رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱ مرداد ۱۳۸۸

خشونت و شهروند نگهبان

جهان ولیان‌پور

در بخش نخست این مطلب گفته شد که خشونت به‌طور کلی به دو نوع احساسی و ابزاری تقسیم می‌شود و حضور دو عامل ترس و حالت افراطی «ابراز وجود» در فرد یا حکومت در به‌کارگیری آن نقش بنیادین دارند. همچنین رویکردهای بیولوژیک، فرهنگی، تربیتی و اجتماعی خشونت را مورد بررسی قرار دادیم.

در این بخش، نخست به پدیده شهروند نگهبان1 می‌پردازیم و سپس برای شناساندن بیشتر موضوع، دو نمونه سینمایی از این پدیده را مورد بررسی قرار می‌دهیم. در پایان نیز یک نمونه سینمایی را از به‌کارگیری خشونت در اثر موقعیت (استیصال)ی که فرد در آن گیر کرده است، مورد بررسی قرار خواهیم داد. تأکید در این مطلب بر بار ارزشی، عادلانه یا نا عادلانه، بودن عمل شهروند نگهبان نیست بلکه بر خصلت خودسرانه آن است.

شهروند نگهبان فردی است که خود را مجری قانون می‌پندارد و افرادی را که در دید او نامطلوب هستند، خودسرانه به مجازات می‌رساند. شهروند نگهبان در اشکال متفاوتی ظاهر می‌شود. گاهی پلیسی است که از اختیارات خود فراتر می‌رود و متهمی را بدون در نظر گرفتن حقوق قانونی او، مجازات می‌کند.

گاهی شهروند دلسوزی است که سعی در نجات «معصومیت» دارد و افرادی را که در دید او ظالم هستند به مجازات می‌رساند. گاهی مردی از اعضای خانواده است که زنی را به علت چیزی که در دید او خیانت ناموسی محسوب می‌شود، به قتل می‌رساند. و گاهی فرد متعصبی است که وجود گروه‌های دیگر را «تهدید»ی برای جامعه به حساب می‌آورد و در جهت سرکوب آن‌ها برمی‌آید. در مواردی نیز حکومت‌ها این افراد رادر جهت سرکوب مخالفان خود سامان می‌دهند.

شهروند نگهبان مجموعه‌ای از ارزش‌ها و هنجارها را آموخته است و آن‌ها را معیار تشخیص درست از نادرست قرار می‌دهد. او به نیک بودن عمل خود و پیامدهای مفید آن اعتقاد کامل دارد. مرز بسیار محدودی در‌باره آزادی بیان و آزادی رفتار دارد. حاضر نیست حقوق دیگران را در گزینش راهی متفاوت بپذیرد زیرا هر راه دیگری در دید او انحراف از اصل به‌شمار می‌آید و می‌تواند منشاء شر واقع گردد.

اندیشه مخالف او را آزار می‌دهد و به همین دلیل کتاب‌های ناباب را ممنوع می‌کند و تصاویر ناپسند را می‌پوشاند. به‌طور مثال در یکی از محله‌های مذهبی شهر آنتورپن بلژیک، تابلوهای تبلیغاتی مربوط به جشن‌ها، مهمانی‌ها، نوشیدنی‌های الکلی و دفاتر مسافرتی غالباً هدف رنگپاشی قرار می‌گیرند و قسمت‌های برهنه شکم یا سینه زنان را نیز با رنگ سیاه می‌کنند.

شهروند نگهبان هر چیز متفاوت با آنچه خود درست می‌پندارد، را غیر و بیگانه می‌بیند و آن را مانند یک تهدید بیرونی تجربه می‌کند. رون هوبارد2 پژوهشگر آمریکایی می‌گوید: «ضرورت از میان برداشتن تهدید دیگران ریشه عمیق در نیاز فرد به خلوص و پاکی دارد.» همان‌گونه که هنگام شستن مواد غذایی میان تمیز و آلوده تفاوت گذاشته می‌شود میان شهروندان مطلوب و معتادان، روسپیان، بی‌خانمان‌ها و مخالفان حکومت نیز تفاوت گذاشته می‌شود. جامعه و حکومت برای راندن این گروه‌ها، به آن‌ها برچسب‌های3 ننگ‌آور می‌زنند. به‌طور مثال می‌گویند همه معتادها قاچاقچی، همه روسپیان بی‌شرم و همه مخالفان اغتشاشگر هستند.

