تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
۳۱ سال پیش در چنین روزی

شش اغفال کننده اطفال تیرباران شدند

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

سه‌شنبه هفدهم اسفند ۱۳۵۷ برابر هشتم مارس ۱۹۷۹ میلادی

شش اغفال کننده اطفال تیرباران شدند

سحرگاه روز شانزدهم اسفند ۱۳۵۷ شش تن از اعضای باندی که به نوشته روزنامه اطلاعات کودکان را معتاد می‌کردند و برای سوء استفاده جنسی در اختیار دیگران می‌گذاشتند، در زندان قصر جلوی جوخه آتش قرار گرفتند و تیرباران شدند.

از هفته گذشته تقریباً هر روز تعدادی از افراد به دلایل مختلف تیرباران شده‌اند. دیروز نیز هفت نفر به اتهام لواط و روز قبل از آن نه نفر به اتهام فعالیت در رژیم سابق اعدام شدند.

اعدام‌شدگان عبارتند از علی دودافکن، ۳۲ ساله، جبرائیل چربیده، ۵۷ ساله، قوچعلی زارعی، ۳۵ ساله، بهجت دل‌آرا، ۵۰ ساله، محمد محمدیان، ۴۵ ساله و علی نصیری، ۳۰ ساله. این گروه چند روز قبل با شکایت از سوی والدین کودکان فریب خورده تحت تعقیب رزمندگان و پاسداران انقلاب اسلامی قرار گرفته و دستگیر شدند. آنان اعتراف کردند که سابقه مواد مخدر، وادار کردن کودکان به اعمال منافی عفت، دزدی و قوادی هم دارند.

جبرائیل چربیده،کفاش گفت: «خودم تجاوز نمی‌کردم، ولی از این راه امرار معاش می‌کردم.» وی اظهار داشت که چون ناتوانی جنسی دارم قادر به تجاوز نبودم، ولی خبر‌نگار روزنامه اطلاعات با حروف درشت نوشت: «معاینه پزشک مخصوص نشان داد که وی هیچ‌گونه ضعف جنسی ندارد و در این مورد دروغ می‌گوید.»

قوچعلی زارعی نیز قبل از اعدام گفت: «شرایط منحرف باعث انحراف من شد و من نمی‌دانستم واقعاً این انقلاب جدی است و افرادی مثل من باید خود را با شرایط جامعه انقلابی، هماهنگ می‌کردیم.»

بهجت دل‌آرا نیز تأکید کرد هیچ گناهی ندارد، اما خبرنگار روزنامه اطلاعات نوشت که بهجت دل‌آرا دروغ می‌گوید و گناهکار است. علی نصیری، حسابدار نیز که از سن ۱۸ سالگی در این راه بود، گفت: «من فریب کودکان و چهره معصوم آن‌ها را خورده‌ام! اگر سازمانی بود که بچه‌های ولگرد را جمع‌آوری می‌کرد، ما هرگز منحرف نمی‌شدیم.»


اسامی اعضاء شورای انقلاب

عصر دیروز رالف شانمن آمریکایی، فعال حقوق بشر در یک کنفرانس مطبوعاتی در هتل اینترکنتینانتال اسامی اعضای شورای انقلاب اسلامی ایران را فاش ساخت. شانمن که با طرح مسایلی علیه سرهنگ توکلی باعث کناره‌گیری او از ارتش ملی شد با اعلام اسامی اعضای شورای انقلاب و ارائه اسنادی از کشتار مردم توسط نظامیان بار دیگر مسایل بحث‌انگیزی را مطرح کرده است.

به گفته شانمن این اسناد را منابع موثق در اختیارش گذاشته‌اند. شانمن پیرامون کشتار مردم توسط ژنرال‌ها و عمال نظامی به نوارهایی استناد کرد که توسط یکی از دوستان ایرانی او از مکالمات مقامات ارتش ضبط شده است.

شانمن گفت این نوارها توسط اشخاص آگاهی که با صدای این مقامات آشنایی دارند شناخته شده است. وی که این نوارها را همراه خود به هتل کنتینانتال آورده بود، قطعاتی از مکالمات را برای خبرنگاران پخش کرد.


