خانه > زنان > مقالات > حجاب اجباری، تابویی که باید شکسته شود | |||
حجاب اجباری، تابویی که باید شکسته شودمیثم بادامچیجنبش سبز دموکراسی خواهی در ایران، در حال حاضر در مرحلهی بسیار حساسی قرار دارد. جنبش سبز، یک جنبش مدنی خلاق و جوان است که در صورت موفقیت، آیندهی ایران را بهسمت تعالی دگرگون خواهد کرد. جنبش سبز بر اساس عدم خشونت، برابریطلبی و مطالبهی یکسری حقوق بنا شده است و از این نظر آن را میتوان با جنبشهای برابریطلبیای نظیر مبارزهی مدنی حقوق سیاهان آمریکا در دههی شصت و هفتاد میلادی، به رهبری مارتین لوترکینگ، جنبش فمینیستی و حقوق زنان در قرن بیستم، جنبش ضد استعماری گاندی برای استقلال هند و جنبشهای جدید برای بهرسمیت شناختن حقوق قومیتهای مهاجر در اروپا و آمریکا مقایسه کرد. تمام جنبشهای یاد شده اکنون نسبت به ۵۰ سال پیش تا حد مطلوبی ثمر دادهاند و موجب بهبود وضعیت سیاهان، زنان، کشورهای تحت استعمار و مهاجرین شدهاند و البته تاثیرشان همچنان ادامه دارد. جنبش سبز هم در صورت موفقیت، تحول شگرفی در وضعیت زندگی و معاش ایرانیان ایجاد خواهد کرد. در فضای سیاسی ایران امروز، تابوهایی وجود دارند که اگرجنبش و رهبران آن بتوانند در طول زمان آنها را در فضای فکری ایران بشکنند، ایران وارد مراحل جدیدی خواهد شد. بدون شکستن این تابوها، جنبش سبز راه به استقرار یک نظام دموکراتیک - که هدف غایی و نهایی آن است - نخواهد برد. متاسفانه تمام این تابوها از زمان زمامداری آیتالله خمینی شکل نهادین بهخود گرفتهاند. واضح است که شکستن این تابوها بهطور آنی و بدون پرداختی از حداقل هزینهها میسر نیست. حجاب اجباری یکی از این تابوهاست که در این مقاله به تحلیل و نقد آن خواهم پرداخت. بهنظر نگارندهی مسائل «اعدامهای دههی شصت»، «صلح عادلانه میان فلسطینیها و اسرائیل و تشکیل دو دولت فلسطینی و اسرائیلی در کنار هم» و «حق تدریس به زبان مادری در کنار زبان فارسی برای اقلیتهای قومی» تابوهای دیگری هستند که جنبش سبز باید آنها را بشکند. در آستانهی پیروزی انقلاب، آیتالله خمینی در مصاحبهای با روزنامهی السفیر چاپ بیروت، که بخشهایی از آن در روزنامهی اطلاعات چاپ اول بهمن ۱۳۵۷ نقل شده بود، در پاسخ به این سئوال که آیا در جمهوری اسلامی زنان مجبور خواهند شد چادر به سر کنند یا نه؟ گفته بود: «زن مسلمان بهخاطر تعلیمات اسلامی چادر را انتخاب کرده است. در آینده زنان آزاد خواهند بود، در اینباره تصمیم بگیرند. ما تنها از بهکار بردن لباسهایی که برخلاف عصمت و عفت عمومی است، جلوگیری خواهیم کرد.1» تا آنجا که نگارنده مطلع است، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هیچ اشارهی صریحی به اجباری بودن حجاب برای بانوان از سوی رهبران و سخنگویان انقلاب نشده بود، ولی با پیروزی انقلاب، تنها کمتر از یکماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زمزمههای حجاب اجباری برای زنان در ورود به ادارات دولتی بلند شد. روزنامهی کیهان روز ۱۶ اسفند ۱۳۵۷، یعنی یک روز مانده به ۸ مارس، روز جهانی زن، نوشت: «زنان باید با حجاب به ادارات بروند». در همین روز بهنقل از آیتالله خمینی در صفحهی نخست نوشته شد: «در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانههای اسلامی نباید زنهای لخت بیایند. زنها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند.» (کیهان ۱۶ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵)2 ۱۷ اسفند سال ۱۳۵۷، همزمان بود با ۸ مارس، یعنی روز جهانی زن. زنان معترض به حجاب اجباری گرد هم آمدند و دست به راهپیمایی زدند. کیهان نوشت: «۱۵هزار زن که در دانشکده فنی دانشگاه تهران جلسه سخنرانی داشتند به دنبال یک رأیگیری تصمیم گرفتند دست به راهپیمایی بزنند. آنها در حالی که گروهی از مردان همراهشان بودند به طرف نخست وزیری حرکت کردند. زنها شعار میدادند: "ما با استبداد مخالفیم"، "چادر اجباری نمیخواهیم". پیش از ظهر امروز خبرنگار کیهان از دانشگاه تهران گزارش داد که یک گروه از مردان تندرو با شعار "مرگ بر ارثیه رضا کچل" [منظور رضاشاه] وارد دانشگاه تهران شدند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات زدند». (کیهان ۱۷ اسفند ۵۷ شمارهی ۱۰۶۵۶، صفحهی دوم) در برخی از ادارات و شرکتها نیز زنان در اعتراض به اجباری شدن حجاب دست از کار کشیدند. زنان کارمند بیمارستانهای بهآور و هزارتختخوابی، مخابرات ۱۱۸ و ۱۲۴ و نیز کارکنان زن قسمت فروش هواپیمایی ملی ایران از جمله این زنان بودند.3 با این حال در همان زمان برخی نویسندگان طیف چپ مانند اسلام کاظمیه در روزنامهی کیهان مورخ ۲۱ اسفند ۱۳۵۷، عمده کردن مسئلهی حجاب و زن را بحثی فرعی و روشنفکرانه میدانستند. یک نویسندهی معروف در همان حال و فضا در کیهان نوشت: «ما هر وقت توانستیم این خانهی ویران را آباد کنیم، اقتصادش را سر و سامان دهیم، کشاورزیش را به جایی برسانیم، حکومت عدل و آزادی را برقرار سازیم، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند و از آموزش و پرورش و بهداشت همگانی بهرهمند گردیدند، میتوانیم به سراغ مسائل فرعی و فقهی برویم، میتوانیم سر فرصت و با خیال آسوده و در خانهای از پای بست محکم بنشینیم و به سر و وضع زنان بپردازیم.» (کیهان ۱۹ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۷، صفحه ۶)4 علی رغم این خوشبینی ها در تاریخ ۱۴ تیر سال ۱۳۵۹، در پی قوت گرفتن ایدهی اسلامی کردن ادارات و مبارزه با نشانههای سلطنت شاهنشاهی، ورود بانوان بی حجاب به ادارات دولتی ممنوع شد. این روند ادامه یافت تا در سال ۱۳۶۳ قانون مجازات اسلامی بهطور رسمی به تصویب رسید. بر اساس آن نداشتن حجاب در مکانهای عمومی توسط بانوان مستوجب مجازات ۷۴ ضربه شلاق است. پس از این قانون بود که بیحجابی در محلهای عمومی بهطور رسمی جرم شمرده و پلیس مسئول برخورد با بی حجابی شد. روندی که تا به امروز هم ادامه دارد. با واکاوی شعار «مرگ بر ارثیهی رضا کچلِ» طرفداران حجاب اسلامی، معانی بسیاری را می توان از آن استخراج کرد. یعنی اگر به ریشههای عمیقتر مسئلهی حجاب اجباری برگردیم، آن را عکسالعملی به کشف حجاب اجباری رضا شاه مییابیم. از زمان کشتار مسجد گوهرشاد در ناخودآگاه جمعی انقلابیون مذهبی در ایران بی حجابی یادآور کشف حجاب و دیکتاتوری رضاشاه بود و چون رضا شاه بازیچه ای در دست قدرت های استعماری دانسته می شد، بی حجاب ها عملاً