به نظر ایروینگ گوفمان4، جامعه‌شناس، «برچسب ویژگی است که نسبت دادن آن به کسی، او را به‌شدت بدنام و بی‌اعتبار می‌کند.» او همچنین برچسب زدن5 را مجموعه‌ای از فعالیت‌های اجتماعی می‌داند که منجر به این تصویرساری می‌شوند که گروه‌های معینی از شهروندان موجوداتی مطرود هستند که از کرات دیگر آمده‌اند. هدف و کارکرد این فعالیت‌ها این است که این گروه‌ها را نامطلوب و خطرناک جلوه دهند. لوئی تاکاهاشی6 که تحقیقات بسیاری در کادر نیم بای7 انجام داده است دلایل طرد این گروه‌ها توسط جامعه یا حکومت را چنین خلاصه می‌کند: «نامولد، خطرناک و غیرقابل اصلاح» پنداشتن آن‌ها.

فیلم‌ها

بی‌تردید هرکدام از ما هنگام تماشای یک فیلم برای قهرمان آن که ناگهان سر رسیده و مشغول درهم کوبیدن آدم بد داستان بود، دست زده‌ایم. این احساس، ناشی از خواست قلبی ما برای پیروزی خوب بر بد است. در این‌گونه فیلم‌ها حتی پلیس نیز برای قهرمان تفاهم نشان می‌دهد و بر اقدام غیرقانونی او در از میان بردن افراد شرور سرپوش می‌گذارد.

فیلم معمولاً داده‌های کافی برای شناخت متن حوادث به دست نمی‌دهد و بیننده را ناگزیر از یک داوری سیاه و سفید می‌کند. بیننده آرمان‌خواه، ناخودآگاه از قهرمان جانبداری می‌کند زیرا پی‌آمد عمل قهرمان در دید او ایجاد دنیایی امن8 و عاری از بدی است. اما در واقعیت، روندهای جامعه از این نمادسازی‌ها پیروی نمی‌کنند و راه‌حل‌های آرمان‌خواهانه در تنظیم روابط افراد یک جامعه که از ظرافت‌ها و جزئیات بسیار برخوردار است، کارکرد ندارند.


پوستر فیلم «هری کثیف»

هری کثیف:9 دیکتاتور شیرین10

کارآگاه هری کالاهان عاشق کارش است. او از روابط بی‌بند وبار جنسی که شهر سانفرانسیسکو را در آغاز سال‌های دهه ۷۰ اشباع کرده و ارزش‌ها و مناسبات مردم را تغییر داده است، بیزار است و تصمیم دارد با نمادهای جدیدی که ارزش‌های تثبیت شد‌ه‌ی آمریکایی در‌باره جامعه و خانواده را به نابودی تهدید می‌‌کنند، مقابله کند. او در این راه تا آنجا پیش می‌رود که برای به دست آوردن اطلاعات مورد نیازش، با متهمان بدرفتاری شدید می‌‌کند. اما علی‌رغم این شیوه‌ی خشن و غیرقانونی، شخصیت کارآگاه هری کالاهان که نقشش به‌طور چشمگیری توسط کلینت ایستوود11 بازی شد، مورد توجه عموم مردم قرار گرفت. شاید بیشتر به این دلیل که مردم او را نماد مبارزه با ناامنی می‌‌دانستند.

رؤسای هری (شهردار و وزارت دادگستری) از شیوه (اول شلیک بعد قرائت حقوقی) که او در مورد متهما‌ن به‌کار می‌‌برد ناراضی هستند. در عوض هری هم خشم خود را از برخورد نرم لیبرالی آن‌ها با جنایتکاران پنهان نمی‌کند‌. هری با آدمکشی روانی (عقرب) درگیر است که قتل‌های متوالی مرتکب شده است و از خود هری نیز نفرت شخصی دارد.

عقرب ترکیبی از جنایتکاران واقعی آن زمان مانند چارلزمانسون12 است. کارگردان بر ترس مردم از این موضوع انگشت می‌‌گذارد که جنایتکاران مجازات مناسب با جرایمشان را نمی‌‌گیرند. وقتی که عقرب، دختر جوانی را می‌‌رباید و او را با کپسول اکسیژنی که فقط برای چند ساعت کافی است، زنده به‌گور می‌‌کند، هری برای یافتن او دست به هر کاری می‌زند و آماده است تا هر قانونی را زیر پا گذارد.