از راست: آیت‌الله بهشتی، هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای‬

اسامی شورای انقلاب و نوار مکالمات

شانمن در عین حال اسامی اعضای شورای انقلاب را که مدعی بود منابع موثق ایرانی در اختیارش گذاشته‌اند بدین شرح اعلام کرد: امام خمینی، آیت‌‌الله لاهوتی، حجت‌الاسلام ربانی، آیت‌الله دکتر بهشتی، حجت‌الاسلام دکتر مفتح، آیت‌الله انواری و سرهنگ زمانی و اضافه کرد دکتر آهنی (احتمالاً دکتر آهنچی) هم مشاور نزدیک شورای انقلاب بود.

صدای ژنرال مولوی را کسی که با او روزانه کار می‌کرده شناسایی کرده است صدای افسران دیگری که روی نوار ضبط شده عبارتند از: سپهبد رحیمی (کد ۱۰۰)، سرهنگ نصرتی (کد ۴۸ آ)، سرهنگ روئین‌پور، سرهنگ قره‌گزلو، تیمسار فتحی مقدم، سرهنگ عمرانی، سرهنگ روشن مشیری (توضیح این‌که برای سپهبد رحیمی و سرهنگ نصرتی در مکالمات رادیویی کد ویژه در نظر گرفته شده بود.)

شانمن آنگاه گفت: ژنرال مولوی و سرهنگ نصرتی روز یک‌شنبه ۲۲ بهمن‌ماه به کمیته انقلاب رفتند و گفتند که آن‌ها دو سال است که برای نیروهای مخالف رژیم کار می‌کنند و برای نجات مردم هرچه از دستشان برآمده کرده‌اند.

اما نوارها نشان می‌دهد که ژنرال مولوی روز شنبه ۲۲ بهمن‌ماه یک روز پیش از رفتنش به کمیته به تظاهر‌کنندگان گفته بود: «تمام شما را شب تا صبح نابود می‌کنیم، یک نفرتان را زنده نمی‌گذاریم. خیالتان راحت باشد این جنگ روانی برای ننه‌ات خوبه شما خائن‌های کمونیست یک به یک تا فردا کشته می‌شوید و جنازه‌هایتان را می‌اندازیم جلو سگ.»

بازهم از سرهنگ توکلی

شانمن مطالب دیگری را درباره سرهنگ توکلی افشاء کرد وی گفت پیش از آن‌که مذاکرات من و بحث‌‌های من با او درباره توطئه او علیه انقلاب ایران منتشر گردد، این اسرار را مسعود رجوی و دیگر مجاهدین به مهندس بازرگان و دیگر رهبران ملی مطرح کرده بودند.

شانمن ادامه داد با توجه به این‌که سرهنگ توکلی از زندانیان برای پلیس و مقامات زندان جاسوسی می‌کرد، زندانیان سیاسی اطلاعاتی را که به سرهنگ توکلی مربوط می‌شود در اختیار وی قرار داده‌اند (باید توجه داشت که زندانیان سیاسی در زندان قصر و اوین با سرهنگ توکلی بوده‌اند.)

پس از مصاحبه شانمن از سوی کمیته تحقیق چهار نفری که قبلاً برای بررسی اسناد وی علیه سرهنگ توکلی تشکیل شده است، اعلام شد که در حال حاضر اظهارات و اسناد شانمن نمی‌تواند سندیت داشته باشد چرا که تاکنون صحت آن‌ها تایید نشده است.

نوارها افشا می‌کنند

روزنامه اطلاعات در یک افشاگری ویژه محتویات نواری را که رالف شانمن منتشر کرده بود، به چاپ رساند. در مقدمه این نوشته روزنامه اطلاعات نوشت: در مصاحبه مطبوعاتی رالف شانمن نوارهایی از مکالمات پلیس و نظامیان در روزهای شنبه و یک‌شنبه ۲۱ و ۲۲ بهمن‌ماه برای خبرنگاران پخش گردید که قسمت‌هایی از آن را می‌خوانیم.

پلیس: مردم پشت بام‌ها و کوچه‌ها جمع شده‌اند چه باید بکنیم؟
تیمسار مولوی: احمق تکلیف روشن است و وقت سوال کردن نیست.

پلیس: می‌توانیم تیراندازی کنیم؟

تیمسار مولوی: البته دیوانه. وقت بی‌سیم را با سوال و جواب تلف نکن. (لحظه‌ای بعد تیراندازی شروع شد و حداقل ۵۰۰ جسد فقط در منطقه سرچشمه شمارش گردید.)