بازیچه دست قدرت های بزرگ بودند. در یکی از صحبتها آیتالله خمینی در مورد کشف حجاب رضاشاه و نسبت آن با استعمار گفته بود: « قضيه كشف حجاب يك مطلبي نبود كه اينها ميخواستند زنها را مثلاً ده ميليون زن را بياورند در جامعه وارد كنند. اينها يك دستوراتي بود كه اينها مي گفتند از خارج و براي اسارت اجرا مي كردند.» (صحيفهی نور، جلد ۱۳، ص ۶۹) با پیروزی انقلاب، پارادایمی در مورد حجاب در میان انقلابیون مذهبی شکل گرفت که نسبتی میان طرفداران امپریالیسم و سلطنت و بی حجابی برقرار میکرد. در این پارادایم کسانی که قائل به پوشش حجاب در محلهای عمومی نبودند طرفدار سلطنت (از نوع رضاشاهی یا محمدرضا شاهی آن) و امپریالیسم شمرده میشدند و چادر سمبل انقلابیگری و مبارزه با استعمار دانسته میشد. استدلال امروزین طرفداران حجاب اجباری هم کماکان در آن فضا است. مشتی نمونهی خروار سخنان اخیر یکی از استادان طرفدار حجاب اسلامی اجباری بهنقل از خبرگزاری برنا در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، در تجمع بانوان طرفدار حجاب در برابر دفتر شورای عالی انقلاب فرهنگی است. خانم مریم عبدالباقی، طی سخنانی از حجاب (اجباری) چنین دفاع کرده است. ایشان به طرز جالبی به جنبهی هویتی داشتن حجاب برای جمهوری اسلامی اشاره کرده: «اگر به حجاب به صورت یک امر جداگانه پرداخته شود این تحلیل ابتر و ناقص است. حجاب مظهر حفظ هویت ملی و دینی است... چیزی که زنان ما را در دوره رضاخان بی حجاب کرد عدم تمایل به عفاف نبود بلکه غربزدگی بود. امروز چیزی که میتواند به جامعه حجاب را برگرداند حرکت به سمت مبارزه با غربزدگی است. فرهنگی که فستفود را به غذای ایرانی آورد و لباس غرب را به لباس ایرانی ترجیح میدهد... ورود مسئله بدحجابی در جامعه یعنی جامعه ما گرفتار غربزدگی است. بدحجابی برای آن است که برخی خانمها گمان میکنند که اخلاق و پوشش غرب بر پوششهای ملی و اسلامی ارجحیت دارد... برای درمان این معضل از شورای عالی انقلاب فرهنگی میخواهیم هویت ملی خود را پیدا کند، چون مخالفان و دشمنان میخواهند از مسئله بدحجابی علیه ما سوء استفاده کنند. حجاب اسلحهای بر نظام امپریالیسم است.5» دعوای اصلی در بحث باحجابی یا بیحجابی، بر سر نمادها و هویتی است که بر سر آن نمادها بنا شده. در نظر طرفداران حجاب اجباری در جمهوری اسلامی، ابتدا چادر نماد مبارزه با امپریالیسم دانسته میشود و بیحجابی نماد شیفتگی به امپریالیسم، سلطنت و ضدانقلابیگری دانسته میشود و سپس اجباری بودن حجاب توجیه میشود. استدلال طرفداران حجاب اجباری یکی از مهمترین استدلالهای طرفداران حجاب اجباری برای زنان در ایران پس از انقلاب را میتوان به شکل زیر قیاس کرد: مقدمهی اول: بیحجابی نسبت مستقیمی با سلطنتطلبی و طرفداری از امپریالیسم غرب و وابستگی به آن دارد. مقدمهی دوم: چادر نسبت مستقیمی با انقلابیگری و ضد سلطنت و ضد امپریالیسم بودن و مستقل بودن دارد. مقدمهی سوم: انقلاب اسلامی در ضدیت مستقیم با امپریالیسم و نظام سلطنتی و وابستگی به غرب شکل گرفته است. هرکه طرفدار سلطنت و امپریالیسم و وابستگی به غرب باشد، ضد انقلاب و محکوم است. نتیجه: بیحجابی و نپوشاندن کامل سر