رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲ دی ۱۳۸۹

آویز

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

1( با تاکید بر موها)
یک زن آویزان شده
2یک چلچراغ بهش آویزونه
3 نور چلچراغ روشنگر فضایی است که مردی با بی تفاوتی داره غذاشو اونجا میل میکنه
زنه رو میشناسم ولی رابطه نور این چلچراغ با مرده چیه

-- آرین ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

خیلی ضعیف بود...

-- وحید ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

گمون نكنم اين (...) وجدان داشته باشه و سرشو بالا كنه تا چشمش به گندي كه زده بيفته. نه ! اشتباه كردم! انقدر بي وجدانه كه مي تونه بياردش پايين. بدنشو تيكه تيكه كنه و بخوره و باعث بشه تا از گرسنگي نميره. مرگ عاشقي در ازاي زندگي خفت بار.

-- پيمان ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

وحشتناکه

-- فرهاد ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

اگه منظورت اینه که زنه روشنایی داره میده باید باهات مخالفت کنم. افکار پوچ و احساساتی و نابخردانه ی زنان امروز که هیچ تلاشی برای بهتر بودن نمی کنن و فقط به مردها می گن به من حق بیشتر بده چیزی جزء سیاهی نیست.
-------------------------------------
مانا: منظور البته آن نبوده اما از طرز فکر شما هم همچون روشنی و خردی نمی بارد

-- آریا ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

نوری که این رژیم را برپا نگه میدارد از مرگ مردمش ساطع میشود.

-- بینا ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

امروز هم گذشت و شهلا اعدام شد...همه ی کسانی که در حادثه ی سعادت آباد تماشاچی بودید ...برای اعدام تماشاچی نباشید ...چه تماشاگران کثیفی هستید اگر حاضر شوید ...این نمایش از قبلی خونبار تر است

-- ماری ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

اگر بخوام صادق باشم، واقعن دوست دارم جای اونی که داره غذا می‌خوره باشم. خودمو که جاش می‌زارم حس لذت بهم دست می‌ده. شاید گفتنش زشت باشه اما گفتم صادق باشم با قضیه.
-------------------------------
مانا: شما انسان نفرت انگیز اما صادقی هستید. ممنونم

-- محمد ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

من فکر می کنم نا خواسته دارم مثل این مرده از نا مساوی بودن حقوقم سوء استفاده می کنم . کاش قدرت این قدر شیرین نبود

-- matin ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

Amir Safari ناصر به خاطر خوی حیوانیش به خاطر شهوتش به لاله دروغ گفت و به دروغ گفت بخاطر شهلا بوده و بخاطر خوی درندگیش به خون خواهی رفت و به دروغ گفت بخاطر لاله بوده ولی شهلا بخاطر عشق دروغ گفت- تحقیر شد - صیغه شد و بخاطر عشق به دروغ یا راست فرقی نمیکند... قتلی را به گردن گرفت ودر نهایت عاشقانه پای چوبه داری رفت که چون منی برایش بر پا کرده بودیم و چون منی چارپایه از زیر پایش کشیدیم و خندان نظاره کردیم عاشقانه جان دادنش را همانطور که در میدان کاج نظاره کردیم و شهلا چه عاشقانه به دروغ گفت همه چیز به خاطر ناصر
همین

-- amir ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

بعد از این همه اتفاقات ناگوار که این روزها -هر روز- در ایران می افتد، نگاه نبوغ آمیز و انسانی شما واقعا قابل تقدیر و امید بخش است.
به امید آزادی