چریک‌ها: ... ها چرا در می‌روید؟ کجایید؟ راستی راستی ترسیده‌اید؟ بیایید بجنگید.
پلیس: ... لنین خواهر

چریک‌ها: ... شاه مادر‌... ( از مکالمه بی‌سیم چریک‌ها با پلیس صبح روز یک‌شنبه ۲۲ بهمن این مکالمه هنگامی صورت گرفت که چریک‌ها یکی از کلانتری‌ها را اشغال کرده و با بی‌سیم کلانتری با پلیس مشاجره کرده بودند.)

نوار مکالمه مأموران سیا از طرف ستاد مردم

ـ من رایان هستم کوشش خواهم کرد برگردم پیش شما‌... دسته‌ای که تو آمدند تا سربازانی را ببینند که پیش خمینی می‌آمدند، می‌خواستند بفهمند که آیا اسلحه بیشتری دارد و غیره. حالا ساختمان را ترک کرده‌اند یا بهتر بگویم حیاط را. واو. این آدم و دستگاه خمینی. هنوز با کسانی از جمعیت حرف می‌زند. بعضی از آن‌ها دارند کنار می‌روند. بعضی‌شان کنجکاوند. خط را آزاد نگه دارید.

جی ۱ـ من فوکستروت ۲ هستم. لطفاً حرف بزن به گوشم.

ـ متأسفیم که قطع کردیم ولی صدایتان را اصلاً نمی‌شنویم. جمعیتی که کمی پیش آمده بود تو حالا دارد بیرون می‌رود. همان‌طور که قبلاً گفتم یکی از افراد خمینی دارد با آن‌ها صحبت می‌کند. بعضی‌شان دارند متفرق می‌شوند برخی‌شان عجالتاً دارند کنجکاوی می‌کنند. باز با شما تماس می‌گیرم. منتظر باش.

دارند ماشینی را به طرف مردمی که کنار دیوار آپارتمان آردلون ایستاده‌اند بر‌می‌گرداند. ما کوانتیکوبی هستیم. صدایتان را نمی‌شنویم.

می‌توانی من را روی ۱۰ ـ ۱۲ بگیری؟ صاف‌تر می‌شود. صاف‌تر می‌شود. کوانتیکوبی از آپارتمان آردلون دود بلند شده. خبر دود را داشتیم. دود سیا از محوطه آردلون می‌آید. چارلی. کوانتیکوبی صدای مرا می‌شنوی؟ گزارش کن یک جیپ پر از مردان مسلح به طرف کوچه آردلون بپیچید. اینجا کوانتیکوبی دوباره ۴. منظورت این است که آن‌ها کبوتر‌های سوزان هستند. آره؟

متن فوق در روزنامه اطلاعات منتشر شد و توجهات خاصی را به خود اختصاص داد.

احمد بنی‌احمد آزاد شد

به گزارش روزنامه اطلاعات احمد بنی‌‌احمد، نماینده سابق مجلس شورای ملی به دستور دادستان انقلاب آزاد شد. بنی‌احمد روز شنبه گذشته هنگامی که برای ملاقات با بازرگان وارد ساختمان وزیر می‌‌شد، به اتهام همکاری با سازمان سیا بازداشت شد.

بازداشت بنی‌احمد با واکنش‌های گوناگونی روبه‌رو شد. اما سرانجام هادوی، دادستان انقلاب دیشب دستور آزادی او را داد و از طرف بازرگان نخست وزیر نیز از وی عذرخواهی کرد. در طول مدتی که بنی‌احمد در بازداشت به سر می‌برد به عنوان اعتراض دست به اعتصاب غذای سیاسی زد و در لحظه آزادی دچار ضعف جسمانی شدید بود.

بنی‌احمد، در مورد بازداشت خود گفت: ساعت هشت صبح روز شنبه گذشته، مهندس بازرگان تلفنی با مهندس بازرگان تلفنی با منزل من تماس گرفت و با هم تعارف و احوال‌پرسی کردیم. یک ربع بعد از تلفن بازرگان دو نفر به منزل آمدند و گفتند حکم بازداشت شما را داریم و حکم را به من نشان دادند. این حکم نه امضا داشت و نه بر کاغذ مارک‌دار نوشته شده بود فقط پای آن مهر کمیته بود.