هری دختر را نجات می‌دهد‌ و عقرب را تحویل قانون می‌دهد‌ اما قانون به علت نبودن مدرک کافی او را آزاد می‌کند‌. عقرب با پرداخت پول به فردی از او تقاضا می‌کند‌ که صورتش را با مشت له کند و تهمت انجام این عمل را به هری می‌زند‌ و از دست او شکایت می‌کند‌. قانون حرف او را باور می‌کند‌ و هری موقتاً از پرونده برکنار می‌شود‌.

وقتی که اتوبوسی حامل تعدادی بچه مدرسه به گروگان گرفته می‌شود‌، هری از روی مشخصات رباینده می‌‌فهمد که عقرب است و با ماگنوم ۴۴ روی پل هوایی اتوبان، رسیدن او را انتظار می‌کشد‌. وقتی چشمان عقرب به چشمان هری می‌افتد‌، هری با آن اندام و کت و شلوار و عینک دودی، دیگر شبیه به یک پلیس معمولی نیست بلکه بیشتر به خدایی شباهت دارد که ردای نجات به تن کرده و گروگان‌گیر را به وحشت انداخته است. نه تنها در این سکانس بلکه در سکانس‌های استادیوم ورزشی و سکانس نهایی، کارآگاه کالاهان دچار این تردید است که آیا عقرب را بکشد یا دستگیر کند؟

در سکانس میدان ورزشی، هری عقرب را برای نخستین بار به دام انداخته است. دوربین از نمایی بسته به عقب می‌رود و دو مرد را در نمایی عمومی‌ و کاملاً دور نمایش می‌دهد‌. آن‌ها تنهای تنها هستند. هیچ بیننده‌ای وجود ندارد. هری برای یک لحظه تصمیم می‌گیرد‌ او را بکشد، اما او از فرصت پیش آمده سوءاستفاده نمی‌کند. «دندان خشم بر جگر خسته»13 می‌نهد و حقوق او را قرائت و به دستگیری و تحویل او به زندان اکتفا ‌می‌کند‌.

در سکانس نهایی، هری عقرب را کنار باتلاقی به‌دام انداخته است و از فاصله نسبتاً دور او را با اسلحه تهدید می‌کند‌ که تسلیم شود. هردو تردید دارند که هنوز گلوله‌ای در اسلحه هری باقی مانده باشد. عقرب با تردید به اسلحه خودش که هنوز پر است و در نزدیکی او روی زمین افتاده است، نگاه می‌کند‌. هری می‌‌گوید: «می‌دونم به چی فکر می‌‌کنی. داری فکر می‌کنی که پنج تا شلیک کرده یا شش تا. حقیقتشو بگم، شمارش از دست خودم هم بیرون رفته، ولی بدون که این یک مگنوم چهل و چهاره، قوی‌ترین اسلحه‌ی دستی دنیا، و می‌تونه سرتو از تنت جدا کنه. حالا باید از خودت سوال کنی، خوشحال می‌شم اگه بکشمت؟ ها، آشغال کثیف؟» عقرب به طرف اسلحه‌اش هجوم می‌آورد اما هری شلیک می‌کند‌ و سرانجام او را به قتل می‌رساند.

در تمام طول فیلم، کارآگاه هری کالاهان در پی اثبات این مدعا است که خلافکارانی مانند عقرب غیرقابل اصلاح هستند و رعایت کامل قانون در‌باره آن‌ها ساده‌انگاری است. اجرای قانون نیاز به قاطعیت دارد و در این راستا اسلحه نقش مهمی را بازی می‌کند‌. او این شهروندان (خلافکار) را تهدیدی برای جامعه به حساب می‌آورد و به همین دلیل در پی حذف آن‌ها است.

در حالی که قانونگذار رعایت حقوق خلافکاران14 را نیز جزو حقوق شهروندی می‌داند که کارکرد تلطیف و تعدیل روابط جامعه را دارد. نادیده گرفتن حقوق یکدسته از شهروندان، حتی اگر خلافکار باشند، باعث شکل گرفتن فضایی می‌شود‌ که در آن رعایت حقوق سایر شهروندان نیز به مخاطره می‌افتد‌.

نکته دیگر این است که در سرتاسر فیلم بر اسلحه هری کالاهان که ماگنوم ۴۴ است و شلیک گلوله‌ای از آن قادر است فیلی را از پای درآورد، تأکید می‌شود. نمونه ایرانی هری کثیف، غلام ژاندارم امان منطقی است که در زمان خودش با انتقادات فراوانی روبه‌رو شد. ترانه این فیلم با ترجیع‌بند «برنو برنو برنو حرکت اول باز از نو» بر اعمال خشونت برای حل اختلافات تأکید می‌کند‌. فیلم دارای چاشنی سیاسی است و از فعالیت‌های رضاخان در برقراری نظم و قانون طرفداری می‌کند‌.