و بدن، بهخصوص بی توجهی به پوشیدن چادر، بهمعنای طرفداری از امپریالیسم و نظام سلطنتی است. نقد: مقدمهی اول و دوم بر تفسیری از اسلام و تشیع بنا شدهاند که پیش از قرن بیستم برای متدینان ایرانی مسلمان اصلاً قابل فهم نبودهاند. یعنی پیشزمینهی پارادایم حجاب اجباری، تفسیری جدید و پسااستعماری از دین است که با تفسیر سنتی از دین که قرنها و پیش از مواجهه با اندیشههای مدرن و چپ در میان دینداران رواج داشت تفاوتهای مهمی دارد. اگر می توانستیم ابن سینا، امام محمدغزالی، محیالدین عربی، سعدی یا حتی محمدباقر مجلسی را دوباره از قبرهایشان فراخوانیم و زندهشان کنیم و در برابرشان استدلال سه قسمتی فوق را عرضه کنیم، بسیاری از عناصر استدلال فوق اصلاً برای آنها قابل فهم نمیبود. گزارههای مقدمههای استدلال فوق شامل کلماتی مانند «انقلابیگری»، «امپریالیسم»، «غرب»، «وابستگی» و «استقلال»اند که این کلمات در ذهن انسان ایرانی ماقبل قرن بیستم، اعم از دانشمندان و فقها و فلاسفه و عوامالناس، وجود نداشتهاند تا بتوانند استدلالهایی را که شامل عناصر فوقند بفهمند یا آنها را قبول و انکار کنند. مفاهیمی چون «امپریالیسم»، «انقلاب»، «استقلال» و «غرب» کاملاً اندیشههای جدیدی هستند که پس از مواجههی دینداران و شیعیان با اندیشههای چپ در قرن بیستم وارد نظام فکری آنها شده است. یعنی بهرغم ادعایی که اندیشههای سیاسی آیتالله خمینی و سایر انقلابیون مذهبی را کاملاً منبعث از اندیشههای سنتی دینی میداند، عناصری از اندیشهی چپ مانند امپریالیسم و انقلاب قسمت مهمی از گفتمان مذهبیون انقلابی ایرانی را تشکیل میدهند. این داد و ستدی است که از نظر تاریخی میان اندیشهها صورت گرفته است. اگر بنیادگرا و سلفی مسلک و ضد هر نوع اندیشهای که از رنسانس به اینسو در باغچهی ذهن بشر روئیده نباشیم، خواهیم پذیرفت هیچ رابطهی مستقیمی میان حجاب و انقلابیگری از یک طرف و بیحجابی و طرفداری از امپریالیسم از طرف دیگر وجود ندارد. نسبت بیحجابی و با حجابی با مخالفت با امپریالیسم یکسان است. تنها بنیادگرایان دینی و سلفی مسلکها که کلاً ضد مدرنیتهاند و هر اندیشهی جدیدی را اندیشهای امپریالیستی میدانند، ضد امپریالیسم بودن را منحصر به رعایت حجاب میدانند. حقیقت آن است که همانقدر که یک باحجاب ممکن است مخالف امپریالیسم باشد، یک بیحجاب هم می تواند مخالف آن باشد. سیاستمدارانی چون فیدل کاسترو و لولا داسیلوا (رئیس جمهور کنونی برزیل)، مبارزینی چون چهگوارا و متفکرینی چون شریعتی و آل احمد و ژان پل سارتر همه با امپریالیسم مبارزه کردهاند، ولی هیچ یک ذرهای به حجاب اجباری معتقد نبودهاند. با حجابی هم لزوماً نسبتی با مخالفت با امپریالیسم و چنین گفتمانی ندارد. میلیونها زن مسلمان در طول قرون متمادی پس از اسلام تا قرن نوزدهم میلادی و پیش از مواجهه با مدرنیته و اندیشههای چپ، بر اساس عقاید قلبی- دینی خویش حجابشان را رعایت میکردهاند و حتی چادر میپوشیدهاند، ولی خود را اصلاً در حال مبارزه با امپریالیسم حس نمیکردهاند. اصولاً برای آنها حجاب تنها مسئلهای ایمانی بوده و در تقابل با غرب یا شرق تعریف نمیشده است. امروز هم در سایر کشورهای اسلامی بهجز ایران، از