من تلفنی با مهندس بازرگان تماس گرفتم و جریان را گفتم او نیز با یکی از همان مأموران تلفنی صحبت کرد که شما از کجا مأموریت دارید. مردی که به او پاسخ می‌گفت اشاره کرد که از زندان قصر مأموریت دارد و پس از رد و بدل شدن چند جمله دیگر بین آن‌ها تلفن را قطع کرد و بی‌درنگ با تهدید اسلحه به من تکلیف کرد همراهش بروم.

آن‌ها مرا از خانه بیرون کشیدند و در یک اتومبیل سواری که پر از افراد مسلح بود سوار کردند این اتومبیل را یک جیپ با چند سرنشین مسلح اسکورت می‌کرد. مرا به زندان قصر بردند و تا ساعت نه شب در آسایشگاه مأموران نگهداشتند پس از آن مرا به سلولی بردند تا امروز که آزاد شدم همان‌جا بودم. در حالی که در طول بازداشت حتی کسی اسمم را هم نپرسید و از من هیچ‌گونه بازجویی نشد.

بنی‌احمد افزود: سرانجام ساعت هشت امشب (دیشب) هادوی، دادستان انقلاب به سلول من آمد و ضمن ابراز تأسف نخست وزیر از حادثه‌ای که بر من گذشت توضیح داد که هرچه تلاش کردیم ببینیم چه مرجعی دستور بازداشت شما را داده و اتهام شما چیست به نتیجه نرسیدیم.

من هم در حالی که بشدت از اعتصاب غذایی که داشتم رنجور و ضعیف شده بودم فقط توانستم بگویم: آقای هادوی چشم شما روشن!

لازم به یادآوری است که شاید بتوان گفت که احمد بنی‌احمد تنها نماینده دوره منحله مجلس شورای ملی است که مردم آذربایجان به او رأی دادند و به همین جهت بازداشت وی با واکنش و تأسف مردم آذربایجان روبه‌رو شد.


پریسا، خواننده‌ی ایرانی

توضیح مدیر برنامه‌های رادیو و تلویزیون

مهندس نورالدین غروی، مدیر اخبار و برنامه‌های رادیو و تلویزیون امروز توضیح داد که ما سعی خواهیم کرد تا موسیقی را که در رژیم گذشته نقش تخدیر کننده داشت و جامعه به ویژه جوانان را منحرف می‌کرد به طور کلی حذف کنیم و با دگرگون کردن آن از موسیقی به عنوان یک وسیله بیانگر در اهداف انقلابی جامعه و پروراندن ذوق و قریحه اصیل همه هنرمندان باشد و هرگز از افراد نورچشمی به دلیل روابط خاص استفاده نخواهد شد.

وی در مورد فعالیت مجدد پریسا و شجریان در سازمان گفت که در این مورد گفت و گویی نشده و در مورد شهیدی هم گفته‌ام که صدای عود و صدای شهیدی می‌تواند خوب باشد ولی با کاراکتر اجتماعی و معروفیت آن‌چنانی که او دارد نمی‌توانیم از ایشان استفاده کنیم. همین‌طور در مورد افراد دیگری که کاراکتر شبیه به کاراکتر وی دارند.


از راست: میرحسین موسوی، آیت‌الله خامنه‌ای‬ و دکتر ولایتی

دکتر ولایتی: لعاب خوش آب و رنگ بر محتوای مطبوعات!

دکتر ولایتی طی نامه‌ای در روزنامه اطلاعات، علیه برخی مطبوعات سخن گفت. ولایتی در نامه‌اش خطاب به محمدعلی سفری، دبیر سندیکای نویسندگان نوشت:

«شما در مقاله‌ای که علیه آقای قطب‌زاده مرقوم داشته‌اید، ایشان ناشرین روزنامه را با نویسندگان آن عوضی گرفته‌اند و با یک چوب همه را رانده‌اند، بنده با کمال تواضع سوال می‌کنم که ناشر بدون کمک نویسندگان چه چیزی را نشر می‌داده است؟ مگر نه این‌که گروهی از نویسندگان مستقیماً مقاله توجیهی برای انقلاب شاه و ملت می‌نوشتند و گروهی دیگر مقالات روشنفکرانه بدون جهت‌گیری هم داشته این‌قدر در لفافه الفاظ دوپهلو پیچیده می‌شد که خوانندگان عادی روزنامه یعنی اکثریت مردم که باید دریافت کنندگان اصلی پیام باشند در پیچ و خم آن گم می‌شدند؟ این مقالات به اضافه اخبار سانسور شده جعلی و نیمه صحیح شاهانه و مقداری تبلیغات برای مصرفی کردن هرچه بیشتر جامعه، یک روزنامه مهم صبح یا عصر تهران را تشکیل می‌داد و کلاً وسیله‌ای می‌شد برای توجیه مشروعیت رژیم.»

