رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۱ شهریور ۱۳۸۹

ثانیه ای آزادی

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

برادر مانا! اگر این حمله صورت نگیره ، اون بمب اتمی ساخت خودمون خواهد بود که روی سر مردم فرود خواهد آمد.
-----------------------------------
مانا: ممنون از امر به معروف شما برادر

-- کمال ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

سلام، گاهی اینقدر دلم توی این شهر میگره که می خوام فریاد بزنم و از خدا بخوام فقط یه ذره ، یه لحظه، یه ثانیه آزادی رو بهم بده. البته نه از نوع کاریکاتور شما. مرسی از کاریکاتور زیباتون

-- مهر ایرانی ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

فقط ثانيه اي...

-- مريم ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

چرا اينقدر ناراحت كننده؟
------------------------
مانا: واقعا چرا؟ موقعیت به این شیرینی

-- amirali ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

ذهنت خوب کار می کنه، بیان تم عالیه پسر
خسته نباشی

-- آریا ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

مانا، حالا خودت انصافا بگو: یک خیزش همگانی به قصد تغییر ساختار قدرت (ولاجرم همراه با اعمال کنترل شده ی خشونت) رهایی بخش تر است یا حمله ی ویران کننده ی خارجی؟ اگر به اصلاحات قانونی دل بسته ای که هوشیار تر از آنی، اگر به انقلاب مسالمت آمیز می اندیشی، وقتی طرف دیگر ماجرا (حکومت) آنرا به پشیزی نمی گیرد، چرا اینقدر کوبیدن بر طبل خشونت گریزی؟ چه خشونتی بالاتر از در بند پوسیدن و مردن؟
------------------------------------
من فقط یک موقعیت را تصویر کرده ام. به هر حال مرد در زنجیر احتمالا از همین کثر ثانیه آزادی لذت می برد. خیلی قصد قضاوت اش را نداشته ام
و اما خشونت. در دنیای سیاست هر وسیله که شما را به هدف نزدیک تر کند مجاز است از جمله خشونت. من اما سیاستمدار نیستم و نمی توانم از این زاویه دنیا را نگاه کنم. چنین انتظاری ازم نداشته باشید

-- آرمانی ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

مانا مرسی پای توی کفش ما کردی. این فلسفۀ ما اهالی دلقک است: درثانیه زندگی کن ازکسر ثانیه رهایی لذت ببر وهمیشه درفکرباش و مواظب که کمی هم خودت را جابجا کنی. فقط کمی که موشک نخوردبه مخت. مرسی ازکاریکاتورت. ودوستت دارم. یا...هو

-- Dalghak.Irani ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

تلخ است اما ... اگر به خود نیاییم فکر نمیکنم چیزی جز اینکه شما به تصویر کشیده اید ، متصور بود . شخصا حاضرم به جای آن شخصیت تو کارتون باشم ولی یک ثانیه ... یک ثانیه خود را آزاد ببینم . حال باید از ترس جنگ آزادی را فراموش کنیم؟

-- ارش ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

هر چه میخواهی بگو، قلبم بی‌رمق تنگ است؟
حلقه کشتار فرزندان، بدست من نماهنگ است؟
نام او بمب است، مهدی یا مسیح؛ گو باش
لحظه‌‌ی بیدردی نابم بده زین سوزش خون‌پاش

گر چه سنگ «مام میهن» صوت کرنایم به یک لحظه
من، ولی نانم به نرخ روز میآید به هر بسته
از برای لقمه‌‌ی نانم به هر صورت چو میکوشم
مام خود را بر دو دستم میفروشم، میفروشم

بی نیازالدوله

-- بدون نام ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

.That's Great
.Thanks for your meaning full cartoon

-- Ash ، Sep 9, 2010 در ساعت 07:30 AM

لااقلش اینه که یک لحظه ی آخر زندگیش روو در بند زندگی نکرد و مهم دیگه اینکه در آزادی مرد.
یک شیر مرده در جنگل, به از ده شیر زنده ی در بند.(البته با این مثل کمی مشکل دارم، اما به هر حال گویاست)

-- شهرزاد ، Sep 10, 2010 در ساعت 07:30 AM

مشکل اینه که عرصه را تا حدی به مردم تنگ کرده اند که مردم به همان لحظه ای آزادی از شر اینها راضی هستند که اینها بروند و لو اینکه به ویرانی ایران منجر بشه. چه بسا که از چاله به چاه بیافتیم! من بزرگترین ترسم از تجزیه ایران در صورت حمله و هرج و مرج هست. و مسوول مستقیم چنین سر انجامی هیچ کس به جز حاکمان کنونی ایران نخواهند بود.

-- فرهاد ، Sep 10, 2010 در ساعت 07:30 AM

خشونت، خشونته! توفیری نمی‌کنه با چه شعاری. دستت درست.

-- هومن ، Sep 10, 2010 در ساعت 07:30 AM

.... CORRECT .....

-- بدون نام ، Sep 10, 2010 در ساعت 07:30 AM

Mana we can traslate your cartoon in 2 opposite ways. I just wanted to know what your personal opinion was when you draw this.
--------------
لطفا دو برداشت رو بگویید تا بگویم به کدام نزدیک تر فکر می کنم

-- Cyrus ، Sep 10, 2010 در ساعت 07:30 AM

زندگی همین یک ثانیه است

-- چیا ، Sep 10, 2010 در ساعت 07:30 AM

هرگز از مرگ نهراسیده ام.
اگر چه دستانش ، از ابتذال، شکننده تر بود.
هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گور کن
از آزادی آدمی
افزون باشد.


من که ياد اين شعر افتادم ، شما رو نمي دونم

-- ahora ، Sep 11, 2010 در ساعت 07:30 AM

از نظر من نکته جالب این است که مرد داخل کارتون کاملا آگاهانه زنجیر بسته شده به دست خود را سر راه بمب قرار داده است تا حداقل چند ثانیه هم که شده قبل از مرگش طعم آزادی را بچشد. مرد با اینکه کاملا آگاه است که ثانیه ای دیگر نابود خواهد شد ولی باز هم به خاطر همین چند لحطه آزادی شاد است.

-- بدون نام ، Sep 12, 2010 در ساعت 07:30 AM

بنظر من هم این بیشرف، راه نفس‌اش بسته شده و بخاطر یک نفس حاضره همه‌ی «مقدساتش» را هم نابود کند.

-- بدون نام ، Sep 12, 2010 در ساعت 07:30 AM