پوستر فیلم «راننده تاکسی»

راننده تاکسی:15 رمانتیسم

تراویس، سربازی که تازه از جنگ ویتنام به نیویورک برگشته، شب‌ها خوابش نمی‌‌برد و به همین دلیل راننده تاکسی شب شده است. تراویس خود را تنهای تنها حس می‌کند‌. میل دارد با کسی حرف بزند. در خیابان توسط فاحشه‌ی جوانی16 وسوسه می‌شود‌. دخترک با ایماء به او می‌‌گوید اگر تصمیم به همخوابگی دارد باید اول سی دلار به آن مرد قوی هیکلی که سر خیابان ایستاده است، بپردازد و تراویس متعجب می‌شود‌ که چرا برای گپ زدن با یک انسان باید پول گزافی پرداخت کند.

تراویس همراه دخترک به اتاقی در بالای یک ساختمان نامرتب می‌‌رود. او سیگاری آتش می‌زند‌ و به تراویس می‌گوید که فقط پانزده دقیقه فرصت دارد و می‌پرسد که از چه کاری لذت می‌برد و شروع می‌کند‌ به باز کردن دکمه‌های شلوار تراویس. تراویس وحشت زده خود را عقب می‌کشد‌ و می‌گوید فقط می‌خواهد حرف بزند و بعداً برای او در خیابان بستنی می‌خرد.

این گفتمان ظاهراً عجیب سبب دوستی آن‌ها می‌شود‌. همزمان تراویس عاشق زنی می‌شود‌ که مسئول تبلیغاتی یک کاندیدای ریاست جمهوری است. اولین شب بیرون رفتنشان زن را به دیدن یک فیلم پورنو می‌برد چون فکر می‌کرده که فیلم جالبی است. زن از دیدن فیلم پورنو شرمنده می‌شود‌ و با او قطع رابطه می‌کند‌.

تراویس کاندیدای ریاست جمهوری را رباینده‌ی عشق خود قلمداد می‌کند‌ و تصمیم به ترور او می‌گیرد‌. یک چمدان اسلحه می‌خرد و سپس به شیوه‌ی گلادیاتورها موهای سرش را از اطراف می‌تراشد و در وسط کاکل بزرگی درست می‌کند‌. روز اجرای ترور مورد شک پلیس واقع می‌شود‌ و ناموفق در اجرای تصمیمش ناچار به فرار می‌شود‌.

تراویس سرخورده و خشمگین از آنجا به خانه‌ای می‌رود که جودی فاستر فاحشگی ولی پولش را پاانداز قوی هیکل دریافت می‌کند‌. و حمام خون به‌راه می‌اندازد. پلیس قتل خلافکاران را نادیده می‌گیرد‌ و تراویس بدون محاکمه آزاد می‌شود‌. در پایان فیلم تراویس نامه‌ای از پدر و مادر دخترک می‌گیرد‌ که در آن به‌خاطر نجات دخترشان از زندگی فلاکت‌بار تشکر می‌کنند. در این فیلم نیز قهرمان، تراویس، خود را وکیل جامعه محسوب می‌کند و از جانب آن دست به گزینشی مرگبار می‌زند. در این راستا هم هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دهد، بلکه در فاصله‌ی میان فکر و عمل، ابزار کارش را فراهم می‌کند.

تراویس که در ویتنام به خاطر حفظ ارزش‌های آمریکایی آدم کشته است، در هنگام کار شبانه با صحنه‌ها و اتفاقاتی روبه‌رو می‌شود‌ که باور او را به این ارزش‌ها متزلل می‌کند‌: سیاستمداران دروغ می‌گویند، پااندازها دختران جوان را به فاحشگی می‌گیرند و همسران به هم خیانت می‌کنند.