ترکیه و پاکستان گرفته تا مصر و مراکش و الجزایر و مالزی، میلیونها زن مسلمان (بهجز آنهایی که مانند حکومت ایران طرفدار اسلام سیاسیاند)، بر اساس اعتقادات قلبیشان حجاب را رعایت میکنند، بدون آن که برایشان حجاب اصلاً معنای مبارزه یا دوستی با آمریکا یا استعمار شرق و غرب را داشته باشد. کار غلط را نباید با کار غلط دیگری جواب داد. اشتباه فاحش رضاشاه در کشف حجاب اجباری و تحمیل بیحجابی بر زنان مسلمان را نباید با «کشف بیحجابی اجباری» با طرحهای امنیت و عفاف پاسخ داد. هم کشف حجاب رضاخانی ضد حقوق بشر است و هم حجاب اجباری طرح امنیت اجتماعی. از دید حقوق بشری تفاوتی میان این دو نیست. نکتهی آخر آن که یک ریشهی دیگر پافشاری بر حفظ قانون حجاب اجباری توسط جمهوری اسلامی بی معنا شدن اصل ولایت فقیه در صورت نقض چنان قانونی است. یکی از استدلالهای عمدهی آیتالله خمینی به نفع ولایت فقیه در درسهای ولایت فقیه در نجف و در قبل از انقلاب آن بود که احکام اجتماعی و قضایی اسلام که فراوانند، بدون حاکمیت و ولایت فقیه قابل اعمال نیستند. حاکمان جمهوری اسلامی پس از انقلاب به تجربه دریافتند که بسیاری از احکام اجتماعی، قضایی و فقهی در شرایط دنیای کنونی عملاً قابل اجرا نیستند. ولی برای آن که از نظر نمادین نشان دهند که هنوز در پی اجرای مو به موی احکام فقهی و اسلامی کردن جامعه از آن طریقند، حکم حجاب اجباری را که جلوهی نمایشی و نمادین بیشتری در داخل کشور و دنیای خارج دارد، به هر قیمتی شده حفظ کردهاند. در واقع در روزگار کنونی، حکم حجاب اجباری به عمدهترین حکم فقهی تبدیل شده که وجود حکومت دینی و اجرای شریعت توسط آن را توجیه میکند. مسئلهی حجاب اجباری بهخاطر ربط آن به مسائل جنسی و هنجارهای سنتی جامعهی دینی ایرانی بهترین دستاویزی است که هم خیلی در چشم میزند و هم در پوشش آن میتوان فساد اقتصادی و سیاسی موجود در حکومت را پنهان کرد. حکومت بهخاطر فقر تئوریک و عملی چیزی در چنته ندارد که بهجز حجاب اجباری و یکسری قوانین جزایی مشابه آنها را برای مومنان و طرفداران خویش مصداق «اسلامی بودن» معرفی کند. نتیجه اگر بنیادگرا نباشیم خواهیم پذیرفت قانون حجاب اجباری هیچ نسبتی با ضد امپریالیست بودن ندارد. امروزه قانون حجاب اسلامی تنها بهوسیله ای برای سوء استفاده از ایمان مومنان برای بقای قدرت قدرتمداران تبدیل شده است. دلیلی برای سکوت جنبش سبز و رهبران آن در اعتراض به مسئلهی حجاب اجباری وجود ندارد. حق انسانی و اولیهی هر مرد و زنی است که نوع پوشش خود را انتخاب کند: حجاب را انتخاب کند یا بی حجابی را. نقطهی قوت جنبش سبزدر آن بوده است که در آن زنان محجبه و نامعتقد به حجاب، دوش به دوش هم در تظاهراتها و کمپینها درمبارزه با استبداد کوشیدهاند. این اتحاد و همدلی و رواداری پررونق و افزون باد. پانوشت: ۱- بهنقل از اینجا. ۲- بهنقل از پژوهش میترا شجاعی در اینجا. ۳- منبع قبلی. ۴- قبلی. ۵- اینجا.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
فعلا از حداقل حقوق خود بی بهره ایم. مطالبات را حداکثری نکنید. هر وقت توانستیم در مقابل یک رژیم تا دندان مسلح حداقل ها را بدست آوریم سراغ مسائل بعدی هم خواهیم رفت.