ولایتی افزوده است: «یک قسمت از سعی شما در آن مقاله در این‌ جهت بود که ثابت کنید گناه عظیم تخدیر و تحجر افکار عمومی صرفاً به گردن ناشرین و صاحب‌امتیازان مطبوعات است و اگر همه نویسندگان در تدارک روزنامه‌کاری می‌کردند اختناق بود و اجبار. اینجانب معروض می‌دارد که نمی‌شود انسان به داخل آب برود و خیس نشود و متأسفانه بعضی از شما حرفه مقدس قلم‌زنی را در خدمت موسساتی درآوردند که به جای رکن چهارم مشروطیت ستون پنجم شاه بودند و چه لزومی داشت که به چنین خدمتی ادامه دهند؟»

ولایتی در ادامه نوشت: «اگر خدای نکرده اجبار نان خوردن بود که باعث تأسف است چون اگر نپذیریم که نان خوردن توجیه در خدمت ظلمه بودن است بنده همین‌جا عرایضم را خاتمه می‌دهم. و اگر بفرمایید ماندیم بلکه بتوانیم خدمتی در جهت تنویر افکار بنماییم، عرض می‌کنم متأسفانه کارنامه این مطبوعات انجام چنین رسالتی را تایید نمی‌کند و اگر می‌بینید که مردم ما این چنین نسبت به مسایل سیاسی و اجتماعی خویش آگاهند لطفاً آن را به حساب نویسندگان بگذارید که هیچ‌گاه در روزنامه‌های مجاز مملکت قلم نزدند و در تاریک‌ترین دوران اختناق قلم را همانند چوبه دار بر پشت خویش حمل کردند و از خون خود مرکب ساختند و نوشتند و مردم حق‌شناس نوشتجات آن‌ها را همچو ورق زر شهر به شهر و دیار به دیار بردند و هرکس در هر مقام از کارگر تا کاسب، کارمند، محصل، زن و مرد و روحانی و معلم و همه و همه به هر طریق که توانستند در نشر آن کوشیدند.»

آنگاه ولایتی از سفری پرسیده است: «ممکن است بنده تقاضا کنم که شما و هر کس دیگری که در کسوت شریف نویسندگی مطبوعات رسمی و جا افتاده مملکت هستید موضع ایدئولوژیک خویش را روشن فرمایید تا مردم تکلیف خود را بدانند. ممکن است بفرمایید ما در موضع نویسندگی کاملاً بی‌طرف و فقط منعکس کننده واقعیت عینی جامعه هستیم. در آن صورت بنده عرض خواهم کرد که متأسفانه واقع امر خلاف این است. البته ممکن است این حقیر به بدفهمی و کج‌سلیقگی متهم شوم.»

ولی در ادامه‌‌ی این بخش از مقاله نوشته است: ‌«ولی استنباط من این است که وضع شما و بسیاری از دوستانتان ضد مذهبی است فوراً بگویم که من و اشخاصی مانند من به‌هیچ‌وجه از این‌که کسی یا گروهی ضد مذهبی باشند غمگین یا خشمگین نمی‌شویم بلکه خشنود هم می‌شویم بلکه معتقدیم که فقط در سایه آزادی عقیده است که تکامل انسانی روند طبیعی و حقیقی خویش را خواهد داشت، ولی مشکل ما این است که اغلب محتواهای ضد مذهبی در قالب رزم بی‌طرفانه و یا حتی مذهب‌گرایانه عرضه می‌شود و حال که به اقرار خودتان اکثریت مردم جامعه ما مذهبی هستند، به چه حقی خود را نماینده و متولی فکری این مردم می‌دانید؟»