تراویس مصداق کسانی است که پوپر در‌باره آن‌ها چنین می‌نویسد: «زیباپرستی و رادیکالیسم ناگزیر ما را به ترک عقل سوق می‌دهند و از سر استیصال و درماندگی، امید به معجزات سیاسی را جانشین عقل می‌کند‌. منشأ این موضع و نگرش غیرعقلانی، سرمست شدن از رؤیای عالمی‌ زیباست، همان چیزی است که من اسمش را رمانتیسم می‌‌گذارم‌... به هر حال همیشه به جای عقل، به هیجان‌های ما متوسل می‌شود‌ و به رغم کمال حسن نیت برای برپاساختن بهشت روی زمین، به تنها کاری که کامیاب می‌شود‌ تبدیل زمین به جهنم است ـ جهنمی‌ که فقط انسان می‌تواند برای همنوعانش تدارک ببیند.»17


پوستر فیلم «سگ‌های پوشالی»

سگ‌های پوشالی:18 دگردیسی وارونه

فکر کنم شاید افراد نسل من فیلم‌های «این گروه خشن»، «این فرار مرگبار»، «صلیب آهنین» و «سگ‌های پوشالی» از این کارگردان را به خاطر داشته باشند. او مدتی کمک کارگردان دان سیگل بوده است. فیلم‌های پکین پا معمولاً در‌باره‌ی تعدادی مرد است که خشونت در میان آن‌ها سرباز می‌کند‌ و کنترل همه چیز از دست خارج می‌شود‌. به این ترتیب او خشونت را مقوله‌ای مردانه تصویر می‌کند‌. در فیلم «سگ‌های پوشالی» خشونت در متن حوادث شکل می‌گیرد و مردان در به‌کارگیری آن نقش اصلی را بازی می‌کنند‌ اما با دو فیلم بالا یک تفاوت بنیادی دارد.19

قهرمان داستان «سگ‌های پوشالی»، دیوید سامر، همراه همسرش (امی‌) به زادگاه امی‌، دهکده‌ای سرد، مرطوب و غیرتوریستی، در انگلستان می‌‌روند که زندگی کنند. دیوید، پروفسور ریاضی، مرد جوان و مطیعی است که پایبند فرهنگ و مقررات زندگی ایده آل آمریکایی (فیلم در انگلستان اتفاق می‌افتد‌) است:

هرروز صبح به محل کارش می‌رود. به کلیسا کمک خیریه می‌کند‌ و زن جوانش را می‌‌پرستد. یک چپ لیبرال صلح‌دوست با عینک ذره‌بینی که دوست دارد با همه رفت و آمد کند. خلاصه از آن دسته آدم‌های صاف و ساده‌ای که به نظر کارگردان صدسال زودتر از زمان خود به دنیا آمده است.

در دهکده زنش توجه مردان، همان دهاتی‌های ذمخت و خشن با دست‌های پینه‌بسته، را آرام آرام جلب می‌کند‌. تا آن‌که چهار تن از ساکنین محله به خانه‌ی او حمله می‌کنند، خانه‌اش را اشغال و به زنش تجاوز می‌کنند. مهاجمان همان کارگران محلی هستند که یکی از آن‌ها قبلاً خاطرخواه امی‌ بوده است.

کارمند خیرخواه ناگهان به گرگی هار تبدیل می‌شود‌ و صفات انسانی خود را از دست می‌دهد‌ و دست به انتقام وحشتناکی می‌زند‌ و هرچهار مهاجم را به قتل می‌رساند. حاصل این روند فراتررفتن قربانی از مهاجمین است. این فیلم در زمان خودش مخالفت‌های زیادی برانگیخت چون انتقام و تلافی را لذت بخش القاء می‌کند‌. پکین پا خودش گفته است «می‌‌خواستم فاشیسم نهفته در درون هر آدمی‌ را نشان دهم.»


پانوشت:
۱. Home guard برای نخستین بار میان سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ در انگلستان تشکیل شد. برای داده‌های بیشتر به این لینک مراجعه کنید.

۲. Ron Hubbard پژوهشگر آمریکایی ۱۹۸۶ ـ ۱۹۱۱

۳. Stigma

۴. Irving Gogmann

۵. Stigmatize

۶. Lois Takahashi

۷.mbyNi (Not in my back Yard)

۸. با کمی تغییر، همین نیاز به امن بودن محیط زندگی، یکی از دلایل علاقه (برخی) افراد به دیدن فیلم‌های ترسناک است. بیننده از مقایسه ناخودآگاه شرایط امن خود با شرایط ترسناکی که قهرمانان فیلم در آن به‌سر می‌برند، لذت می‌برد زیرا امنیت پس از هوا، آب و غذا مهم‌ترین نیاز انسان است.

۹. Dirty Harry محصول 1971 به کارگردانی دان سیگل

۱۰. اصطلاح دیکتاتور شیرین را مصداق کسانی آورده‌ام که با نیت خیرخواهانه در زندگی دیگران اعمال سلیقه می‌کنند.