-- محسن ، Jun 8, 2010صورت دقیق تر استدلال طرفداران حجاب اجباری این است که آنرا بازنویسی می کنم:
"مقدمه اول- بی حجابی نسبت مستقیمی با سلطنت طلبی و طرفداری از امپریالیسم غرب و وابستگی به آن دارد.
مقدمه دوم- چادر نسبت مستقیمی با انقلابی گری و ضد سلطنت و ضد امپریالیسم بودن و مستقل بودن دارد.
مقدمه سوم- انقلاب اسلامی در ضدیت مستقیم با امپریالیسم و نظام سلطنتی و وابستگی به غرب شکل گرفته است. هرکه طرفدار سلطنت و امپریالیسم و وابستگی به غرب باشد محکوم است.
مقدمه چهارم- حکومت انقلابی-اسلامی نمی تواند با نمادهای سلطنت طلبی و طرفداری از امپریالیسم با مسامحه برخورد کند. باید تمام نمادها در یک کشور انقلابی ضد امپریالیستی و انقلابی باشند.
-- میثم بادامچی ، Jun 8, 2010نتیجه- حجاب در جمهوری اسلامی باید اجباری باشد."
اگر فکر میکنید که حجاب باید اجباری باشد، بهتره که خودتان با حجاب باشید.ای آدم نفهم و عقب مانده چه کسی به شما اجازه میده که از طرف من به عنوان یک زن تصمیمی بگیرید
-- بدون نام ، Jun 9, 2010اینگونه بحثها اگرچه در کوتاه مدت عملی نیست اما در صورت گسترش تاثیر گذار خواهد بود. در باب دیگر تابوها هم خوب است بحث شود. مقاله صورتبندی خوبی دارد.مهدی
-- بدون نام ، Jun 9, 2010در سایتی میخواندم که رادیویی برنامه ای گذشته بود در باره ی حجاب اجباری و یک مدافع حقوق زنان در ان برنامه بود یک اقایی از جنوب کشور ایران زنگ میزند به برنامه و میگوید اگر زن من حق تعین بدن خود را داشته باشد و بخواهد بی حجاب بیرون برود سر او را میبرم و میگوید که ما هر دوتا دانشگاه هم رفته هستیم با این میخواهم بگم حکومت اسلامی در این ٣١ سال خیلی سطح فرهنگ مردم را چه بیسواد چه تحصیل کرده ها را پائین اورده و مردسالاری بتوان ٢ شده فرهنگ مردم ایران هم این ظلم به زنان را پشتبانی میکند مشکل تنها حکومت اسلامی نیست بلکه خوده جامعه ی ایران است که به حکومت اسلامی این امکان را میدهد به زنان ظلم کند
-- بدون نام ، Jun 10, 2010این جمله زیباست:
کار غلط را نباید با کار غلط دیگری جواب داد. اشتباه فاحش رضاشاه در کشف حجاب اجباری و تحمیل بیحجابی بر زنان مسلمان را نباید با «کشف بیحجابی اجباری» با طرحهای امنیت و عفاف پاسخ داد. هم کشف حجاب رضاخانی ضد حقوق بشر است و هم حجاب اجباری طرح امنیت اجتماعی.
-- علی ف ، Jun 29, 2010