-- پویان ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

مانا: شما انسان نفرت انگیز اما صادقی هستید. ممنونم
-------------------------------------------------------
مرسی از صداقت شما ماناجان!
حقیقتش اینه که من خیلی وقتا با خودم سروکله می‌زنم در مورد این چیزا. ولی تصمیم گرفتم صادق باشم با خودم و لااقل به عنوان یک معضل به دنبال چرایی این ماجرا باشم. به عنوان مثال درسته که از شکنجه‌شدن دیگران به شدت عذاب کشیدم وقتی شنیدم یا توی فیلمی دیدم یا هرچی. اما دیدم وقتی خودمو جای شکنجه‌گر می‌زارم چقدر حس لذت بهم دست می‌ده. مثلن توی جریان ترانه موسوی که پارسال اتفاق افتاد من همیشه دوست داشتم جای اونایی باشم که بهش تجاوز کردن و حتی خودارضایی کردم از تصور اون صحنه‌ها. بعدن که بیشتر به وضعیت خودم دقیق شدم دیدم علتش کمبودیه که کشیدم. چون تا به حال توی عمرم به کسی تجاوز نکردم و حتی سکس هم نکردم و بیشتر خودارضایی داشتم. می‌خوام بگم گاهی اانا ماجراهارو برعکس می‌بینم. این‌طور که اگر من با این شرایطی که پشت سر گذاشتم جای اونا بودم چه حسی بهم دست می‌داد. حداقل اینکه توی رابطه با بعضی دوست‌دخترهام این حسو داشتم که بخوام از تجاوزکردن باهاشون لذت ببرم هرچند که این کارو نکردم و حتی متوجه شدم که اونا هم همینو می‌خوان. یعنی وقتی با شیوه‌ی معاشقه برخورد می‌کنم باهاشون دور می‌شن ازم و وقتی با خشونت باهاشون رفتار می‌کنم حس لذت بی‌انتهایی رو توی اونا می‌بینم. با اطرافیانم هم که از قضا آدمای روشنفکری هستن صحبت کردم همین حس رو داشتن. شاید شرایط با ما چنین کرده ماناجان. وگرنه ما آدمهای درنده خویی نبوده و نیستیم.
-------------------------------------
دوست عزیز به نظرم صداقت شرط لازم است اما کافی نیست. شما احتیاج به مشورت با روانپزشک دارید. ممنونم

-- محمد ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

نمی دوونم نظرم تا چه حد درسته ولی منو به یاد قضیۀ شهلا جاهد و ناصر محمدخانی می اندازه. اون گلهای رز که رو میزه، چلچراغی که روی دوش زن هست تا میز مرد روشن باشه و بهاش رو با طنابی که به گردنش هست داره می ده. در عوض مردی که بی تفاوت به قضیه داره غذاش رو می خوره و اصلاً وجود اون زن براش کوچکترین اهمیتی نداره(و با خیال راحت رفت قطر)
-----------------------------------------------------------
مانا: بله بی ربط نیست. اما فکر کنم چنین برخوردی محدود به یک نفر نشود. قصد نداشتم که من هم حجم نفرت را معطوف به یک نفر کنم

-- Sonnenschein ، Dec 1, 2010 در ساعت 10:41 AM

راستشو بگم داره حالم از این قوانین عصر بدویت بهم میخوره. ایا واقعا ... ولش کن بابا. شاید همش هم تقصیر ناصر خان نباشه. کمی هم ما مقصریم که ااین قوانین را قبول داریم. نه
------------------
مانا: بله

-- Ed ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

Mana jan.... you are a Genius and a cultural treasure. I am so sad that your talent manifests in such horrific tales. I wonder if Ferdosi and Saadi and all our other greats before you had similar dilemmas. I hope not too much longer in future would our greats have to dedicated their greatness to such sad tales.... I am so sad for us through the ages.