۱۱. کلینت ایستیوود از سال ۸۶ تا ۸۸ از طرف جمهوری‌خواهان شهردار شهر کارمل بای ده سی در ایالت کالیفرنیا بود.

۱۲.Charles Manson

۱۳. احمد شاملو

۱۴. در هلند دادگاه دوتن از کارکنان فروشگاهی که دزدی را دستگیر کرده بودند جریمة نقدی کرد چون پس از دستگیری، مشتی را حواله چانه دزد کرده بودند. استدلال دادگاه این بود که بکارگیری خشونت محدود برای دستگیری، مورد پذیرش است ولی زدن مشت پس از دستگیری ضرورتی نداشته است. اما چرا بکارگیری خشونت محدود؟ قانون دفاع از خود که در آمریکا اجازه می‌دهد‌ دزدی را که وارد خانه شده به قتل برسانی در خیلی از دمکراسی‌ها وجود ندارد. اگر پسر شانزده ساله ای از روی ناچاری تلفن همراه همسایه را بدزدد، انواع و اقسام بیمه ها موجود است که زیان را جبران کند. بنابراین کشتن دزد توسط صاحب خانه جایز نیست ولی تلاش یا تقلا برای دستگیری او منع قانونی ندارد.

۱۵. Taxi driver محصول ۱۹۷۶ به کارگردانی مارتین اسکورسی

۱۶. این نقش را جودی فاستر که در آن زمان چهارده ساله بود، بازی کرده است.

۱۷.‌ «جامعه‌ی باز و دشمنانش»، ترجمه عزت‌الله فولادوند.

۱۸.Straw dogs محصول ۱۹۷۱ به کارگردانی سام پکین پا. «سگ‌های پوشالی» ۱۸ سال در انگلستان ممنوع النمایش بود. فیلم خشونت را یکی از فعالیت‌‌های اجتناب‌ناپذیر ‌‌ زند‌گی امروز بشر قلمداد می‌کند‌. به نظر پکین پا خشونت با زندگی مردانه تنیده شده است و مجموعاً سیر و سفری به شمار می‌آید که در پایان آن «بچه» به «مرد» تبدیل می‌شود‌‌. پکین پا در زندگی خصوصی و کاری خود به بداخلاقی، زنبار‌گی، مست‌بازی و اسلحه‌بازی مشهور بود. آدمی‌ بود که سر صحنه به همکارانش توهین می‌کرد و نمونه‌ی کامل یک مرد «ماچو» بود که حرف هیچ کس را نمی‌پذیرفت. همچنین این فیلم پیش داوری تبعیض گرایانه بسیار آشکاری در‌باره نوع معینی از کارگران دارد.

۱۹. گرچه علت به‌کارگیری خشونت توسط قهرمانان این فیلم‌ها خشم و عصبانیت آن‌ها است اما با هم یک تفاوت بنیادین دارند. در «هری کثیف» و «راننده تاکسی»، هری و تراویس از روی انتخاب دست به خشونت می‌زنند اما در «سگ‌های پوشالی»، دیوید از روی ناچاری دگرگون می‌شود‌.

Share/Save/Bookmark

بخش نخست این مطلب

نظرهای خوانندگان

متنی بود که با وجود بلندی اش نتوانستم نیم خوانده یا حتی نیم جویده (همان اسکیم و اسکن شده!) رهایش کنم. کاملاً از قضا هر سه این فیلم ها را دیده ام (از قضا چون هری کثیف را همین چند وقت پیش تلویزیون آی تی وی انگلستان پخش کرد و گرنه به صرافت اش نمی افتادم - و در کل چه کسی این روزگار فیلم های سی چهل سال پیش را دنبال می کند؟) و از تحلیل تان لذت بردم. چند جا به نظرم اشتباهات جزئی بود. برای مثال معلوم می شود که هری نتوانسته دختر را نجات بدهد و او از بی هوایی مرده است. در سگهای پوشالی هم گرگ هار شدن و انتقام وحشتناکی که از آن صحبت می کنید برایم خیلی واضح نیست (البته دو سال پیش دیده ام فیلم را) و به نظرم تا آخر فیلم دیوید حالت دفاع از خود دارد و کاری نمی کند که بتوان گفت صرفاً برای لذت از انتقام است.

-- امین ، Jul 23, 2009 در ساعت 05:00 PM