ولایتی در مقاله خود افزود: «چرا مطبوعات یاد شده در چاپ مقالات اولویت را به انواع ضد مذهبی می‌دهند؟ اگر مدعی هستید که این‌طور نیست حاضرم ثابت کنم. چرا در درج پاسخ‌هایی که از جانب مذهبیون ارسال می‌شود سعی می‌کنید کم‌‌مایه‌هایش را انتخاب کنید؟ باور بفرمایید مردم این‌ها را می‌فهمند و خون دل می‌خوردند و در حسرت داشتن یک روزنامه حداقل بی‌طرف و واقع‌بین روزشماری می‌کنند. درخاتمه یادآوری می‌نماید که این حقیر نه آقای قطب‌زاده می‌شناسد و نه حضرتعالی را و صرفاً این وجیزه از موضع احساس مسئولیت نوشته شده است.»


دکتر رضا براهنی

رضا براهنی: من نه رهبرم، نه عضو!

رضا براهنی، نویسنده و متفکر ایرانی در نوشته کوتاهی با عنوان «من نه رهبرم، نه عضو!» در روزنامه اطلاعات نوشت:

در شماره ۱۲ اسفند ۵۷ در ستون مربوط به اعتراض و ضد و خورد در جلسه حزب کارگزاران گفته شده است که عده‌ای به عنوان اعتراض شعارهای «یانکی گو هوم» و «مرگ بر براهنی مأمور خائن سازمان سیا» را سر می‌دادند.

اولاً بنده نمی‌دانم به چه دلیل یک عده در جلسه حزب کارگران سوسیالیست که نه من عضویت آن را دارم و نه در رهبری آن بوده‌ام و نه هستم و نه خواهم بود باید به من فحش بدهند من یک نویسنده مستقل هستم و به هیچ حزبی تعلق ندارم و اگر فردا به حزبی تعلق پیدا کنم از طریق مطبوعات این تعلق را به اطلاع عموم خواهم رساند ولی نقداً این را بگویم که من موافق تشکیل احزاب از هر نوع هستم و به‌هیچ‌وجه هم نمی‌خواهم کسی مزاحم جلسات این احزاب شود.

اما در مورد کسانی که گفته‌اند مرگ بر براهنی، مامور خائن سیا: عده‌ای بودند در آمریکا که موقعی که بنده خفقان ایران را در دانشگاه‌ها و رادیو تلویزیون‌ها افشا می‌کردم، ناگهان از گوشه‌ای سرک می‌کشیدند و فریاد می‌زدند «مرگ بر سیا»، «مرگ بر براهنی».

در زمانی که سیا و ساواک گروه‌های ضربتی خود را در نیویورک به سراغ من و خانواده‌ام فرستاده بودند، این حضرات کسانی را که جلسه برای افشاء جنایات شاه تشکیل می‌دادند، ساواکی، سیایی و خائن می‌خواندند. این آقایان به جای این‌که چوب و چماقشان را برسر منصور رفیع‌زاده، منوچهر اردلان، و ده‌ها مأمور ساواک بشکنند برسر نگهبانان جلسات افشا خفقان می‌شکستند و مدام آب به آسیاب سیا و ساواک می‌بستند.

پرونده من در بیش از ده هزار صفحه مطلب علیه خفقان ایران و به چندین زبان و در فیلم‌هایی که از روی گفته‌ها و نوشته‌هایم درباره خفقان شاه ساخته شده، مضبوط و قابل مراجعه است. افتخار‌آمیزترین دوران زندگی من چهار سال گذشته بود به این دلیل که سند پشت سر سند علیه سیا و ساواک و امپریالیسم آمریکا و شاه تنظیم کرده و به تمام مراجع بین‌المللی فرستاده‌ام.

یکی از افتخارات بزرگ من این بوده که به وسیله شاه خائن، غیاباً به اعدام محکوم شده‌ام. در روز ورودم به ایران خواستار آن شدم که تمام پرونده‌های ساواک و رابطه ساواک با سیا و سازمان‌های جاسوسی دیگر از نوع پلیس مخفی سیاسی اسرائیل باز شود تا ما صحیح را از سقیم و خادم را از خائن بازبشناسیم.

دولت کنونی برخی از این پرونده‌ها را باز کرده و امید داریم بقیه را هم در برابر چشم مردم ایران مفتوح نگه دارد تا هم دانشجویان محترم پلی تکنیک و هم تمام ملت ایران خائنین را بازشناسند و به جزای اعمالشان برسانند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



آرشیو ماهانه