-- MashtAli ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

وقتی هنرمند میگه چهلچراغ. یاد این طعنه قدیمی می افتم که "زن چراغ خونه است" و فکر می کنم به خونه ای با چهل چراغ و یک قربانی که همه دارن راجع بهش حرف می زنن و خونه هایی با ده ها چراغ و قربانی های زیاد که هیچکی به روی خودش هم نمیاره!؟! آیا همه ی این چراغ ها قربانی نیستند و همه ی ما (مرد و زن) قربانی این فرهنگ مریض؟
دلم برای زن می سوزد که جسمش قربانی شد ولی برای مرد بیشتر که روحش تا همیشه قربانی می ماند. به نظرم بهتر است مردان این جامعه به جای دلسوزی برای زنان و افسوس خوردن برای آنچه بر سرشان می آید، کمی برای خود دل بسوزانند و آنچه دارد بر سر روحشان، انسانیتشان و وجدانشان می آید.
از 5 مرد نزدیک خود نظرشان را درباره ی قتل در شرایط ناموسی بپرسید تا به عمق فاجعه پی ببرید.

-- سحر ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

انگار اشتهای این مرد باز شده.. با چه ولعی هنوز لقمه ای به دهان نبرده، دیگری را آماده میکند... زن حتی با مرگ خویش هم نوری شد بر زندگی مرد.. مرده اش هم بر زنده خیلی ها می ارزد...

سپاس مانا جان

-- بدون نام ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

درسته، من نباید فقط به فرد یا موضوع خاصی بهش نگاه می کردم . فقط این داستان نیست. موارد دیگه ای که همچنان اتفاق می افته اما افراد مشهوری نیستن که پرونده اشون رو بشه. مشکل قانونه. همه جا آدم ها همین آدم ها هستند و آسمون همین رنگه. آدم ظالم و مظلوم همه جا هستند ولی اینجا بی قانونی آشکاره.

-- Sonnenschein ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

جناب آریا، از شما سؤالی دارم آیا شما خالق و یا مالک زنان هستید که حق آنها در دست شماست و در صورتی که لیاقت داشته باشند شما کمی از آن را با لطف فراوان، صدقه میدهید؟ دنیای ما در دست مردانی چون شماست که این روزگار ماست.

-- سحر ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

انسانی را (زن و مردش خیلی تفاوت ندارد) به مسلخ کشیده اند و میسوزانند و به همه نشان می دهند تا ابلهان ببینند چه می خوردند... تا شاید از خوردن غذای آلوده پرهیز کنند...

-- پرستو ، Dec 2, 2010 در ساعت 10:41 AM

به عبارت دیگه:
زنها فقط برای لاذت بردن و خدمت به مردها هستند

دمت گرم

-- حامد ، Dec 3, 2010 در ساعت 10:41 AM

نور را به دار می کـِشند
و می کـُشند و می کـُشند
هنور مادران و خواهران و دختران
به مرز و بوم زنده اند
و می کـَنـَند ریشه فساد و ظلم را زبیخ و بن
به بین چه میکنند روز رستخیز
برآن کسی که کرده بر وطن روا
فشار و ظلم و جور و هم ستیز
ببین چه می کنند

-- الکس ، Dec 3, 2010 در ساعت 10:41 AM

به این آقای محمد میخواستم بگم، خیلی آدمها در سکس به خشونت علاقه دارن. تجاوز اگه تو مغزتون باشه، یا اگه با دوست دخترتون بازیش رو بکنین (البته یه کلمه کد داشته باشین که بدونین کی بازیه و کی جدی) نشونه اشکال نیست. بین تجاوز واقعی و بازی تجاوز زمین تا آسمون تفاوت هست و چیزیه که آدم جانی رو از آدم یکم غیر عادی جدا میکنه. شما که به کسی تجاوز نکردین بدونین که احتمال زیاد سالم هستین و فقط از سکس سادیسمی خوشتون میاد، که جنایت نیست و در خارح از ایران کاملا قانونیه، به شرط اینکه دو طرف باهاش موافق باشن. بهش میگن (اس اند ام، یعنی سادیسمی و مازوخیسمی).
امیدوارم این کمی بهتون کمک بکنه، متاسفم که در ایران آموزش جنسی نداریم و آدمی مثل شما فکر میکنه که مریضه، من تو کلاس آموزش جنسی در آمریکا این رو یاد گرفتم.

-- در ، Dec 23, 2010 در ساعت 10:41 AM