov 25, 2009

یکی از کامنت گذاران با نام (ایرانی)دو نظر داده است که خیلی جالب است فقط اگر اسم واقعی خودش را بنویسد بهتر است.متشکر

-- sasan ، Nov 25, 2009

be nazaram be tedade adama nazarhaye motafaveti mitune vjud dashte bashe dar morede in tasvir ..ama bitafavot nist be fazate emruz iran ...mardomi ke shadid tu fesharand ama say mikonan zendegiro baraye khodeshun ziba konan ... 

-- sheler ، Nov 25, 2009

امید به آزادی:من زندانیم ،ایرانییم ،آفتاب را،آسمان هم ابر را دوست دارم ازخشونت بیزارم .

-- رامسری ، Nov 26, 2009

به نظر من این وضعیت گروهی از مردم ایران رو نشون میده که از ناامیدی به پوچی رسیده اند.
کاش در کنارش گروه دیگر رو نشون میداد که چگونه به چشمهای مرگ زل میزنند و اون رو شرمنده میکنندتا آزادی زنده بمونه.

-- سحر ، Dec 3, 2009

یک هفته پس زمینه کامپیوترم بود كه یادم نره برای چی زنده ام

-- samira ، Dec 4, 2009

20

-- مازيار ، Dec 15, 2009

دشمن ات را دوست بدار!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ولی چگونه؟

-- تلنگر ، Jan 16, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)